اعتیاد دیجیتال
آیا فضای مجازی کیفیت زندگی و سلامت و بهداشت روانی انسان را ارتقا میدهد؟
شاید فیلم مرثیهای برای یک رویا (Requiem For A Dream) را دیده باشید. این فیلم به کارگردانی دارن آرونوفسکی، در سال 2000 بر روی پرده سینما رفت. داستان این فیلم، مقطعی از زندگی چهار شخصیت متفاوت را روایت میکند که هرکدام به نوعی با اعتیاد دستهوپنجه نرم میکنند. فیلم با درگیری یک مادر با فرزندش (با بازی جرد لتو) که میخواهد تلوزیون خانه را برای خرید مواد مخدر بفروشد، شروع میشود. آرونوفسکی در این فیلم به خوبی نشان میدهد که چگونه احساس لذت از مواد مخدر، به مرور به هیولایی غیرقابل کنترل تبدیل میشود که میتواند ارزشها را از بین ببرد، پیرزنی را مجنون کند و عشق میان دو انسان را به آتش بکشد. تحقیقات جدید نشان میدهد که فضای مجازی نیز میتواند تاثیرات مشابه داشته باشد و انسان را به تدریج به ورطه اعتیاد بکشاند و نوعی حس ناتوانی و فلجشدگی را به ما بدهد که بسیار شبیه اعتیاد به مواد مخدر است. «آدام آلتر» استاد روانشناسی و بازاریابی دانشگاه نیویورک و متخصص علوم شناختی، تحقیقاتی به منظور یافتن میزان اثرگذاری فضای مجازی بر زندگی انسان انجام داده است که طی آن به این موضوع پی میبرد که افرادی که در شبکههای اجتماعی فعالیت دارند، هر 24 دقیقه یکبار، صفحه گوشی خودشان را چک میکنند. آلتر در کتاب خود با نام «وسوسه مقاومتناپذیر فضای مجازی» به آثار روانی اعتیاد به استفاده از فضای مجازی و تاثیر استفاده مفرط از وسایل الکترونیکی بر کیفیت زندگی و سلامت انسان میپردازد. براساس تحقیقات او، استفاده بیش از اندازه از شبکههای اجتماعی، سطح شادی و رضایت افراد را از زندگی کاهش میدهد و به نوعی انسان را گرفتار شکل تازهای از اعتیاد میکند. طبق نظرسنجیها، حدود 46 درصد از افراد نمیتوانند از گوشی خود دور بمانند و برخی از آنان حاضرند که دستشان بشکند ولی آسیبی به گوشیشان نرسد. مطالعات اخیر در همین راستا نیز، نشاندهنده رفتارهای اعتیادآور از سمت کاربران فضای مجازی است. یکی از پژوهشهایی که به این موضوع پرداخته است، مقاله آلکات، جندسکو و سانگ با نام «اعتیاد به فضای مجازی» است که در ژوئن امسال در ژورنال NBER به چاپ رسید. نویسندگان این مقاله ادعا میکنند که تکنولوژیهای دیجیتال مثل تلفنهای هوشمند و رسانههای اجتماعی اعتیادآور هستند؛ در همین راستا، آنها مدل اقتصادیای از اعتیاد به فضای مجازی را تبیین میکنند و با استفاده از چندین آزمایش، میزان آن را اندازهگیری میکنند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که داشتن انگیزههای آنی برای کم کردن زمان استفاده از وسایل الکترونیکی اثرات ماندگاری بر شکلگیری عادات ما دارد و باعث کاهش استفاده از فضای مجازی در بلندمدت نیز خواهد شد. همچنین گذاشتن محدودیت زمانی بر روی صفحه نمایش گوشی، تبلت و لپتاپ، اثرات مثبتی بر روی کاهش اعتیاد به شبکههای اجتماعی و کنترل کردن زمان شخصی دارد. در ادامه به توضیحات بیشتری درباره این پژوهش و مقوله اعتیاد به فضای مجازی میپردازیم.
مقدمه
فناوریهای دیجیتال سهم بزرگ و رو بهرشدی از اوقات فراغت مردم سراسر جهان را اشغال میکنند، به طوری که بیشتر افراد ترجیح میدهند زمان بیشتری را صرف رسانههای آنلاین کنند تا اینکه به صورت حضوری با افراد مختلف در تماس باشند. آمارهای مربوطه نیز گویای این مساله است: طبق بررسیها، حدوداً 8 /3 میلیارد کاربر در فضای مجازی حضور دارند و مشغول به فعالیت هستند که این افراد به طور میانگین 5 /2 ساعت از شبانهروز را صرف چرخیدن در رسانههای اجتماعی میکنند؛ و اغلب آنها هر روز ۵۰ تا ۸۰ بار گوشی هوشمند خود را چک میکنند. یکی از تفسیرهایی که از این حقایق وجود دارد این است که فناوریهای دیجیتال، شرایط رفاهی بسیار مناسبی برای مصرفکنندگان به وجود آورده است که حاضرند این مقدار از زمان خود را صرف شبکههای اجتماعی کنند. با این حال، دیدگاه مخالف آن، بسیار پرطرفدار است. دیدگاه جایگزین این است که تغییر عادات و عدم توانایی در کنترل خود، چیزهایی که در این مقاله با نام «اعتیاد دیجیتالی» به کار رفتهاند، نقش اساسی در میزان مصرف کاربران ایفا میکنند. طرفداران این دیدگاه استدلال میکنند که تلفنهای هوشمند، بازیهای ویدئویی و برنامههای رسانههای اجتماعی مضر و اعتیادآور هستند. آلکات، جندسکو و سانگ نیز عقیده مشابهی دارند و در این مقاله به دنبال یافتن راهی برای کاهش میزان استفاده از فضای مجازی توسط کاربران هستند. تمرکز اصلی آنها بیشتر بر روی شش اپلیکشینی که کاربران فضای مجازی بیش از بقیه از آنها استفاده میکنند، قرار دارد: فیسبوک، اینستاگرام، توئیتر، اسنپچت، مرورگرهای وب و یوتیوب که به اختصار آن را FITSBY، نامیدهاند.
مدلی که در این مقاله به کار گرفته شده است، اعتیاد به فضای مجازی را حاصل ترکیب دو نیروی مهم در نظر میگیرد: 1- شکلگیری عادات (habit formation) و 2- مشکلات کنترل خویشتن (self-control problems). شکلگیری عادات به معنای این است که مصرف امروز ما بر روی تقاضای آتی ما اثرگذار است و به افزایش مصرف فردای ما منجر میشود؛ مشکلات کنترل خویشتن نیز بدین معناست که مصرف امروز مردم از آن چیزی که برای خودشان تصور کردهاند، بیشتر است. نویسندگان این مقاله بیان میکنند که این دو نیرو هسته اصلی مصرف کالاهای اعتیادآوری همچون سیگار، مواد مخدر و الکل هستند.
برای پیش بردن این مقاله، آلکات و همکارانش آزمایش مخصوصی طراحی کردند که شامل چهار نظرسنجی بود که با فاصلههای سههفتهای از یکدیگر انجام میشد که شامل معیارهایی برای بررسی اعتیاد به گوشیهای هوشمند و بهزیستی ذهنی و نیز پیشبینیهای استفاده از اپلیکیشنهای فیسبوک، اینستاگرام، توئیتر، اسنپچت، مرورگرهای وب و یوتیوب در آینده بود. بدین منظور آنها، دو هزار فرد بالغ آمریکایی را که در شبکههای اجتماعی فعالیت داشتند، استخدام کردند و برای آزمایش خود، یک نرمافزار با نام «داشبورد گوشی (Phone Dashboard)» طراحی کردند که به وسیله آن میتوانستد فعالیت مجازی شرکتکنندگان در نظرسنجی را نظارت کنند و مقدار زمانی را که صرف شبکههای اجتماعی میکنند، ثبت کنند. شرکتکنندگان میبایست در هر هفته به سه سوال نظرسنجی پاسخ میدادند و تا شش هفته پس از نظرسنجی چهارم، نرمافزار Dashboard را بر روی گوشی خود نگه میداشتند. آلکات، جندسکو و سانگ با طراحی این آزمایشها و نظرسنجیها به دنبال یافتن آن بودند که کدام روش درمان، پاداشی (bonus treatment) یا محدودکننده، اثرگذاری بیشتری دارد و میتواند اعتیاد به فضای مجازی را کاهش دهد.
درمان پاداشی
آلکات و همکارانش برای بررسی اثرگذاری هر یک از درمانها، افراد را به صورت رندوم و تصادفی به دو گروه تقسیم کردند. گروه اول شامل افرادی میشدند که درمان پاداشی بر روی آنها آزمایش میشد و گروه دوم به روش درمان محدودکننده، مورد آزمایش قرار گرفتند. افرادی که در گروه درمان پاداشی قرار داشتند، یارانه موقتی چنددلاری برای کاهش هر ساعت مصرف FITSBY در طول سه هفته بین نظرسنجیهای سوم و چهارم، دریافت میکردند. به عبارت دیگر، اگر شرکتکنندگان این گروه میتوانستند پس از نظرسنجی سوم، یک ساعت از زمانی را که در گذشته صرف فضای مجازی میکردند کاهش دهند، مقدار 5 /2 دلار دریافت میکردند. در پایان نظرسنجی دوم، محققان به شرکتکنندگان اطلاع دادند که اگر عضو گروه درمان پاداشی باشند، میتوانند 50 دلار دریافت کنند، اگر بتوانند میانگین زمانی را که صرف اپلیکشنهای FITSBY میکنند، از حد مشخصی که توسط خود محققان تعیین میشود، کمتر کنند. بعد از این اطلاعیه، شرکتکنندگان دریافتند که تنها گروهی از آنها که به صورت تصادفی انتخاب میشوند، پاداش خواهند گرفت و اگر عضو این گروه باشند، پاداش خود را پس از دوره سوم دریافت میکنند و نه حالا. پاسخی که افراد این گروه در دوره دوم (قبل از دادن انگیزه) به پاداشی که در آینده دریافت خواهند کرد میدهند، اطلاعاتی مربوط به شکلگیری عادت به محققان خواهد داد و همچنین رفتار افراد این گروه در دوره چهارم و بعد از آن (پس از دادن انگیزه) اطلاعاتی در مورد بزرگی عادات و از بین رفتن آن در بلندمدت ارائه میدهد.
درمان محدودکننده
این روش درمان برای درک مشکلات کنترل خود طراحی شده است و به شناسایی میزان اثرگذاری وسوسه (temptation) بر روی رفتار فرد کمک میکند. افراد این گروه میتوانند از طریق نرمافزار Dashboard، برای هر اپلیکیشن گوشی خود، محدودیت زمانی روزانه تنظیم کنند. بر خلاف محدودیتهای موجود در ابزارهای موجود مانند برنامه زمانی صفحه نمایش آیفون، این محدودیتها شرکتکنندگان را مجبور به توقف استفاده از برنامه کاربردی مربوطه میکند و در اغلب موارد نمیتوان آن را نادیده گرفت. علاوه بر این، زمانی که کاربران به حد مجاز استفاده میرسند و آلارم مربوط به محدودیت زمانی زنگ میخورد، شرکتکنندگان این گروه میتوانند آن را به تعویق بیندازند تا زمان بیشتری را در فضای مجازی سپری کنند. این نظرسنجی شرکتکنندگان را تشویق کرد تا در صف با زمان نمایش ایدهآل خود، محدودیتهایی را تنظیم کنند، اما انجام این کار کاملاً اختیاری بود. آلکات و همکارانش ابتدا به افراد این گروه دستور دادند که چگونه برنامههای روزانه استفاده از اپلیکشنهای FITSBY را برای خودشان تنظیم کنند؛ سپس بعد از نظرسنجی از شرکتکنندگان پرسیدند که در سه هفته آینده چه محدودیتهایی را برای خودشان بر روی هر برنامه FITSBY تنظیم میکنند. سپس از شرکتکنندگان خواسته شد تا برنامه کنترل گوشی خود را که قابلیت محدودیت دارد، بهروز کنند و آنها را تشویق کردند تا محدودیتهایی را که آنها در نظرسنجی گزارش کرده بودند، اعمال کنند. نویسندگان این مقاله بیان میکنند با توجه به اینکه هیچ اجباری بر روی اعضای این گروه نبود تا چنین محدودیتهایی را بر روی گوشی خود تنظیم کنند، افرادی که در دوره بعدی از این کارکرد استفاده میکنند، نسبت به داشتن مشکلات کنترلی خود، آگاه هستند. نویسندگان این مقاله بر اساس این آزمایش اطلاع مناسبی درمورد مشکلات کنترل خویشتن بهدست میآورند.
میزان مصرف پیشبینیشده
در روند پژوهش، آلکات و همکارانش از پیشبینیهای شرکتکنندگان نسبت به میزان زمانی که حدس میزنند در آینده صرف اپلیکیشنهای FITSBY خواهند کرد، استفاده کردند. بدین منظور محققان در پایان نظرسنجیهای دوم، سوم و چهارم نظر هر شرکتکننده را درباره پیشبینی میزان زمانی که در اپلیکشنهای FITSBY برای سه هفته آینده، سپری خواهد کرد، پرسیدند. آنها با مقایسه بین این پیشبینیها و مقادیر تحققیافته، توانستند میزان آگاهی شرکتکنندگان نسبت به میزان اعتیاد و میزان شکلگیری عاداتشان را بفهمند. افراد حاضر در این گروه، تاثیرات پاداش را بر روی نظرسنجیهای خود پیشبینی کرده بودند، اما تا زمانی این که این پاداش پرداخت نشده بود و این انگیزهها به اجرا درنیامده بود، استفادهشان را از FITSBY کاهش ندادند که گویای این است که آنها از تغییر عادت آگاه هستند اما به شکلگیری عادت بیتوجه هستند.
نتیجهگیری
در حالی که تکنولوژیهای دیجیتال فواید زیادی برای انسان داشته و شرایط مناسبی را برای گسترش ارتباط فراهم کرده است، برخی استدلال میکنند که میتواند اعتیادآور و مضر باشد. در همین راستا، برخی مقالات به بررسی این موضوع پرداختهاند. یکی از این مقالات، مطالعهای با نام «اعتیاد به فضای مجازی» است که توسط آلکات، جندسکو و سانگ نگاشته شده است. آنها در مقاله خود با کمک مدلسازی اقتصادی، اعتیاد به شبکههای اجتماعی را فرموله کردهاند و به طور شفاف پارامترها را با استفاده از دادههای حاصل از یک آزمایش میدانی ارزیابی کردهاند. نتایج این پژوهش، شواهد روشنی از اعتیاد به دیجیتال را نشان میدهد. طبق بررسیهای این تحقیق، در دوره زمانی که پاداشها به گروهی از شرکتکنندگان داده شد و انگیزهها به اجرا درآمدند، میزان استفاده از فضای مجازی در این گروه، ۳۹ درصد (۵۶ دقیقه در هر روز) کاهش یافت. در دوره بعدی (سه هفته بعد) پس از اینکه این انگیزه به پایان رسید، گروه درمان پاداشی هنوز ۱۹ دقیقه کمتر در هر روز از فضای مجازی استفاده میکردند. در دوره آخر (سه هفته بعد از آن)، آنها همچنان ۱۲ دقیقه کمتر در روز به شبکههای اجتماعی خود سر میزدند که این پایداری در دورههای بعدی نشاندهنده تشکیل عادت است. علاوه بر این، گروهی از شرکتکنندگان از قابلیت محدودیت زمان نمایش استفاده کردند که نتایج آزمایش مربوط به آن نشاندهنده این است که این قابلیت، استفاده از FITSBY را بیش از ۲۰ دقیقه در روز کاهش داد که گویای این موضوع است که استفاده از رسانههای اجتماعی شامل مشکلات کنترلی نیز هست. آنها همچنین شواهدی یافتند که نشان میداد افرادی که از مشکلات کنترل خود آگاهاند، در طول ۱۲ هفته بیش از ۱۲ دقیقه از میزان استفاده از فضای مجازی خود در هر روز (17 درصد) را کاهش دادند. اگرچه در این آزمایش هیچ انگیزهای برای تعیین حدود وجود نداشت، ۸۹ درصد از شرکتکنندگان محدودیتهای اجباری را تعیین کردند. بر اساس مدل اقتصادی و تخمینهای مربوط به آن، کاربران رسانههای اجتماعی 31 درصد بیشتر از آن چیزی که متمایل هستند، از آنها استفاده میکنند که نشاندهنده مشکلات خودکنترلی و شکلگیری عادات است.