شناسه خبر : 40348 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تاریخ‌سازان توسعه ترکیه

ترکیه با دست‌فرمان «رجب‌طیب اردوغان» به کدام‌سو می‌رود؟

 

فرزین زندی / نویسنده نشریه و تحلیلگر جغرافیای سیاسی 

نوسازی و توسعه ترکیه بیشتر از همه مدیون تلاش‌های سه چهره نامدار این کشور است؛ «کمال مصطفی آتاتورک»، «تورگوت اوزال» و «رجب‌طیب اردوغان». آتاتورک در نوسازی جامعه سنتی ترکیه نقش اساسی ایفا کرد، اوزال موفق شد نیروهای مخالف و متخاصم ترکیه را حول بازار آزاد و باز شدن درهای ترکیه متحد کند و در نهایت، اردوغان توانست ترکیه را در مسیر توسعه قرار دهد. اما اردوغان یک تفاوت مهم با اوزال و آتاتورک دارد؛ او با دستان خود در حال نابود کردن دستاوردهای خودش است.

 

پدر ملت؛ برآمدن از خاکستر عثمانی

برای قضاوت در شیوه کنش آتاتورک لازم است در بستر تاریخی خاص همان دوره و وضعیت جنگی سهمگینی که در آن زمان وجود داشت به مساله پرداخته شود. شیوه آتاتورک در مسیر نوسازی ترکیه بعضاً با عنوان اتاتیسم (Etatism) شناخته می‌شود که این شیوه، از انواع مشهور نوسازی از بالاست. 

به عبارت دیگر، اتاتیسم دخالت دولت به عنوان پیشگام و هدایتگر توسعه و صنعت تعریف می‌شود. در این شیوه بر اقتدارگرایی، اصلاحات از بالا، عقلانیت مدرنیستی، ملی‌گرایی، مرکزیت سیاسی، مدرنیسم فرهنگی، عرفی‌گرایی و توسعه صنعتی تاکید می‌شود. با این شیوه اما، آتاتورک به استقلال نهادهای سیاسی از جمله مجلس ملی و احزاب به اندازه کافی احترام می‌گذاشت تا آنها بتوانند هویت خود را شکل بدهند. این امر به حکومت آتاتورک و فرآیند نوسازی آن اجازه داد که اصلاحاتی که در پیش گرفته تا آن حد نهادینه شود که پس از مرگ او نیز این اصلاحات بتواند بدون دشواری‌های اساسی به بقای خود ادامه دهد. 

اصول شش‌گانه آتاتورک که نوسازی ترکیه را بر ستون‌های آنها بنا کرد، مشتمل بر جمهوریخواهی، عرفی‌گرایی، ملی‌گرایی، مردم‌گرایی، دولت‌سالاری و انقلابی‌گری بودند، اما در واقع این «جمهوریخواهی» بود که مصطفی کمال، آن را در کارزار طولانی خود برای تغییرات سیاسی و اجتماعی سنگ بنا قرار داد.

فلش بک - زایش جمهوری کمالیستی: اراده مصطفی کمال و مبارزات او برای آزادسازی ترکیه پس از شکست یونانیان در سال 1922 و صلح با اروپا در لوزان در همان سال تقریباً به سرانجام رسید. دستاوردهای او در هر دو رویداد باعث به رسمیت شناختن دولت جدید استانبول برای گروه‌های کمالیست و اصول سیاسی آنها شد. مرحله بعدی، تبدیل این «ابزار سیاسی» به یک «حزب سیاسی» واقعی بود. این امر پس از تشکیل حزب جدیدی به نام «حزب مردم» به واقعیت پیوست. 

برای مردم ترکیه، حزب مردم و کسانی که با جنبش آن همدل بودند بسیار تاثیرگذار و الهام‌بخش بود. در جریان انتخابات ملی در سال 1923، حزب مردم قدرت کامل را به دست گرفت که این مساله به عنوان موفق‌ترین دستاورد برای حرفه سیاسی کمال در نظر گرفته می‌شود. 

در 29 اکتبر 1923 ترکیه با ریاست جمهوری مصطفی کمال به یک «جمهوری» تبدیل شد. ظهور جمهوری کمالیستی، آغاز یک جهت‌گیری ایدئولوژیک جدید بود که «ترکیه سکولار مدرن» را پدیدار کرد. به عنوان رئیس‌جمهور، اهداف کمال تضمین استقلال، صلح و نوسازی جمهوری ترکیه بود. با این حال، تا زمانی که «سلطنت مشروطه» هنوز وجود داشت، مدرنیزاسیون ترکیه نمی‌توانست تمام و کمال، محقق شود. 

از این‌رو، اولین اصلاحات او «لغو سلطنت» و به دنبال آن «لغو خلافت» در سال 1924 بود. لغو این دو پست برای جهان اسلام که در آن زمان تا حد زیادی زیر سایه امپراتوری زوال‌یافته عثمانی قرار داشت، یک شوک بود، زیرا آنها نماد اتحاد مسلمانان در سراسر جهان بودند. در واقع، الغای سلطنت و خلافت، گامی تعیین‌کننده در سکولاریزاسیون محسوب می‌شد. این تغییر ریشه‌ای با هدف تامین حاکمیت ملت‌های تحت سلطه ترکیه صورت گرفت. 

از دیدگاه کمال، لغو این دو پست، می‌توانست عصر جدیدی را برای ساختار اداری ترکیه باز کند چرا که اقتدار سیاسی عثمانی باید برای بهبود وضعیت تغییر می‌کرد. کمال برای متقاعد ساختن مردم به ضرورت این اصلاح تاکید می‌کرد که حتی خود پیامبر اسلام نیز هرگز به مسلمانان درباره ضرورت وجود مساله «خلافت» اشاره نمی‌کرد بلکه پیامبر فقط به پیروان توصیه کرد که ملت‌های جهان را به اسلام فرابخوانند. بنابراین، تا زمانی که چنین حکومتی بتواند نقش خود را ایفا و همه ملت‌های مسلمان را اداره کند، برای همه مسلمانان جایز بود که هر نوع حکومتی را که دوست دارند انتخاب کنند. 

الغای سلطنت و خلافت، کمال را قادر ساخت تا اصلاحات دیگری را نیز در دستور کار قرار دهد، زیرا دیگر هیچ مرجع مسلمانی وجود نداشت که او را از ادامه اصلاحات سکولار خود باز دارد. 

در واقع، اصلاحات سکولار کمال بسیار برنامه‌ریزی‌شده و زیرکانه بود و از سران کشورها شروع شد و تا رده‌های پایین‌تر همه مردم ترکیه را دربر گرفت.

ترکی‌سازی و نوگرایی اسلامی: الغای رهبری سنتی اسلامی که باعث شورش‌ها و مخالفت‌هایی علیه جمهوری کمالیستی شد برای کمال معنی نداشت. او از طریق «قانون حفظ نظم» هرگونه مخالفت و شورش را در کشور مجازات می‌کرد. اقدامی برای اجرای «اسلام ترکی نوگرا»، اصلاح دیگری در جهت نوسازی جمهوری ترکیه بود. استدلال او آن بود که «از آنجا که حاکمیت متعلق به ملت ترکیه است، بنابراین دین اسلام باید مطابق با هویت و نیازهای ملی ترکیه اصلاح و تفسیر شود». در سال 1928، سازوکار الفبای لاتینی را جایگزین حروف عربی معرفی کرد. 

در سال 1933، حتی اذان عربی نیز با زبان ترکی جایگزین شد. گام دیگر برای رهایی از نفوذ زبان عربی در ترکیه زمانی برداشته شد که پروژه «ترجمه قرآن به زبان ترکی» آغاز شد. این پروژه به عنوان یکی از جنجالی‌ترین اقدامات سکولاریزاسیون در جمهوری کمالیستی تلقی شد. هدف از این اقدام اصلاحی، از بسیاری جهات کاهش نفوذ تمدن عربی و اسلامی در جامعه ترکیه اعلام شد که به‌طور کلی تاثیر زیادی بر جامعه ترکیه و به‌طور خاص، بر نسل جدید این کشور گذاشت.

 

تورگوت اوزال؛ جزیره آرامش در گردباد حوادث

ظهور اوزال، به مثابه نقش‌آفرینی یک «تسهیلگر» عمل کرد. او که خود، زاده‌شده در میان چند مساله مناقشه‌برانگیز بود، با اندیشه‌های برگرفته از مکاتب گوناگون و التقاطی موجب طی مسیری شد تا بتواند یک «اجماع» یا حداقل «توافق ضمنی» بین گروه‌های مختلف جامعه ترکیه را رقم بزند. 

اوزال، متولد خانواده‌ای مذهبی، کرد و البته تحصیل‌کرده بود. او که طی سالیان دراز در برخی نهادهای بین‌المللی برجسته جهان فعالیت کرده بود، ضمن تسلط عمیق بر جامعه و سیاست در ترکیه، اقتضائات بین‌المللی را نیز به خوبی می‌شناخت. از همین‌رو، اوزال سهم قابل توجهی در پیشبرد دموکراسی در ترکیه ایفا کرد. او سیاست ترکیه را قادر ساخت تا برخی از «تابو»های مستحکم نظام سیاسی این کشور پشت سر گذاشته شود و بنابراین شروع به بحث در مورد موضوعات مهم ترکیه مانند «عملکرد دولت در برابر مردم»، «راه‌حل‌های ممکن برای مسائل کردها»، ماهیت جمهوریخواهی «سکولار و لائیک» و «روابط نظامیان و غیرنظامیان» کرد. در این ‌روند، دولت نظام سیاسی ترکیه، شروع به بحث‌های واقعی در مورد این موضوعات اساسی کردند بدون اینکه لزوماً دچار بحران مشروعیت سیاسی شوند و همین مساله، تنش‌های اساسی و موانع توسعه را به شکلی قابل توجه از سر راه این کشور کنار زد؛ یک نوسازی حقیقی و ضروری. 

اوزال همچنین به ظهور تدریجی «سیاست توافقی» کمک کرد. او با هدف پشت سر گذاشتن سیاست‌های دوقطبی و پر از درگیری دهه‌های 1960 و 1970، تلاش کرد دیدگاه‌های افراطی ناسیونالیستی، راست میانه، چپ میانه، و اسلام‌گرا را گرد هم آورد و آشتی دهد که این مهم را با تشکیل حزب «مام وطن» یا ANAP در سال 1983 عملی کرد. در واقع ANAP برای مدتی، به دیگ ذوب این چهار دیدگاه تبدیل شده بود، که می‌توان استدلال کرد که چهار نگرش متفاوت از جهان را نسبت به یکدیگر داشتند. برای اولین‌بار، کسانی که بسترهای سیاسی متفاوتی داشتند، گرد هم آمدند و در یک بحث واقعی شرکت کردند. با این حال، نقطه عطف عملکرد اوزال در قرار دادن ترکیه در مسیر توسعه و نوسازی سیاست‌های کلی این کشور، آزادسازی اقتصاد ترکیه بود. اوزال می‌خواست مدل اقتصادی «جایگزینی واردات تحت کنترل دولت» را کنار بگذارد و «اقتصاد بازار صادرات‌محور» را جایگزین آن کند. بنابراین، او با پایان دادن به سیاست‌های اقتصادی حمایت‌گرایانه، در را برای ادغام اقتصاد ترکیه در اقتصاد جهانی باز کرد. با این کار، صنایع دولتی، خصوصی شدند و حقوق و حمایت‌های سنتی در اقتصاد نیز از بین رفت. این اصلاحات اقتصادی گسترده با پیشرفت‌های مهم در بخش‌های مخابرات و فناوری اطلاعات تکمیل شد. جالب اینکه نوسازی دوباره ترکیه در عصر جدید، این کشور را قادر ساخت تا به قول اوزال «پرش عصری» رخ دهد و ترکیه از یک دوران، به دوران دیگر جهش کند. با این‌ روند، اقتصاد ترکیه به‌طور قابل توجهی رقابت‌پذیری خود را در بازارهای بین‌المللی افزایش داد که به رشد اقتصادی قابل توجهی در این کشور منجر شد. خروج اقتصاد از رانتخواری و هدایت به سمت ساختارهای سالم، ایجاد تغییرهای کیفی در قانون اساسی به نفع تحولات اقتصادی، پیشروی به سمت یکپارچگی با اقتصاد جهانی، تعامل با غرب و بهره‌جویی از فرصت‌های جهانی شدن از دیگر اقدامات اساسی اوزال در این‌روند حیاتی شمرده می‌شود. اگرچه نیروهای اسلامگرای بسیاری (نزدیک به اوزال) در این نقش‌آفرینی اقتصادی و به حرکت درآوردن چرخ توسعه ترکیه نقش‌آفرینی کردند اما حتی طبقات متوسط کارآفرین محافظه کار-اسلامی جدید نه‌تنها به حامی سرسخت اسلام «غیررادیکال» بدل شدند، بلکه از یک «دموکراسی پایدار» و در نتیجه «ثبات سیاسی»، مشابه بورژوازی‌های غیردولتی حمایت کردند. در واقع، اوزال به «پیرامون» کمک کرد تا به سوی «مرکز» حرکت کنند و رقابت اقتصادی موفقی را با اعضای پیشین مرکز آغاز کنند.

 

رجب طیب اردوغان؛ شیرین اما پردردسر

بیایید اتفاقات عجیب و غریب این دو سه سال اخیر در ترکیه را فعلاً فراموش کنیم. اردوغان و حزب عدالت و توسعه (AKP) از زمانی که به قدرت رسیدند، وجهه و جایگاهی بی‌مانند به ترکیه بخشیده‌اند. اردوغان در سال 2003 پس از سال‌ها بی‌ثباتی اقتصادی و بحران‌های بانکی به قدرت رسید و در بدو امر، صندوق بین‌المللی پول را برای کمک اضطراری به ترکیه فراخواند. اردوغان به نزدیک شدن ترکیه به اروپا، مدرنیزه کردن اقتصاد ترکیه و حتی به اذعان برخی، ادغام کردها در جامعه و سیاست ترکیه کمک فراوانی کرد. بازسازی بخش بانکی به صورت گام‌به‌گام، مهم‌ترین استراتژی دولت اردوغان بود؛ بودجه را تحت کنترل درآورد و به‌طور پیوسته در زمینه زیرساخت‌ها، آموزش، سلامت و فناوری سرمایه‌گذاری کرد. نتیجه این اقدامات به شکلی رقم خورد که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۸، ترکیه متوسط رشد اقتصادی معادل 76 /4 درصد را تجربه کرد. طی این مدت بالاترین رشد ثبت‌شده مربوط به سال ۲۰۱۱ با رشد خیره‌کننده 1 /11درصدی بوده است و پس از آن، سال ۲۰۰۵ با رشد ۹درصدی و سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۳ با رشد 5 /8درصدی قرار دارند. این دستاورد بزرگ را به راحتی نمی‌توان نادیده گرفت. اردوغان به درستی بر مزیت‌های نسبی کشورش تاکید کرد و بر همین مبنا، یکی از بزرگ‌ترین برنامه‌های اقتصادی او تمرکز بر صنعت گردشگری ترکیه بود که به تنهایی بیش از 36 میلیون بازدیدکننده را در سال 2012 جذب و ترکیه را به یکی از بهترین مقاصد گردشگری جهان تبدیل کرد. دیپلماسی هوشمند ترک‌ها (چه قبل و چه پس از حضور اردوغان) نیز همواره به کمک اقتصاد این کشور شتافته و آنها با ارتباط سازنده با همه کشورها به ویژه قدرت‌های اقتصادی، همواره راه خلق ثروت را برای خود هموار کرده‌اند. با این حال، رفته‌رفته با قطبی شدن سیاست ترکیه، گاهی اوقات به نظر می‌رسد که همه بدی‌ها و ضعف‌ها را می‌توان به اردوغان منتسب کرد، انتقادات به اردوغان اما این واقعیت را تغییر نمی‌دهد که بسیاری از ترک‌ها رئیس‌جمهور خود را فردی می‌دانند که کشورشان را از باتلاق توسعه‌نیافتگی نجات داد و به باشگاه 20 اقتصاد بزرگ جهان رساند. برای اکثریت ترک‌ها، زندگی آنها اکنون به مراتب بهتر از دو دهه پیش است.

در حوزه امنیتی نیز اردوغان اولین رهبر ترکیه بود که مستقیماً با رهبری حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) برخورد کرد، به‌رغم اینکه ترکیه و متحدانش این گروه را یک سازمان تروریستی می‌دانستند و برای آن رسمیت قائل نمی‌شدند. با این حال، سیاست‌های اردوغان به تدریج با رویکرد او در سال‌های آغازین صدارتش دچار تضاد شد. به‌طور مشخص‌تر، اردوغان از سال 2011، شروع به تغییر کرد و رویکردهای او به تدریج غیرقابل تشخیص شد: برای متحدان، ترکیه موجودیتی «اقتدارگراتر»، «غیرقابل پیش‌بینی‌تر» و «غیرقابل اعتمادتر» شده است. از این نظر، این احساس قوی وجود دارد که اردوغان در حال نابودی ترکیه مدرنی است که در ساختن آن مشارکت داشته است. او زمانی به عنوان امیدی برای دموکراسی اسلامی مطرح شده بود که پیشرفت اقتصادی و بهبود وضعیت اقلیت‌ها را در اولویت قرار می‌داد. او برای حذف موانع پیش‌روی سیاست‌هایش، ارتش و قوه قضائیه را کنترل کرد و تحت سیطره خود درآورد و در جامعه مدنی و رسانه‌ها دخالت و تمایلات ضددموکراتیک خود را با اشاره به موفقیت‌هایش در انتخابات توجیه کرد و تقریباً به تفکیک قوا بی‌احترامی می‌کند. در حوزه اقتصاد نیز او با ورود به روندهای اقتصادی و دخالت در حوزه وظایف بانک مرکزی، اقتصاد این کشور را دچار تلاطم کم‌سابقه‌ای کرده است.

برخی تحلیلگران گاهی از همزمانی دو رویداد مهم که ترکیه و زمامداری اردوغان را تحت تاثیر عمیقی قرار داد غفلت می‌کنند؛ آغاز اقتدارگرایی اردوغان و بحران سوریه. پیشینه و عملکرد بلندمدت اردوغان نشان می‌دهد که او ذاتاً دیکتاتور نیست، اما بحران سوریه، او را به عنوان رهبر ترکیه به یک رهبر مستبد تبدیل کرد. کاری که اردوغان انجام می‌دهد، به‌زعم خودش حفظ تمامیت ارضی ترکیه با روش‌های احتمالاً استبدادی است که می‌تواند وضعیت را بدتر کند.

وضعیت در ترکیه اما برای اپوزیسیون فعال یا افرادی که رویای تحقق لیبرال دموکراسی در این کشور را در سر می‌پرورانند، متفاوت است. آنها مخالف سرسخت دولتی هستند که در آن رئیس‌جمهور به عنوان «پدر» عمل می‌کند و امر بر او مشتبه شده است که «رعایا» به موعظه‌های خردمندانه او وابسته هستند. با توجه به اینکه اردوغان به‌طور فزاینده‌ای درگیر جهان‌بینی خود شده است و افراد کمی در حلقه نزدیکان او می‌توانند از مسیر او انتقاد کنند، خطر اصلی برای ترکیه این است که اردوغان تنها حاکم برای اتخاذ تصمیمات سیاسی است. این واقعیت که به نظر می‌رسد بیشتر سیاستگذاری‌ها به تمایلات و ایده‌های شخص اردوغان و شخصیت شکننده او وابسته است، خطرات ملموسی را برای این کشور به‌ویژه برای سیاست خارجی پرتنش فزاینده‌اش ایجاد می‌کند.

به نظر می‌رسد که بزرگ‌ترین خطر برای ترکیه، فروپاشی دولت نیست، بلکه بازگشت به وضعیت دهه 1990 است. در دوران تورگوت اوزال، ترکیه سرشار از اعتمادبه‌نفس و پویایی بود اما پس از آن، یعنی در اواسط دهه 90، این کشور گرفتار مشکلات لاینحل، از جمله مساله کردها و تیرگی روابط با غرب شد. اگرچه کابینه‌های ائتلاف متفرق آن زمان مدت‌هاست که از خاطره‌ها محو شده‌اند، اکنون احساس آزاردهنده‌ای از دژاوو (آشناپنداری) وجود دارد و اگر اقتصاد ترکیه که در آن زمان طعمه سیاست شده بود، امروز هم دچار همان مساله شود می‌تواند وضعیت بسیار بدتری را در پیش داشته باشد. بنابراین به نفع اردوغان است که از دخالت در تصمیمات اقتصادی خودداری کند و اجماع را به روندهای سیاسی و تصمیم‌سازی‌های کلان بازگرداند. اگرچه موفقیت‌های درخشان ترکیه کمی خدشه‌دار شده است اما تا زمانی که ترکیه به رشد خود ادامه می‌دهد، کشوری شکست‌خورده محسوب نمی‌شود. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها