دیپلماسی سرگردانی
تحولات اخیر در حوزه سیاست خارجی چه تاثیری روی برجام دارد؟
بیش از یک سال پیش بود که ابراهیم رئیسی، با ژست تبلیغاتی خاص خود در مناظره ریاستجمهوری در مورد برجام و خطاب به دولت روحانی و همفکرانش گفت: «شما نمیتوانید! بلکه یک دولت قدرتمند میتواند برجام را اجرا کند. اقتدار خارجی امتداد اقتدار داخلی است و شما وقتی صف مرغ دارید، نمیتوانید برجام را اجرا کنید.»
کمی پیش از این موضع قدرتمندانه رئیسی، جواد ظریف که روزهای آخر وزارت بر دستگاه دیپلماسی را سپری میکرد در صحبتهایی در حیاط ساختمان ریاستجمهوری خطاب به منتقدان آتشین خود (از جمله علی باقری، رئیس کنونی تیم مذاکرهکننده هستهای و یار دیریناش، سعید جلیلی) با این مضمون ایراد کرد که «فقط دو صفحه توافق به من نشان دهید، 150 صفحه پیشکش... اگر روزی توافقی بهتر از این را نوشتید، بنده در مقابل شما تعظیم میکنم». اگرچه ظریف در فایل صوتی که در برهه آغاز رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری افشا شد پیشبینی کرده بود که «شرایطی که امروز برای احیای برجام هست، شش ماه دیگر تکرار نمیشود» اما گذر زمان و رسیدن به پاییز و شمارش جوجهها نشان داد که حق با چه کسی بود.
دولت قدرتمند کجاست؟
برجام که در روزهای پایانی سال 1400 در نزدیکترین وضعیت به «احیا» قرار داشت، ناگهان از دستان تیم مذاکرهکننده اولیه به ریاست عباس عراقچی درآورده شد تا پس از قرار گرفتن در وضعیت «حیات نباتی»، به دستان علی باقری که حتی از آوردن نام این توافق اکراه داشت سپرده شود. اکنون اما «دولت قدرتمند»ی که ابراهیم رئیسی، آن را حلال همه مشکلات کشور میدانست هم در وضعیتی است که اقتصادِ تورمزده عملاً از کنترل خارج و کشور، صحنه اعتراضاتی بیسابقه شده است که دولت برای مدیریت و حتی کنترل بحران، «هیچ» تدبیری در چنته ندارد. در این میان، آنچه ظریف بیش از هرچیز نگرانش بود، یعنی تغییر وضعیت در عرصه بینالمللی که خود را در قامت تجاوز نظامی روسیه به خاک اوکراین نشان داد، بیشتر از همه، وضعیت را برای ایران دشوار کرده است. درست در شرایطی که دولت رئیسی، روزبهروز خود را به روسیه نزدیکتر میکرد ناگهان با شعلهور شدن آتش جنگ، شرایطی پدیدار شد تا ایران و مساله هستهای به آوردگاهی برای گروکشی روسیه و کشورهای غربی تبدیل شود تا روسیه، با کارت ایران، قمار خود را تکمیل کند. روسها که تحت تحریمهای شدید تاریخی قرار گرفته بودند، هیچ مفری بهتر از ایران برای دور زدن تحریمها و هدایت فشار اقتصادی خود بر آن نیافتند. تمام گذرگاههایی که ایران طی دو دهه اخیر از مسیر آنها، فشار کُشنده تحریمهای خود را کموبیش تعدیل کرده بود، توسط روسها اشغال شد. همین کافی بود تا روسیه، مانع از به دست آمدن هرگونه توافق میان ایران و غرب به عنوان دو ذینفع اصلی برجام شود. یک بازی حسابشده از طرف روسیه که پس از گرفتار شدن در باتلاق اوکراین، ناگهان فهم جدیدی از شرایط منطقهای و بینالمللی پیدا کرده است؛ این فهم جدید ناشی از استراتژی غرب برای آغاز دورهای است که احتمالاً ابتدا روسیه و سپس چین را درگیر خود خواهد کرد. از همینرو، روسیه تردید ندارد که فاصله آغاز تا پایان این ماجرا احتمالاً به قدری طولانی خواهد بود که باید در پی یک «استراتژی» باشد و «حرکات تاکتیکی»، دیگر افاقه نخواهد کرد.
مرحله بعدی، طرح شائبه استفاده روسیه از پهپادهای ایرانی در جنگ علیه اوکراین بود. مقامات ایرانی که رسماً این مساله را رد کردهاند و روسها نیز از پذیرش آن سر باز زدهاند اما طرف غربی با ادله خود تلاش دارد تا ایران را به «مشارکت در جنگ» روسیه علیه غرب متهم کند؛ اتهامی که پیامدهای جدی آن کمکم در حال بروز است و مواضع اروپا نسبت به ایران را با دگرگونیهای جدی همراه کرده است. با این حال نباید فراموش کرد که نه مساله پهپادها و نه فراگیر شدن اعتراضات به فوت مهسا امینی و ناآرامیهای پس از آن، مقصر اصلی ناتوانی دولت در پیشبرد مساله هستهای نبودهاند. 15 شهریورماه بود که «جوزپ بورل» مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نسبت به دستیابی سریع و زودهنگام به توافق هستهای با ایران و به نتیجه رسیدن مذاکرات میان طرفهای اصلی این توافق ابراز تردید کرد و گفت «با تاسف باید بگویم که نسبت به ۲۸ ساعت پیش، اکنون برای احیای برجام کمتر اطمینان دارم». این شاید جدیترین اظهارنظر مقامات غربی در مورد برجام پیش از بروز دو مساله پیشگفته یعنی فروش پهپاد به روسیه و اعتراضات خیابانی بود. او در عین خودداری از ارائه جزئیات به نکتهای اشاره کرد که حائز اهمیت به نظر میرسید: «آخرین تعاملها نشانی از همگرایی ندارد و برعکس، به اختلافات دامن میزند؛ این رویکرد سبب نزدیک شدن مواضع به یکدیگر نمیشود.»
دستگاه دیپلماسی ایران در دولت رئیسی، بهطور کلی اطلاعرسانی در مورد مذاکرات را به ارائه کلیاتی نامفهوم خلاصه کرده و رویکرد تیم مذاکرهکننده ایرانی صرفاً «تکذیب» یا «تایید» برخی مواضع طرف مقابل است؛ مسالهای که نشاندهنده فقدان استراتژی در دولت چه در حوزه «کنش» و «تصمیمگیری» در مورد برنامه هستهای است و چه در اطلاعرسانی و مدیریت رسانهها. این رویکرد موجب شده است دادههای طرفهای غیرایرانی، بیشتر مورد استناد رسانههای داخلی قرار بگیرد. مخصوصاً در برههای که تیم مذاکرهکننده کنونی ایران ناگهان با چرخش مواضع در مذاکرات، طرفهای دیگر مذاکره را به واکنش وا میدارد و از ارائه هرگونه جزئیات به رسانههای داخلی خودداری میکند.
از «پهپاد» تا «اعتراضات خیابانی»
«اتهامات بیاساس برخی کشورها در مورد «استفاده» روسیه از پهپادهای ایرانی در جنگ علیه اوکراین را قویاً رد میکنیم»؛ این موضع امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران در مورد جنجال پهپادهای ایرانی در جنگ روسیه علیه اوکراین است. مشخص نیست که چرا امیرعبداللهیان با صراحت بیشتر و مشخصاً در مورد «عدم ارسال یا فروش پهپاد» به روسیه سخن نگفته بلکه بر عدم «استفاده» روسها تاکید داشته است؛ روشن است که اگر ایران به روسیه پهپاد یا هر سلاح دیگری فروخته یا ارسال کرده باشد، بهطور قطع از این به بعد، این طرف روسی است که اختیار «استفاده» یا عدم استفاده از آن را خواهد داشت و ایران یا هر فروشنده دیگری، توان تصمیمگیری از جانب خریدار را ندارد. موضع «امیرسعید ایروانی»، سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل نیز تشابه جالب توجهی به موضع وزیر امور خارجه در همین مساله دارد. ایروانی نیز در نیویورک اعلام کرد کشورهای غربی تلاش میکنند بر اساس تفاسیر نادرست و گمراهکننده بین قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت (لغو تحریمهای هستهای) و «استفاده» از پهپادها در جنگ اوکراین ارتباط ساختگی برقرار کنند. تحلیل این دو موضعگیری مشابه نشان میدهد که مقامات ایرانی اگرچه استفاده روسیه از پهپادهای ایرانی را تکذیب کردهاند اما ظاهراً با ارسال پالس به طرفهای غربی هشدار مدنظر خود را نیز مخابره میکنند.
فارغ از این موضعگیریها و صحت و سقم اینکه «ایران پهپاد به روسیه ارسال کرده» یا اینکه این مساله صرفاً «جوسازی و دروغپردازی رسانههای غربی است» یا نه، از عمق بحرانآفرین بودن آن نمیتوان غافل شد. اهمیت این مساله به قدری جدی است که میتواند پرونده ایران را به راحتی رهسپار شورای امنیت سازمان ملل کند و ایران را در معرض تحریمهای شدیدتر و حتی اقدامات تلافیجویانه قرار دهد. یک مقام ارشد اوکراینی اخیراً اعلام کرده بود که اسرائیل اطلاعاتی درباره پهپادهای انتحاری ایران در اختیار کییف قرار داده است که متعاقب آن، رئیسجمهوری اوکراین نیز گفت حدود ۷۰ درصد این پهپادها به وسیله پدافند هوایی اوکراین سرنگون شدهاند. این همکاری و تبادل امنیتی-نظامی بین اوکراین و اسرائیل، پتانسیل چالشهای امنیتی برای ایران را به همراه خواهد داشت. از سوی دیگر، این مساله تاثیر مستقیمی بر روند احیای برجام خواهد داشت چرا که تشدید بحران در جنگ روسیه علیه اوکراین، مستقیماً امنیت اروپا را با چالشهای جدی همراه میکند و این در حالی است که در یک سال گذشته، اتحادیه اروپا اصلیترین میانجی مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا (به عنوان طرفین اصلی توافق) بوده است. با تمام این بحرانها که احتمال احیای برجام را به شدت کاهش داده، کماکان «جوزف بورل» تاکید دارد که «حیف است» مذاکرات دوباره به هم بخورد؛ این یعنی شاید هنوز کورسوی امیدی وجود داشته باشد. نباید فراموش کرد که امنیت خاورمیانه، به دلیل نزدیکی جغرافیایی به اروپا، برای ساکنان این قاره از اهمیت بالایی برخوردار است؛ مسالهای که شاید برای آمریکا، این درجه از اهمیت را نداشته باشد.
علاوه بر این، مساله دیگری که حساسیت غرب و نهادهای حقوق بشری را برانگیخته و موجب برخاستن موجی از موضعگیری علیه جمهوری اسلامی شده، تداوم اعتراضات در ایران است. هم ایالات متحده و هم اتحادیه اروپا تحریمهای جدیدی را علیه افراد و نهادهایی که در برخورد با معترضان ایرانی مشارکت دارند در دستور کار قرار دادهاند که برخی از این تحریمها عملی شده است. در این میان، آلمان که همواره روابط خوبی با ایران داشته است، رویکرد کاملاً جدیدی در قبال ایران از خود نشان داده است؛ وزیر خارجه آلمان به تازگی اعلام کرده است که آلمان و اتحادیه اروپا در حال بررسی معرفی سپاه پاسداران به عنوان سازمانی تروریستی هستند. «آنالنا بائربوک» همچنین گفته است که در حال حاضر هیچ مذاکرهای میان ایران و غرب بر سر توافق هستهای با تهران در قالب «برجام» در جریان نیست. آلمان از آغاز اعتراضات در ایران، پیشتازترین کشور اروپایی در موضعگیری علیه مقامات جمهوری اسلامی بوده است.
مجموعه این رخدادها که با سکوت سنگین چین و روسیه به عنوان دیگر اعضای برجام روبهرو شده، بیانگر آن است که طرفهای غربی برجام، دستکم تا برقراری وضعیتی پایدار در ایران و آرام شدن اوضاع، احتمالاً تمایل و ارادهای برای حل مساله برجام نخواهند داشت. نباید فراموش کرد که تیم مذاکرهکننده ایرانی نیز فاقد استراتژی مشخص در این زمینه است و طرح موضوعات جدید در آستانه چندین مرحله توافق احتمالی، کار را برای احیای برجام دشوارتر از همیشه کرده است.
نه «میدان»، نه «دیپلماسی»
پیش از ترور سردار سلیمانی، ایران اتکای قابل توجهی به توان «میدان»ی خود در منطقه و مشخصاً در کشورهای عراق، سوریه، یمن، لبنان و... داشت و گروههای نزدیک به محافظهکاران، این مساله را نقطه قوت خود و مقدم بر «دیپلماسی» میپنداشتند. اما در فقدان فرمانده وقت سپاه قدس، رفتهرفته ورق برگشت و ایران، نفوذ پیشین خود و قدرت حمایت از گروههای نیابتی مورد پشتیبانی خود در منطقه را بهطور محسوسی از دست داد. تحولات سیاسی جدی در عراق، نفوذ ترکیه در سوریه، پیمان صلح آبراهام که بسیاری از اعراب حاشیه خلیجفارس را به دوستان نزدیک اسرائیل تبدیل کرد و در نهایت، صلح اخیر بین لبنان و اسرائیل، عصر جدیدی را پدیدار کرد.
غالباً در مباحث مربوط به صلح میان اعراب و اسرائیل، همواره از لبنان به عنوان آخرین کشوری که میتواند با اسرائیل صلح کند یاد میشد؛ اتفاقی که پس از پیمان فراگیر آبراهام، بالاخره برای لبنان هم افتاد. صلح دریایی لبنان و اسرائیل، یک نقطه عطف تاریخی در روابط اعراب و اسرائیل تلقی میشود چرا که این اولینبار در تاریخ لبنان است که این کشور، وجود یک مرز بینالمللی (دریایی) با اسرائیل را به رسمیت میشناسد. اتفاقی که حتی با همراهی و موافقت حزبالله لبنان به رهبری سید حسن نصرالله عملی شده و نشاندهنده افق پیشرو برای پیشبرد مسائلی بیشتر است. اتفاق جالب توجه در این دو صلح، نقش پررنگ و میانجیگری ایالات متحده است که توانسته زمینه مناسبی برای یکپارچهسازی متحدانش ایجاد کند. اتفاقی که همزمان به نفع غرب و به ضرر ایران به عنوان محوری ضدغرب میتواند تصور شد.
رزمایش مشترک اخیر با شرکت 40 چترباز از ارتشهای اسرائیل، بحرین، امارات و آمریکا بر فراز آسمان خلیجفارس و به میزبانی بحرین به مناسبت دومین سالگرد توافق آبراهام و همزمان، انتشار تصاویر ماهوارهای از بهکارگیری سیستم پدافند هوایی «باراک» اسرائیل از سوی امارات متحده عربی، تجهیز سیستم اطلاعاتی امارات متحده به تصاویر ماهوارههای اسرائیلی همگی نشاندهنده تنگتر شدن حلقه مهار ایران توسط ائتلاف آمریکا و متحدانش در منطقه است؛ رخدادی که عملاً توان میدانی ایران را تحت تاثیر قرار داده است. در این وضعیت، ایران در حوزه دیپلماسی نیز دستاورد چندانی حاصل نکرده است. گفتوگوها با عربستان تقریباً به جای خاصی نرسیده، روابط با ترکیه و عراق نیز به گرمای سابق نیست. تنها در آخرین اقدام جدی، با تاخیری فراوان، گشایش کنسولگری ایران در استان «سیونیک» ارمنستان عملی شده است چرا که فشارهای امنیتی در شمال غرب کشور از سوی باکو، آنکارا و با پشتیبانی تلآویو، کاسه صبر ایران را لبریز کرده بود.
دیپلماسی سرگردانی
اگرچه همواره مساله هستهای و مذاکرات حول آن، پیشانی دیپلماسی ایرانی و نمودی از کنشگری دستگاه دیپلماسی کشور تلقی میشود اما روند سیاست خارجی ایران در آنچه بالا ترسیم شد، نشان از فقدان استراتژی، توان و آگاهی عمیق در این حوزه دارد. برای جمعبندی این مساله، گریز به یک مصداق ملموس و نزدیک از سیاست خارجی دولت رئیسی شاید جالب توجه باشد. امیرعبداللهیان، وزیرخارجه ایران، روز شنبه ۳۰ مهرماه 1401 اعلام کرد که «آمریکاییها نهتنها حصول توافق در اولویتشان است بلکه شتاب هم دارند». به فاصله بسیار کوتاهی از این موضعگیری، ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت خارجه در دوم آبان در نشست هفتگی خود، آمریکا را به «دوگانگی در مواضع و عمل» متهم کرد و گفت: «اسناد ردوبدلشده و جزئیات فنی و گامهای طرفین واضح است ولی به نظر میآید اراده سیاسی آمریکا همچنان محل تردید است». این مساله به وضوح نشانی از پولیتیک ندارد بلکه موید سرگردانی است.
امیرعبداللهیان از زمان سکانداری وزارت خارجه، بارها اعلام کرده که دولت مطبوعش به دنبال رسیدن به یک «توافق خوب» است اما هنوز هیچ شاخصی برای این توافق خوب حتی گامهای رسیدن به آن و اتفاقاتی که میتواند ایران را به این توافق «خوب» برساند یا از آن دور کند، ارائه نکرده است. مجموعه این مسائل نشان میدهد که حلقه «مهار» ایران هر روز تنگتر و از قدرت چانهزنی کشور، کاسته میشود و برآیند این دو مساله، شاید حتی ضرورت احیای برجام برای طرفهای غربی را نیز کمرنگ کند چرا که مهار امنیتی-نظامی ایران، فشار خردکننده اقتصادی و همچنین نارضایتیهای اجتماعی-سیاسی فراگیر و ناتوانی سیاستگذاران در حل بحران، فقط مساله ایران است، نه دیگر کشورهای عضو برجام.