شناسه خبر : 42720 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تهدید؛ نمود ذهنی یا بود عینی

آیا تهدیدات در محیط پیرامونی ایران در حال افزایش است؟

 

کامران کرمی / پژوهشگر مسائل خاورمیانه 

روند تحولات هفت‌ماهه سال 1401 در محیط پیرامونی ایران این گزاره را در سطح افکار عمومی و برخی محافل فکری و تصمیم‌گیری تقویت کرده که سطوح تهدید در محیط پیرامونی، منطقه‌ای و بین‌المللی جمهوری اسلامی در حال افزایش است. این موضوع که چرا تهدیدات در محیط پیرامونی ایران افزایش پیدا کرده یا در حال افزایش است، پرسشی است که پاسخ به آن را ابتدا باید در دو سطح ذهنی و عینی تبیین کرد و سپس با تحلیل متغیرهای دخیل، به سنجش میزان و اثرگذاری آن پرداخت.

تحولات ژئوپولیتیک در قفقاز، مسائل مرزی ایران و افغانستان، توقف مذاکرات ایران و عربستان، جنگ اوکراین، بن‌بست مذاکرات احیای برجام، اعتراضات و ناآرامی‌های هفته‌های اخیر متغیرهایی است که این ذهنیت را ایجاد کرده که کشور در حال مواجهه با تهدیدات در حال وقوعی است که می‌تواند بر امنیت، موقعیت و نقش آن تاثیرگذار باشد. به‌ویژه که این نمودهای ذهنی، تجلی عینی به خود گرفته و می‌توان اثرات آن را در کانون‌های مشخصی به خوبی لمس کرد.

از این منظر و برخلاف رویکرد خوش‌بینانه دولت مبنی بر حرکت مستمر قطار توسعه کشور، باید درک واقع‌بینانه‌تری از زمینه و علل چرایی افزایش سطح تهدیدات پیرامونی که در حال تاثیرگذاری بر دو مقوله امنیت و اقتصاد است، پیدا کرد و نسبت به مواجهه هوشمندانه‌تر با این متغیرها اقدام کرد.

نقطه شروع رسیدن به این ادراک این است که تصمیم‌گیرندگان نسبت به شناسایی مساله و مسائل در حال وقوع ذهنیت منعطف و پذیرش خردمندانه و مدبرانه‌ای داشته باشند و نسبت به هم‌افزایی برای رفع این تهدیدات در سطوح مختلف اقدام کنند. یکی از آفت‌هایی که متاسفانه در نظام حل مسائل به فرض وجود، کارکرد و کارآمدی آن در کشور وجود دارد این است که تصمیم‌ساز به جای پذیرش مساله، شناسایی ابعاد و ترتیبات اجرایی برای حل‌وفصل یا مدیریت آن، به انکار، تحقیر، تحریف، تقلیل یا سرکوب مساله می‌پردازد. طبیعتاً این اختلال ادراکی می‌تواند با توجه به منطق تراکم مسائل و پتانسیل تبدیل به مشکل و بحران، هزینه‌های سنگینی را بر کشور تحمیل کند. با توجه به روند تحولات و سطوح تهدیدی که در طول چند ماه گذشته قابل رصد است، می‌توان آن را در متغیرهای زیر دسته‌بندی کرد.

قفقاز

یکی از اصلی‌ترین تهدیدات پیرامونی که در مرزهای شمال غربی در حال وقوع است و از دید کارشناسان و تحلیلگران می‌تواند مهم‌ترین رخداد ژئوپولیتیک دهه‌های اخیر را رقم زده و ثبات مرزها و به دنبال آن وقوع کشمکش و بحران و حتی جنگ مرزی را نیز به دنبال داشته باشد، تحولات در قفقاز جنوبی و جنگ و درگیری میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان است.

ریشه این رخداد به تحولات دهه 1990 و پس از فروپاشی شوروی برمی‌گردد که به وقوع یک جنگ چندساله در منطقه قره‌باغ منجر شد. مجدداً و از شهریور 1399 با شعله‌ور شدن جنگ دوم در این منطقه، جمهوری آذربایجان موفق به بازپس‌گیری بخشی از مناطق خود شد. از آن تاریخ تاکنون و به دلیل ادراک مقامات باکو از ضعف ارمنستان، حمایت ترکیه و اشتغال آمریکا و روسیه در جنگ اوکراین، فرصت مناسبی برای آزادسازی مناطق باقی‌مانده به وجود آمده است. این ذهنیت زمینه را برای شکل‌دهی به تغییرات مرزی و نگرانی‌ها در همسایه جنوبی یعنی ایران به وجود آورده است.

آنچه روند جنگ قره‌باغ را به سمت یک بحران ساختگی در حال شکل‌گیری سوق داده است، سیاست‌ها و به تعبیر دقیق‌تر جاه‌طلبی‌های جمهوری آذربایجان در همراهی با ترکیه و دیگر بازیگران خارجی ذی‌نفوذ همچون اسرائیل برای عملیاتی کردن طرح کریدور زنگزور است که در عمل مرزهای ایران با ارمنستان و به تعبیر دقیق‌تر مرزهای ایران با اروپا را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

درباره اهمیت دالان زنگزور برای مقامات ترک باید گفت این دالان به کوتاه‌ترین مسیر حمل‌ونقل زمینی بین اقیانوس آرام و اطلس و همچنین نقطه تلاقی جنوب به شمال و شرق به غرب اطلاق می‌شود. دالان زنگزور به گسترش حمل‌ونقل زمینی و مرتبط کردن اروپا و آسیا به یکدیگر خواهد انجامید و یکی از مهم‌ترین مسیرهای حمل‌ونقل زمینی است که جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را از طریق ارمنستان به روسیه و ترکیه متصل و زمینه را برای ارتباط آسیا، اروپا و خاورمیانه با یکدیگر فراهم می‌کند. بازی پیچیده و پشت پرده ترکیه در قفقاز باعث شده تا آنکارا به محور اصلی سیاست تغییر مرزها در مرزهای ایران و ارمنستان تبدیل شود. این مساله به‌ویژه در زمانی که توجه روسیه به دلیل جنگ اوکراین چندان معطوف به قفقاز نیست، زمینه را برای آزادی عمل بیشتر ترکیه فراهم کرده است. تحلیلگران رویای اتصال سرزمین‌های ترک را محور اصلی راهبرد آنکارا در قفقاز می‌دانند. از این منظر است که ایران باید خطر تغییر احتمالی مرزها را درک کند و زمینه را برای مواجهه صریح‌تر و واقع‌بینانه‌تر با تحولات در حال وقوع در پیش بگیرد. فضایی که استعداد مداخله سایر بازیگران رقیب و همچنین دشمن برای حضور در مناطق شمال غربی ایران را دارد. تحرکات اسرائیل در جمهوری آذربایجان و سفر رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به ارمنستان بخشی از رویدادهای در حال وقوع است.

مذاکرات ایران و عربستان

تهران و ریاض از فروردین ۱۴۰۰ تا اردیبهشت ۱۴۰۱ پنج دور مذاکرات در سطح امنیتی به میزبانی بغداد برگزار کردند که در دور پایانی آن، سعید ایروانی معاون سابق سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی ایران و سفیر جدید ایران در سازمان ملل همراه با خالد الحمیدان، رئیس سرویس اطلاعات عربستان اعلام کردند که دور بعدی در سطح مقامات سیاسی خواهد بود. با این حال از آن تاریخ تاکنون و با وجود آمادگی دو طرف و اظهارات پراکنده برای حضور در گفت‌وگوها، نه‌تنها این دیدار برگزار نشده، بلکه اعلام شده همچنان به یک دور مذاکرات دیگر در سطح امنیتی نیاز است.

در واقع از اردیبهشت‌ماه تا مقطع کنونی که نقش رسانه‌ای و اطلاعاتی عربستان در ناآرامی‌های هفته‌های اخیر در ایران مورد تصریح مقامات امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفته، فضا برای نقش‌آفرینی متغیرهای مداخله‌گر در تاثیرگذاری بر مذاکرات ایران و عربستان به وجود آمده است.

از این زاویه است که می‌توان به نقش متغیرهای مداخله‌گر و دشواری‌های کنترل آن در روابط ایران و عربستان اشاره کرد که روند مذاکرات را کاهشی و بعضاً با چالش‌هایی مواجه کرده است. از آنجا که ماهیت روابط ایران و عربستان سعودی در نظام منطقه‌ای خاورمیانه رقابتی است، کنترل متغیرهای شکل‌دهنده به روابط به‌ویژه با نقش‌آفرینی همزمان متغیرهای مزاحم که استعداد قابل توجهی در روابط دو کشور دارد، دشوار و بعضاً ناممکن است و اثرگذاری آن در بهترین حالت در حاشیه روابط باقی خواهد ماند.

به‌نظر می‌رسد در دور آتی مذاکرات تهران و ریاض که ماه گذشته وزیر خارجه عربستان آمادگی دولت متبوعش را برای برگزاری آن نشان داد، ابعاد فعالیت ایران اینترنشنال به یکی از محورهای اصلی گفت‌وگوها تبدیل شود. واقعیت آن است که نقش‌آفرینی این رسانه در اعتراضات اخیر و تمرکز مقامات ایران بر فعالیت‌های مخرب آن و طرح آن در مذاکرات احتمالی ایران و عربستان به عنوان پیش‌شرط جدید، می‌تواند روند مذاکرات متوقف‌شده کنونی میان دو کشور را بیش از پیش با دست‌انداز مواجه کند. ناظر بر این مساله که تهران و ریاض از ابزارهای سخت و نرم خود برای مقابله با طرف مقابل در طول دهه‌های اخیر به فراخور سطوح تنش استفاده کرده‌اند و بعید است بخواهند نقش و دامنه اهرم‌های چانه‌زنی را با ابهاماتی که در چشم‌انداز روابط در نظام پرآشوب منطقه‌ای متصور است، کمرنگ کنند.

افغانستان

از زمان سقوط دولت اشرف غنی و روی کار آمدن طالبان در شهریور 1400، مسائل مرزی به هسته اختلافات میان جمهوری اسلامی ایران و افغانستان تبدیل شده است. وقوع چندین درگیری مرزی و مساله حق‌آبه هیرمند دو چالش اصلی در این میان است که البته در کنار مسائلی چون حضور داعش و برخی گروه‌های سلفی جهادی در افغانستان، قاچاق سوخت و کالا، رفت‌و‌آمدهای مرزی و حضور شهروندان افغانستانی در ایران، افغانستان را به محور دیگری از تهدیدات پیرامونی برای ایران تبدیل کرده است.

اگرچه افغانستان از اوایل دهه 1990 و آغاز جنگ‌های داخلی، همواره تهدید مهمی در مرزهای شرقی ایران به حساب آمده و به حضور آمریکا در محیط پیرامونی ایران منجر شده است، اما استقرار طالبان به‌عنوان دولت و نه اپوزیسیون دولت‌های افغانستان نیز چالش جدیدی است که مولود گفت‌وگوهای طالبان و آمریکا به میزبانی دوحه است. با توجه به اینکه ابعاد توافقات امنیتی طالبان با ایالات‌متحده برای افغانستان مشخص نیست که خود عدم قطعیت‌های مهمی را برای مدیریت تنش‌ها فراهم می‌کند، جایگاه‌یابی طالبان در قامت دولت نیز خود به وجودآورنده تهدیداتی است که باید بیشتر مورد توجه و رصد قرار گیرد.

اختلافات عقیدتی و از آن مهم‌تر گفتمانی میان اندیشه‌های سلفیت وهابی-دیوبندی طالبان با ایران، استعداد بحران‌آفرینی افغانستان برای حضور و ارتباط گروه‌های سلفی جهادی به‌ویژه تفکر ترور و تکفیر داعش از جمله عواملی است که در یک روند میان‌مدت می‌تواند منبع تهدیدات جدید باشد. با وجود این آنچه در شرایط کنونی پررنگ‌تر است و برای بسیاری از ساکنان مناطق شرقی ایران ملموس‌تر است، مساله درگیری‌های مرزی و از آن مهم‌تر حق‌آبه هیرمند است که باید مورد توجه و از آن مهم‌تر اقدامات فوری از سوی تصمیم‌گیرندگان ایرانی قرار گیرد. اهمیت عنصر حیاتی آب در مناطق شرقی ایران ضرورت پیگیری مساله حق‌آبه را دوچندان کرده است.

اوکراین

به موازات بن‌بست مذاکرات احیای برجام، چالش همزمان و هم‌راستای دیگر ادعای غربی‌ها در مورد نقش ایران در جنگ اوکراین با موضوع پهپادهای مهاجر و شاهد است. در واقع پرواز پهپادهای ایرانی بر فراز اوکراین به تازه‌ترین جدال تهران با پایتخت‌های غربی تبدیل شده است. با وجود تاکیدات مقامات جمهوری اسلامی مبنی بر عدم واگذاری سلاح به روسیه در جنگ اوکراین، اما رسانه‌های غربی اذعان دارند که اوکراین در سه هفته گذشته با موجی از حملات روسیه با پهپادهای شاهد 136 ساخت ایران مواجه بوده است.

تروئیکای اروپایی اوایل آبان در نامه‌ای دوصفحه‌ای ایران و روسیه را به نقض قطعنامه ۲۲۳۱ متهم کرد و خواستار تحقیقات فنی درباره سلاح‌های به‌کارگرفته‌شده در جنگ اوکراین شد. تکیه تروئیکای اروپایی بر پاراگراف چهارم ضمیمه B این قطعنامه است که در آن فهرستی از اقلام نظامی درج شده که برای انتقال از ایران یا صادرات به این کشور نیازمند مجوز شورای امنیت است.

در چنین فضایی که غرب به دنبال طرح این ادعا در شورای امنیت است، هرگونه تشدید بحران اوکراین که طبیعتاً بر ذهنیت مقامات اروپا و آمریکا نسبت به مساله حمایت‌های ایران از روسیه تاثیر مستقیمی خواهد داشت، می‌تواند تنش ایران با غرب را تشدید کرده و به اقدامات تحریمی بیشتر در این حوزه منجر شود. ورود به چنین فضایی طبیعتاً تهدیدات بیشتری را متوجه ایران خواهد کرد، به‌ویژه که این زمینه مناسبی برای نقش‌آفرینی اسرائیل و مانور دوباره بر کلیدواژه تهدید ایران است.

برجام

در این میان بیراه نیست اگر برجام را علت‌العلل مشکلات در هر دو سطح ذهنیت و عینیت بدانیم. این مساله در واقع پتانسیل بحران‌آفرینی و تهدیدزایی بالایی دارد و بر کانون‌های تنش در سایر حوزه‌ها نیز سرایت‌پذیری قابل توجهی دارد. از اواخر مرداد و پس از رفت و برگشت پاسخ‌های ایران و آمریکا به بسته پیشنهادی جوزپ بورل، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا برای احیای برجام، مذاکرات در بن‌بست قرار دارد و در حال حاضر از دستور کار تهران به‌ویژه واشنگتن خارج شده است.

اصلی‌ترین دلیل این بن‌بست، مواضع حداکثری ایران و آمریکا بر سر دو مساله اصلی تضمین و پادمان است که طرفین حاضر به امتیازدهی نیستند و این موضوع گره توافق را کورتر کرده است. جدا از مسائل فنی و سیاسی مربوط به متن در حال مذاکره، مسائل خارج از متن نیز به این وضعیت دامن زده است. سه مساله اعتراضات در ایران، جنگ اوکراین و انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا باعث شده روند کند و فرسایشی مذاکرات احیای برجام بیش از پیش با دست‌انداز مواجه شود.

در چنین فضایی که اثرگذاری مسائل خارج از مذاکرات به دلیل سیالیت و غلیانی که دارند، افزایشی به نظر می‌رسد، ترسیم چشم‌انداز گفت‌وگوها با ابهام و عدم قطعیت بیشتری روبه‌رو است. از این زاویه است که شکست مذاکرات سناریوی محتملی به نظر می‌رسد، اگر ایران و آمریکا نتوانند و نخواهند در حوزه مسائل درون‌متنی، تعارض و بعضاً تضاد دیدگاه‌ها را کمتر کرده و فضا را برای نزدیک کردن مواضع فراهم کنند.

با شکست احتمالی مذاکرات احیای برجام، زمینه برای بازگشت تحریم‌های گسترده‌تر از سوی اروپا و سازمان ملل و همچنین خود آمریکا فراهم خواهد شد و با بازگشت خودکار تمامی قطعنامه‌های تحریمی که توسط قطعنامه 2231 متوقف شده است، مجدداً ایران در ذیل فصل هفتم منشور قرار خواهد گرفت.

در چنین شرایطی اجماع مجدد آمریکا و اروپا و طبیعتاً احتمال همراهی دوباره چین و روسیه با قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت گزینه محتملی در تکرار تجربه فشارهای تحریمی سال‌های 89 تا 91 خواهد بود. اگرچه فضای حاکم بر محیط بین‌المللی کنونی متفاوت از یک دهه گذشته است و فضا برای مانور با توجه به کثرت متغیرها و تجربیات تحریمی ایران مهیاتر است، اما ورود ایران و آمریکا به فاز تنش به‌ویژه مساله غنی‌سازی 60درصدی ایران، احتمال پاسخ‌های قاطع‌تر برخلاف دهه گذشته را نیز بسیار محتمل‌تر خواهد کرد. ورود به چنین فضایی، محدودیت‌های رفتاری را بر بازیگران منطقه‌ای که در حال تنش‌زدایی با ایران هستند، تحمیل خواهد کرد.

اعتراضات

مساله اعتراضات هفته‌های اخیر در ایران که به کانون توجه و تمرکز آمریکا و پایتخت‌های غربی تبدیل شده است، بخش دیگری از تصویر ذهنی افزایش تهدیدات در محیط پیرامونی ایران و سرایت آن به داخل است. اعمال تحریم‌های حقوق بشری علیه مقامات و نهادها و زمزمه‌های تروریستی اعلام کردن سپاه از سوی برخی کشورهای اروپایی در حالی به وسیله اروپا اعمال و اعلام شده است که بن‌بست برجام و جنگ اوکراین، تهران و طرف‌های غربی را بیش از پیش در فضای تنش‌های تصاعدیابنده قرار داده است.

در چنین فضایی هرگونه تشدید و استمرار اعتراضات می‌تواند بر میزان و دامنه حمایت‌های آمریکا و اروپا تاثیرگذار باشد. بازگشت شرایط به وضعیت عادی با فروکش کردن اعتراضات نیز اگرچه می‌تواند بر مدیریت تنش اثرگذار باشد، اما بعید است با توجه به رقم خوردن چنین تجربه‌ای از نوع مواجهه غربی‌ها بر سر رخداد اخیر، ذهنیت تصمیم‌گیرندگان جمهوری اسلامی به سرعت به پیش از بروز چنین اتفاقی بازگردد. بنابراین حداقل در کوتاه‌مدت زمینه برای حل و فصل اختلافات فراهم نخواهد بود. به‌ویژه که تحلیل مقامات آمریکا این است که ایران پسااعتراضات، ایران ضعیف‌تری برای گرفتن امتیاز در میز مذاکرات برجامی به فرض بازگشت طرفین به اتاق‌های هتل کوبورگ است.  

دراین پرونده بخوانید ...