چرخدندههای جنگ قدرت
بحران چگونه قزاقستان را درنوردید؟
ماجرا از 22 خرداد 1398 و انتخابات ریاست جمهوری جنجالی قزاقستان آغاز شد. اساساً در حکومتهای اقتدارگرا، انتظار تحقق و تداوم «ثبات» عجیبتر از توقع بروز «ناآرامی» است و به همین سبب، جنجالهای اخیر قزاقستان نیز امری پیشبینیناپذیر و دور از انتظار تصور نمیشد. سرنوشت محتوم همه حکومتهای اقتدارگرا حتی با قدرت اقتصادی و نظامی فزاینده، بروز ناآرامیهایی است که یک سر آن «نارضایتی مردم» و سر دیگرش، «ناکارآمدی و فساد حکومت» است. قزاقستان، این کشور پهناور محاصرهشده بین چین و روسیه نیز از این قاعده مستثنی نماند و دوباره به چرخه نارضایتی، اما با چاشنی تند و تیز آشوب بازگشت. تحولات اخیر قزاقستان به روشنی نشان میدهد که حتی اگر زور مردم به اصلاح یا تغییر حکومتهای اقتدارگرا و تمامیتخواه نرسد، اما در نهایت، این «جنگ قدرت» است که به «اصلاح ناپذیری» و «فساد فراگیر» آنها که با اشتهایی سیریناپذیر، موجبات فوران نارضایتی و عقبماندگی کشورهای خود را فراهم میآورند، پایان خواهد داد.
قزاقستان کجاست؟
قزاقستان اگرچه بسیار دور به نظر میرسد اما همسایه ایران در ضلع شمالشرقی ساحل خزر است. از شمال با روسیه، از شرق با چین و از جنوب با قرقیزستان، ازبکستان و ترکمنستان همسایه است. این کشور بزرگترین کشور خشکیبست (محصور در خشکی) دنیا با وسعتی بیش از سه برابر ترکیه و کوچکتر از آرژانتین است که این وسعت، قزاقستان را به نهمین کشور بزرگ دنیا و بزرگترین کشور آسیای میانه بدل کرده است.
احتمالاً همه ما با نام تاریخی «سَکا»ها نیز آشنایی داریم؛ دستهای از مردمان کوچنشین ایرانیتباری که تاریخشان به پیش از دوره هخامنشیان بازمیگردد. سکاها در دو سمت سرزمین اوراسیا، پراکنده و گروهی در شرق دریای خزر، و گروهی در غرب آن ساکن شدند. تلفیق آنها با برخی اقوام ترکزبان رفتهرفته آنها را به یک موجودیت چندزبانه تبدیل کرد اما کماکان بنمایههای فرهنگ ایرانی را در خود حفظ کردهاند. آنها به واسطه پراکندگی در دشتهای کمحاصل، غالباً چادرنشین بودند و نزدیکی (و حتی همپوشانی) آنها به قلمرو مرزی «ایران بزرگ»، موجب آمیختگی زیاد آنها با فرهنگ ایرانی شده بود. رفتهرفته با بروز برخی تحولات، آنها موجودیت مستقلتری برای خود دستوپا کردند و با ظهور چنگیز مغول و سیطره او بر بخشهای بزرگی از آسیای مرکزی، یکی از فرزندان او به نام «جُغَتا» حاکم سرزمین زیر سیطره قزاقها یعنی قزاقستان شد. این سرزمین، در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی به تدریج به دست امپراتوری روسیه فتح و شهر آلما-آتا (آلماتی کنونی) به عنوان یکی از مهمترین شهرهای این کشور بنیان نهاده شد. در نهایت اینکه، قزاقستان در سال ۱۹۳۶ به یکی از ۱۵ جمهوری فدرال «اتحاد جماهیر شوروی» تبدیل شد و پس از فروپاشی شوروی، در تاریخ ۱۶ دسامبر ۱۹۹۱ به عنوان آخرین جمهوری شوروی اعلام استقلال کرد. با وجود اینکه ۷۰ درصد از جمعیت 19 میلیوننفری قزاقستان را قزاقهای اغلب مسلمان تشکیل میدهند، اما همچنان روستبارها اقلیتی قوی در این کشور محسوب میشوند. قزاقستان هفت هزار کیلومتر مرز مشترک زمینی با روسیه دارد و از همینرو، آن را به کشوری مهم در نظرگاه روسیه تبدیل کرده است.
پوستین دموکراسی، روی اقتدارگرایی انحصارطلب
نظام سیاسی قزاقستان یک «جمهوری ریاستی» است که در آن، رئیسجمهور در رأس کشور و حکومت قرار دارد. «قدرت اجرایی» در دست دولت بوده و «قدرت قانونی» در اختیار پارلمان است. با این حال، مثل بسیاری دیگر از کشورهای نوظهور و حکومتهای نوپای آنها، تقریباً کل ساختار سیاسی قزاقستان فرمالیته و همه چیز عملاً در دست رئیسجمهور است به شکلی که «نورسلطان نظربایف» که هوادارانش از او با عنوان «پدر ملت» یاد میکنند از سال 1990 تا 2019 به مدت 29 سال سمت ریاست جمهوری را بر عهده داشت؛ سمتی که سالها با برگزاری انتخابات تشریفاتی، به طور پیوسته در دست او باقی مانده بود. با این حال با کهولت سن نظربایف، «قاسم توکایاف»، رئیس پیشین مجلس سنای این کشور و از متحدان و معتمدان دیرینه نظربایف، در انتخاباتی بحثبرانگیز و جنجالی، جای او را گرفت. جرقه اعتراضات مردمی در قزاقستان درست از همین انتخابات زده شد؛ صدها نفر از معترضان که خواستار برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه بودند در شهرهای مختلف قزاقستان بازداشت شدند و معاون وزارت کشور، تظاهراتکنندگان را «عناصر تندرو» توصیف کرد. وضعیت در قزاقستان به قدری بغرنج بود که «امیرجان کاساناف» که خود را نامزد مخالف حکومت معرفی کرده بود نیز مورد سرزنش معترضان قرار گرفت؛ به طوری که آنها او را «نامزد دستنشانده حکومت» توصیف میکردند چون قبل از اعلام نتایج رسمی آرا، او شکست را پذیرفته بود. پیش از این اعتراضات اما از سال ۲۰۱۴، با کاهش قیمت نفت و بحران اقتصادی در روسیه (متحد و حامی اصلی قزاقستان)، ارزش پول ملی این کشور به شکل بیسابقهای سقوط کرد و همزمان، تورم نیز افزایش یافت و این مساله برای مردم قزاقستان که کشورشان به لحاظ اقتصادی، بزرگترین اقتصاد آسیای مرکزی است و در دهه اخیر، رشد اقتصادی دورقمی را در کارنامه داشته، ضربه سنگینی تلقی شد. با وجود این، جانشینی «قاسم توکایاف» بهجای «نظربایف»، آغازگر عصر نوینی برای تاریخ معاصر این کشور بود.
انفجار انبار باروت؛ قیمت گاز، انسداد سیاسی یا جنگ قدرت؟
اعتراضات اخیر با خشم مردم شهر «ژانا اوزن» واقع در استان نفتخیز و ساحلی دریای خزر (در جنوب غربی قزاقستان) و در اعتراض به قطع یارانهها و افزایش قیمت گاز مایع (برداشتهشدن سقف قیمت) آغاز شد. اهمیت انرژی در قزاقستان به حدی است که بخش زیادی از سوخت مورد نیاز برای مقابله با سرمای شدید این کشور و همچنین سوخت غالب خودروها از طریق گاز مایع تامین میشود. با این حال، از رخدادهای درون این اعتراضات میتوان برداشتهای گوناگونی داشت؛ رخدادهایی که عمق اختلافات داخلی یا به عبارت دیگر، «جنگ قدرت» در رأس نظام سیاسی قزاقستان را هویدا کرد. توکایاف، رئیسجمهور جدید قزاقستان که ادامهدهنده راه «نظربایف» رئیسجمهور پیشین و حتی دستنشانده او تصور میشد، با اقداماتی ناگهانی، مسیر سیاست در این کشور را تغییر داد. این یک اعلان جنگ آشکار علیه گروهی بود که پیشتر زمام امور را در دست داشتند. رئیسجمهوری قزاقستان با تغییر مهرههای بازی سیاست در کشور، تلاش کرد به آرامی بازی را به نفع خود تغییر دهد تا جایی که متاثر از شکلگیری اعتراضات اخیر، حتی «کریم ماسیموف» رئیس شورای امنیت ملی قزاقستان و متحد نزدیک نظربایف را، که دو بار بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ و سپس ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ نخستوزیر قزاقستان بود، به اتهام «خیانت» برکنار و زندانی کرد. با این رویکرد، توکایاف عملاً مراکز اصلی قدرت پیشین و جریان امنیتی، سیاسی و اقتصادی آنها را متزلزل کرد تا پایههای قدرت خود را مستحکم کند.
از روند تحولات در قزاقستان میتوان برداشتهای گوناگونی داشت اما برکناری برخی مقامات بلندپایه و همزمان، شدت گرفتن اعتراضاتی که به سقوط آنی برخی مراکز دولتی مهم و حتی فرودگاههای این کشور منجر شده و به زدوخورد و تیراندازی و مرگ دهها نفر منتهی شد، حاکی از یک «جنگ نیابتی داخلی» بین گروههایی است که کوشش میکنند با بهکارگیری ابزارهای خاص خود، بر دیگری غلبه کنند. روایت برخی فعالان حقوق بشر در آلماتی (پایتخت پیشین و بزرگترین مرکز تجاری و فرهنگی کنونی قزاقستان) که شخصاً در تظاهراتها شرکت کرده بودند نیز، جالب توجه است. آنان گزارش کردهاند که «افسران پلیس که تظاهرات را زیر نظر داشتند، ناگهان در حوالی ظهر ناپدید شدند. در همان زمان، گروهی که تمامی آنها را اوباش سرکش شبیه به اراذل و تبهکاران تشکیل میدادند سر رسیدند. آنها هیچ شباهتی به معترضان عادی و عامه مردم مانند دانشجویان، ناراضیان اقتصادی، افراد عضو طبقه متوسط و... که معمولاً برای تظاهرات در قزاقستان شرکت میکنند نداشتند. اوباش به وضوح توسط غارتگران و گروههای تبهکار سازماندهی شده بودند و در خیابانهای اصلی به سمت تالار شهر رفتند و اتومبیلها را آتش زدند و به دفاتر دولتی نیز یورش بردند». نکته قابل تامل دیگر، حضور برخی افراد شناختهشده در مدیریت برخی آشوبهایی است که در نظامهای دیکتاتوری، مشابه آن فراوان دیده میشود. به اذعان ناظران حاضر در تظاهرات؛ در میان کسانی که جمعیت را ترغیب به آشوب و تخریب گسترده میکردند، آرمان جوماگلدیف، معروف به «آرمان وحشی»، یکی از قدرتمندترین گانگسترهای قزاقستان نیز حضور داشته است که بسیاری را به اعمال خشونت برمیانگیخته.
او در میدان مرکزی آلماتی در حالی که ساختمانهای دولتی پشت سر او شعلهور بودند، سخنرانیهای دیوانهواری انجام میداده است و از مردم میخواسته تا دولت را برای گرفتن امتیازات تحت فشار قرار دهند و با «بزدل» خطاب کردن مختار ابلیازوف، سرمایهدار تبعیدی که از مخالفان سرسخت نظربایف (رئیسجمهور سابق قزاقستان) بوده است، او را به سخره میگرفته. در واقع به نظر میرسد، نظربایف و گروههای ذینفع همراه با او، از فرصت افزایش قیمت گاز و اعتراض مردم علیه این وضعیت، بهره بردند تا با میدانداری نیروهای تحت اختیار خود، علیه دولت مستقر (که رفتهرفته راه خود را از نظربایف جدا میکرد) اقدام کرده و دولت او را سرنگون کنند.
با این همه، گروههایی از معترضانی که مطالبات خود را بدون سوگیری علیه شخص یا گروه سیاسی خاصی پیگیری میکردهاند نیز در این شورشها حضور داشتهاند. آنها خواستههای خود را در قالب شعارهایی با محتوای «تغییر نظام سیاسی»، «تقاضای حق انتخاب استانداران و فرمانداران محلی توسط مردم»، «پایان دادن به بازداشتها و توقف آزار و اذیت فعالان مدنی»، «جلوگیری از سرکوب بیمحابای معترضان»، «پایان بخشیدن به سالها اعمال سانسور در اطلاعرسانی»، «ناکارآمدی اقتصادی و کمبود دستمزد کارگران و کارمندان» و... اعلام میکردهاند. مبتنی بر نارضایتی فراگیر و طولانیمدت در قزاقستان، «ملیندا هرینگ»، معاون مرکز اوراسیای شورای آتلانتیک باور دارد که «ریشههای ناآرامیها در قزاقستان، که سه دهه پیش با از بین رفتن اتحاد جماهیر شوروی استقلال خود را به دست آورد، بسیار عمیق است.
این مسائل، بهخاطر تغییر در قیمت گاز نیست بلکه مساله اصلی، قدرت است. مساله اصلی حتی نابرابری و عدم امکان تحقق انتخاب سیاسی توسط مردم است». جالب اینکه در مساله اعتراض به افزایش قیمت گاز، بخش قابل توجهی از معترضان به این مساله را کارگرانی تشکیل میدهند که خود، جزو نیروهای شاغل در بخش استخراج گاز هستند که در استان ساحلی خزر به عنوان قطب تولید گاز قزاقستان کار و زندگی میکنند. در واقع، ناکارآمدی سیاسی و اقتصادی نهتنها موجب افزایش فزاینده نارضایتی در این کشور شده بلکه جنگ قدرت نیز مساله را بغرنجتر کرده است. بهرغم اینکه ظاهراً اجماع (در حلقههای بالایی قدرت) بر سر ریاست جمهوری توکایاف با هدف پیشبرد اصلاحات سیاسی و اقتصادی صورت گرفته بوده است اما هسته صلب قدرت، نهتنها اجازه چنین اصلاحاتی را نداده بلکه ذینفعان سیاسی و اقتصادی به حدی با یکدیگر دچار تعارض منافع هستند که دامنه فساد و ناکارآمدی را به جایی رساندهاند که علاوه بر مردم، همتایانشان نیز به ستیز علیه یکدیگر برخاستهاند.
از روسها تا چینیها
در دهههای اخیر، آسیای میانه غالباً حوزهای آرام و کمتر دچار تنش شناخته میشده است اما رفتهرفته با سقوط دوباره حکومت افغانستان، ظهور طالبان و اعلام موجودیت داعش خراسان زنگها به صدا درآمد تا اینکه تشنج در قزاقستان نیز بر آتش ناامنی این حوزه جغرافیایی دمید. روسیه و چین به عنوان دو قدرت بزرگ در منطقه و جهان، احتمالاً بزرگترین متضرران از فراگیری ناامنی در این منطقه محسوب میشوند و از همینرو، به هیچ عنوان اجازه نخواهند داد تا وضعیت کنونی، به سمت بحرانیتر شدن حرکت کند.
از طرف دیگر، توکایاف، رئیسجمهورکنونی قزاقستان نیز دیپلمات خبرهای است که توان بازی با کارتهای قدرتهای بزرگ از جمله همسایگان کشورش یعنی چین و روسیه و حتی ایالات متحده به عنوان بازیگر فرامنطقهای و کمی دورتر، ترکیه را به عنوان کشوری که با تکیه بر اندک اشتراکات فرهنگی (زبان و فرهنگ ترکی) چندسالی است رابطه ویژهای با قزاقستان برقرار کرده، دارد. از همینرو، او در وهله نخست، پای روسها را به قزاقستان باز کرد تا احتمالاً به طور عملی و علنی، حسن نیت خود را به پوتین، بازیگری که بیخ گوش قزاقستان توان بازیگردانی دارد، ابراز کند. روسها در فقره اخیر قزاقستان، برای اولینبار در تاریخ سازمان «پیمان امنیت جمعی» اقدام به مداخله در مسائل داخلی یک کشور دیگر (البته در قالب این پیمان) کردهاند و با اعزام نیروی نظامی به آن، تلاش برای بازگرداندن قزاقستان به وضعیت باثبات را در دستور کار قرار دادهاند. این اقدام درحالی صورت گرفته است که پیشتر هنگامی که ارمنستان در جنگ قرهباغ درگیر منازعه شدید با باکو بود و از این پیمان درخواست کمک کرد، روسیه به این درخواست، وقعی ننهاد.
فارغ از اهمیت ژئوپولیتیک قزاقستان، جایگاه این کشور در حوزه منابع انرژی و تولید نفت و گاز که رتبه نهم بزرگترین دارندگان آن را نیز به قزاقستان بخشیده حائز اهمیت است و ناآرامیها باعث کاهش تولید نفت در روزهای آغاز اعتراضات شده است. قزاقستان پس از روسیه بزرگترین تولیدکننده نفت در میان کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی و یکی از اصلیترین تولیدکنندگان اورانیوم جهان است. همچنین از آنجا که قزاقستان، پس از آمریکا دومین کشور بزرگ استخراج بیتکوین در جهان است، اختلال در دسترسی به اینترنت و محدود کردن آن توسط دولت این کشور نیز موجب افت ارزش این رمزارز پرطرفدار در جهان شده است. قزاقستان بهشت استخراجکنندگان چینی بیتکوین است که به شکلی از کشور خود تبعید شدهاند. معادن پرشمار و غنی زغالسنگ در قزاقستان موجب شده است که تامین انرژی به شکل ارزان (با اختصاص یارانه به انرژی) و کافی برای استخراجکنندگان فراهم شود. مهمترین حلقه ارتباط آستانه و پکن اما، صادرات نفت و گاز قزاقستان به چین و نیاز قزاقستان به سرمایهگذاری چینیها در زیرساختهای ارتباطی و لجستیک است.
همچنین قزاقستان در ابتکار «راه ابریشم جدید» چین که یک پروژه اقتصادی استراتژیک و حیاتی برای پکن محسوب میشود، مشارکت جدی دارد و واسط مهمی برای اتصال چین و به اروپاست. در راستای اهمیت قزاقستان برای چین، این کشور هرگونه تلاش نیروهای خارجی برای تحریک ناآرامی و برانگیختن «انقلابهای رنگی» و همچنین هرگونه تلاشی برای صدمه زدن به دوستی بین چین و قزاقستان و برهم زدن همکاری بین دو کشور را بهشدت محکوم کرده است. چین در این مورد به حدی جدیت به خرج داده است که «شی جینپینگ» رئیسجمهور این کشور به همتای قزاق خود اطمینان داده است که چین بهعنوان یک «همسایه و شریک دائمی و جامع استراتژیک قزاقستان» آماده ارائه حمایتهای لازم برای کمک به این کشور جهت غلبه بر مشکلات موجود است. از طرف دیگر، نباید فراموش کرد که قزاقستان برخلاف شرکای خود در سازمان «پیمان امنیت جمعی»، در فعالیتهای ناتو هم شرکت میکند و پس از خروج آمریکا و همپیمانانش از افغانستان، واشنگتن با قزاقستان بر سر استقرار نیروهای ارتش آمریکا در قزاقستان و استفاده از پایگاههای نظامی آن توافق کرده است. از همین رو، وزیر امور خارجه آمریکا در مورد ناآرامیهای اخیر و حضور مستقیم روسیه در قزاقستان تاکید کرده است که «مقامات و دولت قزاقستان قطعاً توانایی مدیریت مناسب اعتراضات را داشتند. اما مشخص نیست که چرا آنها احساس کردند که به مداخله نیروهای خارجی نیاز است» و در ادامه هشدار داده است که «یکی از درسهای تاریخ معاصر این است که وقتی روسها پا به خانه کسی میگذارند، بیرون کردنشان بسیار دشوار خواهد بود».
مجموع مواضع این سه قدرت بزرگ که منافع حیاتی در آسیای میانه دارند نشاندهنده پیچیدگی رخدادها در قزاقستان و همزمان، تلاش بازیگران داخلی در این کشور برای استفاده از کارتهای روسیه، آمریکا و چین برای تثبیت قدرت خود در رأس نظام سیاسی قزاقستان است. باتوجه به آغاز یک «بازی بزرگ» جدید در عرصه سیاست بینالملل و خیز آمریکا به سوی مهار چین و تمرکز این کشور در حوزه آسیا-پاسیفیک، قزاقستان (یا به طور کلی، آسیای میانه) نیز میتواند نقش مهم «بافر امنیتی» (حائل) را در این حوزه بین چین و روسیه و همچنین در استراتژی کلان ایالات متحده ایفا کند. بنابراین به دلیل کارکرد دوگانه جایگاه جغرافیایی قزاقستان، هم بازیگران داخلی این کشور و هم بازیگران خارجی، کوشش میکنند تا بازی مورد نظر خود را در این منطقه حساس دنبال و مقاصد خود را محقق کنند.