تجارت بینالمللی و نوآوری
جهانی شدن چه تاثیری بر نوآوری دارد؟
واژه جهانی شدن نخستینبار در اواسط دهه 1980 برای طرح تحولاتی که در عرصه اقتصادی پدید آمد، بهکار گرفته شد. جهانی شدن یک پدیده چندبعدی است که آثار آن بر فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی و فناوری کشورها مشهود است. به همین دلیل، پژوهشگران در رشتههای مختلف، جهانی شدن را به طرق مختلف تعریف کردهاند و هریک از دیدگاه خاصی به این مساله نگاه کردهاند. «کروگمن و رنه بالز» جهانی شدن را «ادغام بیشتر بازارهای جهانی» تعریف کردهاند. پروفسور کول با بهرهگیری از تعریف «سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه» (OECD) جهانی شدن را الگوی تکاملیابندهای از فعالیتهای فرامرزی بنگاهها و شرکتها تعریف میکند که شامل سرمایهگذاری بینالمللی، تجارت و همکاری برای ابداع و نوآوری و توسعه فرآوردههای تازه و نو، تولید، منبعشناسی و بازاریابی است. اما طبق تعریف صندوق بینالمللی پول، جهانی شدن ادغام وسیعتر و عمیقتر کشورها با یکدیگر است. به عبارت دیگر، جهانیشدن را رشد وابستگی متقابل اقتصادی کشورها در سراسر جهان از طریق حجم و تنوع مبادلات کالا و خدمات و جریان سرمایه در ماورای مرزها و همچنین از طریق پخش گستردهتر و وسیعتر تکنولوژی تعریف میکنند. با توجه به این تعریف میتوان متصور شد که در نتیجه جهانی شدن، مرزهای سیاسی و اقتصادی میان کشورها هر روز کمرنگتر و تحرک منابع، تکنولوژی، کالا، خدمات و سرمایه و حتی نیروی انسانی در فراتر از مرزها آسانتر صورت میگیرد و در نهایت به افزایش تولید و مصرف در سراسر جهان میانجامد. در حقیقت جهانی شدن به معنای آزادی مطلق کسبوکار، برداشته شدن تمامی موانع از سر راه جریان یافتن سهل و آسان سرمایه و نفوذ آن در تمامی عرصهها، حرکت روان اطلاعات و امور مالی و خدماتی تداخل فرهنگها، آن هم به سوی یکسانشدگی و یکدستی و تمام این امور در مقیاس جهانی رخ میدهد و هدف آن، دستیابی به بازار واحد جهانی فارغ از موانع تولید و سرمایهگذاری و خدمات و اشتغال خواهد بود.
از جمله نتایج جهانی شدن میتوان به پیشرفت فناوری ارتباطات، ظهور و بهکارگیری تکنولوژیهای نو و... اشاره کرد. این تاثیرات میتواند به دلیل افزایش رقابت در سطح بینالملل، انتقال تکنولوژی و بهبود استاندارد زندگی، تقسیم کار بهتر و بهرهگیری از مزیتهای نسبی باشد. با وجود این برخی از پژوهشها نشان دادهاند که گسترش تجارت جهانی، میزان دزدی اختراعات را نیز بیشتر میکند و از این طریق انگیزه برای نوآوری جدید را کمتر میکند. در این راستا، اوفوک آکچیگیت و مارک ملیتز در پژوهشی با نام «تجارت بینالمللی و نوآوری» که در دسامبر 2021 در NBER به چاپ رسید، به بررسی مطالعات گذشته درباره تاثیرات تجارت بینالمللی بر اختراعات و نوآوریها پرداختند. در ادامه خلاصهای از این مقاله ارائه میشود.
مقدمه
جهانی شدن و نوآوری دو اصل مهم و اساسی در اقتصاد هستند که باعث شکلدهی نتایج اقتصادی در کشورها میشوند. تا به امروز، تحقیقات بسیاری نیز به بررسی رابطه بین اقدامات مربوط به نوآوری نظیر تحقیق و توسعه، ثبت اختراع، پذیرش فناوری، سرمایهگذاری در کیفیت محصول، با میزان مشارکت در بازارهای بینالمللی پرداختهاند و شواهد تجربی از وجود این ارتباط ارائه دادهاند. مشارکت در بازارهای بینالمللی از طرق مختلف همچون قرار گرفتن در بازارهای صادراتی یا رقابت با کالاهای وارداتی یا از طریق مشارکت در زنجیرههای تامین بینالمللی (به عنوان خریدار یا تامینکننده کالاهای واسطهای)، یا از طریق مشارکت در یک شبکه شرکتهای چندملیتی میتواند شکل بگیرد. در همین راستا، پژوهش فاستر و همکاران (2016) به این نتیجه رسیده است که بین سالهای 1990 تا 2011، حدود 50 تا 60 درصد از شرکتهای آمریکایی که میزان تحقیق و توسعه بالاتری دارند، در بازارهای بینالمللی مشارکت دارند و از معاملات بینالمللی استفاده میکنند. در حالی که تنها هشت درصد از شرکتهایی که فعالیت تحقیق و توسعه ندارند، در معاملات بینالمللی مشغول به فعالیت هستند. به طور مشابه، پژوهش آغیون و همکاران (2018) نشان میدهد که کالاهای صادراتی فرانسه تحت سلطه بخش کوچکی از شرکتهای دارای حق ثبت اختراع است. این شواهد روابط علیت بین این دو مولفه را در هر دو جهت نشان میدهد. این علیت میتواند از طرف عملکرد شرکت یا صنعت (نتایج نوآوری قبلی) بر میزان مشارکت در بازارهای بینالمللی یا از سمت تغییر در بازارهای جهانی و جهانیسازی بر میزان نوآوری شرکتها باشد. در برخی موارد، این پیوندها توسط متغیرهای دیگری ایجاد میشوند که هم بر نوآوری و هم بر جهانی شدن تاثیر میگذارند. به عنوان مثال در صنعت دارو، دارون عجماوغلو و لین در پژوهشی که در سال 2004 به چاپ رسید، شواهدی ارائه میدهند که نشان میدهد تغییرات درونزا در تقاضای داخلی یک کشور باعث نوآوری در داروسازی در برخی شاخهها میشود. در حالی که در مطالعه کاستینوت و همکاران (2019) نشان داده میشود که همان تغییرات تقاضای برونزا باعث افزایش صادرات آن داروها در سراسر جهان شده است. دارون عجماوغلو در استانبول، ترکیه در خانوادهای ارمنی متولد شد. عجماوغلو پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان گالاتاسرای در سال ۱۹۸۶ در استانبول، لیسانس خود را از دانشگاه یورک در بریتانیا و فوقلیسانس خود را در اقتصادسنجی و اقتصاد ریاضیاتی و پیاچدی خود را در ۱۹۹۲ از مدرسه اقتصاد لندن دریافت کرد. او یک سال به عنوان مدرس اقتصاد در مدرسه اقتصاد لندن فعالیت کرد تا اینکه در سال ۱۹۹۳ به عضویت هیات علمی موسسه فناوری ماساچوست (امآیتی) درآمد. در سال ۲۰۰۰ او به استادتمامی ترفیع یافت و در سال ۲۰۰۴ استاد کرسی چارلز کیندلربرگر اقتصاد کاربردی شد. او همچنین عضو ارشد دفتر ملی پژوهش اقتصادی، مرکز عملکرد اقتصادی، مرکز رشد بینالمللی، و مرکز پژوهش سیاست اقتصادی است. او در سال ۲۰۰۶ به عنوان عضو ارشد فرهنگستان هنر و علوم آمریکا انتخاب شد. او هماکنون استاد کرسی الیزابت و جیمز کیلین در اقتصاد در امآیتی است. وی در سال ۲۰۰۵ مدال جان بیتز کلارک را برنده شد.
علیت و همبستگی
یکی از خطاهای شناختی که انسانها عموماً دچارشان میشوند، اشتباه گرفتن علیت با همبستگی است. بر خلاف آنچه پنداشته میشود، علیت یا همان causation با همبستگی (correlation) فرق میکند. در فصل تابستان، فروش لباسهای نازک با آستینهای کوتاه همچون تیشرت افزایش مییابد. از طرفی آبمیوه و بستنیفروشها نیز در این فصل بیشترین سود خود را کسب میکنند. اگر بدون دانستن علت افزایش فروش این دو، اقدام به بررسی رابطه بین این دو پدیده کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که بین این دو رابطه مستقیمی وجود دارد و افزایش فروش تیشرت بر فروش بستنی اثرگذار است و باعث بیشتر شدن آن میشود. در این لحظه، ما دچار خطای شناختی شدهایم و نتوانستهایم تفاوت بین علیت و همبستگی را تشخیص دهیم. در واقع، علت اصلی افزایش مقدار فروش این دو، بالا رفتن دما در این فصل بوده است. عدم درک تفاوت این دو مفهوم میتواند به نتیجهگیریهای گمراهکننده و سیاستگذاریهای نادرست منجر شود. مثالهای متعددی در این زمینه وجود دارد. در دهه ۱۹۵۰، مطالعاتی مدعی شدند سیگار کشیدن موجب ابتلا به سرطان ریه میشود. تمامی این مطالعات مبتنی بر رابطه همبستگی بین مصرف سیگار و نرخ ابتلا به سرطان ریه بود. به همین دلیل بلافاصله گزارشهایی از سوی شرکتهای سیگارسازی و نیز برخی آماردانان معروف مانند رونالد فیشر (Ronald Fisher)، ارائه شد که باعث زیر سوال رفتن نتایج این مطالعات شد. آنان ادعا کرده بودند که شاید مولفه پنهانی دیگری مانند عامل ژنتیکی باعث به وجود آمدن سرطان و تمایل به سیگار کشیدن، وجود داشته باشد. اگر این فرضیه درست میبود، آنگاه کشیدن یا نکشیدن سیگار اثری روی ابتلا به سرطان نمیگذاشت. یکی دیگر از جالبترین مثالهای مربوط به این زمینه، نتایج مطالعهای بود که در آوریل 2013 در مجله اکونومیست به چاپ رسید. در این مقاله ادعا میشود که مصرف بستنی باعث افزایش سطح بهره هوشی (IQ) میشود. در پژوهش رابطه بین مصرف سرانه بستنی و نمره میانگین آزمون PISA در کشورهای عضو OECD مورد بررسی قرار میگیرد که نتایج آن نشان از ارتباط مثبت بین این دو متغیر دارد. ولی آیا واقعاً مصرف بستنی بر سطح هوش دانشآموزان موثر است؟ اگر اینگونه باشد، سیاستگذاران میتوانند با دادن یارانه در کشورهایی که مصرف بستنی پایین است، میزان عملکرد تحصیلی دانشآموزان را بالاتر ببرند. موضوع مهمی که در این مقاله باید به آن توجه داشت، همان تفاوت علیت و همبستگی است و وجود چنین رابطهای بین این دو متغیر، دلیلی بر رابطه علی-معلولی بین آنها نیست و دلایل دیگری میتواند توجیهکننده رابطه مستقیم بین این دو متغیر باشد. با بررسی دقیقتر میتوان دریافت که مصرف سرانه بستنی در کشورهایی که ثروتمندتر هستند، بیشتر است و در این کشورها اغلب به دلیل وجود سرمایهگذاری بیشتر و زیرساختهای مناسب، سیستم آموزشی باکیفیتتر است. نتیجه آنکه دانشآموزان در این کشورها توانایی خواندن بالاتری دارند و در آزمونهای این چنینی موفقتر ظاهر خواهند شد. اما درباره رابطه بین تجارت جهانی و نوآوری موضوع متفاوت است و ارتباط بین این دو مولفه در بسیاری از پژوهشها مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. این مطالعات نشان دادهاند که رابطه علی بین این دو متغیر وجود دارد که این رابطه علی اغلب از سمت تجارت بینالمللی بر نوآوری است.
اندازه بازار و بازار رقابتی
بر اساس شواهد تجربی که در مطالعات گذشته نشان داده شده است، در این مقاله یک ساختار مدلسازی تبیین میشود که در آن نوآوری درونزا با اندازه بازار رابطه مثبت دارد و به تغییرات رقابتی در این بازارها پاسخ میدهد. بدونشک، جهانی شدن بر اندازه بازار و کانالهای رقابت تاثیر میگذارد و این تغییرات در سطح جهانی از کانالهای مختلف بر نوآوری کشورها اثرگذار خواهد بود. تاثیر کانال اندازه بازار را میتوان با جداسازی مواردی که آزادسازی بازار صادرات به افزایش دسترسی به بازار برای صادرکنندگان فعلی و جدید در بازار داخلی منجر میشود، اندازهگیری کرد. به طور مشابه، تاثیر کانال رقابت، با جداسازی موارد آزادسازی واردات اندازهگیری میشود. مطالعات مربوط به این زمینه برای بررسی اثر جهانی شدن بر اقتصاد و تغییرات فناوری، از تغییرات در تعرفههای واردات و صادرات و همچنین سایر تغییرات در سیاستهای تجاری با پیامدهای نامتقارن برای واردات و صادرات استفاده میکنند. بررسیها در سطح خرد و شرکتی نیز میتوانند از تغییرات بین تولیدات غیرصادرکنندگان (که از افزایش دسترسی به بازار صادرات سود نمیبرند) و صادرکنندگان استفاده کنند. علاوه بر این، تغییرات دسترسی به بازار برای صادرکنندگان را نیز میتوان بر اساس دادههای گمرکی که نشان میدهند محصولات به کدام مقصد صادر میشوند، شناسایی کرد. با استفاده از این دادهها، مطالعات اخیر نظیر پژوهشی که توسط شو و استاینوندر در سال 2019 انجام شد، این یافتهها را نشان میدهد که تاثیر افزایش دسترسی به بازار صادرات بر نوآوری به طور واضح مثبت است و تاثیر را میتوان به راحتی از اثرات افزایش رقابت جدا کرد. در یکی دیگر از مطالعات در این زمینه که از دادههای 60 کشور استفاده شد، دریافتند که کاهش جهانی تعرفهها در دهه 1990 میتواند هفت درصد از نوآوری جهانی (اختراعات) را در آن دوره توضیح دهد. نویسندگان این پژوهش همچنین تاثیر مثبتی از رقابت ناشی از واردات بر میزان نوآوری در این دوره با بزرگی تقریباً مشابه پیدا کردند. از نظر تاثیر نهایی نوآوری بر بهرهوری، لیلیوا و ترفلر در پژوهشی که در سال 2010 انجام شد، دریافتند که توافقنامه تجارت آزاد امضاشده بین کانادا و ایالات متحده (CUSFTA)، به نوآوریهای صادرکنندگان کانادایی منجر شد که بهرهوری درونشرکتی آنها را تا شش درصد افزایش داده است. در مورد فرانسه نیز، یافتههای پژوهش آگیون و همکاران (2019) نشان میدهد که ثبت اختراعات در این کشور تنها در میان گروهی از صادرکنندگان انجام شده است که به دلیل افزایش دسترسی به بازار صادرات، به این مزیت دست یافتهاند. از طرفی اثر افزایش رقابت به دلیل دسترسی بیشتر به کالاهای وارداتی کمی مبهم است. مطالعات مربوط به آزادسازی بازار واردات در کشورهای در حال توسعه همگی نشان دادند که جهانی شدن تاثیرات مثبتی بر نوآوری کشورها دارد. به عنوان مثال پژوهشهایی که بر روی کشورهای در حال توسعه اروپا انجام شده است و همچنین پژوهش کوئیلی و همکاران (2021) که نشان دادند به دنبال افزایش رقابت ناشی از آزادسازی واردات، در دهه 1990، افزایش قابل توجهی در میزان ثبت اختراعات در کشورهای در حال توسعه پدید آمد. با این حال، در یک مطالعه برجسته با تمرکز بر اقتصادهای توسعهیافته، اتور و همکارانش دریافتند که افزایش رقابت ناشی از واردات کالاهای چینی، تاثیر منفی بر فعالیت ثبت اختراع شرکتهای تولیدی ایالات متحده دارد. این تاثیر منفی عمدتاً به دلیل تغییرات منفی بزرگی است که در میان شرکتهای کوچک کمتر سودآور که سرمایهبری کمتری نیز دارند، بهوجود آمده است. با این حال، در مطالعات مربوط به اقتصادهای توسعهیافته اروپایی، بلوم و همکارانش اثر معکوسی از تاثیر افزایش رقابت ناشی از واردات چین پیدا کردند. طبق یافتههای این پژوهش، شرکتهای اروپایی در مواجهه با افزایش واردات کالاهای چینی، فعالیتهای نوآورانه خود (از جمله ثبت اختراع) را افزایش میدهند. به طور کلی میتوان گفت که جهانی شدن از طریق بزرگ شدن بازار و دسترسی به آن و افزایش رقابت با دیگر شرکتها در سراسر جهان بر میزان نوآوری تاثیر میگذارد. یافتههای مطالعات انجامشده در این زمینه نشان میدهد که این اثرات میتواند هم منفی باشد و هم مثبت.