قدرت مدیرعامل
عملکرد مالی شرکتهای بورسی چقدر تحتتاثیر مدیرعامل است؟
در عصر حاضر و در دنیای کسبوکار کنونی، شرکتها در تلاش و رقابتاند تا شایستهترین مدیران را که به عنوان یک مزیت رقابتی است، شناسایی و جذب کنند به همین دلیل در این دوره نقش مدیرعامل بسیار حائز اهمیت است. موقعیت مدیرعامل که همیشه به عنوان یکی از قدرتمندترین موقعیتها در شرکتها مطرح بوده از این جهت حائز اهمیت است که انتظار میرود بتواند ثروت سهامداران و همچنین فرصتهای آینده را برای سهامداران به حداکثر برساند، در واقع قدرت مدیرعامل بر عملکرد شرکتها موثر است و مدیران قدرتمند و باهوش قادر به کاهش هزینههای تامین مالی، بهبود حاکمیت شرکتی و انتخاب پروژههای سرمایهگذاری مطلوبتر و در نهایت بهبود عملکرد شرکت هستند. بر اساس «تئوری نمایندگی و جدایی مدیریت از مالکیت»، که به ایجاد تضاد منافع بین مدیران و مالکان منجر میشود، لازم است مدیران برای بهبود عملکرد شرکت به کاهش مشکلات نمایندگی توجه کنند. سازوکارهای حاکمیت شرکتی در صورتی که به درستی اجرایی شوند میتوانند موجب بهبود اتخاذ تصمیمات بهینه در شرکت شده و در نهایت ارزش شرکت را در بلندمدت ارتقا ببخشند.
سطح قدرت مدیریت عاملی مهم در اثرگذاری بر عملکرد شرکتهاست، در حالی که مدیران از قدرت خود آگاه هستند، درک قدرت مدیریت توسط سرمایهگذاران نیز حائز اهمیت است، که به موفقیت در سرمایهگذاری و تاثیر مثبت بر عملکرد شرکتها منجر میشود. مطالعات متعددی پیوندهای تجربی بین قدرت مدیران شرکت و عملکرد شرکتها را نشان میدهد، که بیانگر رابطه مثبت بین قدرت مدیرعامل و عملکرد شرکتهاست. تغییر در قدرت مدیران با نوسانات عملکرد رابطه مثبت دارد. در واقع زمانی که قدرت مدیریت نسبتاً پایین است، باید نظر مدیرعامل در تصمیمگیریها با نظرات سایر مدیران شرکت همسو باشد. در این شرایط تصمیمگیری گروهی فرآیند تصمیمگیری عملیاتی شرکت را تحتتاثیر قرار میدهد که به کاهش تغییرات در عملکرد شرکت منجر میشود.
قدرت مدیرعامل مزایایی برای شرکتها به دنبال دارد که میتوان به سرعت بالای واکنش به تغییرات بازار و اتخاذ تصمیمات در مواقع تحت فشار اشاره کرد، در واقع مدیران قدرتمند از اعتمادبهنفس بالایی برخوردار هستند که با سرمایهگذاری در پروژههای دارای ریسک معقول، باعث بهبود عملکرد شرکت و افزایش ثروت سهامداران میشوند. رهبری اجرایی، یک نیروی محرکه اساسی برای تکامل شرکتهاست و شرکتها را در جهت منافع سهامداران هدایت میکند که به افزایش ثروت سهامداران منجر میشود. در واقع شرکتهایی که حاکمیت قوی دارند بازده سهام بالاتری خواهند داشت که نشان از بهبود عملکرد شرکت دارد. میزان قدرت مدیران نتایج شرکتها و به ویژه عملکرد شرکتها را تحتتاثیر قرار میدهد، کارایی بالای شرکتهایی مانند مایکروسافت و اپل اغلب به مدیران قدرتمند خود، بیل گیتس و استیون پال جابز نسبت داده میشود. مدیران به عنوان منبع قدرت و معماران اصلی اهداف و برنامههای نوآورانه شرکتها و رهبرانی موفق در ایجاد ارزش (ثروت) برای سهامداران هستند.
استدلال مطرحشده در مقابل ادعاهای فوق این است که مدیریت با مصرف بیشتر منابع، فعالیتهایی را برای افزایش رفاه خود انجام میدهد که به افزایش هزینه سهامداران منجر میشود. مدیران قدرتمند از تاثیر قدرت خود برای ایجاد یک هیاتمدیره انعطافپذیر استفاده میکنند تا بتوانند در جهت منافع شخصی خود هیاتمدیره را تحتتاثیر قرار دهند، در واقع مدیران قدرتمند با حرکت در جهت منافع شخصی خود به دنبال تسلط کامل بر شرکت هستند که به کاهش ارزش و تضعیف عملکرد شرکت منجر میشود. در واقع مدیران قدرتمند به دنبال کاهش تاثیر هیاتمدیره بر عملکرد شرکت هستند. برخی از محققان معتقدند که مدیران قدرتمند اغلب بیش از حد مصمم هستند و به احتمال زیاد اشتباهات گرانبهایی را مرتکب میشوند زیرا چنین مدیرانی به نظرات افراد متخصص هیاتمدیره توجه کمتری دارند. آنها به این نتیجه رسیدند که مدیران قدرتمند با بیتوجهی به نظرات سایرین، ارزش شرکت را کاهش میدهند. به این شکل که قدرت بیشتر مدیران موجب تقویت مدیریت شده و در نتیجه منافع سهامداران تحتتاثیر منفی قرار میگیرد. مدیران قدرتمند با ایجاد مزایای شخصی به هزینه سهامداران، منابع را از شرکت خارج میکنند و تاثیر منفی بر ارزش شرکت میگذارند.
از سوی دیگر، شرکتهایی با مدیران قدرتمند، کاهش در سودآوری و ارزش شرکت را تجربه میکنند. تعدادی از مطالعات تجربی رابطه بین عملکرد شرکت و قدرت مدیران اجرایی را بررسی کردهاند. موارد یادشده حاکی از آن است که قدرت مدیرعامل میتواند تاثیر مثبت یا منفی بر عملکرد شرکت داشته باشد. ما نیز به دنبال پاسخی به این سوال بودیم که در بازار سرمایه ایران مدیران قدرتمند چه اثری (مثبت یا منفی) بر عملکرد شرکتها دارند؟ با توجه به موارد مطرحشده در مبانی نظری فرضیههای پژوهش به شرح زیر تدوین شدند:
فرضیه اول: بین قدرت مدیرعامل و بازده داراییها رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه دوم: بین قدرت مدیرعامل و بازده حقوق صاحبان سهام رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه سوم: بین قدرت مدیرعامل و کیو توبین رابطه معناداری وجود دارد.
در پژوهشی که صورت گرفت، تاثیر قدرت مدیرعامل بر عملکرد مالی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس و اوراق بهادار تهران بررسی شد. نتایج آزمون فرضیه اول پژوهش، نشاندهنده نبود رابطه معنادار میان قدرت مدیریت و بازده داراییها بود. بنابراین میتوان گفت که مدیریت از قدرت خود در جهت اثرگذاری بر بازده داراییهای شرکت استفاده نمیکند. به این ترتیب بر اساس تئوری نمایندگی، این احتمال وجود دارد که مدیرعامل در جهت منافع شخصی خود حرکت کند.
احتمالاً بتوان این موضوع را اینگونه نیز توضیح داد که مسائل نمایندگی به خوبی در شرکتهای نمونه این پژوهش خود را بروز میدهد. به این صورت که با توجه به سهم اندک اعتباردهندگان بر تعیین و نیز حدود اختیارات مدیرعامل، توجه مدیرعامل از ارزشمندی شرکت (برای کل سرمایهگذاران) به ارزشمند شدن شرکت برای سهامداران معطوف شده است. این تحلیل برگرفته از نبود رابطه بین قدرت مدیرعامل و بازده داراییها و همزمان تاثیرپذیری بازده حقوق صاحبان سهام از قدرت مدیرعامل است.
نتایج آزمون فرضیه دوم نشاندهنده وجود رابطه مثبت و معنادار میان قدرت مدیریت و بازده حقوق صاحبان سهام است. نتایج حاصل از آزمون فرضیه دوم نشان میدهد با افزایش قدرت مدیریت، بازده حقوق صاحبان نیز افزایش مییابد. به بیان دیگر مدیران قدرتمند با افزایش بازده سهام در جهت افزایش منافع سهامداران حرکت میکنند. طبق تئوری نمایندگی مدیر جهت رسیدن به منافع خود (با در نظر گرفتن عامل نظارتی حاکمیت شرکتی) تلاش میکند تا حد امکان با ترغیب مالکان به اعطای قدرت بالا در کنار ابقا در پست مدیرعاملی علاوه بر منافع جاری به منافع بلندمدت خود نیز دست یابند و از این رو از طریق افزایش منافع سهامداران، به طور غیرمستقیم در جهت منافع خود حرکت میکند. این موضوع از بررسی میزان تاثیرپذیری شاخص دیگر منافع سهامداران (کیو توبین) از قدرت مدیرعامل تایید بیشتری پیدا میکنند.
در نهایت نتایج حاصل از فرضیه سوم پژوهش نشاندهنده وجود رابطه مثبت و معنادار میان قدرت مدیریت و نسبت کیو توبین است.
بر اساس این پژوهش، مساله نمایندگی، مهمترین آسیب جدایی مالکیت از مدیریت است. یکی از راههای کاهش این آسیب همسو کردن منافع مالک و مدیر با استفاده از متغیرهای حسابداری است. هرچند ذینفعان ترجیح میدهند بازده حاصل از بهکارگیری منابع حداکثر شود اما ترجیح مالکان این است که بازده سرمایهگذاری آنها به طور خاص حداکثر شود. بنابراین با توجه به اینکه هیاتمدیره به نمایندگی از مالکان مدیر را استخدام میکند احتمال اینکه در قرارداد مربوطه بر معیارهای عملکرد مدنظر مالکان تاکید شود بسیار بیشتر از معیارهای عملکردی است که سایر ذینفعان شرکت به آن اهمیت میدهند. بدیهی است مالکان در صورتی اختیار و قدرت بیشتری به مدیرعامل اعطا میکنند که احتمال بهبود معیارهای مذکور بیشتر شود. رابطه مثبت بین قدرت مدیرعامل و بازده حقوق صاحبان سهام میتواند تاییدکننده این ادعا باشد. با بهبود معیارهای عملکرد مدنظر صاحبان سهام انتظار میرفت ارزش سرمایهگذاری آنها که در معیار کیوتوبین منعکس میشود بهبود یابد. یافتههای پژوهش این ادعا را نیز تایید میکنند.