درباره نامزدهای دوازدهمین انتخابات ریاستجمهوری
جولان بیبرنامهها
هنگامی که زنگ آغاز ثبتنام نامزدهای دوازدهمین رقابت، برای تصاحب کرسی ریاستجمهوری در نظام جمهوری اسلامی ایران به صدا درآمد، هنوز تصویر روشنی از جغرافیای سیاست درآوردگاه 29 اردیبهشتماه وجود نداشت. اصولگرایان که از سال 1384 همواره با راه انداختن تبلیغات گسترده تلاش داشتهاند که به نامزد واحد دست یابند؛ در این دوره نیز کمافیالسابق نتوانستند به اجماع برسند و لاجرم یک دوجین مبارز را وارد گود کردند.
هنگامی که زنگ آغاز ثبتنام نامزدهای دوازدهمین رقابت، برای تصاحب کرسی ریاستجمهوری در نظام جمهوری اسلامی ایران به صدا درآمد، هنوز تصویر روشنی از جغرافیای سیاست درآوردگاه 29 اردیبهشتماه وجود نداشت. اصولگرایان که از سال 1384 همواره با راه انداختن تبلیغات گسترده تلاش داشتهاند که به نامزد واحد دست یابند؛ در این دوره نیز کمافیالسابق نتوانستند به اجماع برسند و لاجرم یک دوجین مبارز را وارد گود کردند. ائتلاف اصلاحطلبان، میانهروها و اصولگرایان معتدل نیز که قابل پیشبینی بود از حسن روحانی حمایت میکنند، در دقیقه 90 برای مواجهه با خیل نامزدهای جناح رقیب چند یار کمکی را وارد میدان کردند، چهرههایی که این ائتلاف امیدوار است یارشاطر حسن روحانی باشند نه بار خاطر. در روزهای اخیر برای تحلیل فضای انتخابات اردیبهشت ماه صورتبندیهای متفاوتی ارائه شده است که در بسیاری از موارد بیش از اینکه بر پایه ماهیت بازیگران سیاسی کشور استوار باشد بر مبنای چهرههای حاضر در رقابت بنا شده است. برخی نامزدها نیز با تلاش برای ایجاد تمایز گفتمانی و تبدیل کردن خود و همراهانشان به فرقه ناجیه نظام و مردم دست به جعل مفاهیم و واژههای جدیدی چون راستغربگرا، راستغربستیز و عدالتخواه زدهاند و هر مفهوم خوبی را به خود نسبت داده و هر کاستی و ناکارآمدی که به ذهنشان رسیده است را به رقبا نسبت دادهاند.
با این حال اگر بخواهیم تصویری قرین با واقعیت از صفبندیهای رقابتهای ریاستجمهوری دوازدهم داشته باشیم لاجرم باید به مرزبندیهای سنتی سیاست در ایران بازگردیم. تا پیش از سال 1384 و به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد فضای سیاسی کشور متشکل از دو اردوگاه اصلی بود. اردوگاه اصولگرایان که پیش از آن و در ادوار مختلف با نامهایی چون راست سنتی، جناح بازار، محافظهکاران و... شناخته میشد و اردوگاه دوم اردوگاه اصلاحطلبان که در دهههای پیش از آن با نامهایی چون خط امام، چپ اسلامی و... از آنها یاد میشد. اصولگرایان نیز در آن ایام به دو بخش اصلی و فرعی تقسیم شده بودند. بخش اصلی که عمدتاً از معمرین و سنتیهای این جناح تشکیل شده بودند عملاً زمام امور اردوگاه را در دست داشتند. احزاب و گروههایی چون جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه و حزب موتلفه اسلامی در این بخش قرار میگرفتند.
بخش دوم این اردوگاه عملاً در نقش پیادهنظام به ایفای نقش میپرداخت، گروههایی چون جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان، انصار حزبالله و... عمدتاً در این بخش تعریف میشدند. گروههایی با شعارهای بهشدت چپگرایانه که فرمانشان در اختیار راستترین بخش سیاست در جمهوری اسلامی قرار داشت. هنگامی که در ابتدای دهه 70 یکی از احزاب منتقد جریان راست این گروهها را«چپ جدید» نامید بسیار مورد انتقاد همفکران خود قرار گرفت، اما رویدادهای سال 84 و برآمدن دولت محمود احمدینژاد از دل جریان راست اسلامی، نشان داد که آن نامگذاری چندان نیز بیراه نبوده است. اردوگاه اصلاحطلبان نیز از دو بخش چپهای اسلامی و راست مدرن تشکیل شده بود. گروههایی که پس از قرار گرفتن در کوره اجرا در بسیاری از موارد چنان به هم نزدیک شده بودند که عملاً در اواخر دهه 80 به غیر از غلوزنجیر برخی خاطرات گذشته عملاً گسلی در این اردوگاه وجود نداشت. با استقرار محمود احمدینژاد و بهکارگیری سیاستهای پوپولیستی بر پایه نوعی سوسیالیسم توزیعی بهتدریج نوع مناسبات سیاسی در کشور تغییر کرد. این تغییرات را بهخوبی میتوان در صفبندیهای سیاسی در سال 1392 مشاهده کرد. در این سال عملاً مرز اردوگاههای سیاسی گذشته تغییرات متفاوتی داشت و بهتدریج عمود اردوگاههای جدید بر مبنای اعتدال و رادیکالیسم در کشور برپا شد. در اردوگاه اعتدال، اصلاحطلبان، در کنار میانهروها و برخی از رقبای پیشین اصولگرا حضور یافتند. کمتر تحلیلگری در ابتدای دهه 80 تصور میکرد که روزی سیدمحمد خاتمی، اکبر هاشمیرفسنجانی و علی لاریجانی از یک لیست مشترک انتخابات حمایت کنند و چهرهای چون خاتمی برای صدرنشینی لاریجانی بر مجلس به مذاکره با نمایندگان منتقد بپردازد؛ اتفاقی که در سال گذشته همگی شاهد آن بودیم. از آن قابل تاملتر آنکه بخش عمده این جریان از چپهای قدیمی تا راستهای سنتی ذیل این اردوگاه تازه در اکثر مباحث سیاسی، اقتصادی و... به خواستهای مشترک رسیدهاند و اکثر قریب بهاتفاق آنها بر گشایشهای اقتصادی، لزوم تعامل با جهان، لزوم تسهیل سرمایهگذاری خارجی در کشور و... به نگاه و تحلیلی بسیار نزدیک به هم دست یافتهاند. در اردوگاه جریان رادیکال اما هنوز امکان شنیدن صدای اصلی کمتر امکانپذیر بوده است. جریانی که پس از سال 1392 در هر انتخاباتی بخشی از خاکریزهای خود را از دست داده است. این بخش که عملاً نتیجه منطقی تداوم جریان«چپ جدید» به شمار میرود با همه اختلافات درونی در یک مساله اتحاد کامل دارند و آن ممانعت از استمرار دولت حسن روحانی برای چهار سال آینده است. چه جمناییها و چه یاران حلقه محمود احمدینژاد بیش از اینکه در این ایام به ارائه برنامه بپردازند با بیان برخی شعارهای کلی، پوپولیستی و چپگرایانه تلاش داشتهاند به هر صورت ممکن به مقابله با جریان اعتدال بپردازند. دو لشگر اصلی اردوگاه رادیکالها هرچند که نیروهای مشترک زیادی دارند اما سرداران آنها بهشدت علیه یکدیگر نیز تبلیغ کرده و تلاش دارند فضای انتخابات را سهقطبی کرده و با این تکنیک امکان کشیده شدن رقابتها به دور دوم را فراهم کنند.
با این تحلیل به نامزدهای هریک از دو اردوگاه اصلی کشور نگاهی خواهیم داشت.
اردوگاه رادیکالها
محمود احمدینژاد (متولد 6 آبان 1335) این چهره سیاسی 61ساله که در کارنامه خود ریاست دولتهای نهم و دهم، شهرداری تهران، استانداری اردبیل و... را دارد میتوان پدیده روزهای ثبتنام دانست. با توجه به توصیه مقام معظم رهبری تحلیلگران کشور کمتر احتمال نامزدی او را میدادند. این دکترای رشته حملونقل و ترافیک در روزهای پیش از انتخابات هرچند بهصورت صریح از نیامدن در عرصه سخن نگفته بود، اما تاکید داشت برنامهای برای حضور در انتخابات ندارد. با همه این احوال او در دومین روز ثبتنامها به همراه حمید بقایی و اسفندیار رحیممشایی به ساختمان وزارت کشور رفت و پس از ثبتنام نامزدش (حمید بقایی) با لبخند شناسنامه خود را به خبرنگاران نشان داد و به آخر صف ثبتنام رفت و نامنویسی کرد.
نامنویسی احمدینژاد همه معادلات اردوگاه رادیکالها و منتقدان دولت را به هم زد. چهرهای که در ابتدای دهه 70 به همراه دیگر اعضای جمعیت ایثارگران نقش نیروهای میدانی جریان محافظهکار را بازی میکرد، در حال حاضر به حرف هیچ یک از پدران معنوی گذشته خود توجه نکرده و دوباره زین و یراق پاستور کرده است.
ادبیات چپگرایانه و پوپولیستی در کنار شعارهایی چون یارانه 200 تا 300 هزارتومانی مهمترین برگهای برنده این چهره و یاران حلقه اوست. احتمالاً برخی اقشار حاشیهای در مقابل وسوسه یارانه 200 هزارتومانی با این استدلال که وعده را چهرهای میدهد که در اجرای وعده نخست خود درباره یارانه 45 هزارتومانی موفق بوده است، تسلیم شوند و در نتیجه احمدینژاد میان چهرههای منتقد دولت بالاتر از سایرین قرار بگیرد. با این حال این چهره چند چالش بزرگ دارد. بزرگترین چالش احمدینژاد کارنامه اوست، کارنامهای که سبب شد در سال 1392 اکثریت ملت ایران به چهرهای رای دهند که با حمایت بزرگترین منتقدان احمدینژاد -سیدمحمد خاتمی و اکبر هاشمیرفسنجانی- و همچنین بیشترین فاصله با گفتمان او به پیروزی رسید.
بعید به نظر میرسد که شهروندانی که سال 1392 به احمدینژاد نه گفتند، امروز با وجود همه مشکلات از رای خود بازگردند، بهویژه اینکه در چهار سال اخیر بسیاری از واقعیتهای مدیریت دولتهای نهم و دهم افشا شده است و شاهد دفاع محکمهپسندی از سوی یاران حلقه احمدینژاد نبودهایم. بحث رد صلاحیت این نامزد نیز این روزها از بسیاری از محافل اصولگرا به گوش میرسد. از دیگر نامزدهایی که در ذیل کمپین محمود احمدینژاد تعریف میشوند میتوان به حمید بقایی معاون رئیس دولتهای نهم و دهم، مهدی کلهر مشاور رسانهای رئیس دولت نهم، صادق خلیلیان وزیر جهاد کشاورزی دولت دهم، مسعود زریبافان رئیس بنیاد شهید و معاون رئیسجمهور در دولت دوم احمدینژاد و... اشاره کرد.
سیدابراهیم رئیسی (متولد 23 آذر 1339) این مقام قضایی سابق تا حدود یک سال پیش در کمتر تحلیلی بهعنوان یکی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم مورد توجه قرار میگرفت. با توجه به حضور چهاردههای در دستگاه قضا با عناوینی چون دادستان دادگاه ویژه روحانیت، دادستان تهران در دهههای 60 و 70 و معاون اولی رئیس قوه قضائیه بخش عمده تحلیلگران تصوری از حضور این چهره قضایی در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری نداشتند. با این حال رئیسی پس از حکم مقام معظم رهبری برای مدیریت آستان قدسرضوی، بهشدت مورد توجه رسانههای منتقد دولت قرار گرفت و به یکی از گزینههای اصلی جمنا بدل شد. چهرهای که طبق اعلام این تشکل بیشترین رای را در انتخابات داخلی به دست آورده است. به سبب حضور چهاردههای در دستگاه قضا و غیررسانهای بودن این چهره در این مدت، نمیتوان به تصویری کامل از مبانی اقتصادی او دست یافت. با این حال برخی اقدامات او در زمینه اقدامات حمایتی جدید آستان قدس رضوی از فقرا و اظهارات انتقادی او درباره کارنامه اقتصادی دولت نشان از آن دارد که بهصورت کلی تفاوت گفتمانی اقتصادی چندانی میان او و رئیس دولتهای نهم و دهم وجود ندارد. رئیسی نیز تا حدود زیادی به عدالت توزیعی علاقهمند است. طبق شنیدهها قرار است سایر نامزدهای جمنا در صورت تایید صلاحیت به سود رئیسی کنار بکشند. وعدهای که تا زمانی که محقق نشده است، نمیتوان روی آن حساب چندانی باز کرد.
محمدباقر قالیباف (متولد اول شهریور1340) شهردار فعلی پایتخت سالهاست که در رویای تکیه بر کرسی ریاستجمهوری است و در این زمینه تلاشهای زیادی داشته است. از همان زمانی که با کنارهگیری از فرماندهی ناجا به قصد پاستور لباس نظامی را درآورد، آشکار بود که او برنامههای جاهطلبانهای در سر دارد. رویاهایی که دستکم دوبار با بیرغبتی شهروندان مواجه شده است. دیدگاههای اقتصادی این مدیر اصولگرا چندان مدون نیست و بر پایه فضای سیاسی کشور شاهد تغییر در آن هستیم. این نامزد جمنا که گفته میشود بهعنوان یارکمکی ابراهیم رئیسی وارد میدان شده است، در خطابه خود به مناسبت حضور در رقابتهای انتخاباتی تاکید کرد: «من، محمدباقر قالیباف به شما تعهد میدهم با توکل به خداوند منان و به پشتوانه شما «دولت مردم» را تشکیل دهم و در یک دوره چهارساله با انقلابی اقتصادی درآمد کشور را دو و نیم برابر افزایش دهم، پنج میلیون شغل ایجاد کنم، نظام مالیاتی را به نفع ۹۶ درصد مردم تغییر دهم و از همه مهمتر برنامهای مدون و دقیق برای حل مشکلات فوری اقشار کمدرآمد اجرا کنم.» «اقتصادنیوز» درباره سخنان اقتصادی این مدیر اصولگرا نوشت: معنای وعدههای قالیباف این است که چهارساله درآمد سرانه ایران از فرانسه، انگلیس، کانادا، ژاپن و کره جنوبی بیشتر میشود! درآمد ناخالص ملی (Growth Nationa- Income) ایران در سال 2015 برابر 511 میلیارد دلار بوده است (آمار بانک جهانی). دو و نیم برابر شدن آن به این معنی است که ظرف چهار سال اقتصاد ایران به درآمد ناخالص ملی 1277 میلیارد دلار میرسد.آمار بانک جهانی نشان میدهد کشورهای آرژانتین (541)، سوئد (567)، سوئیس (701)، عربستان سعودی (742)، ترکیه (782)، هلند (827)، اندونزی (887)، مکزیک (1233)، اسپانیا (1324) و کره جنوبی (1389 میلیارد دلار) درآمد ناخالص ملی بیشتری از ایران دارند.دو و نیم برابر شدن درآمد ملی ایران یعنی ما به اقتصادی بین مکزیک و اسپانیا تبدیل میشویم. این رشد ظرف چهار سال، یعنی اقتصاد ایران هر سال حدود 26 درصد رشد کند و اندازه اقتصاد سال اول 643 میلیارد دلار، سال دوم 811 میلیارد دلار، سال سوم 1022 میلیارد دلار و سال چهارم 1287 میلیارد دلار شود. میانگین رشد اقتصاد ایران در سالهای بعد از انقلاب حدود 2 /2 درصد بوده است.
بیان چنین ادعاهایی از سوی چهرهای که در دو دهه اخیر به نماد مدیریت اصولگرایی بدل شده است، تا حدود زیادی عجیب به نظر میرسد، چهرهای که اگرچه بهعنوان یار کمکی رئیسی وارد میدان شده است، اما میتواند به چالش اصلی رئیسی نیز بدل شود.
سیدمصطفی میرسلیم (19 خرداد 1326) وزیر ارشاد دولت دوم مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی نیز یکی دیگر از نامزدهای جریان منتقد دولت به شمار میرود. چهرهای که بهعنوان نامزد حزب موتلفه وارد میدان شده است. یکی از مشکلات رقابتهای انتخاباتی در ایران ضعف سیستم حزبی در کشور است، با این تحلیل قاعدتاً معرفی نامزد از سوی احزاب میتواند در کارآمد شدن فضای سیاسی کشور تا حدود زیادی موثر باشد. با این حال نوع ثبتنام و اظهارات نامزد موتلفه بسیاری از تحلیلگران را ناامید کرد. در حالی که حزب موتلفه بخشی از اقشار سنتی بازار را نمایندگی کرده و در اکثر تحلیلهای سیاسی در بخش راست نقشه سیاسی کشور قرار میگیرد، نامزد این جریان با لباس کارگری به وزارت کشور میرود. از این مساله قابل تاملتر اینکه تفاوت محسوسی میان اظهارات این نامزد حزبی و چهرههای منفرد شاهد نبودیم. از یک نامزد حزبی انتظار میرود که با پشتوانه فعالیتهای تحقیقات و سیستماتیک حزبی، بهجای موضعگیریهای کلی به ارائه راهکارهای عملی در امور مختلف بپردازد. روندی که تاکنون در مورد جناب میرسلیم شاهد نبودهایم.
بهصورت کلی میتوان گفت هیچ یک از نامزدهای جریان منتقد دولت به غیر از بهکارگیری برخی مفاهیم کلی برنامه یا نسخهای خاص برای حل مشکلات کشور بهویژه در بحث اقتصاد ارائه ندادهاند.
حمیدرضا حاجیبابایی (27 بهمن 1338) وزیر آموزش و پرورش کابینه دوم محمود احمدینژاد در دهههای 60، 70 و اوایل 80 پای ثابت انتقادات از مسوولان آموزش و پرورش بوده است. این چهره اصولگرا در ادوار مختلف نمایندگی در مجلس با تمرکز بر امور آموزشی کشور به یکی از چهرههای اصلی فشار بر مدیریت آموزش و پرورش بدل شده بود. با این حال محمود احمدینژاد در سال 1388 با اقدامی زیرکانه این چهره همیشه منتقد را به وزارت آموزش و پرورش آورد تا از یکسو آرامش را به این وزارتخانه تزریق کند و از سوی دیگر منتقدان را خلع سلاح کند. با این حال زمان زیادی نگذشت که گریبان مرد همیشه منتقد به دست منتقدان دولت افتاد و عملاً به سبب مدیریت ناکارآمدش به یکی از چهرههای غیرمحبوب فرهنگیان بدل شد. نوع رفتار سیاسی حاجیبابایی نیز جای تامل ویژه دارد. او یکی از اعضای حزب اعتدال و توسعه- حزب سیاسی حسن روحانی- در دهه 70 و 80 بهشمار میرفت؛ با این حال او در آبان ۸۶، همزمان با ایام نامنویسی برای انتخابات مجلس هشتم به همراه چهار عضو دیگر با انتشار بیانیهای از عضویت در اعتدال و توسعه کنارهگیری کرد، آنها در بیانیه خود اعضای حزب را به «افول از آرمانهای اولیه، خروج از مشی اعتدال و چرخش به سمت جریانهای غیرمعتدل اصلاحطلب» متهم کردند.
کمتر تحلیلگری تصور میکرد این چهره سیاسی برای انتخابات ریاستجمهوری زین و یراق کند، با این حال پس از بازشماری آرای جمنا و تغییر یک رتبهای نماینده همدان در مجلس و حضور او در جمع پنج چهره اول منتخبان جمنا، او نیز وارد گود ثبتنامها شد. چهرهای که هم علاقهمندانی در طیف محمود احمدینژاد دارد و هم مورد حمایت جمناست. هرچند که حامیان حاجیبابایی از قدرت بیان و همچنین حمایت فرهنگیان از او سخن به میان میآورند، اما منتقدان این چهره بر این باور هستند که در صورت تایید صلاحیت، کارنامه او در آموزش و پرورش شانس حاجیبابایی را برای رایآوری به شدت کاهش میدهد. چهرهای که بعید به نظر میرسد تا 29 اردیبهشت به فرض تایید صلاحیت! در رقابتها باقی بماند.
اردوگاه اعتدال
حسن روحانی (21 آبان 1327) رئیسجمهوری یازدهم نامزد اصلی ائتلاف اصلاحطلبان، میانهروها و منتقدان دولت بهشمار میرود. چهرهای که میتوان گفت دستکم در دو سال گذشته بخش عمده توجه و توان خود را روی مسائل اقتصادی کشور قرار داده است. ایرانی که او در سال 1392 از محمود احمدینژاد تحویل گرفت، به سبب تورم 45درصدی، رشد اقتصادی منفی، تخلفات بزرگ اقتصادی، عدم پایبندی دولت به برنامهها و قوانین، عدم پرداخت بدهیهایش به بانکها و بخش خصوصی، تحریمهای گسترده جهانی و... با چالشهای بزرگی همراه بود. او و کابینه یازدهم توانستند ضمن مهار تورم، کاهش تحریمها و... فضای اقتصادی کشور را تا حدود زیادی برای شهروندان بهویژه طبقه متوسط قابل تحمل کنند. با این حال بحث رونق اقتصادی و همچنین اشتغال دو چالش اصلی دولت در ادامه مسیر است. روحانی و تیمش قاعدتاً در ایام انتخابات ضمن پاسخگویی به حملات و ادعاهای رقبا باید در این دو زمینه نیز به ارائه برنامه بپردازند تا شهروندان با آرامش خیال بیشتر نام او را روی برگههای رای بنویسند.
اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهوری و محمد هاشمی رئیس اسبق صداوسیما از جمله چهرههایی هستند که در اردوگاه اعتدال برای کمک به حسن روحانی وارد میدان رقابتها شدهاند. چهرههایی که میتوانند با خیال راحت به بیان مشکلات و تخلفات احتمالی دولت قبل و برخی از نامزدهای دیگر پرداخته و بحثهای ایجابی بر مبنای اصولی که در چهار سال گذشته دولت به آن پایبند بوده را به حسن روحانی بسپارند. باید منتظر ماند و دید این راهبرد تا چه اندازه موثر خواهد بود. پاسخ این پرسش را در روز 30 اردیبهشتماه خواهیم یافت.