سودای بازگشت
هدف محمود احمدینژاد از ایجاد جنجال چیست؟
«مگر میشود در کشور بدون پشتیبانی حلقههای قدرت و جریانات امنیتی، این فسادهای بزرگ را مرتکب شد؟ از برنامههای دیگر اینها و طرحهای معمول این باندهایی که به سیستمهای امنیتی در بسیاری از کشورهای دنیا رخنه کردهاند، سازماندهی اراذل و اوباش است. آنها را سازماندهی و حتی مسلح میکنند و زمانی که مردم یک اعتراض معقول و اعتراض بحقی علیه طبقه اشراف دارند، اینها میآیند آتش میزنند، درگیری درست میکنند، بلوا درست میکنند و زمینههای برخورد خشن با مردم معترض را فراهم میآورند. مانند همان چیزی که اخیراً در آمریکا دیدیم. مردم در آمریکا به نژادپرستی یعنی قتل یک سیاهپوست اعتراض داشتند. دیدیم که گروههای سازمانیافته و لباس شخصی امنیتی و ناشناخته، میریختند و آتش میزدند و درگیری به وجود میآوردند و تیراندازی میکردند تا زمینههای برخورد خشن با متن مردمی که حقوق خودشان را مطالبه میکنند، فراهم شود. ما در انتخابات ۸۸ بهطور جدی و آشکار با نقش و اقدام سازمانیافته این باند امنیتی مواجه بودیم. من شخصاً تا آنجا که امکان داشت عملکرد آنها را رصد میکردم... اینها سرانجام رسیدند به اینکه اراذل و اوباش را بهکار بگیرند. اراذل و اوباش سازمانیافته توسط همان گروه امنیتی. آنها را وارد صحنه بکنند و شروع کنند به آشوب!» حدس میزنید این سخنان را چه کسی و در کجا بر زبان جاری کرده است؟ احتمالاً با مطالعه این جملات بگویید یکی از چهرههای سیاسی آنور آبها در یکی از این شبکههای ماهوارهای فارسیزبان این ادعاها را مطرح کرده باشد. اگر هم بخواهید به ترتیب اولویت نام افرادی را که ممکن است این تحلیل را از حوادث 88 داشته باشند فهرست کنید، قاعدتاً بعید میرسد که در انتهای فهرست هم نام گوینده این جملات را درج کرده باشید. این جملات بخشی از اپیزود هفتم برنامه گزارش به جمهور محمود احمدینژاد رئیس دولتهای نهم و دهم است. برنامهای که در روزهای اخیر مورد توجه برخی از رسانهها و فعالان سیاسی کشور قرار گرفته است.
بازگشت پس از غیبتی چندماهه
اینروزها پس از غیبتی چندماهه به نظر میرسد که محمود احمدینژاد و یاران حلقه او تلاش دارند به هرصورت ممکن در فضای عمومی و رسانهها مورد توجه قرار بگیرند. برای ترسیم راهبرد رسانهای این حلقه ابتدا باید برخی از اخبار سه ماه گذشته درباره احمدینژاد و اقدامات او را مورد مداقه قرار دهیم.
بدون شک یکی از مهمترین اقدامات این دولتمرد سابق در ماههای اخیر ارسال نامه به محمد بنسلمان ولیعهد عربستان سعودی بوده است. رسانهها در روزهای آغازین مردادماه گذشته خبر دادند که احمدینژاد با ارسال نامهای به ولیعهد عربستان برای میانجیگری میان سعودی و نیروهای یمنی ابراز آمادگی کرده است. این نامه با جملهای کاملاً مرسوم در مکاتبات بینالمللی آغاز شده بود: «عالیجناب آقای محمد بنسلمان بن عبدالعزیز آل سعود ولیعهد محترم عربستان سعودی» در بخشی از این نامه نیز آمده بود: «...مستحضرید که جنگ خانمانسوز در یمن که بر اثر برخی رقابتها و دخالتهای منطقهای و فرامنطقهای آغاز شده و بیش از پنج سال ادامه یافته است تاکنون دهها هزار نفر کشته و زخمی و خرابیهای بیشمار بر جا گذاشته و علاوه بر تحمیل فقر بر ملت مظلوم یمن فرصتهای تعالی و پیشرفت را از آنان سلب کرده است و برای دیگر کشورهای منطقه بهخصوص کشورهای درگیر، علاوه بر ایراد خسارتهای جانی و مادی، از حیث مسائل معنوی و انسانی، به ویژه نقض فاحش حقوق بشر، سوابق سوء فراموشنشدنی را به ثبت رسانده است... بر هیچکس پوشیده نیست که این جنگ تا هر زمان طول بکشد جز خرابی و مرگ انسانهای بیگناه نفعی برای هیچ یک از طرفها نداشته و اصولاً طرف پیروز نخواهد داشت و همه بازنده و در پیشگاه ملتها محکوم خواهند بود.»
احمدینژاد در ادامه نیز تاکید کرده بود: «از طرفی میدانم که جنابعالی از وضعیت فعلی ناخشنود و از اینکه روزانه جمعی از مردم بیگناه کشته و زخمی میشوند، زیرساختها آسیب میبینند و منابع ملتهای منطقه به جای سازندگی و ارتقای رفاه، امنیت و پیشرفت، صرف تخریب میشود ناراحتید و از اینرو از برقراری صلحی عادلانه استقبال میکنید. از طرف دیگر اطمینان دارم که با همراهی و همکاری سازنده جنابعالی، اقدامات موثر و تعیینکنندهای در جهت پیشگیری از ادامه وضع اسفبار کنونی و پایان دادن به جنگ و خصومت قابل انجام است. علاوه بر آن تردیدی ندارم که اگر هزینههای سنگین جنگ جاری در قالب برنامه اقدام مشترک منطقهای صرف همکاری برای عمران و آبادانی شود، سایه ترس، وحشت، فقر و مرگ از سر مردم برداشته شده و در پرتو صلح و برادری، حلاوت یک زندگی شرافتمندانه، عادلانه و آزادانه در کام همگان خواهد نشست. مسوولیت انسانی ایجاب میکند که همگان، در حد توان، در جهت توقف این جنگ و برقراری صلح، دوستی و همکاری تلاش کنند. اینجانب به عنوان عضوی از جامعه انسانی که روزانه از شنیدن اخبار و ناملایمات در گوشه و کنار جهان و به ویژه جنگ در یمن بسیار متاسف میشود، آمادگی دارم تا در صورت موافقت جنابعالی و عالیجناب سیدعبدالمالک بدرالدین رهبر جنبش انصارالله یمن با تشکیل هیاتی از شخصیتهای آزادیخواه، عدالتطلب و موجه جهانی و از طریق گفتوگو با طرفین درگیر به حل مناقشه و برقراری صلح و دوستی یاری کنم. بر این باورم که آن برادر محترم در پاسخ به انتظار روشن مردم منطقه و جامعه بشری، با نیکاندیشی و تامل در آثار این درگیری خانمانسوز، به گونهای عمل خواهد کرد که به نیکی از آن یاد شود و موجبات رضایت الهی و خشنودی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلواتاللهعلیه و علی آله و علی صحبه را فراهم سازد. برادرتان محمود احمدینژاد رئیسجمهور سابق ایران»
این نامه اگر چه با ادبیات مرسوم دیپلماتیک نوشته شده بود، اما موجب شگفتی رسانههای داخلی و فعالان سیاسی کشور شد، در حالی که این روزها روابط ایران و عربستان به شدت پرتنش است و بسیاری از رسانههای رسمی دو طرف با ادبیاتی گزنده اخبار طرف مقابل را پوشش میدهند، قابل پیشبینی بود این متن و لحن آن میتوانست حاشیههای زیادی به همراه داشته باشد. بسیاری از تحلیلگران با توجه به مشی محمود احمدینژاد در دوره زمامداری و ادبیات به شدت تهاجمی و مغایر با اصول دیپلماتیک، لحن و محتوای کاملاً دیپلماتیک این نامه را حائز اهمیت یافتند. در مقابل منتقدان امروز و شیفتگان دیروز این دولتمرد اصولگرا این ادبیات را نپسندیده و به یار از چشمافتاده! این ایام خود خرده گرفتند که چرا از ادبیات به اصطلاح انقلابی فاصله گرفته است. در این باره چند نکته مهم نیز نباید از نظر دور داشته شود، نخست اینکه احمدینژاد از چه جایگاهی برای میانجیگری میان عربستان و یمن ابراز آمادگی کرده است؟ بعید به نظر میرسد که چه دولت و چه هسته سخت قدرت در این زمینه احمدینژاد را برای نمایندگی ایران در مباحث صلح، فرد مناسبی ارزیابی کند. از سوی دیگر در زمینه ابتکارات مرسوم شخصی سیاستمداران سابق در این قبیل بحرانها قاعدتاً باید سابقه دوستی یا همکاری میان آنها و طرفهای درگیر وجود داشته باشد، سابقه و اعتمادی که بتوان بر پایه آن مسیر مذاکرات را هموار کرد. بعید به نظر میرسد که دستکم به صورت رسمی رابطهای میان بنسلمان و احمدینژاد وجود داشته باشد. نکته مهم دیگر هم اینکه در نظر بگیرید این نامه توسط یک دولتمرد سابق دیگر نوشته شده بود، فکر میکنید واکنش نهادهای رسمی و روزنامههایی از قبیل کیهان به آن چه بود. هنوز یکی از سوژههای اصلی ادعاهای کیهان علیه سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور دوره اصلاحات، ارتباط گرم این دولتمرد سابق با ملک عبدالله پادشاه فقید سعودی یا سایر مقامات مطرح بینالمللی است.
از داریوش تا شجریان
از دیگر حاشیههای رسانهای مهم محمود احمدینژاد میتوان به گفتوگوی او با یک خبرنگار حوزه موسیقی اشاره کرد. او در این گفتوگو درباره طیف متنوعی از خوانندگان از نصرالله معین، داریوش اقبالی، حبیب محبیان، تا محمدرضا شجریان و علیرضا افتخاری سخن به میان آورد. او در پاسخ به این سوال که چقدر موسیقی گوش میدادید و میدهید؟ چه نوع موسیقی گوش میکردید؟ به صراحت میگوید: «قبل از انقلاب موسیقیهای گوناگون عرضه میشد. من در دوران جوانی و نوجوانی گرایشم به موسیقی اعتراضی بود. داریوش و ستار دوره جوانی ما بودند و برای ما جاذبه داشتند. بنان، گلپا، ایرج، آغاسی اما در آن دوره جوانها به داریوش و ستار گرایش داشتند. البته فقط به اینها محدود نبود قبل از انقلاب خانمها هم بودند! آمنه آغاسی را شنیدم اما گرایشم سمت سبک اعتراضی بود. البته در همان دوره هم محدودیتهایی بود. آنها هم میخواستند سبک خاصی را در جامعه غالب کنند. عدهای هستند که فکر میکنند خودشان بهتریناند و فکر میکنند بقیه مثل آنها باشند. خود فرد باید تشخیص بدهد که کدام موسیقی برایش خوب است و کدام بد. تشخیص با خود فرد است.»
او در ادامه این گفتوگو بیش از اینکه به کارنامه خود بپردازد در نقش یک نامزد احتمالی انتخابات به بیان شعارهای جذاب میپردازد و تاکید میکند: «ما بحث کلیتری داریم که به موسیقی محدود نمیشود. انسان استعدادهای گوناگون دارد که باید شکوفا شود. هر ارزشی که در ذهن ما هست همه آنها در سایه آزادی و حق انتخاب انسان است. اگر حق انتخاب را از انسان بگیرید فرقی با دیگر موجودات ندارد. کار خیر هم اگر بدون حق انتخاب باشد ارزشی ندارد. مجازات کردند و پاداش دادند؛ رشد و سقوط بدون آزادی معنا ندارد. اما یک عدهای به خاطر اینکه خودشان را برتر میدانند و میخواهند جامعه را کنترل کنند همیشه سعی کردند سبکهای خاصی را در جامعه غالب کنند. زندگی بر اساس سلیقه است. مثلاً لباس و مو! یکی میخواهد مویش را بالا بزند یکی میخواهد کوتاه کند. جامعه که پادگان نیست. ما هفت و نیم میلیارد انسان داریم با بینهایت سلیقه و آرزو! مگر میشود یک قالب تعیین کرد؟ اما یک عده را بگذاریم و بگوییم هر کسی میخواهد تولید کند بیاید از اینها اجازه بگیرد؟ خب چرا؟ اصلاً برای چی؟ این افراد کی هستند؟ این حق از کجا آمده؟!»
او در ادامه از ممنوعیت خوانندگی بانوان انتقاد کرده و این پرسش را خطاب به خبرنگار طرح میکند که مگر در قانون منعی در این زمینه وجود دارد؟ متاسفانه در این گفتوگو که تا حدود زیادی سفارشی به نظر میآمد خبرنگار بیشتر منفعلانه در مقابل ادعاهای احمدینژاد سکوت کرده یا پرسشهایی جهت تایید آن ادعاها طرح میکند. در این گفتوگو احمدینژاد مدعی میشود که با تصنیف مرحوم محمدرضا شجریان در سال 88 که عملاً در مخالفت با او ساخته شده بود همآرمان است و این تصنیف را هرازگاهی زمزمه میکند.
رئیس دولتهای نهم و دهم پس از زمامداری علاقه ویژهای از خود نشان داده است که خود را طرفدار پروپاقرص موسیقی نشان دهد. در این مدت دستکم دوبار بخشی از متن ترانههای توپاک رپر معروف آمریکایی را توئیت کرده است یا در همین گفتوگو از «هیچکس» نام برده و موسیقی او را مورد تحسین قرار میدهد.
او در روزهای اخیر هم خواهان اتحاد و همکاری با آنجلینا جولی، سوپراستار هالیوود و همسر پیشین برد پیت شده است. او در توئیتی این بازیگر هالیوودی را خطاب قرار داده و نوشته است: «با صحبت صریح شما درباره تبعیض در جهان موافقم. تبعیض، جنگ، فقر و ناامنی محصول مدیریت فعلی است که بر قدرتطلبی و سلطهجویی استوار است. جامعه انسانی نیازمند احترام، همکاری و صداقت و مهربانی است. برای اصلاح وضع موجود در جهان، همه با هم متحد تلاش خواهیم کرد.»
به این ترتیب محمود احمدینژاد که در دوره ریاستجمهوری نشان داده است علاقه ویژهای به «اولینها» دارد، یک «اولین» دیگر در کارنامه خود ثبت کرد. او اولین دولتمرد ارشد جمهوری اسلامی است که برای یک سوپراستار هالیوودی توئیت فرستاده و خواهان همکاری با او شده است.
مرزشکنی مهم
اما مهمترین مرزشکنی احمدینژاد در روزهای اخیر گفتوگو با رادیوی اروپای آزاد، وابسته به آژانس اطلاعات و امنیت ایالات متحده است. رسانهای که ارتباط، همکاری و گفتوگو با آن سبب صدور احکام کیفری برای بسیاری از فعالان سیاسی و رسانهای کشور شده است. حال رئیس دولت پیشین در مقابل دوربین آن قرار گرفته به پرسشهای خبرنگار پاسخ میدهد. این گفتوگو عملاً مهمترین گفتوگوی رئیس دولت پیشین در ماههای گذشته به شمار میرود، برخلاف گفتوگوهای سفارشی قبلی این مصاحبه برای احمدینژاد چالشبرانگیز بود و او مجبور شد برای دفاع از کارنامهاش به همان ادبیات پیشین خود در دوره زمامداری پناه ببرد و به صراحت نشان دهد که ورژن 1399 احمدینژاد تفاوتی با ورژن 1384 او ندارد.
احمدینژاد و استراتژی آینده
اگر خبرها و حاشیههای چند ماه اخیر احمدینژاد را مرور کنیم و آنها را در کنار هم قرار دهیم درخواهیم یافت که این سیاستمدار زیرک بدون برنامه و اتفاقی دست به این اقدامات نزده است. او هوشمندانه در حال بازسازی تصویر خود در ذهن جامعه به شدت فراموشکار ایرانی است. او در حال کنار هم قرار دادن پازلی است که تصویری متفاوت و آوانگارد از خود ترسیم کند. نامه به ولیعهد عربستان بخش دیپلماتیک این تصویر را پوشش میدهد، مصاحبه در حوزه موسیقی تلاش برای ترمیم چهره فرهنگی احمدینژاد بهشمار میرود و گفتوگو درباره حوادث 88 فاصلهگذاری با متحدان پیشین و بار کردن همه هزینهها بر دوش آنان را در ذهن متبادر میکند. با این حال مصاحبه با رادیو فردا و بازگشت ناخودآگاه او به ادبیات دهه 80 نشان از آن دارد که او نتوانسته است کنترل همه پازلها را در اختیار بگیرد. در بحثترمیم وجهه اقتصادی نیز احمدینژاد ترجیح داده است که سکوت کند و این بخش را به کرونا، تحریمها و اشتباهات راهبردی دولت حسن روحانی بسپارد. بسیاری از دلسوزان به روحانی و تیمش گوشزد کرده بودند که در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم دیگر از احمدینژاد و مشکلات دوره او سخن به میان نیاورده و بیشتر بر اقدامات دولت یازدهم متمرکز شوند، اما این توصیه مورد توجه قرار نگرفت. امروز بسیاری از شهروندان در نوسانات شدید بازارها، افشای پروندههای فساد اقتصادی و... شعارهای حامیان دولت علیه احمدینژاد را به یاد آورده و ضمن فراموشی بحرانهای خودساخته احمدینژاد، با اظهارات او نوعی همدلی نشان میدهند.
احمدینژاد و حلقه یاران او تا پیش از سال 84 امکان حضور در ردههای ارشد مدیریتی کشور را نیافته بودند و همین امر موجب بروز نوعی سرخوردگی نسبت به این جناحها در آنها شده بود. آنان به شدت نسبت به جناحهای اصلی نظام بدبین بودند و از سوی دیگر انگیزه ویژهای برای از گردونه خارج کردن آنها داشتند. این حلقه در سال 84 فضا را برای تحکیم قدرت خود مهیا دید و تلاش کرد با معرفی خود به عنوان فرقه ناجیه نظام مقدمات حذف آرام دو جناح را فراهم کند. آنان همچنین با تخریب بنیه مدیریتی کشور موجب نوعی هرجومرج اداری شدند. با این حال در سال 92 با اتحاد جریان اصلاحطلب، اصولگرایان سنتی و میانهروها، احمدینژاد و حلقه او بار دیگر از گردونه ارشد مدیریتی نظام اخراج شدند.
حال اما به نظر میرسد با توجه به بحران بزرگ اقتصادی ایران و فشار هولناک آن بر طبقه متوسط و فرودست جامعه، رئیس دولتهای نهم و دهم دلگرم به نسیان تاریخی جامعه ایرانی، سودای رجعت در سر میپروراند. احتمالاً او برای ماههای آینده پکیجی از پیشنهادهای اغواگرانه از یارانه چندبرابری گرفته تا آزادیهای اجتماعی را برای شهروندان ناامید ارائه خواهد داد. او قاعدتاً تلاش میکند از نارضایتیهای موجود برای رسیدن به سودای رجعتش بهره بگیرد و برای آن برنامه نیز داشته باشد. امیر محبیان فعال سیاسی اصولگرا حدود 10 سال پیش در گفتوگویی به شیوه مدیریتی احمدینژاد اشاره کرده و گفته بود: مدیریت شوک برگرفته از مدلی است به نام «Threshold» یا حد آستانه. افراد یا حد آستانه پایین دارند یا بالا. آنهایی که آستانه بالا دارند به شورشها نمیپیوندند و رادیکال نمیشوند. اما آقای دکتر احمدینژاد از افرادی است که حد آستانه پایین دارد و ممکن است خیلی سریع قضایا را به سمت بحران ببرد و تکلیف آنها را روشن کند. افرادی مانند احمدینژاد منافع حرکات تند را بیش از ضرر آن میدانند و این به نوعی مدیریت شوک است (همشهری ماه، تیر 90). بعید نیست که در این فقره نیز احمدینژاد از روش مرسوم و معهود گذشته خود بهره بگیرد. با همه این احوال باید این نکته را مدنظر داشت که در یک دهه اخیر با وجود همه دست و پا زدنهای ساکن پیشین پاستور و حلقه همراه او به سبب بسیاری از عوامل از جمله نداشتن پایگاه متشکل اجتماعی، این محفل اجازه حضور پررنگ در مناسبات سیاسی کشور را نیافته است، با این پیشزمینه بعید به نظر میرسد که در شرایط عادی این گروه بتواند وارد رقابتهای 1400 شود مگر اینکه تا آن زمان پارامترهای جدید به معادلات جغرافیای سیاست در ایران افزوده شود.