آزمون ایران و شورای همکاری
آیا اعراب و روسیه میانجیگری میکنند؟
بازگشت فشار حداکثری 2، ایران و شورای همکاری را در وضعیت جدیدی قرار داده است. با احیای روابط دیپلماتیک ایران و دولتهای عربی خلیج فارس منهای بحرین که پس از پایان فشار حداکثری 1 در سال 2021 به اینسو بهتدریج صورت گرفت، تهران و پایتختهای عربی در آزمون تازهای قرار گرفتهاند که نوع مواجهه ایران و ایالاتمتحده آمریکا میتواند شورا را در موقعیت سخت و ناخوشایندی قرار دهد. اگرچه دو سوی ساحل خلیج فارس در تلاش هستند تا رگههایی از سیاست همسایگی را با ورود به حوزههای همکاری در فاز نظامی و سیاسی به شکل مانورهای دریایی و مشورتهای سطح بالا نهادینه کنند و فصل جدیدی از همگرایی اولیه را در معرض نمایش قرار دهند، اما به دلیل تضاد منافع تهران و واشنگتن و همزمان همسویی-تعارض شورای همکاری با آمریکا از یکسو و با ایران از سوی دیگر، هرگونه تنش و تصاعد بحران بهویژه بر سر مسئله هستهای میتواند شورای همکاری را مجدداً در صف اول تهدیدات قرار دهد. از این منظر است که مجموعه شورای همکاری انگیزههای زیادی برای قرار نگرفتن در چنین معادلهای با رونمایی از کنش سیاسی-دیپلماتیک جدید یعنی میانجیگری میان طرفهای مناقشه و کشمکش دارد. این نوشتار با تمرکز بر هسته بحران که ظرف ماههای آینده خطوط گسل آن فعالتر خواهد شد، به ابتکار شورای همکاری برای میانجیگری میان ایران و آمریکا پرداخته است.
شورا در وضعیت عدم قطعیتها
دولتهای عرب شورای همکاری خلیج فارس عمیقاً ناآرام هستند، زیرا این درگیری پتانسیل تبدیل شدن به یک رویارویی منطقهای گستردهتر با پیامدهای گسترده برای اقتصاد و امنیت آنها را دارد. برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، عادیسازی روابط اخیر آنها با ایران یک اقدام استراتژیک بسیار مهم به شمار میرود و این مجموعه را در برابر پیامدهای احتمالی تشدید درگیری بین اسرائیل و ایران محافظت میکند. این تغییر دیپلماتیک، کشورهای حاشیه خلیج فارس را در موقعیتی قرار داده است که از گرفتار شدن در آتش متقابل اجتناب کنند و لایهای از حفاظت سیاسی را در میان تنشهای منطقهای فزاینده ارائه دهد. با این حال، نزدیکی تاسیسات حیاتی نفت و گاز خلیج فارس به ایران، آنها را مستعد حملات در صورت ادامه تشدید در درازمدت میکند. بهرغم بهبود اخیر در روابط ایران و شورای همکاری خلیج فارس، همچنان بهطور گسترده پذیرفته شده است که ایران همچنان شورای همکاری خلیج فارس را جزء لاینفک موضع استراتژیک ایالاتمتحده در منطقه میداند.
با درک چنین روابطی است که شورای همکاری خلیج فارس در تلاش بوده تا با هر دو سوی مناقشه روابط خود را در وضعیت همکاری و همگرایی قرار دهد. دولتهای عربی خلیج فارس برای دههها متحدان منطقهای ایالاتمتحده به شمار رفته و در تلاش بودهاند حتی با تغییر اولویتهای استراتژیک آمریکا در خاورمیانه، مزیتهای خود را برای حفظ این اتحاد چنددههای محفوظ نگه دارند. متقابلاً و با آگاهی از تعارضات ساختاری میان ایران و شورای همکاری خلیج فارس، بلوک عربی در تلاش بوده تا با تغییر نگاه و اولویتهای خود به سمت اقتصاد سیاسی با رونمایی از سندهای چشمانداز، روابط با ایران را نیز از وضعیت تنش فراگیر خارج کرده و به آن قوای تازهای بخشد. متقابلاً جمهوری اسلامی ایران نیز با درک اهمیت سیاست همسایگی و همسایگان بهعنوان واقعیتهای ژئوپولیتیک تغییرناپذیر در محیط پیرامونی خود، زمینه فراتر رفتن از سیاست سنتی مهار همسایگان به سمت مدیریت روابط و عدم قطعیتها با این مجموعه حرکت کند.
بنابراین دو طرف با بهروزرسانی ابزارهای سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی خود برای مواجهه با افزایش ریسکهای ژئوپولیتیک، عدم قطعیتها را مدیریت و زمینه را برای تعریف بخشی به حوزههای اولیه همکاری بهویژه ذیل تجارت فراهم کنند. از این منظر است که بازیگران شورا نمیخواهند بخشی از همراهی با پروژه فشار حداکثری علیه ایران باشند و تلاش میکنند نهتنها در چنین موقعیتی قرار نگیرند، بلکه کنش فعالانه را جایگزین واکنش منفعلانه کنند و به سمت میانجیگری و وساطت میان تهران و آمریکای ترامپ حرکت کنند. از این زاویه است که تغییر اولویتهای عربستان ذیل پروژه 2030 را میتوان با تبدیل شدن به کانون دیپلماسی منطقهای و میانجیگری مشاهده کرد. میانجیگری صلح اوکراین و غزه نمونهای از سیاست جدیدی است که عربستان و شورای همکاری را در وضعیت ابتکار قرار میدهد.
مذاکرات صلح
میزبانی کاخ درعیه ریاض از وزرای خارجه آمریکا و روسیه بهعنوان پیشدرآمد مذاکرات صلح اوکراین را میتوان یک نقطهعطف در دیپلماسی منطقهای و نقش آن در روندهای نوظهور بینالمللی متاثر از شکافها و تکانههای فروپاشی نظم موجود و متعارف دانست. به عبارت بهتر نقش مناطق بهویژه مناطقی چون خلیجفارس و شبهجزیره عربی در روندها و فرآیندهای بینالمللی در حال پررنگتر شدن است. در چنین زمینهای بازیگرانی که دارای وزن و جایگاه سیاسی و اقتصادی توامان هستند و روابط عالی و در عین حال متوازن بین قطبهای متعارض قدرت دارند، فرصت چانهزنی و ایفای نقش بیشتر را پیدا خواهند کرد. عربستان سعودی بهعنوان بازیگر خاورمیانهای برخوردار از مولفههای قدرت، روز سهشنبه ۱۸ فوریه با میزبانی از هیاتهای آمریکایی و روسی در تلاش است اعتبار قابل توجهی را برای خود در یکی از بحرانهای مهم بینالمللی حال حاضر فراهم و آن را زمینهای برای سهم بیشتر از کیک اقتصاد سیاسی جهانی قرار دهد و جایگاه تعیینکنندهای در توازن بین دوقطبی بزرگ شرق و غرب در سطح جهانی ایفا کند. آنچه این زمینه را تقویت کرده نقش اقتصادی در حال ظهور عربستان بهعنوان مکمل قدرت سیاسی و سنتی این کشور در سطح منطقه است. از زمانی که ولیعهد عربستان سعودی چشمانداز ۲۰۳۰ را برای گذار به اقتصاد پسانفت و متنوعسازی درآمدهای دولت تعریف و پیادهسازی کرد، ریاض بهسرعت مورد توجه کانونهای سرمایه و اقتصادهای آیندهنگر قرار گرفت. این بستری را فراهم آورده تا پادشاهی سعودی را در روندهای نوظهور جهانی قرار دهد. میزبانی ریاض از هیاتهای تجاری، فناوری، هوش مصنوعی، ورزشی، گردشگری و... باعث شد عربستان بتواند از محدودیتهای سنتی قدرت عبور کند و جایگاه خود را در میان اقتصادهای گروه ۲۰ ارتقا دهد. بنابراین میتوان چشمانداز سال ۲۰۳۰ را محور ثقل چرخش قدرت از سوی عربستان برای بازیگری فراتر از سطح منطقهای و نقشآفرینی در عرصههای فرامنطقهای و بینالمللی در قالب راهبرد «موازنه بینامنطقهگرایی» در سیاست خارجی ارزیابی کرد. این نقش بهسرعت مورد توجه آمریکا، چین، اتحادیه اروپا و روسیه قرار گرفت. چین با اتصال پروژه کمربند-راه خود به ویژن ۲۰۳۰ عربستان، معاهده جامع استراتژیک با این کشور امضا کرد و حجم تجارت دو کشور بهسرعت به رقم ۱۰۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۳ رسید. همزمان اتحادیه اروپا نیز با امضای مشارکت تجارت آزاد با مجموعه شورای همکاری خلیج فارس و در راس آنها عربستان، به جایگاه جدید سعودی توجه ویژه نشان داد. چالشهای روسیه در روابط با غرب نیز باعث تقویت شراکت و تجارت با عربستان و امارات شد و پوتین توانست همانند ترامپ به ایجاد روابط شخصی با محمد بنسلمان نائل آید.
ایجاد چنین روابطی جز از مجرای افزایش قدرت سیاسی و اقتصادی یک کشور بهویژه از منظر قدرتهای بزرگ ممکن نیست. ریاض از زمانی که پروژه نفوذ سیاسی خود را از مسیر حمایت از سلفیگری و ایفای نقش برادر بزرگتر دولتهای عربی به بازیگری تجاری و اقتصادی تغییر داد، توانست برای خود پرستیژ و جایگاه چانهزنی بهمراتب فراختر و پایدارتری را فراهم کند. قدرت نفتی عربستان که میتواند نقش حمایتی قابل توجه برای پروژههای اقتصادی و سرمایهگذاری این کشور در مکانها و کانونهای دیگر ایفا کند، از دید قدرتهای بزرگ از جمله آمریکای ترامپ پنهان نیست.
بااینحال صرف بهرهمندی از منابع سنتی قدرت و همچنین جایگاه اقتصادی یک کشور در روندها و مناسبات جهانی نمیتواند برای یک کشور، جایگاه تعریف کند. این عرصه به متغیر سومی هم نیازمند است و آن سیاست خارجی متوازن و در عین بیطرفی، فعال در مناقشات و کشمکشهای منطقهای و جهانی است. برخلاف تصور رایج که رابطه عربستان و آمریکا را در قالب وابستگی صرف ریاض به واشنگتن تحلیل میکنند، عربستان توانسته در طول یک دهه گذشته زمینههای وابستگی متقابل نامتقارن را با ایالاتمتحده کلید بزند. در چنین قالبی است که مسکو عربستان را کشوری مناسب برای میانجیگری قلمداد میکند. اگر بنا بود ریاض بخشی از منازعه غرب علیه روسیه باشد، از دید پوتین، عربستان هرگز بازیگر بیطرف و فعالی برای وساطت محسوب نمیشد. کوتاه سخن آنکه میانجیگری عربستان میان آمریکا و روسیه با دو دستورکار بهبود روابط مسکو و واشنگتن و همچنین فراهم کردن زمینههای صلح اوکراین در صورت موفقیت میتواند به میانجیگری عربستان برای آینده غزه هم مرتبط شود و ریاض را بیش از پیش به یک بازیگر دارای ابتکار در بحرانها تبدیل کند. نباید از نظر دور داشت که موفقیت عربستان سعودی در این دو بحران جهانی میتواند زمینههای میانجیگری احتمالی ریاض میان ایران و آمریکا بر سر مسئله هستهای را نیز در چشمانداز قرار دهد. زمینهای که اتفاقاً برای محیط پیرامونی و همسایگی عربستان با جمهوری اسلامی ایران حائز بیشترین تاثیر و ضریب سیاسی و امنیتی است.
میانجیگری عربستان
گزارش سیانان از تمایل عربستان برای میانجیگری میان ایران و آمریکا، تحلیلها و گمانهزنیهای مختلفی از امکان و احتمال چنین رویدادی را به میان آورده است. این موضوع بهویژه با میانجیگری ریاض میان آمریکا و روسیه بر سر اوکراین و همچنین نشست مشترک رهبران عرب درباره جنگ غزه که روز جمعه 21 فوریه در عربستان برگزار شد، میتواند روند میانجیگری پادشاهی سعودی را به تنش ایران و آمریکا هم مرتبط کند. این شبکه آمریکایی 14 فوریه در گزارشی با اشاره به تمایل عربستان برای میانجیگری میان ایران و آمریکا نوشت: ریاض منافع و نگرانیهای همزمانی برای پرداختن به این مسئله دارد. پادشاهی سعودی نگران است پس از تضعیف متحدان منطقهای ایران که برای مدتها بهعنوان عامل بازدارنده تلقی میشدند، تهران در راه دستیابی به تسلیحات هستهای گام بردارد. عربستان امیدوار است بتواند از روابط نزدیک خود با دونالد ترامپ برای ایجاد پل دیپلماتیک میان ایران و آمریکا استفاده کند. البته در گزارش سیانان مشخص نشده است که آیا عربستان سعودی در این زمینه پیشنهاد رسمی ارائه کرده است یا خیر، اما اقدامات ریاض در راستای تقویت روابط با ایران را میتوان تضمینی برای گذاشتن یک صندلی جدید بر سر میز مذاکره دید. اما آنچه میتواند این میانجیگری را عملی کند، میزبانی عربستان از دو طرح صلح بزرگ در سطح منطقهای و جهانی یعنی صلح غزه با حضور رهبران عرب و بهویژه صلح اوکراین میان روسای جمهور آمریکا و روسیه در ریاض است. موفقیت این میانجیگری شانس عربستان بهعنوان بازیگر اقتصادی جدیداً بیطرف در منازعه ایران و آمریکا را افزایش میدهد. عربستان در سیاست خارجی جدید خود به دنبال تنوع بخشیدن به متحدان در سطح منطقهای و بینالمللی است و برای دستیابی به آن انعطافپذیری و عملگرایی را در زمانهایی که لازم باشد به کار خواهد گرفت. همچنین نگرانیهای ریاض از افزایش سطح تهدیدات در منازعه ایران و آمریکا میتواند یکی از انگیزههای جدی ریاض برای میانجیگری در این کشمکش بزرگ باشد. از این زاویه میتوان احتمال میانجیگری عربستان را حول سه محور اصلی تبیین کرد.
1- ادراک تهدید از منازعه ایران و آمریکا: پروژه اقتصادی عربستان تحت عنوان چشمانداز 2030 را باید نقشه راه سیاست خارجی ریاض در برهمکنش منطقهای مورد ارزیابی قرار داد. این تغییر اولویت باعث تغییر چشمانداز خاورمیانهای پادشاهی شده و در نتیجه نسبت معناداری با مقوله امنیت و ثبات در غرب آسیا دارد. ولیعهد عربستان دریافت که برای پیشبرد طرح تحول اقتصادی بزرگ داخلی خود که سرمایهگذاران جهانی روی آن شرطبندی میکنند به منطقهای نسبتاً آرام و باثبات نیاز دارد. اما او هنوز در این تلاش با تعدادی چالش مواجه است که عبارتاند از: تهران همچنان در عراق و یمن و از طریق برنامه هستهای خود کارتهایی برای بازی دارد. ترامپ و اسرائیل ممکن است در زمانی که عربستان سعودی هنوز به تنشزدایی تضمینشده از سوی چین با تهران متعهد است، رویارویی با ایران را افزایش دهند. ترامپ ریاض را برای عادیسازی با اسرائیل در چهارچوب توافق ابراهیم تحت فشار خواهد گذاشت، اما سعودیها میخواهند این کار را از طریق ابتکار صلح عربی در سال 2002 انجام دهند؛ ابتکاری که بر تشکیل کشور فلسطینی تاکید دارد. همچنین منافع و دستور کار کشورهای دوست و متحد عربستان سعودی مانند قطر، امارات و ترکیه نیز در این میان وجود دارد.
در این چهارچوب، تصاعد تنش میان ایران و آمریکا و از کنترل خارج شدن آن به شکل سناریوی حمله به تاسیسات هستهای ایران و متقابلاً پاسخ ایران میتواند فضای پر از عدم قطعیتی را متوجه منطقه و در راس آنها عربستان و شورای همکاری خلیج فارس کند. این مسئله بهخصوص با توجه به سطح پیشرفته برنامه هستهای ایران و در چشمانداز قرار نداشتن مذاکرات و توافق میان تهران و واشنگتن، میتواند انگیزههای ریاض برای میانجیگری را تشدید کند. بهویژه که اعلام تمایل به میانجیگری میان ترامپ و ایران راهی است تا سعودی بهطور ضمنی نشان دهد همراه سیاست فشار حداکثری علیه تهران نیست.
2- جایگاهیابی در صلحسازی: دومین انگیزه ریاض از احتمال میانجیگری میان ایران و آمریکا به مقوله صلحسازی و جایگاهیابی در فرآیندهای دیپلماسی منطقهای مرتبط است. فراتر رفتن از محدودیتهای سنتی قدرت میتواند از مسیر چانهزنی در شکافها و کشمکشهای بینالمللی میسر شود و برای یک کشور اعتبار و پرستیژ بینالمللی به همراه آورد. تصویری که کشورها تلاش میکنند با ایجاد مدلهای نرمافزاری؛ ضمن بهبود تصویر جهانی از خود، زمینه ارتقای سایز قدرت در مقوله قدرت نرم را فراهم آورند. در این روند، میانجیگری در قبال بحرانهای منطقهای با اثرات فرامنطقهای و بینالمللی همانند سودان، اوکراین، غزه و ایران میتواند به جایابی و جایگاهیابی ریاض در مقوله صلحسازی کمک کند و عربستان را به کانون دیپلماسی منطقهای تبدیل کند.
3-احیای سلطه هژمونیک بر شبهجزیره عربی: این فرمول همچنین میتواند نقش سنتی عمان و نقش در حال تقویت قطر را نیز تحتالشعاع قرار دهد و به حفظ برتری هژمونیک عربستان بر شبهجزیره عربی هم کمک کند. مولفهای که ریاض سالها تلاش میکرد از طریق اعمال زور و ایفای نقش برادر بزرگتر آن را به پیش ببرد، اما قرار گرفتن در چنین موقعیتی میتواند قدرت نرم و پذیرش موقعیت منطقهای جدید عربستان یعنی قرار گرفتن در خطوط دیپلماسی را از سوی بازیگران شورای همکاری به دنبال داشته باشد.