رسانه در سونای بخار
چرا دولتها از ظرفیتهای رسانه در مدیریت نظام بازخورد غافلاند؟
فرض کنیم در خانه تنها یک آینه داشته باشیم و آن را بگذاریم در حمام بخارگرفته. برای دیدن خویش باید مدام بخار را از روی شیشه کنار بزنیم و از همه اینها بدتر، چون حمام مرطوب است پس از مدتی شیشه زنگار میبندد. همانطور که زنگار بیشتر میشود، آینه غمازی خویش را بیشتر از دست میدهد و ما چهره خویش را در آن نمیبینیم.
فرض کنیم در خانه تنها یک آینه داشته باشیم و آن را بگذاریم در حمام بخارگرفته. برای دیدن خویش باید مدام بخار را از روی شیشه کنار بزنیم و از همه اینها بدتر، چون حمام مرطوب است پس از مدتی شیشه زنگار میبندد. همانطور که زنگار بیشتر میشود، آینه غمازی خویش را بیشتر از دست میدهد و ما چهره خویش را در آن نمیبینیم. حالا کار اشتباه برخی دولتهاست که آینه رسانه را به اتاق بخار میفرستند و ناگهان چشم باز میکنند و میفهمند چهره خویش و افکار عمومی را نمیتوانند در آن ببینند. این کار برای دولت بسیار خطرناک است؛ چون نمیتواند از بحرانها پیشگیری کند و این تنها منجر به ناکارآمدی آن میشود. برای همین است که هر اتفاق به ظاهر سادهای تبدیل به بحران در افکار عمومی میشود. حال پرسش اینجاست که دولت چطور میتواند جلوی این اتفاق را بگیرد؟ رسانهها باید چگونه عمل کنند که بتوانند عضوی موثر در نظام بازخورد باشند؟
اهمیت آزادی بیان
درباره آزادی بیان، انتشار و تفکر آنقدر گفته شد و برخی آن را جدی نگرفتند، که این موضوع از بایستهای مهم تبدیل به امری بدیهی و حیاتی شد. یعنی دیگر مهم نیست که جزو انگشتشمار کشورهایی هستیم که طبق قانون مطبوعات، برای انتشار روزنامه به مجوز نیاز داریم. روزنامههای کاغذی دیگر شکوه گذشته را ندارند. این در حالی است که قطار تاریخ تطور رسانه روی خط آزادی بیان حرکت میکند. چون آزادی رسانه، استقلال حرفهای روزنامهنگاران و تکثرگرایی ضرورت دموکراسی محسوب میشود. این ربطی به عرصه آنلاین یا کاغذی ندارد. البته ما خواستیم اجازه پیش از چاپ را به عرصه آنلاین هم تسری دهیم که نتوانستیم؛ نه اینکه «نخواستیم»، بلکه «نتوانستیم». نگاه ما به رسانه، کاملاً ابزاری بوده است؛ یعنی تصور این است که هرکس این چماق را در دست دارد، میتواند بر افکار عمومی حاکم شود. البته رسانهها از قدیم عرصه اشتراک اطلاعات و دیدهبانان قدرت بودهاند و امروز نیز بر فضای عمومی چیرهاند؛ چون ما امکان کسب اطلاعات به شکل فردبهفرد نداریم. پس از قدیم یک منبع اطلاعاتی داشتهایم که ارزشها و هنجارها را منتقل میکردند. جامعه که بزرگتر شده، رسانههای جمعی این نقش را بر عهده گرفتهاند. با ظهور اینترنت، رسانههای اجتماعی و شکل ارتباط شبکهای، شاهد ارتباط از نوع «خودگزین» هستیم. یعنی کاربران به طور همزمان تولیدگر /مصرفکننده پیامها هستند. در این میدان که زمان و مکان روزبهروز فشردهتر میشود، ما نه ساکن دهکده جهانی بلکه مقیم کلبه جهانی هستیم. تلفن هوشمند ما جام جهاننمای ماست. سرنوشت شهروندان جهانی با تمام اختلافها و افتراقها کاملاً به هم گره خورده است، اما مشکل اینجاست که اضافهبار اطلاعاتی در عمل همه را بیخبر نگه داشته؛ یعنی اینقدر اطلاعات داریم، که گویی از همهجا بیخبریم. برای نمونه اگر سری به آمارهای زنده اینترنت بزنید میبینید که چهار میلیارد و 260 میلیون کاربر اینترنت در جهان در هر ثانیه مثلاً 80 هزار ویدئوی یوتیوب را تماشا میکنند یا 920 عکس در اینستاگرام به اشتراک میگذارند. اینها حجم بالای اطلاعات به اشتراک گذاشتهشده را نشان میدهد. البته حفظ حریم خصوصی در این فضا از جمله چالشهای اینترنت محسوب میشود که لزوم آزادی مسوولیتپذیرانه را گوشزد میکند. اینجاست که آزادی بیان میتواند با بهانههای مختلفی خدشهدار شود.
اما این همه ماجرا نیست. دولتها از ابتدای شکلگیری رسانهها در ایران علاوه بر اینکه برای ضرورت آزادی احترامی قائل نبودهاند (دستکم عملشان این را نشان میدهد)، بلکه نحوه تعامل با رسانهها را نیز درست نمیدانند و این هم برخاسته از نگاه قدرتمحور (بخوانید چماقگونه) دولتها به رسانه است.
بیگانگی با رسانه
حسن روحانی سال 88 کتابی با عنوان «اندیشههای سیاسی اسلام» به چاپ رساند که در جلد سوم آن (مسائل فرهنگی و اجتماعی) درباره اهمیت رسانه و افکار عمومی مینویسد: «در اغلب کشورها افکار عمومی یک قدرت واقعی است و اهمیت آن بستگی به رشد سیاسی مردم دارد و دولت و مسوولان کشور (حتی در نظامهای سیاسی خودکامه و استبدادی) ناچارند به آن توجه کنند.»
روحانی که در آن سال هنوز رئیسجمهوری ایران نشده بود، از دیدگاهی نظری نشان میدهد که از ابتدای شکلگیری حکومتها چقدر موضوع «افکار عمومی» اهمیت داشته است. این در حالی است که یکی از مهمترین نقدها به دولت اول او (و حتی پیش از خروج ترامپ از برجام) ضعف ارتباطی تیم رسانهای روحانی بود. میگفتند دولت کار زیادی میکند و صداوسیما نشان نمیدهد. اما مشکل بزرگتر این بود که به نظر میرسد روحانی همچنان به مقاله افکار عمومی خویش وفادار مانده است؛ چون آنجا هم تاکید میکند مهمترین رسانه، تلویزیون است.
مشکل دیگر این است که تیم رسانهای دولت واکنشی عمل میکرد. در واقع به دلایل تاریخی، سیاسی و امنیتی نتوانست زنگار از آینه خویش بردارد، برای همین پس از بروز بحران سعی در مدیریت آن داشت. اینجاست که اهمیت رویکرد روابط عمومی پویا برای یک دولت بیش از پیش نمایان میشود.
روابط عمومی بخشی از ساخت بوروکراسی است که میان مردم و نظام سیاسی مینشیند و انتقادها و نظرها را از مردم به دولت انتقال میدهد و پاسخهای اقناعی دولت را به مردم میرساند و سعی میکند زمینه را برای تفاهمی دوسویه فراهم کند. در واقع کار روابط عمومیها فقط این نیست که کنفرانس مطبوعاتی برگزار کنند و جواب خبرنگاران را بدهند، بلکه اکنون با مطرح شدن «الگوی دوسویه همسنگ» کار روابط عمومیها این است که منافع مخاطبان و سازمان را به هم نزدیک کنند. ارتباط در اینجا دوسویه است و قرار نیست که ما به عنوان کارگزار روابط عمومی فقط کارمان مثبت نشان دادن عملکرد سازمان باشد.
غافل از اینکه هنوز هم نگاه تبلیغاتچی (بخوانید تلفنچی) بر برخی روابط عمومیهای دولتی حاکم است. بررسی محکی و صداقت (1386) نشان میدهد نگاه دولتمردان و مدیران به ماهیت روابط عمومی-طی 12 دوره جشنواره انتخاب برترین روابط عمومیهای کشور- بیشتر رویکردی تبلیغی و اطلاعرسان دارد و در مواردی نیز به «الگوی دوسویه ناهمسنگِ» گرونیک و هانت نزدیک است؛ یعنی در عین حال که به ارتباط دوسویه تاکید میکند، ولی ابتکار عمل را در دست سازمان نگه میدارد. بازخورد پیامها مهم است و روابط عمومیها دنبال کسب موافقت مخاطبان هستند.
با این نگاه کهنه به روابط عمومیها نمیتوان انتظار داشت که بتوانیم میدان تفاهم دوسویه را فراهم کنیم. البته باید بدانیم موفقیت یک تیم رسانهای تا حد زیادی به نوع نگاه مدیر سازمان بستگی دارد. باید پرسید که مدیران دولت چقدر برای روابط عمومیها جایگاه اطلاعرسانی و پروپاگاندا قائل بودند و چقدر این واحد را واسطه تفاهم دوسویه میدیدند.
بنابراین اگر دولت و سایر بخشهای حاکمیت نگاه محدود خویش به رسانه را تغییر ندهند و در عمل به اهمیت افکار عمومی پی نبرند، همچنان روند بروز بحرانها و واکنشهای سرسری به آن ادامه خواهد داشت. ماه پیش، دکتر حسن نمکدوست، روزنامهنگار و استاد علوم ارتباطات خطاب به رئیسجمهوری گفت: «میان آزادی بیان، آزادی رسانهها و آزادی اطلاعات با امنیت ملی کشورها رابطهای مستقیم وجود دارد. مهمترین تکیهگاه امنیت ملی، شهروندان آگاه و مطلع هستند و این رسانههای مستقل و آزاد هستند که میتوانند به آگاه شدن شهروندان کمک کنند.»
بعید است این نکته را خود روحانی نداند، ولی تا زمانی که ساختارها اصلاح نشود و پارادایم فکری مسوولان همچنان نگاهی چماقگونه به رسانه داشته باشد، بهگونهای که هنوز بر بستن راههای ارتباطی در اینترنت تاکید کند (کاری تقریباً ناممکن و البته عبث!) نمیتوان امید داشت که وضعیت از آنچه هست، رو به بهبود برود.
روشهای سنتی در اداره رسانهها دیگر جواب نمیدهد. کاربران رسانههای اجتماعی اکنون با چند کلمه میتوانند فضای افکار عمومی را تغییر دهند. اما وقتی فضا را میبندیم، اعتماد اجتماعی را کاهش میدهیم. در فضای بیاعتمادی هر جعلیاتی، حقیقت جلوه میکند.
امروز نظام بازخورد با بحران تغییر مرجعیت رسانهای مواجه است. وقتی به رسانههای داخل اعتماد نمیکنیم و اجازه انتشار اطلاعات نمیدهیم، مرجعیت رسانهای را به خارج از کشور منتقل میکنیم. از آن بدتر اینکه مینشینیم تا بحرانی سر بزند تا واکنش نشان دهیم.
آینه رسانه را وقتی در سونای بخار بیاعتمادی، فشار و ناآگاهی بگذارید، هم لاغر میشود و هم اینکه زنگار میبندد؛ بنابراین از این رسانه توقع همراهی و کمک نداشته باشیم.