علیه فضیلتفروشی
چگونه میتوان از تناقض آزادی بیان و امنیت ملی در شبکههای اجتماعی کاست؟
هرچند که کنشهای سیاسی در دهه اخیر بیش از پیش رویکردی شبکهای و افقی پیدا کرده است، اما به نظر میرسد مسوولان در عین حال که در گفتههای خویش در این باره زیاد صحبت میکنند، ولی در کردار خود رویکردی عمودی و غیرشبکهای دارند. بحثی که در این میان اهمیت زیادی پیدا میکند، «آزادی بیان» است. اینکه در دنیای پساصنعتی و شبکهایشده امروز آیا میتوان به بهانه حفظ امنیت جلوی اظهارنظری را گرفت؟ به نظر میرسد هنوز نگاه سانسورمحور برخی از مسوولان میگوید که میتوان با حذف مستقیم محتوا و فیلتر پلتفورمهای رسانهای امنیت را حفظ کرد.
هرچند که کنشهای سیاسی در دهه اخیر بیش از پیش رویکردی شبکهای و افقی پیدا کرده است، اما به نظر میرسد مسوولان در عین حال که در گفتههای خویش در این باره زیاد صحبت میکنند، ولی در کردار خود رویکردی عمودی و غیرشبکهای دارند. بحثی که در این میان اهمیت زیادی پیدا میکند، «آزادی بیان» است. اینکه در دنیای پساصنعتی و شبکهایشده امروز آیا میتوان به بهانه حفظ امنیت جلوی اظهارنظری را گرفت؟ به نظر میرسد هنوز نگاه سانسورمحور برخی از مسوولان میگوید که میتوان با حذف مستقیم محتوا و فیلتر پلتفورمهای رسانهای امنیت را حفظ کرد. با رویکردی دیگر مثلاً در اروپا زیر سوال بردن هولوکاست نوعی نفرتپراکنی علیه گروهها و منافع جامعه محسوب میشود و باید نسبت به آن پاسخگو باشیم. از طرف دیگر هواداران آزادی رسانه و اظهارنظرهای سیاسی میگویند اگر سراغ فیلترینگ و سانسور برویم، نمیتوانیم به واقعیتهای پشت پرده جامعه پی ببریم؛ چراکه خودسانسوری و مصلحتاندیشیها سبب میشود تا آسیبها و دلخوریها را پنهان کنیم و سر آخر تجمیع آن سبب شورش و خشونتهای لجامگسیخته میشود. ما هنوز نمیدانیم کدام رویکرد موثرتر است و نمیتوانیم بهطور مطلق هرکدام را رد کنیم. اما یک چیز را میتوانیم روشن کنیم؛ اینکه اگر اقتضائات کنشهای شبکهای را بشناسیم، شاید بتوانیم با تحلیل دقیقتری نسبت به پدیدههای سیاسی واکنش نشان دهیم و چهبسا در برابر برخی واکنشهای شبکهای آرامش خویش را حفظ کنیم و مدارای خود را بالاتر ببریم.
فضیلتفروشی مجازی
با احترام زیاد به کنشهای شبکهای و اهمیت و تاثیر آن باید گفت که بخشی از رفتارها و نوشتههای کاربران نوعی فضیلتفروشی یا ویرچو سیگنالینگ1 است. این واژه را «جیمز بارتولومیو»، روزنامهنگار انگلیسی سال 2015 برای نخستینبار در هفتهنامه اسپکتاتور2 به کار برد. بارتولومیو این واژه را از «نظریه سیگنالینگ» چارلز داروین در کتاب «تبار انسان، و انتخاب طبیعی در ارتباط با جنسیت»3 قرض میگیرد. حرف داروین این است که طی جریان فرگشت، صفاتی در گونهها پدید میآید که سبب جذب جفت میشود. گرچه ممکن است طی زمان به این صفات به لحاظ فیزیولوژیک احتیاجی نباشد، اما این صفات همچنان برای همین منظور ادامه حیات خواهند داد. حال این چه ربطی به فضیلتفروشی دارد؟ ما به عنوان کاربر از آنجا که میدانیم برخی از رفتارها در جامعه مورد پسند است، بنابراین گاهی (خواسته یا ناخواسته) آن را در صفحه خویش به اشتراک میگذاریم تا کاربران را جذب خود کنیم (شبیه کاری که جانواران دیگر انجام میدهند). کاربران بر اساس آنچه در جامعه واقعی یا فضای پلتفورم شبکه اجتماعی وایرال میشود، شروع میکنند به هشتگ درست کردن و اظهارنظر. گزینه لایک موتور محرکه قدرتمندی برای لذت بیشتر از گفتن و نوشتن از آن چیزی است که میدانیم بقیه دوست دارند. پس ما هم خود را در همان موقعیت قرار میدهیم. البته که این لایک هزینهای هم ندارد، بنابراین ما آن را بهراحتی خرج میکنیم. به عبارت دیگر، ما با فضایی مواجهیم که در آن فضیلتفروشی رونق بسیاری دارد. حال این فضیلت میتواند تمامی عرصههای اجتماعی را دربر بگیرد. ما از معرفتشناسی شیر مرغ تا هستیشناسی جان آدمیزاد حرف برای گفتن و فضیلتفروشی داریم. حتی در این حد که «دوست نداشتم» یا به قول آن منتقد «در نیامده!».
اما آنچه اهمیت دارد این است که آیا این اظهار فضلهای ما را کسی میبیند یا نه؟ در واقع تا زمانی که کسی آن را نبیند و لایک نکند مثل این میماند که فقط به آن فکر کرده باشیم. اینجاست که بحث «قدرت» اهمیت پیدا میکند. در دوره معاصر «افکار عمومی» برای کشورها مهم شده است و رسانهها در شکلدهی آن نقش مهمی را ایفا میکنند. در واقع اگر اسپانیای قرن شانزدهم با اتکا به طلا، هلند قرن هفدهم با اتکا به تجارت، فرانسه قرن هجدهم با اتکا به جمعیت و ارتش و بریتانیای قرن نوزدهم با اتکا به ثمرات انقلاب صنعتی و نیروی دریاییاش عنان قدرت در کف داشتند، اما امروز مفهوم قدرت تا حدود زیادی جای خود را به قوت ساختارهای اجتماعی و نهادهای مدنی داده است که به نوعی با «جامعه شبکهای» هم مرتبط است. «مانوئل کاستلز» در کتاب «قدرت ارتباطات» در تعریف قدرت مینویسد: ظرفیتی رابطهای است که کنشگر اجتماعی را قادر میسازد به گونهای ناهمسنگ و از راههایی که خواستهها، منافع و ارزشهای کنشگران صاحب قدرت را برآورده سازد، بر تصمیمهای سایر بازیگران یا کنشگران اجتماعی تاثیر بگذارد (کاستلز، 1396: 1). به این ترتیب، شبکه، ساختاری ارتباطی دارد و در آن قدرت دست کسانی است که مدیریت ظرفیت ارتباطی را به دست بگیرند. در دست داشتن الگوی تماس در شبکه، یعنی در اختیار گرفتن قدرت.
البته افقی بودن ارتباط در شبکههای اجتماعی مجازی به این معنی نیست که مرکزهایی ندارند، بلکه منظور این است که آنها معمولاً مرکزی یگانه ندارند؛ چندمرکزیاند و بعضی از گرهها در قیاس با بقیه اهمیت بیشتری دارند و به لحاظ داشتن مراکز واحد در اقتصاد، سیاست، حکومت، فرهنگ و زندگی اجتماعی کمتر دچار تمرکزگرایی هستند. شما ممکن است به واسطه تولد یا انتساب، عضوی از چند بخش در جامعه تودهای باشید. اما در جامعه شبکهای فردیتیافته، باید برای به دست آوردن یک مرتبه خاص بجنگید؛ مجبورید ارزشهای خود را برای هر شبکه به نمایش بگذارید وگرنه ممکن است ایزوله یا طرد شوید (مهدیزاده، 1391: 321).
دردسر اینفلوئنسر سیاسی بودن
شکل پخش ایدهها هم به این صورت است که اگر شما در مرکز شبکه باشید، میتوانید تاثیر بیشتری روی دیگران بگذارید. حال در این مرکز چه کسانی هستند؟ وقتی صحبت از کنشهای سیاسی میشود ما با فعالان حزبی و مرتبط با قدرت مواجهیم که وارد میدانی تکثرگرایانه و افقی شدهاند. دیگر مثل فضای بیرون نمیتوانند رویکردی یکسویه به اتفاقهای اجتماع داشته باشند و در لحظه از سوی تکتک کاربران مورد پرسش قرار میگیرند. تناقض آزادی بیان در فضای شبکههای اجتماعی دقیقاً همینجا سر بر میآورد. اینکه این مسوول سیاسی دیگر هر حرفی را نمیتواند بزند. چون آنچه آزادی بیان او را تهدید میکند خود بسترِ شبکه است که در آن معیار تعیینکننده قدرت، ثروت یا نزدیکی به نخبگان سیاسی جامعه نیست، بلکه مدیریت ظرفیت روابط در شبکه است. معمولاً واکنش نخبگان سیاسی در ایران این بوده که کل پلتفورم را فیلتر میکنند تا همچنان سیاستمداران، قدرت خود را به معنای کلاسیک حفظ کنند. غافل از اینکه باید یاد بگیرند در میدان نوساخته شبکه اجتماعی از ظرفیت ارتباطی خویش بهدرستی استفاده کنند و قدرت خویش را بالاتر ببرند. به این معنی که بتوانند تبدیل به یکی از مراکز شبکه شوند.
حال این گره (Node) باید بتواند اظهارنظرهایی را ابراز کند که هم دروغ و جعلی نباشد (چون به اعتبارش خدشه وارد میکند) و هم اینکه منافع امنیتی ملی، حزبی و جناحی او را حفظ کند. یکی از مهمترین عوامل در این راه این است که افراد نسبت به اظهارنظرهای خود کاملاً مسوولانه برخورد کنند. به قول انگلیسیها پوست در بازی4 یا جان در میدان داشته باشند. اگر اظهارنظر یا اظهار فضلی میکنند در ضررهای آن هم خود را شریک بدانند. در غیر این صورت تبدیل به مشاورهایی خواهند شد که از اتاق پذیرایی خویش برای دنیا نسخه میپیچند. اگر نسخه جواب داد که خب این مشاوران کاردان بودهاند و اگر جواب نداد، احتمالاً اشتباهی شده و انسان جایزالخطاست. در حالی که باید از اظهارنظرهای کلی فاصله گرفت و بهطور خاص و جزئی اتفاقهای جامعه را با مسوولیتپذیری کامل تحلیل کرد. یادمان باشد که اظهارنظر یک نخبه سیاسی که در شبکه هم مرکزیت دارد، با اظهارنظر یک کاربر عادی با دنبالکنندههای کم قابل مقایسه نیست. بنابراین درک اظهارنظر مسوولانه بسیار اهمیت دارد. آن زمان شاید بتوان از تناقض آزادی بیان و فضای لیبرال شبکههای اجتماعی تا حدی کاست.