استخری که میخواهید پر کنید، سوراخ بزرگی دارد
داود سوری از دلایل تمرکز دولت بر مالیاتهای خرد و تبعات آن میگوید
چه شد که دولت به سمت مالیاتهای خرد رفته؟ داود سوری در پاسخ میگوید چون درآمد نفت کاهش یافته، سیاستگذار میخواهد از هر راهی درآمدی کسب کند. بدون آنکه بداند راههای جدید قابلیت اجرا دارند یا نه و اینکه آیا درآمد اقتصادی و هزینه سیاسی اجرای چنین سیاستهایی با هم میخواند یا نه. این اقتصاددان معتقد است در هر اقتصادی، دولت باید از مالیات استفاده کند اما نه به شیوه کنونی ما. چراکه دولت صرفاً جایی ایستاده و چشم میگرداند که ببیند از کجا و چه افرادی میتواند مالیات بگیرد.
چه شد که دولت به سمت مالیاتهای خرد رفته؟ داود سوری در پاسخ میگوید چون درآمد نفت کاهش یافته، سیاستگذار میخواهد از هر راهی درآمدی کسب کند. بدون آنکه بداند راههای جدید قابلیت اجرا دارند یا نه و اینکه آیا درآمد اقتصادی و هزینه سیاسی اجرای چنین سیاستهایی با هم میخواند یا نه. این اقتصاددان معتقد است در هر اقتصادی، دولت باید از مالیات استفاده کند اما نه به شیوه کنونی ما. چراکه دولت صرفاً جایی ایستاده و چشم میگرداند که ببیند از کجا و چه افرادی میتواند مالیات بگیرد. اما نه از چشمانداز اقتصادی چنین مالیاتستانیای مطلع است و نه از تاثیرهایی که این مالیات میتواند بر اقتصاد و رفتار بازیگران اقتصادی بگذارد. سوری تاکید میکند دولت مالیات را فقط ابزار کسب درآمد میداند. اما در همه جای دنیا، مالیات راهی است برای وضع سیاستهای مالی و رشد و توسعه اقتصادی. اما اگر مالیات در یک اقتصاد منجر به تعطیلی یک بنگاه یا بیکاری تعدادی از افراد شد، نهتنها اثربخش نیست، بلکه زیانآور است. این استاد دانشگاه میگوید مثل دولت، مثل فردی است که میخواهد با درآمدهای خرد یک استخر خالی را پر کند، آن هم در حالی که سوراخی بزرگ در آن استخر وجود دارد.
♦♦♦
در چند ماه گذشته و بهخصوص در موسم بودجه، دولت از مالیاتهای جدیدی رونمایی کرده است. اما این رویه تازهای نیست. مساله دریافت مالیاتهای خرد همیشه در اقتصاد مطرح بوده است. از مالیات بر خروج از کشور و مالیات بر خودرو و خانههای لوکس گرفته تا مالیات بر خانههای خالی و خرید سکه و ارز. اگرچه بسیاری اجرایی نشد، اما چیزی که مشهود است این است که دولت در تلاش برای کسب درآمد از طریق مالیاتهای خرد است. چرا سیاستگذار به چنین ابداعاتی در مالیاتستانی دست زده است؟
قطعاً این رفتار دولت یک عکسالعمل آنی و بدون برنامه نسبت به کاهش درآمدهای نفتی است. ما هیچ برنامهای برای اداره اقتصاد در زمان افول درآمدهای نفتی نداشتیم و نمیدانیم چگونه باید از یک اقتصاد نفتی به اقتصاد متکی بر مالیات برویم. دولت هم چون برنامهای برای این دوره افت فروش نفت ندارد، چنین تصمیمهای آنی و فوریای میگیرد.
دولت بارها در سالهای قبل هم برای دریافت مالیاتهای خرد خیز برداشته است. نمونه بارز آن تیر سال گذشته است که رئیسجمهور و رئیس سازمان مالیاتی گفتند از خریداران سکه، ارز، خودرو و مسکن مالیات میگیرند. یا مساله مالیات بر خانههای خالی که چند سال است مدام مطرح میشود. این دیگر عکسالعمل آنی نیست.
منظور از واکنش آنی، جدید بودن اقدام دولت نیست. مساله این است که چون الان درآمد نفت کاهش یافته، سیاستگذار میگوید باید از هر راهی درآمدی کسب کند. بدون آنکه فکر کند آیا راههای جدید قابلیت اجرا دارد یا نه و اینکه درآمد اقتصادی و هزینه سیاسی و اجتماعی را که ایجاد میکند، با هم مقایسه کند.
این روزها درباره مالیات صحبتهای بسیاری میشود. من افرادی را که موافق این شکل از مالیاتستانی هستند، به دو گروه فکری تقسیم میکنم. یک گروه افرادی که بر مساله برابری تاکید کرده و فکر میکنند گرفتن مالیات به این شیوه میتواند به برابری جامعه کمک کند. این افراد در جامعه چشم میچرخانند و هر جا که بین دارا و ندار و فقیر و غنی تفاوتی ببینند، همان نقطه را برای دریافت مالیات انتخاب میکنند تا این تفاوت را کم کنند. نمونه آن تصمیم برای دریافت مالیات از خانه و خودروهای لوکس و گرانقیمت است. متاسفانه این سیاست از جانب کسانی پیشنهاد میشود که اختیار دولت و اداره اقتصاد کشور در دست آنهاست و گمان میکنند با این سیاستها میتوانند برابری ایجاد کنند. غافل از اینکه این شیوه مالیاتستانی، دامی است که ما در آن گرفتار شدهایم. اینکه در جامعه چشم بگردانیم و از هر آنچه میبینیم مالیات بگیریم.
گروه دوم افرادی هستند که طرفدار اقتصاد آزادند و انتظار دارند مخارج دولت و جامعه از طریق مالیات تامین شود. آنها معتقدند راه تامین هزینهها، مالیات است و افراد باید در قبال خدماتی که میگیرند مالیات بدهند. این نگاه درستی است اما بحثی که این افراد دنبال میکنند، کامل نیست. در اقتصاد آزاد دریافت مالیات الزامات و پیششرطهایی دارد. دولت در صورتی میتواند از مردم مالیات بگیرد که در مقابل خدماتی را به آنها ارائه کند. تامین مخارج دولت بدون دریافت خدمات در هیچ اقتصاد و مکتبی توصیه نشده است. مساله دوم ایجاد شفافیت است. میزان پرداخت مالیات و محل هزینهکرد آن باید مشخص و شفاف باشد. نمیتوان انتظار داشت جامعهای مخارج حکمرانان خود را بدهد اما هیچ نظارتی بر حکمرانان و محل هزینهکرد مالیاتها نداشته باشد. وقتی شما انتظار دارید مردم هزینههای حکمرانی را بپردازند، جامعه هم از حکمران این انتظار را دارد که شفاف باشد. اما ما هیچ ابزاری برای شفافیت ایجاد نکردهایم و اصلاً بحث آن هم تاکنون مطرح نبوده است.
نکته مهم بعدی این است که مالیات صرفاً محلی برای کسب درآمد نیست. مالیات یک ابزار اقتصادی است که دولت در چارچوب آن و تحت نام سیاستهای مالی، سیاستهای اقتصادی خود را پیاده کند. اینکه ما روی هر چیزی و هر محل درآمدی دست بگذاریم و مالیات وضع کنیم تا درآمد دولت بیشتر شود، نامش سیاست مالی نیست.
هدف اصلی دولتها از مالیات، رشد و توسعه اقتصادی بیشتر است و در کنار این هدف، گوشه چشمی هم به درآمدهای حاصل از مالیات دارند. اقتصاد ما فقط طی سال گذشته 15 درصد کوچک شده، در 10 سال گذشته هیچ تغییری نداشته و همچنان با نرخ بیکاری بالا و تورم دورقمی مواجه است. حالا در چنین اقتصادی نگاه درآمدی داشتن به مالیات با هیچ آموزه بازار آزاد و کاربرد مالیات بهعنوان ابزار اقتصادی و ابزار سیاستگذاری سازگار نیست. بنابراین حتی از منظر طرفداران اقتصاد آزاد هم که نگاه کنیم، درآمدزایی صرف از مالیاتها بدون توجه به تعهدات حکمرانی در مقابل مالیاتدهندگان و سیاستهای مالی، یک رابطه یکسویه و اشتباه است.
اما نگاه به مالیات به عنوان ابزار درآمدزایی، یک نگاه پذیرفتهشده است. هم دولت این نگاه را دارد، هم مجلس و هم رسانهها. هر سال موعد بودجه تنها مساله و دغدغه این است که از مالیاتها چقدر میتوان درآمد داشت. احتمالاً تلاش برای مالیاتستانی خرد در دولت هم از همین نگاه نشات میگیرد.
دولت صرفاً جایی ایستاده و چشم میگرداند که ببیند از کجا و چه افرادی میتواند مالیات دیگری بگیرد. اما نه از چشمانداز اقتصادی چنین مالیاتستانیای مطلع است و نه از تاثیرهایی که مالیات میتواند بر اقتصاد و رفتار بازیگران اقتصادی بگذارد. وزیر اقتصاد و دارایی اخیراً اعلام کرده من بهعنوان وزیر اقتصاد، مالیات را مناسب نمیدانم اما به عنوان وزیر دارایی، باید مالیات گرفت. این نگاه به مالیات، نگاهی نیست که وزیر یک مملکت داشته باشد. مالیات صرفاً ابزار کسب درآمد نیست، یک ابزار اقتصادی و مهمترین ابزار سیاستگذاری مالی است. وقتی مالیات را به یک منبع درآمد تقلیل دهید طبیعی است که افراد مینشینند و با چهار عمل اصلی، حساب میکنند که چقدر برای هزینهها کم دارند و چقدر از کجا میتوانند مالیات بگیرند. نمونه آن ویدئویی است که از یک جلسه مهم مالیاتی در فضای مجازی منتشر شده است. عدهای در این جلسه دهکها را میشمرند، در یک عدد مشخص ضرب میکنند و نتیجه آن را به عنوان درآمد مالیات اعلام میکنند. اگر میشد اقتصاد را اینگونه اداره کرد خوب بود. اما واقعیت اینگونه نیست.
الان میگویند از خودروهای لوکس مالیات بگیرند. راهکار مالیات ندادن ساده است. فرد خودرو گرانش را میفروشد و دو خودرو ارزانتر میخرد. قبلاً ماجرای دریافت مالیات از خانههای خالی مطرح بود. تعریف خانه خالی چیست و چگونه میتوان مشخص کرد یک خانه خالی است یا نه. در یک دوره میگفتند خانههای خالی را میتوان از طریق مصرف کنتور برق و آب شناسایی کرد. کارکرد هر کنتور که صفر بود، آن خانه خالی محسوب میشود. خب مگر حل این مشکل سخت است؟ افراد شیر آب را باز میگذارند یا چند چراغ را روشن میگذارند. اینطوری کنترل هم صفر نمیماند. فقط بعداً با مشکل مصرف بالای برق و آب هم مواجه میشویم. سیاستگذاری و قانونگذاری یکسری مسائل اجرایی دارد که کسی به آنها فکر نمیکند. برای همین اول تاکید کردم که تصمیم آنی است.
از چه زمان نگاه سیاستگذاران ما به مالیات، نگاه درآمدزایی شد؟ در دولتهای گذشته دورهای بوده که در آن نگاه به مالیات، نگاه درآمدی نباشد و مالیات را ابزار رشد بدانند؟
ما قبلاً هیچ توجهی به مالیات نداشتیم که بخواهیم آن را ابزار درآمدزایی بدانیم یا رشد و توسعه. قبلاً نفت داشتیم، میفروختیم و هزینه میکردیم. الان هم اگر میبینید چند سالی است مساله مالیات داغ شده به دلیل فقدان درآمد نفت است. ما در تمام سالهای گذشته اداره و نظام مالیاتی داشتهایم، اما هنوز یک نظام مالیاتی منسجم و درست نداریم. هنوز نمیتوانیم بر مجموع درآمد افراد مالیات وضع کنیم. هنوز بحث اظهارنامه مالیاتی شوخیای بیش نیست. هنوز مالیاتستانی ما، به شیوه قرن گذشته انجام میشود که ماموران مالیاتی به کسبوکارها مراجعه میکنند و هر چقدر که بتوانند مالیات میگیرند. به هیچ عنوان نمیتوان گفت نظام مالیاتیمان مدرن است. مالیات در ایران هیچگاه ابزار سیاست مالی نبوده گاهی فقط استفادههای رانتی از آن شده است. مثلاً مناطق مختلف یا فعالیتهای خاص را برای مدتی از مالیات معاف کردهاند.
اگر از منظر اقتصادی نگاه کنیم، آیا مالیاتهای خرد میتواند درآمدهای دولت را افزایش دهد و کسری بودجه را جبران کند؟
مالیاتهای خرد واقعاً نمیتواند درآمد خاصی برای دولت ایجاد کند. چون اعداد و ارقامی که از این محلها کسب میشود در برابر کسری بودجه دولت بسیار کوچک است. نکته دوم اینکه دولت هیچ پیشبینیای از عکسالعمل افراد و خانوارها، بعد از وضع این قوانین مالیاتی ندارد. دولت رفتار افراد را ثابت در نظر میگیرد و فکر میکند یک رقم ثابت مالیات کسب میکند. مثلاً میگوید دو میلیون خانه خالی داریم و مالیات آن فلان مقدار میشود. اما این خانهها بلافاصله میتوانند پر شوند. یا مثلاً میگوید از سفرهای خارجی فلان میزان مالیات میگیریم. اما تعداد سفرها کم میشود ضمن اینکه آنها که سفر خارجی متعدد میروند، چهرههای دولتی هستند و مالیاتی است که خود دولت باید بپردازد. به همین دلیل معتقدم تاثیر منفی این مالیاتها روی مردم، بسیار بیشتر از درآمدی است که دولت میتواند کسب کند. من هیچ مشکلی با گرفتن مالیات ندارم. اما با شیوه مالیاتگیری بهصورت تصادفی و چشمی مخالفم. اینکه ببینیم کجا میان مردم تفاوت وجود دارد و از همانجا مالیات بگیریم. مالیات باید یک مبنا و منطق اقتصادی داشته باشد. اگر وضع مالیات برای یک بنگاه اقتصادی باعث تعطیلی آن بنگاه یا بیکاری تعدادی از افراد شود، آن مالیات هیچ اثربخشیای ندارد. شاید درآمدی به جیب دولت بریزد اما زیان آن بیشتر خواهد بود.
چرا دولت بهجای تمرکز بر مالیاتهای خرد و مستقیم از مردم، به سمت گرفتن مالیات از نهادهای معاف یا فراریان مالیاتی نمیرود؟
پیش از این سوالی پرسیدید که آیا در سالهای قبل ما به بحث مالیات توجه کافی داشتهایم یا نه؟ جواب این سوال هم به همان بحث برمیگردد. وقتی درآمدهای نفتی وجود داشت، دولت خاصهخرجیهای زیادی داشت و یکی این بود که خیلی از بخشها را معاف کرد. از طرفی آن بخشها و گروههایی که از مالیات معاف شدند، گروههای ذینفوذی هستند که الان هم مالیات نمیدهند. دولت هم طبعاً جسارت و قدرت کافی برای مقابله با آنها را ندارد. سادهترین و دم دستترین کار، دریافت مالیات از کسبوکارهای خرد و مردم است که صدایی ندارند. آن هم در حالی که بخش بزرگی از اقتصاد ما که سهم بزرگی در تولید و ثروت کشور دارند، مالیات نمیدهند. از طرفی نهتنها این نهادها، مالیات نمیدهند، بلکه مردم و کسبوکارهای دیگر به هر اسم و طریقی باید مالیات بدهند. مانند آنچه به عناوین مختلف در قبوض پرداختی میبینیم. همه اینها مالیات است.
از طرفی دولت آنجا هم که مثلاً از همه مالیات میگیرد، یک فاکتور کلی صادر میکند. مالیات 9درصدی ارزشافزوده را ببینید. همه ما روی همه مصارفمان 9 درصد مالیات میدهیم. مالیات بر ارزشافزوده کالای اساسی که همه از آن استفاده میکنند با یک کالای لوکس که مورد استفاده یک طبقه خاص است، یکسان است. چرا دولت از این ابزار مهم در راستای سیاستگذاریهای اقتصادی استفادهای نمیکند؟ مثلاً برای توسعه کسبوکارهای اینترنتی مالیات بر ارزشافزوده آنها را کم کند.
در حالی که نهادهای بزرگ از مالیات معافاند یا بودجههای کلان در وزارتخانههای دولتی هدر میرود، دولت از حقوق و کسبوکار خرد من مالیات میگیرد. یا مثلاً مسافران ترکیه باید مالیات خروج بدهند اما مسافران عراق از آن معافاند. توسعه مالیاتهای خرد چه تبعات سیاسی و اجتماعیای دارد؟
مثال خوبی زدید که چرا مثلاً سفر ترکیه مشمول عوارض یا مالیات خروج میشود اما سفر زیارتی نه. چه تفاوتی بین اینها وجود دارد؟ این یک تبعیض است و من به عنوان یک شهروند گمان میکنم که تبعیضی صورت گرفته و جامعه به دو قطب تقسیم شده است. معافیت مالیاتی نهادها و آستانها هم همین است. بنگاه خردی که هر روز با مشکلات تولید دست و پنجه نرم میکند، باید مالیات بدهد اما نهادهای بزرگ نه. رقابت این دو ناعادلانه است. تبعات اجتماعی آن هم همان چیزی است که داریم میبینیم.
البته بسیاری از این مالیاتها در حد لایحه و پیشنهاد و طرح میماند و هرگز اجرایی نمیشود. به نظر میرسد که سیاستگذاران تنها با این کار میخواهند بگویند طرفدار عدالت اجتماعیاند. اما آیا پیش کشیدن این مالیاتها بیشتر یک رفتار پوپولیستی است یا نه دولت واقعاً میخواهد مالیات بگیرد اما نمیتواند؟
قطعاً که نوعی ژست حمایت از طبقات فرودست وجود دارد. اما چون این ژست مبنای علمی ندارد، اجرا هم نمیشود. اما مساله این است که این حرفها و اظهارات در جامعه تنش ایجاد میکند، جامعه را دوقطبی میکند و سرمایهها را فراری میدهد. یعنی تاثیرات اجتماعی و اقتصادی خود را میگذارد. اما وقتی به مرحله کارشناسی دقیق برای اجرا میرسد، متوقف میشود و در حد شعار باقی میماند. شما میدانید که در هشت سال گذشته قرار بود بانک اطلاعاتی خانههای خالی را آماده کنند. خود وزارت مسکن اعلام کرد این کار نشدنی است. وزیر جدید قول داد این کار را میکند اما نکرد. چون نشدنی است.
مثلاً میگویند مالیات بر عایدی سرمایه بگیریم. این مالیات شناختهشدهای است اما عایدی سرمایه در کشور ما چیست؟ هیچکس این را تعریف نکرده. در کشوری با تورم 40 درصد، چگونه میتوان عایدی سرمایه را تعریف کرد؟ قانونی را مجلس گذاشته درباره بیمه اتومبیلهای گرانقیمت و نامتعارف. با توجه به شرایط کنونی اقتصاد ما غالب اتومبیلهای موجود، اتومبیل نامتعارف است. در کجای دنیا یک عدد ثابت را به عنوان مبنای تعریف متعارف یا نامتعارف بودن دارایی افراد وضع میکنند؟ خودرو من تا دیروز متعارف بوده، امروز به دلیل افزایش قیمتها نامتعارف است و فردا اگر قیمتها کم شود، باز متعارف میشود. این چه داستانی است؟ وقتی تعریف عایدی سرمایه درست باشد، دولت نمیتواند از دو طرف از جیب شما بردارد. اما اگر تعریف کنید که ماشین یک میلیارد به بالا مالیات بدهد، دولت از دو طرف از جیب شما برمیدارد. هم با تورم و هم با مالیات. این ایراد ناشی از ضعف تعریف موارد و قانونگذاری است. برآیند این همه هم به زیان کار و سرمایه است.
مشکل چیست؛ آیا دولت ما راه و رسم مالیاتستانی را بلد نیست یا آنکه ترجیح میدهد بهجای بازسازی ساختار مالی خود و مدیریت هزینه نهادهای وابسته به خود، از طریق مالیاتها اقدام کند؟
اینکه بگویم نمیداند، حرف صحیحی نیست. الان به راحتی میتوان از طریق بررسی تجربههای جهانی و کمک گرفتن از مشاوران بینالمللی و داخلی یاد گرفت. طبعاً مشکل ندانستن نیست. نتوانستن سهم بیشتری در مشکل مالیاتگیری ما دارد. سیستم اداری و اجرایی ما انسجام کافی را برای اجرای یک برنامه بزرگ ندارد. چه در تصمیمگیری و چه در اجرا. نکته دیگر هم این است که دولت هیچگاه به سمت بازسازی ساختار مالی و مدیریت هزینههای خود نرفته. در هیچکدام از مواردی که دولت از کسری بودجه گله کرده، حتی قدمی به سمت مدیریت هزینههای خود برنداشته است. دولت باید مخارجش را کنترل کند و مراقب باشد. اما فقط به فکر کسب درآمد بیشتر است. در حالی که استخری که دولت میخواهد آن را پر کند، یک سوراخ بزرگ دارد و دولت هرچقدر پول و منابع مالی - از فروش نفت یا مالیات و...- وارد این سیستم کند، هزینههای زیاد جاری آن را میبلعد.