اسیر سرکوب و در معرض طغیان نقدینگی
حمید تهرانفر از اوضاع و احوال بازارها در شرایط تشدید ریسک نقدینگی میگوید
بازارها در شرایط فعلی که تب نااطمینانی اقتصاد ایران را فراگرفته آبستن چه تحولاتی هستند؟ در شرایطی که رکود اغلب بازارها را دربر گرفته و در برخی مواقع قیمتها دچار نوسان میشوند تنها یک بازار رونق دارد آن هم بازار سرمایه است. اما چرا بازارها دچار چنین وضعیتی شدهاند. برای پاسخ به این پرسش با حمید تهرانفر عضو هیأت مدیره بانک کارآفرین به گفتوگو پرداختهایم.
فرهاد حسینپور: بازارها در شرایط فعلی که تب نااطمینانی اقتصاد ایران را فراگرفته آبستن چه تحولاتی هستند؟ در شرایطی که رکود اغلب بازارها را دربر گرفته و در برخی مواقع قیمتها دچار نوسان میشوند تنها یک بازار رونق دارد آن هم بازار سرمایه است. اما چرا بازارها دچار چنین وضعیتی شدهاند. برای پاسخ به این پرسش با حمید تهرانفر عضو هیأت مدیره بانک کارآفرین به گفتوگو پرداختهایم.
♦♦♦
شرایط بازارها به همان اندازه که نااطمینانی به ویژه از ناحیه ریسکهای سیاسی افزایش یافته، مبهم شده است و نمیتوان پیشبینی کرد بازارها در چنین وضعیتی چه سمت و سویی پیدا خواهند کرد. از یک طرف رکود بر برخی بازارها سایه انداخته و از طرف دیگر با نوسانات شدید مواجه میشوند. با توجه به این امر ارزیابی شما از وضعیت بازارها چیست؟
مسالهای که در اقتصاد ما همواره به عنوان تهدید بزرگی وجود داشته و هنوز هم ادامه دارد، سرعت رشد نقدینگی است و در حال حاضر به رقم بسیار بالا و خطرناکی رسیده است. در سالهای اخیر در هر سال به میزان 25 تا 27 درصد و بعضاً ۳۰ درصد افزایش میزان نقدینگی داشتیم که اکنون هم این روند با شدت ادامه یافته است. از طرف دیگر در شرایط فعلی دولت و بانک مرکزی محلهای خرج این حجم از نقدینگی را به شدت کنترل کردهاند. از سیاستهای پلیسی و غیراقتصادی کمک گرفته شده تا اگر نمیتوانیم حجم نقدینگی را کنترل کنیم، محل مصرف آن به هر نحوی شده کنترل شود. در نتیجه بازارهای ما با وضعیت مبهم و پیچیدهای مواجه شدهاند. بازار ارز در سال ۱۳۹۶ نشان داد که پتانسیل جهش شدید را دارد. بعد از اتفاقی که در بازار ارز افتاد، حاکمیت نهفقط دولت و بانک مرکزی، بلکه قوه قضائیه هم با نیروهای پلیس و نیروهای امنیتی دست به دست هم دادند و بازار ارز را که واقعاً میرفت اقتصاد کشور را با چالش عجیبی مواجه کند، کنترل کردند. در شرایط فعلی به نظر میرسد حرکت نرخ ارز به شدت تحت کنترل است و بانک مرکزی هم نشان داده به سرعت ورود میکند و نهادهای دیگر هم کمک میکنند، جلوی هرگونه نوسانات شدید و تغییرات عجیب در بازار ارز را بگیرند. از طرف دیگر شاهد بودیم دولت در بازارهای دیگر با همین رویکرد دستوری با استفاده از تعداد کثیری از بازرسان و تعزیرات حکومتی ورود کرده است و جلوی افزایش قیمتها را گرفته است. بسیاری از مغازهها جریمه و تعطیل شدند. بسیاری از افرادی که در انبارهای خودشان یکسری کالا نگهداری میکردند و تحت فشار بودند، تسلیم شدند. در واقع در این موارد هم با استفاده از همین روشهایی که اقتصادی نیست، بازار کنترل شده است. حتی در مورد خودرو هم تمام نیروها را گذاشتیم و قیمتها را کنترل کردیم.
شاید تنها بازاری که آزاد حرکت کرد، مسکن بود. البته آنجا هم از طرف مجلس تلاشهایی صورت گرفت که ورود پیدا بکنند، ولی به جایی نرسید. بازار مسکن «خودکنترل» است؛ یعنی قیمتها آنقدر بالا رفت که تقاضا برای خرید مسکن جدید خودبهخود با رکود شدیدی مواجه و تقاضا به شدت کم شد. مسکن بازاری تحت سیطره و کنترل نیست و خودبهخود از پارامترهای اقتصادی اثر میپذیرد. اتفاقی که در سال ۹۷ و اواخر ۹۶ در مورد مسکن افتاد شاید در طول تاریخ اقتصادی ما سابقه نداشت. گمان میرفت بر اثر افزایش قیمتی که پیشتر اتفاق افتاده بود و کاهش قدرت خرید مردم، بازار مسکن در رکود باشد ولی یکباره جهش صددرصدی رخ داد. در مجموع دولت و بانک مرکزی هرچه توان داشتهاند، گذاشتهاند تا بازارها را تحت کنترل دربیاورند که اگرچه باعث مهار تلاطمات شده اما این روند مقطعی است و با بروز شوکهای شدیدتر این وضعیت دوام نخواهد آورد. اکنون هم میبینیم تنها بازاری که دولت ورود به آن را تشویق میکند و راهها باز است تا نقدینگی به آنجا سرازیر شود، بازار سرمایه است. به نظر میرسد حاکمیت هم میخواهد و همه کمک میکنند که این نقدینگی به بورس ورود کند. هفته گذشته شاخص بورس قله ۴۱۸ هزار واحد را هم فتح کرد. حجم بسیار زیاد نقدینگی و تعداد زیاد معاملهکنندگان که وارد بازار شدند نشان میدهد نقدینگیای که در بازارهای دیگر کاربرد ندارد در بورس اوراق بهادار تجلی پیدا کرده است.
هجوم نقدینگی مردم به سمت بورس در حال حاضر نگرانکننده به نظر میرسد با توجه به کمعمق بودن بازار سرمایه ایران و نبود ابزارهای پوشش ریسک اگر این روند به شدت ادامه پیدا کند ممکن است سهامداران حقیقی زیان سنگین ببینند... .
وقتی محل مصرف نقدینگی در کشور به شدت کنترل شده و تنها جایی که اجازه داده میشود و تشویق هم میکنند که نقدینگی وارد شود، بورس است؛ این مساله قطعاً نگرانکننده است. چون بازار سهام یک بازار تخصصی است و مردم عادی نباید بهطور مستقیم در این بازار سرمایهگذاری کنند. در حال حاضر همه اتفاق نظر دارند برخی از سهامهایی که خرید و فروش میشود کیفیت لازم را ندارد و شرایط فعلی باعث شده که قیمت برخی سهمها بیپروا افزایش یابد، این امر خطرناک است. اما میبینیم تقاضا وجود دارد. چرا این اتفاق افتاده است؟ پاسخ مشخص است، چون دیگر بازارها به شدت در حال کنترل هستند و تنها گزینه برای سرمایهگذاری بورس است. از طرفی هم تبلیغات فراوان از سوی دولت وجود دارد که مردم وارد بورس شوند.
با توجه به اینکه نقدینگی با سرعت رشد 25درصدی در حال افزایش است و سوخت لازم برای شوک به بازارها در حال فراهم شدن است، آیا بازارها آرامش قبل از طوفان را تجربه میکنند؟
بله، همینطور است. ما این تجربه تلخ را همیشه به دست آوردهایم و باز همان مسیر تکراری را میرویم. به اصطلاح از همان سوراخ دوباره گزیده میشویم. سیاستهای ما خیلی تغییر نمیکند. پارامترهای اقتصادی ما هرچه باشد همان روشها را ادامه میدهیم. با شدت کنترلی که در بازار میگذاریم، انباشت نیروها را در بازار در پشت سد سیاستهایی که اتخاذ میکنیم به وجود میآوریم و این مساله موجب میشود در این سد سوراخی ایجاد شود و به شدت گسترش پیدا کند؛ چون نیروهایی که بهکار میگیریم به هر حال فرسوده میشوند و بعد مجبوریم با انرژی زیادی آبی را که از جوب رفته است دوباره کنترل کنیم و مجدداً به پشت سدها برگردانیم و اگر نشد به جای دیگر منتقل کنیم. این روشی است که همیشه انجام دادهایم. نقدینگی همیشه از کنترل ما خارج است و با شرایطی که الان داریم دولت نمیتواند درآمد خود را کنترل کند و به جاهای دیگر دست میزند. بخشی از کسری بودجه ما آشکار است و بخش دیگر ناآشکار. در مورد بودجه سال آینده هم دولت با مسائل زیادی مواجه خواهد بود. به هر حال نقدینگی رو به افزایش است و حد مشخصی هم ندارد که بگوییم در جایی متوقف میشود چراکه سیاستهای اقتصادی دولت تحریککننده نقدینگی است و موتور آن با قدرت در حال کار کردن است. از طرف دیگر دولت با نیروهای فیزیکی و سرکوب کردن، جلوی رشد قیمتها را گرفته و فقط یکجا (بازار سرمایه) را باز گذاشته است و حتی هدایت و تشویق میکند که در آنجا تخلیه نقدینگی رخ دهد. این شرایط خطرناک است و با بروز شوکهای بزرگ ممکن است تمام آنچه دولت و بانک مرکزی رشتهاند، پنبه شود.
اگر دوباره ایران به لیست سیاه FATF بازگردد، شوک ناشی از آن چقدر بر نظام بانکی، اقتصادمان و بازارها اثر میگذارد؟
رابطه بانکی ما با دنیا به شدت ضعیف شده است و خیلی از بانکهای معتبر دنیا و حتی بانکهای متوسط به خاطر مسائل مختلف مایل نیستند با بانکهای ایرانی کار کنند. حتی اگر تحریمهای موجود برداشته شود بسیار طول میکشد تا روابط اقتصادی بین بانکهای ما و کشورهای دیگر حالت عادی به خود بگیرد. چون قواعد FATF را به رسمیت نشناختهایم و خیلی از تراکنشهای بانکی در کشورهای دیگر بر مبنای همین اصول ارزیابی میشود با این مشکل مواجه هستیم که بانکهایی داریم که از نظر استانداردهای بانکی با سایر بانکهای دنیا متفاوت هستند. به همین دلیل ارتباط جهانی بانکی با محدودیت مواجه است و روزبهروز حلقه محدودیتها تنگتر میشود. اقتصاد ما آرامآرام در حال تبدیل شدن به اقتصاد داخلی است. اثرگذاری فعالیتهای اقتصادی بینالمللی بر کشور ما زیاد است، ولی قدرت نفوذ ما در اقتصاد جهانی به شدت کم شده است. اگر دوباره به لیست سیاه FATF برگردیم شرایط بدتر از قبل خواهد شد و در نتیجه نظام بانکیمان که امیدی برای اصلاح داشت با این وضع شرایط نامناسبتری پیدا خواهد کرد.
در این شرایط، موج جدید نقدینگی کدام بازارها را بیشتر تحت تاثیر قرار خواهد داد؟
ارز همچنان مستعد نوسانات شدید است که البته در حال حاضر کنترل میشود اما اگر نقدینگی دوباره فعال شود، اولین بازاری را که نشانه خواهد گرفت، بازار ارز است. در حال حاضر هم میبینیم بازار ارز ما «بازار پنهان» شده است. آنچه به عنوان نرخ ارز دیده میشود، نرخ ارزی است که تحت کنترل درآمده است. اگر بخواهید به میزانی که مایل باشید ارز بخرید، در بازارها پیدا نمیشود مگر در بازارهای زیرزمینی که مثلاً حساب خاصی وجود داشته باشد و نقل و انتقال پول به صورت خاصی صورت گیرد. مثل گذشته به ارز دسترسی پیدا نمیکنید. حتی کسانی که میخواهند به صرافیها و بانکها ارز بفروشند باید تمام مشخصاتشان را بدهند؛ از اینرو چه خرید و چه فروش ارز الان تحت کنترل و نظارت شدید قرار دارد؛ بنابراین برای اینکه نرخ ارز واقعی را بیان کنیم باید اقتصاد یا بازار زیرزمینی ارز را رصد کنیم که مطمئنم الان خیلی فعال است. ما فکر میکنیم ارز اگر جهش پیدا کند در تابلوی صرافیها نشان داده میشود، اما الان این مساله امکانپذیر نیست، ولی ارز زیرزمینی قیمت بالاتری دارد که حتماً در شرایط خاص بالاتر هم خواهد رفت. این ارز است که قیمت واقعی را نشان میدهد.
اخیراً شاهد بودیم بانک مرکزی عملیات بازار باز را اجرایی کرد. نقدهای بسیاری نسبت به اثرگذاری عملیات بازار باز در شرایط فعلی مطرح است. برخی کارشناسان میگویند این اقدام نمایشی بوده و اثر چندانی بر نظام بانکی و بازارها ندارد اما در مقابل برخی کارشناسان معتقدند این اقدام در شرایط پوششی برای کسری بودجه دولت است. ارزیابی شما در این زمینه چیست؟
عملیات بازار باز ابزار سیاست پولی است و در کشورهای دیگر از آن استفاده میشود. همین که در کشور ما هم راهاندازی شده است به خودی خود یک گام مثبت است که بالاخره ما یک ابزار جدید سیاست پولی دیگر هم در کشور خودمان معرفی کردیم و بانک مرکزی از آن برخوردار شد. اما باید دید در شرایط اقتصادی که الان داریم کنش و واکنش در اقتصاد چگونه خواهد بود. برای اینکه عملیات بازار باز اتفاق بیفتد، بانک مرکزی یا باید اوراق دولت را بفروشد یا از بانکها اوراق بخرد. در شرایطی که الان هستیم هر دو مورد باعث میشود حجم نقدینگی کشور افزایش پیدا کند. ممکن است آن روند معمولی را که نقدینگی دارد به هم نزند و با همان روند افزایش پیدا کند. اما اگر بانک مرکزی بخواهد اوراق بانکها را بخرد باید توجه داشت اینطور که الان تصور میشود بانکها با خرید اوراق دولت قسمتی از کسری بودجه دولت را تامین میکنند و به درآمد دولت اضافه میکنند و اوراق هم در دستشان است و بانک مرکزی هم از طریق عملیات بازار باز این اوراق را از بانکها میخرد. پس باز هم معنایش این است که بانک مرکزی با خرید آن پول به بازار تزریق میکند. در نتیجه پایه پولی افزایش پیدا میکند و با افزایش نقدینگی طبیعی است که اتفاقی رخ نمیدهد. یعنی حداقلش این است که اتفاقی رخ نمیدهد و همان روند معمول را داریم. از طرف دیگر اگر دولت هم مستقیماً به بانک مرکزی اوراق بفروشد، بانک مرکزی باید پول به دولت بدهد و اوراق را در اختیار داشته باشد؛ حالا میتواند بعداً اوراق را به بانکهای دیگر بفروشد یا نفروشد، به هر حال در اصل موضوع فرقی ندارد. عملیات بازار باز ما هم فعلاً یکسویه است، یعنی در هر دو طرف آن منجر به خلق نقدینگی جدید خواهد شد و اگر در آینده تلاطم بازار از بین برود و تسلط بر بازارهای مالی و پولی بیشتر شود شاید بشود از دو طرف، یعنی هم برای تزریق نقدینگی و پایه پولی به جامعه و هم در جهت جذب نقدینگی، از آن بهره برد.
آمارهای جدید نشان میدهد که میزان علاقه مردم برای دریافت وام کاهش یافته است، علت چیست و این مساله چه پیامی در شرایط فعلی اقتصاد ایران دارد؟
به هر حال در حال تجربه رکود شدید اقتصادی در کشورمان هستیم. این مساله از چشمان کسی دور نیست و همه بیان میکنند حتی صدا و سیما هم نشان میدهد برخی واحدهای تولیدی جمع شدهاند و برخی واحدهای تولیدی هم زیر ظرفیت کار میکنند. حتی برخی واحدهای بازرگانی به خاطر تحریمها جمع شدهاند. وقتی که فتیله کار کردن به این شکل کاهش پیدا میکند طبیعی است که تقاضا هم برای وام بانکی کم میشود. از اینرو مشتریان بزرگ برای بانکها که قبلاً به وفور درخواست تسهیلات میکردند و صف میبستند دیگر وجود ندارد. اگر بخواهم کسانی را که الان متقاضی تسهیلات هستند دستهبندی کنم؛ اول گروهی هستند که اگر تولید هم دارند از آن تولیدکنندگانی هستند که میتوانند در شرایط فعلی با برخورداری از رانت تولید کنند و کسبوکارشان رونق دارد که فعلاً از ذکر نامشان خودداری میکنم. گروه دوم تولیدکنندگانی هستند که برای ادامه حیات خودشان وامی را که سررسید آن رسیده است مجدداً در بانک تجدید میکنند. با این کار بانک نشان میدهد که تسهیلات جدیدی پرداخت کرده است و تولیدکننده هم نشان میدهد تسهیلات قبلی را پرداخت کرده است. اما واقعیت این است که چنین اتفاقی نیفتاده است و حتی سود هم به درستی پرداخت نمیشود و فقط محاسبه دفتری انجام میشود.
گروه سوم کسانی هستند که با گروه اول مرتبط هستند. بخش ساختمان به نظر میرسد برخلاف بازارهای دیگر عمل میکند و همچنان تمایل برای تسهیلات برای تولید و خرید مسکن وجود دارد. به عنوان جمعبندی برای اقتصادی که درگیر رکود است تقاضا برای دریافت تسهیلات بهطور کلی کاهش یافته است و دیگر صف آنچنانی وجود ندارد. اکنون هم کسانی که در بورس فعال هستند با عنوانهای مختلف تسهیلات میگیرند، اما آن را در بورس مصرف میکنند. این موارد باعث میشود تقاضا کم شود و برخی افراد که کارشان را با تسهیلات خاصی انجام میدهند تقاضا را به بانکها منتقل کنند و این شرایط ادامه پیدا کند.
با این اوصاف چشمانداز بازارها در شرایطی که دولت با تنگنای درآمدی شدید مواجه است و ریسکهای سیاسی هم دائماً در حال افزایش هستند، چگونه است؟
متاسفانه نقطه روشنی که نشان دهد وضعیتی که اکنون داریم پایان خواهد یافت و بعد اقتصاد ما در شرایط بهتری قرار میگیرد، وجود ندارد. بنابراین در خوشبینانهترین حالت با توجه به سیاستهایی که میخواهیم ادامه دهیم مثل همین FATF که در محاق قرار گرفته و دنیا هم نسبت به ما واکنش منفی نشان میدهد، روند فعلی ادامه یابد. قبلاً دنیا حالت حمایتی و تشویق هم داشتند، اما الان در برابر کارهایی که ما انجام میدهیم واکنشهای مخالف نشان میدهند. بنابراین سیاست خارجی ما با این وضعیت روبهرو است. اقتصاد ما هم تابعی از سیاست کشور است و هرچقدر در آنجا تلاطم داشته باشیم، اقتصاد بیشتر آسیب میبیند. با ترور سردار سلیمانی و حمله موشکی ایران به عین الاسد مشخص شد که این روندی که در سطح سیاست خارجی داریم فعلاً ادامه خواهد یافت. در این شرایط هم بودجهای که دولت برای سال آینده ارائه کرد نهتنها علائم مثبتی برای اقتصادمان ندارد بلکه وضع را هم بدتر خواهد کرد. به گفته اقتصاددانان ما تا حالا در تاریخ اقتصاد کشور چنین بودجهای نداشتهایم که کسری شدید به همراه خواهد داشت. کسری بودجه دولت را به شدت به سوی کسب درآمد از درآمدهای غیرنفتی برده است و حتی دولت در جاهایی که تاکنون امکان گرفتن مالیات وجود نداشته است، ورود کرده و میکند. این مساله باعث تعجب نهتنها اقتصاددانان بلکه مردم عادی هم شده است. آخر چرا دولت باید برای خروج افراد از کشور مالیات ببندد!. خلاصه کلام باید بگویم؛ اگر اتفاق خوبی در سیاست خارجی و روابط بینالمللی ما رخ ندهد و همچنان دولت به سیاستهای غلط خود ادامه دهد، وضعیت اقتصاد و بازارهایمان در همین روند نامناسب پیش میرود و چهبسا بدتر هم شود.