راه مهار بیابان
مدیریت بیابانزایی و تخریب سرزمین در ایران چگونه پیش میرود؟
بیابانزایی یا تخریب سرزمین پدیدهای است که محدود به جغرافیای بیابان نیست. بسیاری از مناطق و اراضی حاصلخیز کشور یا حتی مناطقی که از نظر اقلیمی پتانسیل بالایی دارند، مانند جنگلهای شمال و زاگرس مستعد بیابانزایی هستند. بنابراین هیچ نقطهای از سرزمین از تیررس گسترش بیابان در امان نیست.
بیابانزایی یا تخریب سرزمین پدیدهای است که محدود به جغرافیای بیابان نیست. بسیاری از مناطق و اراضی حاصلخیز کشور یا حتی مناطقی که از نظر اقلیمی پتانسیل بالایی دارند، مانند جنگلهای شمال و زاگرس مستعد بیابانزایی هستند. بنابراین هیچ نقطهای از سرزمین از تیررس گسترش بیابان در امان نیست. بیابانزایی معادل تخریب سرزمین است. اصطلاحی که به معنی از بین رفتن پتانسیلهای سرزمین و خاک از لحاظ اقتصادی بهخصوص تولید بیولوژیکی و سبز است. وقتی تخریب سرزمین اتفاق میافتد جبران کردن آن بسیار مشکل است. یکی از عناصر سرزمین خاک است. وقتی خاک شسته شود و زوال پیدا کند و از بین برود، تشکیل خاک بهخصوص در مناطق خشک صدها سال طول میکشد تا بتواند اتفاق بیفتد. بنابراین اگر بیابانزایی اتفاق بیفتد و روندهای توسعه به سمتی باشد که از این تخریب سرزمین پیشگیری به عمل نیاید، جبران آن به این آسانی نیست.
بیابانها دستههای مختلفی دارند. باید میان بیابانهایی که از منظر جغرافیایی- اکولوژیکی و اقلیمی به وجود آمدهاند با بیابانزایی که به دلیل تخریب سرزمین ایجاد شدهاند، تفکیک قائل شویم. بیابانها بسته به یکسری شرایط ژئوفورمولوژیکی و اقلیمی به وجود میآیند. تمدن ما در سرزمین ایران به نوعی در طول تاریخ در این شرایط شکل گرفته است و منابع اقتصادی و اجتماعی و زیستی ما در این مناطق وجود دارند و در دوران جدید به دلیل شرایط جدید توسعه، ما مجبور هستیم بیشتر از این مناطق استفاده کنیم، بنابراین گسترش بیابان امری جدید محسوب میشود. با این حال ما میتوانیم با کنترل آثار سوء بیابانزایی مانند جلوگیری از گسترش فرسایش بادی، مهار طوفانهای شن و گردوغبار و... وضعیت زیستی را بهبود ببخشیم.
واقعیت این است که مستعدترین مناطق کشاورزی و اراضی جنگلی و مرتعی در معرض بیابانزایی قرار دارند. بنابراین گسترش بیابان میتوان زیرساختهای گردشگری، کشاورزی و حتی مراکز تمرکز جمعیتی را تهدید کند و ضربات جبرانناپذیری به اقتصاد کشور وارد کند. بیابانزایی میتواند باعث تشدید بلایایی مثل سیل و خشکسالی و... شود که این اتفاقات خود خسارات زیادی برای کشورها به بار میآورند. با گسترش بیابانها باید منتظر نابودی زیرساختهای اجتماعی نیز باشیم. افزایش مهاجرت ناشی از غیرقابل زیست شدن مناطق و افزایش هزینه سلامت خود معضل بسیار خطرناکی است که جمعیت مناطق بیابانی یا در حال بیابانی شدن را در غالب مناطق کشور تهدید میکند. نقش انسان در شکلگیری و گسترش بیابانزایی بسیار بالاست. این نقش به دلیل استفاده ناصحیح از سرزمین به مراحل تازهای رسیده است. بیشترین تاکید برای مقابله با بیابانزایی بحث تخریبهایی است که انسان در آنها نقش دارد.
عواملی که باعث میشود، سرزمین ایران بیش از همیشه در معرض گسترش بیابان باشد، عوامل متعددی است که غالباً در اختیار ما نیستند. مثلاً قرار گرفتن ایران در مناطق خشک و نیمهخشک، باعث شده پدیده بیابانزایی در ایران رشد کند. غالب مناطق خشک و نیمهخشک جهان از نظر ویژگیهای بارندگی، پوشش گیاهی نامتراکم و در دشتها به دلیل چیره بودن بادهای شدید و در ارتفاعات بروز بارانهای رگباری و شدید سبب شده از نظر اقلیمی سرزمین در معرض تخریب بیشتری باشد. متاسفانه ایران ما در چنین موقعیت جغرافیایی است. از نظر انسانی اما شیوههای زندگی و توسعه نقش بسیار مهمی دارد. مهمترین شیوههای زندگی که تاثیر بسزایی دارد، در اثر دانش پایین برنامهریزان و دانش پایین نسلهای امروزی که میخواهند از سرزمین حداکثر بهرهبرداری را ببرند و منافعی آنی را تصاحب کنند. متاسفانه به دلیل در اولویت نبودن منافع درازمدت در مدیریت سرزمین، ما در مدیریت بومسازگان خود دچار مشکلاتی هستیم. برخلاف نسلهای قبل که به دلیل فهم بومشناختی که از سرزمین داشتند، از آب و منابع حیاتی به درستی استفاده میکردند. نسل جدید در عرصههای مختلف این درک از سازگاری را ندارد و دلیل بروز برخی از پدیدههای شدید اقلیمی و سرزمینی در ایران، به همین ناسازگاری سبک زندگی و توسعه با توانایی اکولوژیکی سرزمین برمیگردد.
شیوههای دامداری سنتی با تراکم بسیار زیاد، یکی از نمونههای متاخر است. دامداران برخلاف گذشته که تراکم دام کم بود، سعی میکنند از سرزمین بهرهبرداری کنند. شخم زدن اراضی شیبدار و استفاده بیش از حد از آبهای زیرزمینی سبب خشک شدن تالابها و از بین رفتن پوشش گیاهی و رسیدن به آبهای شور و تلخ شده است. آبیاری اراضی با آب شور که سبب از بین رفتن توان باروری سرزمین میشود و به مرور این مناطق به بیابان تبدیل میشوند. تمام مناطق خشک دنیا از این دست مشکلات دارند و در ایران نیز این مساله بسیار شدید دارد عمل میکند.
راه مهار بیابان در ایران به بهرهبرداری پایدار برمیگردد. بهرهبرداری پایدار بر روی تعادل میان انسان و محیط زیست تاکید دارد. در عین حال که ما سعی میکنیم از امکانات حداکثری که در اختیارمان قرار دارد، استفاده کنیم، باید بهرهبرداری به شکلی باشد که در درازمدت برای نسلهای آینده این منابع و منافع آن محفوظ بماند. در واقع بیشترین چیزی که ما برای مدیریت سرزمین در ایران نیاز داریم، آگاهی است. آگاهی دادن سبب میشود استفادهکنندگان بدانند این منابع ابدی نیستند و ممکن است از بین بروند و منابع پتانسیلی برای بهرهبرداری دارند و نمیشود از آنها بیش از حد مفرط استفاده کرد. در واقع در این روند مدیریت پایدار هم دستگاههای دولتی و نهادهای قانونگذاری و نظارتی و اجرایی نقش دارند و میتوانند به این مساله کمک کنند و هم مردم میتوانند به بهرهبرداری پایدار کمک کنند. برای هر دو این مساله دارای اهمیت است. آگاهی ضروری است و محوریترین موضوع برای مدیریت پایدار است. آگاهی میتواند در نحوه برنامهریزی چه در سطح خانواده و افراد و چه در سطح نهادهای قانونگذار و اجرایی تاثیرات خود را داشته باشد. برنامهریزی برای توسعه و بهرهبرداری نیاز به دانش و آگاهی از سرزمین و تواناییها و کمبودهایش دارد. به نظر میرسد بدون آیندهنگری و دوراندیشی نمیتوان بر مخاطرات بیابانزایی و تخریب سرزمین فائق آمد. ایران سرزمینی شکننده از نظر اقلیمی است و هرگونه بیمبالاتی در برخورد با طبیعت در ایران میتواند خسارتبار و جبرانناپذیر باشد.
وسعت بیابانهای ایران 32 میلیون هکتار است. از این مقدار 28 میلیون هکتار مناطق تحت تاثیر فرسایش بادی است و از این مقدار حدود 10 میلیون هکتار کانونهای بحرانی فرسایش بادی هستند. کانونهایی که چشمههای تولید گردوغبار و طوفان شن هستند. کانونهای بحرانی از منظر کارشناسی تعریف مشخصی دارد؛ مناطقی که تحت تاثیر فرسایش بادی هستند و منابع اقتصادی، اجتماعی و سکونتگاهی ما در تهدید آثار این کانونها و فرسایش بادی است که در آنها رخ میدهد. برای نمونه میتوان به حرکت تپههای ماسهای به سکونتگاهها و هجوم طوفانهای شن به مراکز جمعیتی کشور اشاره کرد.
بر اساس برنامه ششم توسعه، بخش بیابان سازمان جنگلها تعهد دارد، یکمیلیون و 140 هزار هکتار در طول پنج سال بیابانزدایی کند. البته منابعی که برای این عملیات اختصاص داده شده واقعاً در حدی نیست که بتوان این کار را انجام داد اما با توجه به بحرانهای گردوغبار که طی یک دهه گذشته، در مناطقی مثل خوزستان و در حوزه دریاچه ارومیه به وجود آمد، کارهای گستردهای انجام شده است. میتوان به 30 هزار هکتار عملیات مالچپاشی در این مناطق اشاره کرد. همچنین 75 هزار هکتار عملیات جنگلکاری و بوتهکاری در این مناطق صورت گرفته و در کنار این پروژهها، 26 هزار هکتار اجرای پروژه مدیریت هرزآب در مناطق بیابانی انجام شده است. بهطور کلی میتوان گفت، در چند سال اخیر افزایش بسیار زیادی در اجرای پروژههای مهار بیابان نسبت به برنامه پنجم شاهد هستیم.
اینکه آیا ایران بیشترین حجم بیابانزایی را دارد، هنوز بهطور قطعی روشن نیست، چون مطالعه و اندازهگیری و پایشی در این زمینه صورت نگرفته است و ما نمیتوانیم بدون اندازهگیری و مقایسه با کشورهای دیگر نظریهای در این باره صادر کنیم. اما این یقین را داریم که کشورهای زیادی در جهان وجود دارند که با چالش بیابانزایی روبهرو هستند و وضعیتی خیلی بدتر از ایران دارند. اما واقعیت این است که بیابانزایی اساساً مسالهای جهانی است و البته با اینکه مقایسهای صورت نگرفته است اما میتوان شوربختانه گفت ایران یکی از کشورهایی است که شدت تخریب سرزمین در آن بالاست و یکی از بالاترین نرخهای بیابانزایی را در جهان دارد.