واقعیتی شوکهکننده
تحلیلی بر فاجعه چرنوبیل به بهانه پخش سریال چرنوبیل
پس از اتفاقی که هشت سال پیش برای نیروگاه اتمی فوکوشیما افتاد و سه رآکتور این نیروگاه براثر سونامی ذوب شدند، بسیاری معتقد بودند که ژاپن با یک فاجعه سلامت عمومی روبهرو خواهد شد.
پس از اتفاقی که هشت سال پیش برای نیروگاه اتمی فوکوشیما افتاد و سه رآکتور این نیروگاه براثر سونامی ذوب شدند، بسیاری معتقد بودند که ژاپن با یک فاجعه سلامت عمومی روبهرو خواهد شد. هلن کولدیکوت پزشک استرالیایی در مقالهای که در نیویورکتایمز منتشر شد، تصریح کرد که تاکنون حدود یکمیلیون نفر در ارتباط با حادثه چرنوبیل جان خود را از دست دادهاند و انتظار میرود این تعداد در مورد حادثه نیروگاه فوکوشیما به مراتب بدتر باشد. پس از این اتفاقات بسیاری از هواداران استفاده از انرژی هستهای اندیشیدند طراحی فعلی نیروگاههای هستهای که به وسیله آب خنک میشود باید تغییر کند تا مشکلات ذاتی طراحی این نوع از نیروگاهها اصلاح شده و آنها تبدیل به نیروگاههایی ایمن شوند. اما مشکل اینجاست، تاکنون که هشت سال از بحران در نیروگاه فوکوشیما گذشته است، تعداد کشتههای مرتبط با این اتفاق حدوداً یکمیلیون نفر کمتر از تعدادی است که دکتر کولدیکوت پیشبینی کرده بود! تعداد کشتههای چرنوبیل حدود 200 نفر بود و این تعداد در مورد حوادث فوکوشیما و جزیره سه مایلی کمی کمتر بود، یعنی صفر کشته! به بیان دیگر مهمترین چیزی که میتوان از بدترین اتفاقات و حوادث اتمی آموخت این است که انرژی هستهای ذاتاً ایمن است.
واقعیتی شوکهکننده
واقعیت موجود در زمینه ایمنی انرژی هستهای آنقدر غیرقابل باور مینماید که لازم است یک بررسی دقیق در زمینه این اتفاقات داشته باشیم و بهتر است از بدترین آنها شروع کنیم یعنی چرنوبیل.
این نیروگاه هستهای در اوکراین قرار داشت. در سال حادثه یعنی 1986 اپراتورهای این نیروگاه کنترل یک آزمایش غیرمجاز را از دست دادند که نهایتاً منجر به آتش گرفتن رآکتور این نیروگاه شد. در این نیروگاه هیچ گنبد امنیتیای وجود نداشت و آتش ذرات رادیواکتیو را در هوا و در کل جهان پخش کرد. این اتفاق باعث شد که حادثه چرنوبیل به عقیده بسیاری نهتنها بدترین حادثه اتمی در تاریخ، بلکه بدترین حادثه اتمی ممکن لقب بگیرد.
در فرآیند خاموش کردن آتش چرنوبیل 28 آتشنشان کشته شدند. مرگ حتی یک نفر هم فاجعه است ولی لازم است که این تعداد را به خاطر بسپاریم تا بتوان مقایسهای انجام داد. در سال 2018، 86 آتشنشان در آمریکا کشته شدند. در حادثه 11 سپتامبر نیز 343 آتشنشان جان خود را از دست دادند. از زمان حادثه چرنوبیل، 19 نفر از کسانی که از ابتدا در معرض تشعشعات قرار داشتهاند از دنیا رفتهاند، البته به دلایل مختلفی همچون بیماری سل، سیروز کبدی، حمله قلبی و تروما. بر همین اساس سازمان ملل نتیجهگیری کرد که ارتباط میان میزان دریافت تشعشعات و مرگومیر چندان شفاف نیست.
در زمینه سرطان چطور؟ تا سال 2065 حدود 16 هزار نفر به سرطان تیروئید مبتلا خواهند شد. تا الان حدود شش هزار نفر به آن مبتلا شدهاند. علاوه بر این به دلیل اینکه سرطان تیروئید سرطانی است که به سادگی قابل درمان است، انتظار میرود تا سال 2065 حدود 160 کشته بر اثر سرطان به آمار کشتهشدهها اضافه شود.
سازمان بهداشت جهانی در وبسایت خود ادعا میکند که حادثه چرنوبیل باعث مرگ بیش از چهار هزار نفر شده است. اما در این زمینه دکتر جرالدین توماس که مدیر بانک بافتشناسی چرنوبیل است، نظر دیگری دارد و معتقد است ارزیابی سازمان بهداشت جهانی بر اساس روشی تاییدنشده انجام شده است. او توضیح میدهد که این سازمان از روش LNT (روش تخمین خطی غیرآستانهای) برای استخراج تعداد کشتهها به دلیل دریافت تشعشعات استفاده کرده است. LNT فرض میکند که آستانه امن بسیار پایینی برای میزان تشعشعات دریافتی وجود دارد، مفروضی که در سالهای اخیر دادههای متعددی برای رد کردن آن به دست آمده است.
مهمترین برهان بر بیخطر بودن مقدار پایین تشعشعات هستهای این حقیقت است که در بسیاری از موقعیتهای جغرافیایی، مثل کلرادو، مردم در محلی زندگی میکنند که سطح نسبتاً بالایی از تشعشعات رادیواکتیو وجود دارد، اما در این محلها سطح ابتلا به سرطان تفاوت معنیداری با دیگر مکانهای جغرافیایی ندارد. در واقع مردم کلرادو با این حال که به دلیل سطح بالای اورانیوم موجود در خاک در معرض یکی از بالاترین تشعشعات در آمریکا قرار دارند، یکی از پایینترین نرخهای ابتلا به سرطان را نیز دارند.
حتی شواهدی وجود دارد که دریافت میزان بالاتری از تشعشعات نیز ممکن است هیچ تاثیر خاصی بر سلامت افراد نداشته باشد. البته صحبت ما اصولاً درباره تشعشعات نسبتاً ضعیف رادیواکتیو است و در زمینه اتفاقاتی بزرگ، شدید و طولانیمدت همچون هیروشیما و ناگازاکی صحبت نمیکنیم. البته شواهد جالبی نیز در این زمینه وجود دارد. نرخ سرطان در میان بازماندگان بمباران اتمی 10 درصد بالاتر است، البته تعداد بسیار زیادی از آنها نیز هیچگاه سرطان نگرفتهاند. حتی آنهایی که هزار برابر حد مجاز در برابر تشعشعات بودند نهایتاً 16 ماه کمتر عمر کردند.
بد نیست این موضوع را از جنبهای دیگر نیز بررسی کنیم. به تازگی دولت ژاپن غرامتی سنگین به فردی داد که ادعا میشد به دلیل حادثه فوکوشیما به سرطان مبتلا شده است. اما سوال اینجاست که آیا او واقعاً به این دلیل به سرطان مبتلا شده است؟ دولت این غرامت را پرداخت کرد اما مشخصاً به دلیل مسائل سیاسی و ماهیت محافظهکار دولت ژاپن که تمایلی به کشمکش ندارد و میخواست کاری کند که سیاستگذاران و مردم در زمینه مسائل نیروگاه فوکوشیما ساکت شوند. سرطان این فرد به احتمال بسیار پایینی به خاطر حادثه فوکوشیما بود چراکه میزان تشعشعات دریافتی او به خاطر نشت مواد رادیواکتیو از این نیروگاه، به مراتب پایینتر از تشعشعات ایجادشده به وسیله بمب اتمی در هیروشیما یا ناگازاکی بود.
در زمینه حادثه جزیره سه مایلی نیز همینطور است. پس از حادثه در سال 1979، مجله تایم عکس روی جلد خود را به عکسی از این نیروگاه اختصاص داد و با حروف بزرگ نوشت «کابوس اتمی». البته این کابوس بیشتر شبیه رویا بود. کدام تکنولوژی صنعتی بزرگ وجود دارد که در صورت نارسایی فاجعهبار کسی را نکشد؟ به یاد بیاورید که مته حفاری نفت شرکت Deepwater Horizon در سال 2010 آتش گرفت و 11 نفر جان خود را از دست دادند. چهار ماه بعد در همان سال خط لوله گاز Pacific Gas & Electric در سانفرانسیسکو منفجر شد و هشت نفر را که همگی خواب بودند از بین برد. بدترین حادثه مربوط به بخش انرژی در تاریخ مربوط به فروپاشی نیروگاه سد برقآبی بانچیائو چین بود که بین 170 هزار تا 230 هزار کشته بر جای گذاشت. بدترین حوادث در زمینه انرژی هستهای نشان میدهند که این انرژی همیشه ایمن بوده است، چراکه ذاتاً تاثیر زیستمحیطی بسیار محدودی برجای میگذارد و با مصرف سوختی بسیار پایین حجم زیادی از انرژی را تولید میکند. شکافت اتمها برای تولید حرارت بهجای شکستن پیوندهای شیمیایی به وسیله آتش نیاز بسیار کمتری به سوخت دارد. اورانیوم به میزان یک قوطی نوشابه میتواند انرژی لازم برای زندگی یک نفر را در طول عمرش تامین کند. البته فردی که انرژی زیاد مصرف میکند!
وقتی که بدترین اتفاق میافتد و سوخت ذوب میشود، میزان ذراتی که از نیروگاه خارج میشود در مقایسه با ذرات ناشی از سوختهای فسیلی و تصاعد روزانه آنها که از خانهها، ماشینها و نیروگاهها میآید به مراتب کمتر است. ذرات ناشی از سوختهای فسیلی سالانه هفت میلیون نفر را به کام مرگ میفرستند. این مطلب به آن معنا نیست که انرژی هستهای هیچگاه باعث مرگ نمیشود، واقعیت این است که نرخ مرگومیر به دلیل این انرژی بسیار پایین است. نرخ مرگومیر به دلیل مسائل زیر را با هم مقایسه کنید:
تحقیقات علمی نشان میدهند به دلیل ایمنی ذاتی انرژی هستهای، این انرژی تاکنون جان بیش از دو میلیون نفر را به دلیل کاهش استفاده از سوختهای فسیلی نجات داده است. جایگزین کردن نیروگاههای هستهای یا نساختن آنها باعث افزایش مرگومیر میشود. اگر به موضوع اینگونه نگاه کنیم، فوکوشیما یک فاجعه سلامت عمومی است، نه به دلیل تشعشعات بلکه به دلیل کاهش تمایل به ایجاد نیروگاههای هستهای.
تخلیه محل به دلیل ترس از تشعشعات
به نظر جرالدین توماس کارشناس چرنوبیل و دیگر کارشناسانِ مبحث تشعشعات، دولت ژاپن خودش باعث شده که مردم تصور کنند تشعشعات رادیواکتیو بسیار سمی هستند و به همین دلیل مردم منطقه فوکوشیما به محل زندگی خود باز نگشتهاند و دولت نیز در حال پاکسازی خاک از مواد رادیواکتیو است، در حالی که میزان تشعشعات خاک به مراتب پایینتر از میزان مجاز برای بدن انسان است.
مشکل آنجا آغاز شد که تخلیه محل با سرعت و حجم زیاد در دستور کار قرار گرفت. در آن زمان 60 هزار نفر از منطقه تخلیه شدند اما حدود 30 هزار نفر بازگشتهاند. هرچند ممکن است تخلیه موقتی در بسیاری از مواقع قابل قبول باشد اما هیچگاه تخلیه در این حجم و به صورت طولانی قابل توجیه نیست. حدود دو هزار نفر به دلیل تخلیه کشته شدند و دیگرانی نیز که جابهجا شدند با مشکلاتی همچون تنهایی، افسردگی، خودکشی، مشکلات تمرکز و اضطراب روبهرو هستند. پروفسور فیلیپ توماس استاد مدیریت ریسک دانشگاه بریستول که به تازگی پژوهشی در زمینه حوادث هستهای انجام داده است بیان میدارد که تخلیه محل یک اشتباه است و اصولاً نیازی به تخلیه وجود ندارد.
در فوکوشیما، پس از تخلیه مردم دولت سرمایهگذاری سنگینی برای پاکسازی خاک انجام داد. البته در اکثر مناطق فوکوشیما میزان تشعشعات پس از حادثه به مراتب کمتر از تشعشعات طبیعی در کلرادو است. دکتر توماس در این زمینه بیان میدارد که «نقاط زیادی در دنیا وجود دارند که میزان تشعشعات بیش از کلرادو است و نرخ بالای سرطان نیز در این مناطق وجود ندارد. در فوکوشیما نیز سطح بالای تشعشعات به دلیل مسائل جغرافیایی و زمینشناسی است و ارتباطی به حادثه فوکوشیما ندارد.» پژوهشی که سه سال بعد از حادثه در فوکوشیما روی حدود هشت هزارنفر از افرادی که در محلهای با تشعشعات بالا زندگی میکردند انجام شد نشان داد که این افراد نیز با هیچ مشکلی به دلیل تشعشعات روبهرو نشدند.
من در سال 2017 برای بار دوم بازدیدی از فوکوشیما داشتم و دیدم که دولت سرمایهگذاری زیادی برای پاکسازی خاک فوکوشیما انجام داده است. بحث و مشاجرهای بین من و دانشمندی از وزارت محیط زیست ژاپن در گرفت که چرا دولت چنین سرمایهگذاری سنگینی برای پاکسازی خاک ارزشمند فوکوشیما کرده است در حالی که میزان تشعشعات به مراتب پایینتر از حد مجاز است؟ چرا دولت میلیاردها هزینه کرده است تا آب اطراف نیروگاه را نیز پاک کند؟ واقعاً هیچکس در ژاپن علم روز در زمینه تشعشعات رادیواکتیو ندارد؟
مسوولان ژاپنی ابتدا پاسخهایی استاندارد و معمول دادند که در حال پاکسازی مواد رادیواکتیو ناشی از حادثه فوکوشیما هستند. اما پافشاری من باعث شد که در نهایت دانشمند وزارت محیط زیست ژاپن بگوید که «همه دانشمندان و کارشناسان تشعشعات که به اینجا میآیند همین را میگویند. ما میدانیم که نیازی به پاکسازی نیست ولی مجبوریم این کار را انجام دهیم چون مردم از ما میخواهند.» اینجا بود که از او به خاطر صداقتش تشکر کردم. مشخص بود که او میداند که راهی دیگر ندارد. او چیزی را میگفت که مقامات و مردم از او انتظار داشتند.
ترس از تشعشعات رادیواکتیو مساله جدیدی نیست و منحصر به فوکوشیما نیز نیست. بیش از 60 سال است که مردم از تشعشعات رادیواکتیو هراس دارند. ولی هیچ شواهدی وجود ندارد که میزان پایین تشعشعات روی سلامت افراد تاثیرگذار است. اما باید درباره دلیل این هراس شفاف بود. در سالهای گذشته همیشه دانشمندان اخطارهای زیادی در زمینه تشعشعات صادر کردهاند که باعث ایجاد درکی نادرست از آلودگی رادیواکتیو شده است.
همینطور میدانیم که اگر جوامع از انرژی هستهای استفاده نکنند، عموماً از سوختهای فسیلی بهره میبرند که مشکلات زیادی برای آنها به وجود میآورد. ژاپن پس از فوکوشیما نیروگاههای هستهای خود را بست و به همین دلیل با مشکل شدید آلودگی هوا روبهرو شد. بزرگترین بازنده باز هم در معرض خطرترین گروهها بودند یعنی مبتلایان به بیماریهای تنفسی و آسم، کودکان، سالخوردگان و فقرا که معمولاً در آلودهترین مکانها زندگی میکنند. همینطور مشاهده میکنیم که ترس از یک موضوع ممکن است نهایتاً به ترس از موضوعی دیگر تبدیل شود. در پژوهش گستردهای که در سال 1970 در ژاپن انجام شد، مشاهده شد که افرادی که تا پیش از این از ترس بمب اتم مهاجرت میکردند، اکنون به دلیل نیروگاههای هستهای مهاجرت میکنند. انگار ترس از بمب به ترس از نیروگاه اتمی تبدیل شده است. مردم نیروگاههای اتمی را به مثابه بمبهای کوچک اتمی میدانستند و حوادث نیروگاههای اتمی را انفجارهای کوچک اتمی میشناختند. تصوری که عملاً اشتباه بود.
کایل کلیولند جامعهشناسی است که واکنش نسبت به حادثه فوکوشیما را واکنش جامعه ژاپن به گروه نخبگانی میداند که از طرف جامعه به بیتوجهی، خودخواهی و فساد محکوم میشوند.
ظرفیتی که این هراس ایجاد کرده است
پس از فوکوشیما، میلیونها دلار در استارتآپهایی سرمایهگذاری شد که تلاش داشتند ساختار نیروگاههای هستهای را تغییر دهند و برای خنک کردن توریوم و اورانیوم از مواد شیمیایی، فلزات یا گازها بهجای آب استفاده کنند. این کار باعث شد که آنها ناخواسته ترس عمومی را تشدید کنند و کاری کنند که موافقان انرژی هستهای و مخالفان آن همصدا شوند. بدتر اینکه ممکن است این طرحها باعث شوند که مردم فکر کنند طرحهای جدید و نیروگاههای جدید از نیروگاههای قبلی ایمنتر هستند، چیزی که اگر خردهعلم نباشد، یک شبهعلم است. چراکه مقایسه میزان ایمنی نیروگاهها نیاز به دههها داده عملیاتی دارد. دادههایی که نه در مورد نیروگاههای جدید موجود است و نه طبیعتاً در مورد طرحهای جدید که برای نیروگاهها ارائه میشود. تازه نیاز به چندین حادثه و تصادف و مرگومیر دارد تا مشخص شود میان طراحی جدید و میزان مرگومیر ارتباط معنیداری وجود دارد یا خیر.
وقتی بحث مزیت ایمنی مطرح است، طرفداران نوآوریهای بنیادین معمولاً ادعاهایی مبنی بر ارزانتر بودن طراحیهای خود دارند و چندان در زمینه ایمنی استدلال نمیکنند. باید توجه کنیم که ارزانترین نیروگاه هستهای آن است که انسانها بیشترین تجربه را در ساخت، استفاده و نگهداری از آن دارند. نوآوری آهسته، محافظهکار و تدریجی چیزی است که نیروگاههای هستهای را ارزان میکند، در حالی که نوآوریهای بنیادین معمولاً آنها را گرانتر میسازند.
آیا اتفاقی بهتر از جزیره سه مایلی برای صنعت آمریکا میتوانست بیفتد؟ در زمان حادثه حتی یک نفر هم جرات نمیکرد این موضوع را بیان کند اما اکنون پس از دههها که از حادثه گذشته است، تعداد زیادی هستند که این نظر را دارند. پس از این حادثه، صنعت هستهای تلاش کرد مهارتهای خود را ارتقا دهد، چک لیستها را بهبود داد و در نهایت دید بهتری نسبت به فعالیت نیروگاههای هستهای به دست آورد. نتیجه آن شد که عملکرد نیروگاههای هستهای در آمریکا از 55 درصد به بیش از 90 درصد افزایش پیدا کرد.
فعالان ضدهستهای سالهاست ادعا میکنند که میان ایمنی و اقتصاد تبادل وجود دارد، اما واقعیت این است که هرچه عملکرد بهبود پیدا کند، درآمد نیروگاه از مسیر فروش برق افزایش پیدا میکند و به همین دلیل نیروگاه تمام تلاش خود را برای فعالیت ایمن و ارزان انجام میدهد.
برای سالیان متمادی رهبران آمریکا و ژاپن تاکید کردهاند که انرژی هستهای ذاتاً خطرناک است و آنها باید آن را کنترل کنند. وقتی نمیتوانند آن را کنترل کنند، جامعه تصور میکند که در خطر افتاده است. اما واقعیت این است که ذرات متصاعدشده از بدترین حادثه هستهای تاکنون اصلاً در حدی خطرناک نبوده است که لازم باشد واکنش خاصی در برابر آن اتخاذ شود. انسان هیچگاه نتوانسته بر تکنولوژی کنترلی صددرصدی داشته باشد که اگر توانسته بود، شاهد مرگ افراد به دلیل انفجار در خط لوله گاز نمیبودیم، یا شاید هیچکس به دلیل سقوط هواپیما از دنیا نمیرفت یا هیچگاه فروپاشی نیروگاه برقآبی باعث مرگ بیش از 170 هزار انسان نمیشد. سوال این نیست که چگونه انسان میتواند بر تکنولوژی کنترلی کامل داشته باشد، چراکه غیرممکن است. سوال این است که کدام تکنولوژی بهطور نسبی بیشترین فایده را در برابر کمترین خطر ایجاد میکند. با این مقیاس انرژی هستهای به صورت ذاتی و همیشه مطمئنترین روش تولید انرژی بوده است.