بدخدمتی
ریشههای ناکارآمدی دولت در ارائه خدمات عمومی چیست؟
مدرسه که میروند، معلوم نیست که آیا بار دیگر به خانه بازمیگردند؟ این دلهره بزرگی است؛ هم برای دخترکان دانشآموز روستای «نساءکوه» و هم برای پدر و مادرهایشان که نه یارای مقابله با مصائب محرومیت را دارند و نه میتوانند مانع تحصیل فرزندانشان شوند.
ندا گنجی: مدرسه که میروند، معلوم نیست که آیا بار دیگر به خانه بازمیگردند؟ این دلهره بزرگی است؛ هم برای دخترکان دانشآموز روستای «نساءکوه» و هم برای پدر و مادرهایشان که نه یارای مقابله با مصائب محرومیت را دارند و نه میتوانند مانع تحصیل فرزندانشان شوند. اخیراً باشگاه خبرنگاران پویا، تصاویری را منتشر کرده که نشان میدهد، دانشآموزان مقطع ابتدایی روستای محروم «نساءکوه» هر روز برای رفتن به مدرسه از رودخانهای عریض عبور میکنند، آن هم نه از روی یک پل بلکه آنها مجبورند، از یک «سیم بکسل» یا به اصطلاح «راپل» آویزان شوند و خود را به آن سوی رودخانه برسانند. این روستا در شهرستان لردگان و در استان چهارمحال و بختیاری واقع است و دانشآموزان مجبورند برای رسیدن به مدرسه، عرض رودخانه پرآب خرسان را با هراسی وصفناپذیر پشت سر بگذارند، تنها به این دلیل که در منطقهای محروم زندگی میکنند. البته بر اساس آنچه در این گزارش آمده، معلم این روستا با کمک خیران توانسته است، این مساله را حل کند. اما احتمالاً مساله ضعف امکانات آموزشی در سایر نقاط محروم همچنان پابرجاست. برای دانشآموزانی که هنوز از وسایل گرمایشی و سرمایشی استاندارد محروماند و در کپر یا زیر حصیر درس میخوانند. اینها نشانههایی از شکست دولت در ارائه خدمات عمومی است که البته تنها به حوزه آموزش محدود نمیشود. این شکست در حوزه بهداشت و درمان، تامین امنیت غذایی یا محیط زیست نیز قابل مشاهده است. چنانکه انتظار میرفت دستکم اکنون و در دهه 1390، بخش عمدهای از هزینههای درمانی، تحت پوشش بیمهها قرار گیرد و دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی دغدغهای برای مردم ایجاد نکند. اما مایه بسی تاسف است که جامعه ایران هنوز با مساله توسعه نامتوازن بهداشتی و درمانی مواجه است و با بروز بحران، امکانات و خدمات موجود نیز از حیز انتفاع خارج میشود. ناکارآمدی دولت در ارائه کالاهای عمومی چنان مشهود است که مردم خود، دست به کار شده و برای دستگیری از محرومان راهی مناطق دورافتاده میشوند. یعنی علاوه بر اقدامات خیرخواهانه که در قالب انجمنها و تشکلهای مردمنهاد صورت میگرفت، چه بسیار افرادی که با بهرهگیری از ظرفیت شبکههای اجتماعی اقدام به جمعآوری کمکهای مردمی کرده و به کمک مستمندان و بیمارانی که به دلیل فقر و محرومیت قادر به درمان خود یا اعضای خانوادهشان نیستند، میشتابند.
بیتردید بخشی از این بیماریها به واسطه سوءتغذیه در مناطق کمتر برخوردار ایجاد شده است که وجود سوءتغذیه نیز دلیل دیگری بر قصور دولت در ایفای مسوولیتهایی است که بر عهده دارد. در این میان، نهادی نظیر کمیته امداد در نقش یک ناجی ظاهر میشود و با مستمری ماهانه 70 هزار تومان درصدد رفع سوءتغذیه 90 هزار کودک زیر شش سال برمیآید. به راستی چرا دولت نتوانسته است، اصلیترین وظایف خود به عنوان تولیدکننده خدمات عمومی را به انجام برساند؟