درختی که خشکید
چرا سیاستهای دهه 1340 در دهه 1350 ادامه پیدا نکرد؟
اگر آراستگی اقتصاد به تورم پایین و نرخ رشد بالا و بخش خصوصی تناور و جریان پرخروش ورود سرمایه و تکنولوژی است، اقتصاد ایران، نزدیک به یک دهه به همه این پیرایهها مزین بود.
ندا گنجی: اگر آراستگی اقتصاد به تورم پایین و نرخ رشد بالا و بخش خصوصی تناور و جریان پرخروش ورود سرمایه و تکنولوژی است، اقتصاد ایران، نزدیک به یک دهه به همه این پیرایهها مزین بود. اما چگونه است که این درخت، درخت اقتصاد ایران، دیگر هیچگاه، بسان دهه 1340 میوه نداد؟ اقتصاددانان میگویند، نفت را که به پایش ریختند به فاصله حدود دو یا سه سال، شاخ و برگهایش خشکید و از «شاه میوه»1 دادن هم افتاد. به راستی آیا این، جریان گرفتن درآمدهای نفتی در رگهای اقتصاد ایران بود که آن را از اوج استطاعت به زیر کشید و به حقارت نشاند؟ یعنی اگر فردی چون علینقی عالیخانی همچنان فرمان اقتصاد را در دست داشت، این نشانههای تیرهبختی بر چهره اقتصاد نمینشست؟ محمدرضا پهلوی، چگونه راضی شده بود که در دههای همچون 1340 فتیله دیکتاتوری را پایین بکشد؟ هرچه بود، آن رشد اقتصادی دورقمی و رونق اقتصادی توام با ثبات قیمتها در دهه 1350 رنگ باخت. موسی غنینژاد، اقتصاددان در کتاب «دولت و توسعه در ایران» به این نکته اشاره میکند که بیانضباطیهای مالی و پولی و همچنین دخالتهای اختلالزای دولت، از برنامه عمرانی پنجم (1356-1352) به بعد به روند توسعه متعادل و پایدار ایران در دهه 1340 پایان داد و بیثباتی و عدم تعادل در اقتصاد کلان را به وجه غالب اقتصاد ایران تبدیل کرد. او البته با اشاره به برخی انگارهها که ناکامی برنامه پنجم (و برنامههای بعد از انقلاب) را به درآمدهای بادآورده نفتی نسبت میدهند، مینویسد: «افزایش بیرویه اعتبارات عمرانی بدون توجه به ظرفیت اقتصاد برای جذب این منابع مالی، روندی بود که پیش از جهش قیمت نفت آغاز شده بود. افزایش درآمد نفتی تنها بر ابعاد این بیانضباطیهای پولی و مالی و شدت دخالتهای دولت در اقتصاد افزود.» البته میتوان این گزاره را نیز مطرح کرد که گرایشهای سوسیالیستی محمدرضا پهلوی که در نبود عالیخانی و در کنار فردی چون هویدا فرصت بروز و ظهور پیدا کرد، برای سرنگون کردن اقتصادی که طی اجرای دو برنامه سوم و چهارم، به پرواز درآمده بود، کفایت میکرد. برای اثبات این مدعا دلایل متعددی را میتوان برشمرد؛ برای مثال بر اساس آنچه در کتاب دولت و توسعه در ایران آمده است، در برنامه پنجم که پس از جهش درآمدهای نفتی مورد تجدید نظر قرار گرفت این عبارت قید شد که «به منظور حفظ رشد سریع، متوازن و مداوم اقتصادی همراه با حداقل افزایش قیمتها، سرمایهگذاری ثابت دولت در صنایع سنگین، صنایع صادراتی خدمات زیربنایی به حدود پنج برابر برنامه چهارم افزایش خواهد یافت» و «کلیه کمبودهای داخلی از بازارهای خارجی، به منظور ارضای تقاضای داخلی و کنترل افزایش قیمتها» تامین خواهد شد. ضمن آنکه ترکیب پیشبینیشده برای کل سرمایهگذاری ثابت ناخالص داخلی در این برنامه، حاکی از اولویت دادن به بخش دولتی در روند رشد اقتصاد ملی بود. حالا دهههاست که این دوران رونق و افول اقتصاد ایران سپری شده، اما به طور حتم، داستان آنچه در دهههای 40 و 50 بر اقتصاد ایران گذشت، درسهای آموختنی بسیاری برای سیاستگذاران کنونی ایران دارد.