پیامهای شکست سیاسی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری چه بود؟
تکرار رای منتقدان دولت
سرانجام دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران به ایستگاه آخر رسید و شهروندان ایرانی رای اعتماد به حسن روحانی را تکرار کردند.
سرانجام دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران به ایستگاه آخر رسید و شهروندان ایرانی رای اعتماد به حسن روحانی را تکرار کردند. اگر بخواهیم پدیدههای این انتخابات را فهرست کنیم نمیتوانیم نام سیدابراهیم رئیسی را در سطرهای نخست آن درج نکنیم. چهرهای که اگرچه در 38 سال گذشته همواره در سطوح بالای دستگاه قضایی حضور داشت، اما تا پیش از حضور در تولیت آستان قدس رضوی نزد افکار عمومی چندان شناختهشده نبود. هنگامیکه در ماههای پایانی سال گذشته اخباری درباره احتمال کاندیداتوری ابراهیم رئیسی در محافل سیاسی اصولگرا مطرح شد، بسیاری از ناظران با توجه به نوع فعالیتهای گذشته او این شایعات را جدی نگرفتند؛ با این حال پس از برخی اقدامات تبلیغاتی رئیسی در آستان قدس به تدریج آشکار شد که او برای به کف آوردن کلید عمارت پاستور پایتخت زین و یراق کرده است. حضور رسمی رئیسی در انتخابات و همچنین رد صلاحیت اکثر قریب به اتفاق نامزدهای اصولگرای منتقد دولت سبب شد که این جریان عملاً به نوعی انسجام دست یابد. رئیسی که دریافته بود کمتر توان جذب آرای طبقه متوسط شهری ایران را دارد همه تلاش خود را صرف جذب اقشار حاشیهنشین شهرها و دهکهای پایین اقتصادی کرد. شعارهای او چه در زمینه انتقاد از فساد و چه در زمینه لزوم کمک به اقشار مستضعف بسیار نزدیک به شعارهای انتخاباتی محمود احمدینژاد در انتخابات دوره نهم ریاستجمهوری است. او همچنین توانست در روزهای پایانی ماراتن انتخابات حمایت دو تشکل سنتی اصولگرا -جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران- را کسب کند. در کنار رئیسی، محمدباقر قالیباف از اردوگاه منتقدان دولت به میدان آمده بود، شهردار تهران با شعارهای به شدت چپگرایانه و تلاش برای ایجاد انگیزه در اقشار فرودست برای انتقام از سایر طبقات، سبدی از آرا را برای خود دستوپا کرده بود. نوع تعامل دو نامزد جریان منتقد دولت احتمال ائتلاف این دو را تا حدود زیادی منتفی کرده بود، با این حال طی فعل و انفعالاتی که در سه روز مانده به انتخابات صورت گرفت قالیباف به دلایلی که احتمالاً بعدها آشکار خواهد شد از رقابتها به سود رئیسی کنار کشید. این رویداد اگرچه موجب اجماع جریان اصولگرای منتقد دولت شد، اما به سبب نبود ساختار حزبی موجب انتقال کامل رای قالیباف به سبد رئیسی نشد و احتمالاً روحانی و رئیسی هردو به یک اندازه از آرای قالیباف منتفع شدند. برخی رسانهها اعم از خارجی و داخلی رای به حسن روحانی را «نه» شهروندان ایرانی به پوپولیسم و شعارهای منطبق بر شکاف طبقاتی ارزیابی کردند، تحلیلی که میتواند بخشهایی از واقعیت را در خود مستتر داشته باشد. با این حال باید تاکید کرد که با نگاهی به آرای طیفهای منتقد میانهرو در کشور، شاهد افزایش معناداری در آرای آنها نبودهایم و این اصلاحطلبان، میانهروها و اصولگرایان بودهاند که با ائتلاف و بسیج همهجانبه نیروهای خود و فراخوان موثر برخی از بزرگان توانستند تعداد آرای خود را به میزانی برسانند که تندروها توان رقابت با آن را از کف بدهند. این انتخابات نشان داد طیف منتقد میانهرو نتوانسته است بر سبد آرای خود بیفزاید. بررسی دلایل این روند فرصتی دیگر را میطلبد که انشاءالله در صورت مجال در آینده به آن خواهیم پرداخت.