کارنامه اقتصادی حسن روحانی تا چه حد در رایآوری دوباره او موثر بود؟
چیرگی عقل بر احساس
اگر بگوییم کوران رقابتهای انتخاباتی بر سر ورود به ساختمان پاستور بیشتر به جدال سنتی میان عقل و احساس شبیه بود، سخنی به گزاف نیست.
اگر بگوییم کوران رقابتهای انتخاباتی بر سر ورود به ساختمان پاستور بیشتر به جدال سنتی میان عقل و احساس شبیه بود، سخنی به گزاف نیست. کارزار پرتنشی که البته در آن «عقلانیت» با اختلاف چشمگیری چیره شد. در گرماگرم تبلیغات نامزدها، وعدههایی اغواکننده و گاه رویایی از 5 /2 برابر کردن درآمد کشور و ایجاد پنج میلیون شغل تا پرداخت یارانه 150 هزار تومانی و کارانه از زبان کاندیداها بیان شد. وعدههایی که به گواه کارشناسان، اساساً در منطق علم اقتصاد جایی نداشت و به پیدا کردن شغل و منابع در قوطی عطاری میماند. اما سوال اینجاست که چه بخشی از جامعه به پوچی این وعدهها آگاه بودند؟ چند نفر میدانستند که 5 /2 برابر کردن تولید ناخالص داخلی به مثابه رشد اقتصادی مستمر 26درصدی است؛ در حالی که رشد پایدار هشتدرصدی رویای بسیاری از اقتصادهای برتر دنیاست. آیا عامه مردم به این واقعیتهای اقتصادی واقف بودند؟ نتیجه نهایی انتخابات و اختلاف آرا میان دو نامزد اصلی این شائبه را تقویت کرد که بخش عمدهای از جامعه به واقعیت بنیانبرانداز پوپولیسم آگاهی یافتهاند. همچنین باید اعتراف کرد که رئیس دولتهای نهم و دهم در شکلگیری این بلوغ اقتصادی و سیاسی ایرانیان نقش بسزایی ایفا کرده و باید قدردان او بود. محمود احمدینژاد در انتخابات سالهای 1384 و 1388 چنین وعدههایی را مطرح کرد و البته پیروز میدان شد. تکرار این وعدهها در انتخابات سالهای 1392 و 1396، اما افاقه نکرد و نتوانست سبد رای پوپولیستها را پر کند. رئیس دولت یازدهم، اگرچه چندین دستاورد چشمگیر اقتصادی نظیر تورم تکرقمی و رشد اقتصادی را برای کشور به ارمغان آورد اما از اقبال بد او، قیمت جهانی نفت، ناگهان سقوط کرد و برنامههای این دولت برای جراحیهای بزرگ اقتصادی به تاخیر افتاد. حال اگر برجامی در کار نبود و صادرات نفت به حداقل ممکن میرسید، اقتصاد نفت محور ایران با یک فاجعه مواجه میشد و دولت حتی در پرداخت حقوق ماهانه کارکنان خود نیز درمیماند. اگرچه قول و قرارهای روحانی برخلاف دیگر نامزدها رنگ و لعاب عوامفریبی نداشت، صاما کسب حدود 57 درصد آرا، حکایت از آن دارد که مردم خواهان ادامه سیاستهای عقلایی دولت او هستند و دیگر وقعی به وعدههای فریبنده و پرطمطراق سایرین نمینهند.
جالب اینکه، برخی ناظران و تحلیلگران، رفتار مردم ایران در انتخابات 29 اردیبهشتماه را به رفتار مردم سوئیس در همهپرسی سال گذشته این کشور، شبیه میدانند. رفراندومی با این سوال ساده که «آیا با دریافت حقوق تضمینشده و بیچونوچرای ماهانه 2500 دلار موافق هستید یا نه؟» پیش از اجرای همهپرسی نیز، دولت، احزاب سیاسی، فعالان اقتصادی و اکثریت اتحادیهها، به مخالفت با این طرح برخاستند و عواقب خطرناک آن را گوشزد کرده بودند. نتیجه آن شد که بیش از 77 درصد مردم در پاسخ به این پرسش نه گفتند؛ «نه»ای بزرگ که نشاتگرفته از اطمینان مردم سوئیس به صداقت و حکمرانی خوب دولت این کشور بود. دولتی که به دور از رویکردهای پوپولیستی، به منافع بلندمدت میاندیشد و چنین سرمایه ارزشمند اجتماعی را برای خود رقم میزند. در ایران نیز بهرغم مطرحشدن وعدههای پرزرقوبرق از سوی رقبای حسن روحانی، اما مردم به تداوم دولت یازدهم آری گفتند. اما آیا آنچه سبب اقبال بخش بزرگی از ایرانیان به رئیسجمهور روحانی شد، ماهیت وعدههای اقتصادی رقبا بود؟