هادی خانیکی از کارکردهای شبکههای اجتماعی در انتخابات میگوید
غلبه رسانههای کوچک بر رسانههای بزرگ
انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم و شوراهای پنجم، روز جمعه 29 اردیبهشت به ایستگاه آخر رسید. رویدادی که از جهات بسیاری، کاملاً متفاوت با ادوار پیش از آن بود.
انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم و شوراهای پنجم، روز جمعه 29 اردیبهشت به ایستگاه آخر رسید. رویدادی که از جهات بسیاری، کاملاً متفاوت با ادوار پیش از آن بود. میزان دادههای جابهجاشده در رسانههای جمعی و اجتماعی و سرمایهگذاری عظیم نامزدها در این حوزهها، پاسخدهی فوری و انتقال دقیقهای تناقضهای کلامی نامزدها با مواضع گذشته در کنار واکنش مجازی دستگاههای رسمی به مطالب مطرحشده و... همه و همه از ورود ایران به دوره جدیدی از اطلاعرسانی خبری حکایت داشت. تجارت فردا، این کنش و واکنشها را با هادی خانیکی به بحث گذاشته است. این استاد شناختهشده ارتباطات و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی که سابقه عضویت در احزاب شناختهشده اصلاحطلب و حضور در حلقه مشاوران رئیسجمهور دوران اصلاحات را نیز در کارنامه دارد، از دو منظر سیاسی و ارتباطاتی به تحلیل انتخابات اخیر پرداخت.
* * *
رئیسجمهور در اولین گفتوگوی تلویزیونی با مردم بعد از اعلام نتایج انتخابات در کنار رسانههای جمعی از رسانههای اجتماعی برای ایفای نقش در رویداد 29 اردیبهشت تقدیر کرد. کار ویژه این رسانهها در این انتخابات چه بود؟
در جنبشهای اجتماعی و سیاسی ایران، بحث نسبتاً ریشهداری مطرح بوده و هست و آن پیروزی و نقشآفرینی رسانههای کوچک در برابر رسانههای بزرگ است. این گزاره از پیش از انقلاب تاکنون در تحولات بزرگ، درستی خود را نشان داده است. خود پدیده انقلاب اسلامی به لحاظ ارتباطی پیروزی رسانههای کوچک مثل نوار کاست، اعلامیهها و دیوارنوشتهها و ظرفیتهایی از رسانههای سنتی و ارتباطات میانفردی بود که پیامهای خود را میتوانستند به لایههای وسیعی از جامعه منتقل کنند. رسانههایی که در برابر رادیو و تلویزیون ایران به عنوان یکی از قدرتمندترین رسانهها به لحاظ فنی و گستردگی در مقطع زمانی خود، قرار داشت. در جنبش اصلاحات که در این ایام بیستمین سالگرد آغاز آن در دوم خرداد 76 را پشت سر میگذاریم نیز همین پدیده قابل مشاهده و اثبات است. پدیده حمایت رسانههای کوچک مثل روزنامه سلام و هفتهنامه عصر ما در آن سال از آقای خاتمی در برابر رادیو و تلویزیون و رسانههای مکتوب وابسته به نهادهای رسمی که به شکل آشکار از رقیب ایشان حمایت کردند. این نقشآفرینی یعنی مواجهه برتر رسانههای کوچک در برابر رسانههای بزرگ در ابتدا مبتنی بر یک مفهوم جامعهشناختی است و آن برخورداری از اعتماد مخاطبان و شهروندان به آن است. بعد از آن، باید به قدرت و ظرفیت فناورانه رسانهها توجه داشت. بر اساس این دو اصل به نظر میآید شبکههای اجتماعی مجازی جایگزین همان رسانههای کوچک شدهاند که در گذشته هم از آنان به عنوان رسانه قدرتمند در برابر رسانه فراگیر یاد میشد و طبیعتاً چون از قدرت و سرعت فناورانه بالایی برخوردار شدند، توانستهاند جایگاه و پایگاه وسیعی را در میان آحاد و گروههای اجتماعی مختلف پیدا کنند. این نقشآفرینی که در دورههای انتخابات اخیر از 1388 تا امروز ادامه پیدا کرد به نظر من در انتخابات اخیر به اوج خود رسید به این معنا که گستره رسانههای جدید و شبکههای مجازی توانست به اتکای گروهها و شبکههای اجتماعی حقیقی، در برابر رویکرد یکسویه صداوسیما در انتخابات، حاملان تفکر و رویکردهای اصلاحطلبانه باشد. حد بالای این نقشآفرینی تا آنجاست که رئیسجمهور در اجتماع انتخاباتی مشهد که آخرین اجتماع هواداران ایشان پیش از انتخابات بود از نقش برابر و حتی برتر رسانههای اجتماعی در برابر صداوسیما یاد کرد.
تفاوتی میان کارکرد رسانههای کوچک رسمی با رسانههای اجتماعی وجود ندارد؟ در دوم خرداد و بعد از آن تا امروز، رسانههای مکتوب مستقل و حتی نشریات دانشجویی یا وبسایتها از افراد دارای مهارت نسبی در حوزه خبر و رسانه بهره گرفتهاند. مساله اینجاست که رسانههای اجتماعی اگر جنبه فردی داشته باشند و رسانه اجتماعی یک بنگاه رسانهای نباشد، از افراد دارای مهارت برخوردار نیست. در اینجا تعریف از رسانههای کوچک، دوگانه نمیشود؟
درست میفرمایید. به لحاظ تعریف رسانهای هم از رسانههای مجازی تحت عنوان رسانههای خودگزین یاد میکنند که در برابر رسانههای جمعی قرار میگیرند. در واقع نوع اول، رسانههای جمعی هستند و نوع دوم، خودگزین. ویژگی رسانههای خودگزین این است که در دریافت شخصی فرد، نقش مخاطب خیلی بیشتر است و به همین اعتبار هم میتوان گفت در این نوع رسانهها، شیوه تولید حرفهای جای خود را به شیوه تولید شهروندی یا گونههای مختلفی از ارتباطات شهروندی میدهد. ارتباطاتی که در آن به جای روزنامهنگار، گزارشگر و نویسنده، خود شهروندان خبر میدهند و آن را تولید میکنند. اینگونه نقشآفرینی که نوعی مقابله و ضدیت با تمرکزگرایی و ادارهشوندگی است در جای خود میتواند در شرایطی که رفتارهای مدنی از قوت و قدرت برخوردار هستند و اساساً جامعه، جامعه زنده و مولدی است تبدیل به فرصت شود. اما اگر جامعه، جامعه منفعل، مصرفی و افسردهای باشد به تهدید تبدیل میشوند چون گاهی رسانههای اجتماعی و شبکههای مجازی میتوانند تصور و توهمی را به وجود بیاورند که فعال هستند در حالی که در عالم واقع اینگونه نیست. در واقع درگیر بودن و مشغول بودن در فضای مجازی را به جای کنش در دنیای واقعی قرار دهند و آنجا عملاً به تهدید تبدیل میشوند چون از یکسو سستکوشی و شکل جدیدی از سستکوشی و بیتحرکی را سبب میشوند و از سوی دیگر به این انگاره دامن میزنند که گویا فعال هستند چون به جای فعالیت مدنی، اجتماعی و سیاسی قرار گرفتهاند.
آیا رسانههای اجتماعی توانستهاند کاستیهای رسانههای رسمی به ویژه صداوسیما را که رویکرد اطلاعرسانی آن مورد نقد کارشناسان سیاسی و رسانهای است پوشش دهند؟
رئیسجمهور در سخنرانیهای انتخاباتی خودشان، چند بار به این نکته اشاره کردند که رسانهها به جای صداوسیما که موضعگیری جانبدارانه و سیاسی در برابر ایشان و جریان اصلاحات و اعتدال داشت، توانستند نقشهای مناسبتر و بالاتر از این رسانه فراگیر به لحاظ سختافزاری ایفا کنند. به نظرم چون جامعه در این مقطع زمانی، بسیار پویا و فعال بود تا حدود زیادی، این اتفاق افتاد. در واقع یکی از مراجع اصلی کسب اطلاع از سوی مردم در کنار رسانههای کوچک رسمی مانند جراید و سایتهای خبری، همین شبکههای اجتماعی بودند.
در ایران سرانه مطالعه رسانه و به عبارتی خرید کالای رسانه، بسیار پایین است و این را از شمارگان رسانههای مکتوب یا تعداد بازدید از وبسایتهای خبری حرفهای میتوان فهمید. درباره افراط و تفریط انسانها در استفاده از پدیدههای نوین، نکات بسیاری مطرح شده است. آیا این باور که هجوم ایرانیان به رسانههای اجتماعی به ویژه پیامرسانهای موبایلی باعث جایگزینی آنها با رسانههای عمومی و جمعی شده است قابل قبول است؟
همانطور که اشاره کردید ارتباطات جایگزین میتواند عاملی باشد برای تحول بخشیدن به ارتباطات کلاسیک و سنتی از جمله ارتباطات جمعی. یعنی این نوع ابزارهای جدید و امکانات نوین میتواند حتی شکل، کیفیت و پیامدهای مطالعه و مصرف رسانه را متحول کند و خودش هم دارای غنا و قوت بیشتری در همپیوندی با گونهها و اشکال ارتباطی دیگر شود. از ارتباطات میانفردی بگیرید تا جمعی و این میتواند جایگزینی باشد به این معنا که باعث به اصطلاح زوال یا بیاثری رسانههای قدیمی شود. فکر میکنم عامل نهایی را که کدام نقش اجتماعی را رسانههای مجازی و شبکهها بر عهده گرفتند میزان سرزندگی و فعالیت خود جامعه تعیین میکند. اگر جامعه جامعهای باشد که به تفکر کنش اجتماعی و سیاسی اهمیت دهد، در آن آرمانهایی وجود داشته باشد و مناسبات و روابط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی در پویایی باشند در چنین جامعهای رسانه و امکانات جدید به نقش رسانهها شتاب میدهند کمااینکه در این انتخابات اخیر ما بیشتر میتوانیم به فرصتآفرینی این رسانهها توجه کنیم. شما میتوانید دو نوع چرخه را برای نسبت بین رسانههای مجازی و میدانهای واقعی که میدانهای کنش سیاسی است در جریانهایی نظیر انتخابات تعریف کنید. یک چرخه این است که کنش از تلگرام، توئیتر، فیسبوک و اینستاگرام شروع میشود و به همین رسانهها برمیگردد. یک چرخه این است از این چهار رسانه اجتماعی آغاز شده به جامعه میرسد و دوباره به خود آنها بازمیگردد. در اینجا نوعی ارتباط تعاملی و دوسویه بین جامعه و رسانه شکل میگیرد. به نظر من در این انتخابات بین این دسته از رسانههای کوچک یعنی کانالهای تلگرامی، شبکههای مجازی و جامعه کنش و واکنش شکل گرفت. ادعاهایی که در مناظرهها مطرح میشد یا هر یک از نامزدها علیه دولت مطرح میکردند، در کمتر از چند دقیقه پیشینه و درستی و نادرستی آن در معرض دید و نظر مخاطبان قرار میگرفت. این نشاندهنده زنده و فعال بودن خود جامعه بود.
در یکی از نطقها، رئیسجمهور تاکید کرد دولت تلاش دارد تلفن همراه هوشمند هر جوان، یک صداوسیما باشد. احتمالاً منظور ایشان برداشتن موانع ارتباط در شبکه اینترنت است. آیا مهارت چنین کارکردی هم در جوانان یا بهطور کلی ایجاد شده است؟
من فکر میکنم خیلی تمایزی نمیتوان میان کاربران دارای مهارت و کاربران عام قائل شد. در همین انتخابات اخیر، فراگیری میزان استفاده و گسترش یا عمومیت یافتن مهارتهای ارتباطی جامعه بهگونهای بود که توانست مرزها را از بین ببرد. به همین دلیل، نوعی «همپیوندی» بین شهرهای بزرگ با شهرهای کوچک و روستاها در رای دادن مشاهده میکنید. حتماً یکی از این عوامل، تلاش دولت دکتر روحانی برای ایجاد زیرساختهایی مانند بالارفتن سرعت اینترنت همراه، افزایش پهنای باند و سهولت دسترسی به ابزارهای مدرن اطلاعرسانی است. افزایش توانایی شهروندان ایران در نقاط دور و نزدیک و شباهت نگاهی که در شهر بزرگی مثل تهران با روستاها و شهرهای کوچک میتوان دید، از نتایج این رویکرد دولت بوده است. البته من این مساله را تکعاملی نمیبینم اما حتماً یکی از عوامل موثر این همسویی و همخوانی، همین گسترش رسانههای اجتماعی است. از طرف دیگر ویژگی این شبکهها را بیمرکز بودن و کنترلناپذیری میدانم که خود آنها هم به صورت شبکهای رو به افزایش هستند و نمیتوان گفت سازمانیافتگی و ایجاد مرکزیت در رسانههای مجازی این فضا را ایجاد کرده و به نظر میرسد گسترش آنها کاملاً افقی است.
یکی از مشکلات رسانههای اجتماعی، افزایش سرعت تولید و پخش شایعه در نبود الزام استفاده از منبع رسمی است. این آسیب در انتخابات خود را نشان داد؟
خود این یک بحث مستقل میطلبد که در انتخابات و انتخابات جدیدی در جهان مثل انتخابات آمریکا پدیدههایی مثل اخبار دروغین خودشان عامل مهمی شدند که در ارتباطات سیاسی از آنان به عنوان تهدید یاد میشود. جالب است توجه کنیم خود این اخبار جعلی، شایعات و القائات هم به شکل شبکهای گسترش مییابد. اول پخش میشود و بعد بهگونهای در درون شبکهها مورد بحث و گفتوگو قرار میگیرد. کسانی که وارد بحث و گفتوگو میشوند به عنوان حامل خبر دروغین عمل کرده و پیشبرندگان شایعه، افرادی غیر از تولیدکنندگان و توزیعکنندگان اولیه میشوند.
در مقابل این شرایط چه باید کرد؟
در جریانهایی مثل جنبشهای اجتماعی و سیاسی انتخابات، ابزاری که خنثیکننده و منتفیکننده است، تعداد و گستردگی کنشها در فضای واقعی است. وجود فعالان سیاسی و صنفی و نهادهای مدنی و مسوولیتپذیری کاربران اعم از فردی یا نهادی به نظر من به میزان زیادی محدودکننده و خنثیکننده دروغ در رسانههای اجتماعی هستند. در این انتخابات پدیده ارتباطی چشمگیری که میشد دید فعال شدن نهادهای ارتباطی و روابط عمومیهای بخشهای رسمی دولت بعد از نزدیک به سه سال رخوت و بیعملی بود. در این دوران انتخابات خوشبختانه شاهد این بودیم که بعد از طرح ادعاهای واهی از سوی نامزدها، مراکز رسمی بلافاصله واکنش نشان داده و آمار و اطلاعات لازم را حتی با اشکال جدید مانند اینفوگرافی و موشنگرافی و... ارائه میدادند و در حقیقت برخورد فعال داشتند. متاسفانه در این سه سال کمتر شاهد چنین رفتارهایی در روابط عمومیهای دولت بودیم اما در این مدت به مقدار زیادی توانست با مرجعیت دادن به اطلاعات و آمار و ارقام در برابر خبرهای دروغ، موثر باشد.
به دلیل تفکر و باور بیشتر کاربران پیامرسانهای موبایلی و حتی رسانههایی چون اینستاگرام و توئیتر، این مجموعهها به عنوان ابزار جریان تحولخواه و منتقد شناخته میشد. در این انتخابات جریان اصولگرا بیش از گذشته بر روی فعالیت کاربران نزدیک به خود در این فضا سرمایهگذاری کرد. در این شرایط تشخیص اخبار چگونه باید از سوی مخاطب صورت بگیرد؟ آن موقع تکلیف کاربران عام چیست؟
من گفتم عامل اصلی، اعتبار و باورپذیری رسانه است. در همین انتخابات اخیر هم دو پدیده درخور توجه را شاهد بودیم. یکی اینکه یکی از کاندیداها، رئیسجمهور مستقر بود اما او و دولتش در صندلی متهم نشسته بودند. بیشترین هجوم تبلیغاتی از سوی رقبای دکتر روحانی صورت گرفت که از ابتدا هم اعلام کرده بودند تمام توان خود را برای ناتمام گذاشتن این دولت به کار میگیرند. پدیده دوم این بود که سطح افشاگریها، تبلیغات و اتهامات آنقدر وسیع بود که اعتماد به هر دستاورد و اقدام رسمی را در سطح عامه مردم زیر سوال میبرد. اما نهایتاً دیدیم آنجا که ارتباطات چهره به چهره و تبلیغات متنوع و گسترده به میدان آمد در کنار مناظرهها و تبلیغات پرحجم، باورپذیری اتهامات را زیر سوال برد و موج اولیه را تا حد زیادی خنثی کرد. از آنجا که باورپذیری آن ادعاها زیر سوال قرار گرفت میتوان گفت موفقیتهای رسانهها و شبکههای مخالف هم کمتر شد. بنابراین، عِده و عُده جریان مقابل و احیاناً برخی سازماندهیها نمیتواند در سیل کاربران رسانههای اجتماعی، موثر بیفتد به شرط آنکه فضای واقعی فعال و مدارک و مستندات واقعی در دسترس باشد.
رسانههای اجتماعی که پدیدهای منحصر به ایران نیستند و شما به مورد انتخابات اخیر ایالات متحده اشاره کردید. با وجود فعالیت شبکهها و نشریات خصوصی در آن کشورها شاهد بودهایم که در ناآرامیهای ترکیه و حتی اعتراضات مردم ایالات متحده به انتخاب ترامپ، رسانههای اجتماعی کارکرد ویژهای داشتند هم برای مسوولان رسمی و هم برای معترضان. در دنیا چگونه از کارکردهای آنان استفاده میشود؟
رفتار رسانهای در دنیا هم شبیه سطوح آن در ایران است با این تفاوت که وجود رسانههای مورد اعتماد و دارای قدمت و امکان طرح اخبار و حتی افشاگریها با منابع خود این رسانهها، نوع نگاه به رسانههای اجتماعی را هم تغییر میدهد و دیگر به آن به چشم تنها فرصت برای بیان بدون محدودیتهای اخبار، نگریسته نمیشود. در عین حال مهارتهای رسانهای و البته سرانه خرید رسانه از سوی مردم نیز آنان را دارای مهارتهای شناختی در این حوزه کرده است.