بررسی تحولات انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم در گفتوگو با عبدالله ناصری
عوامل شکست اصولگرایان منتقد دولت
عضو شورای عالی اصلاحطلبان میگوید: جمعیت رایدهنده به آقای روحانی نشان داد که این افراد بهرغم داشتن مشکلات اقتصادی، مطالبات خود را منوط به تامین نیازهای اقتصادی نکرده و نگاهی فراتر از این دارند.
29 اردیبهشت یک روز پر از دلهره بود. انتخابات ریاستجمهوری به فصل آخر خود رسید و صف بینظیری از مردم تشکیل شد تا ریاست قوه مجریه برای چهار سال آینده انتخاب شود. از یکسو حامیان روحانی تمایل داشتند که آقای روحانی بار دیگر سکان مدیریت اجرایی کشور را در دست بگیرد و از سوی دیگر اصولگرایان تمایل داشتند که دولت تکدورهای شود. بررسی جوانب انتخابات ریاستجمهوری و دلایل شکست اصولگرایان به محور گفتوگو با عبدالله ناصری عضو شورای عالی اصلاحطلبان تبدیل شد.
♦♦♦
29 اردیبهشت پیش ایران یکی از مهمترین نقاط عطف خود را تجربه کرد و آقای روحانی در حالی برای بار دوم به پاستور راه یافت که بسیاری از اصولگرایان تلاش داشتند تا دولت او تکدورهای شود. فکر میکنید چه دلایلی موجب شد تا مردم بار دیگر آقای روحانی را انتخاب کنند؟
یکی از این دلایل را میتوان در تلاش هواداران دولت جستوجو کرد. در انتخابات اخیر هواداران دولت تلاش زیادی کردند تا کارنامه و عملکرد دولت به اطلاع مردم رسانده شود. از سوی دیگر جامعه ما شاهد این بود که نسل سوم و چهارم انقلاب به سن رای دادن رسیده بودند و این جریان مطالبات بحقی داشت که در معادله سیاسی انتخابات، به دنبال آن بود که این مطالبات محقق شود و تنها دولت دکتر روحانی میتوانست آن را برآورده کند. در نهایت کارنامه کاری هر دو کاندیدا مورد بررسی قرار گرفت و مردم کاندیدای مورد نظر را انتخاب کردند.
بسیاری بر این باورند که کاریزمای رهبران جریان اصلاحات در این پیروزی نقش بسیار مهمی ایفا کرد و موجب پیروزی مجدد آقای روحانی شد. شما در این مورد چه نظری دارید؟
بله، کاریزمای رهبران جریان اصلاحات در شکلگیری فضای لازم به نفع آقای روحانی بسیار موثر بود. عده زیادی از افراد به توصیه آنها توجه کردند و به آقای روحانی رای دادند.
فارغ از بررسی دلایل شکست اصولگرایان در برابر جریان اعتدالگرا، این سوال به صورت جدی مطرح میشود که اصولاً این انتخابات واجد چه پیامهایی بود که باید مورد توجه سیاستگذاران قرار بگیرد؟
این انتخابات نشان داد که جامعه ما در حال حاضر مطالبات جدیدی دارد که باید مورد بررسی قرار بگیرد. شما این نکته را مدنظر قرار بدهید که خواستها و نیازهای جامعه امروز ایران متفاوت شده و نمیتوان به راحتی آن را نادیده گرفت. این خواستها تنها به حوزه اجتماعی و سیاسی محدود نشده و حوزههای اقتصادی و معیشتی را هم مدنظر قرار میدهد.
مصداق این تغییر خواستها و نیازها در جامعه امروز ما چیست؟
با توجه به جمعیت عظیم تحصیلکرده این نیاز به صورت جدی مطرح شده که مدیریت جامعه باید علمی و منطقی باشد. اجرای این نحوه مدیریت، نیازمند دانشگاهی است که از نشاط سیاسی لازم برخوردار است اما در عین حال یک تفکر خاص بر چنین دانشگاهی غلبه ندارد. اگر یک تفکر خاص، امور دانشگاه را در دست بگیرد دیگر نمیتوان انتظار داشت که تحول خاصی در جامعه ایجاد شود. با این حال موارد بسیار زیادی وجود داشته که در سایه بیتوجهی مسوولان، خیزشهای اجتماعی در جامعه ایجاد شده است که در بسیاری از موارد مسوولان را متحیر کرده است. این اتفاق با توجه به ترکیب جمعیتی ایران با وجود جوانی و افزایش سطح تحصیلات تکمیلی چندان دور از انتظار نیست. چنین جامعهای با توجه به مختصاتی که از آن برخوردار است، نمیتواند با یک مدیریت غیرعلمی کنار بیاید.
اما این اتفاقی نیست که در حال حاضر رخ داده بلکه مدتهاست سطح توقعات جامعه ایران به دلیل برخورداری از جمعیت عظیم دانشگاهی بالا رفته است؟
این ارزیابی درست است اما تاکنون چنین تاثیری را ایجاد نکردند. شما به این نکته توجه کنید که این جمعیت در بسیاری از روستاها و شهرهای کوچک توانست، نتیجه انتخابات را تعیین کرده و بسیاری از معادلات سیاسی را تغییر دهد. این جمعیت با درنظر گرفتن بسیاری از خواستههای خود در راستای اجرای مدیریت علمی و منطقی به آقای روحانی رای داد و برای وی تبلیغ کرد. به همین دلیل باور من این است که جامعه ایران وارد دوران جدیدی شده است و لازم است حاکمیت یک نوع رویکرد جدید را در مواجهه با آن انتخاب کند. در این صورت ایران خواهد توانست در دنیای مدرن امروز به بسیاری از مطالبات نسل جدید پاسخ بدهد. شکلگیری این نوع مطالبات موجب شد صداوسیما با صرف بودجه چندهزار میلیاردی در سال، قافیه را به شبکههای اجتماعی ببازد. این در حالی بود که بخش عظیمی از این شبکههای اجتماعی در دست رقیب بود.
این مطالبات در حوزه معیشت و وضعیت اقتصادی به چه صورت است؟
این نسل بر این باور است که ایران باید با دنیا آشتی کند تا فرصتهای زیادی برای سرمایهگذاری خارجی به وجود بیاید. یکی از دلایل شکست اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری این بود که درخواست اساسی قشر تحصیلکرده را مورد توجه قرار نداد و بر روی این سیاست تاکید میشد که ایران نباید از حضور سرمایهگذاران خارجی استقبال کند. ارتقای سطح توقعات موجب شد تا جوانان به شعار پوپولیستی اقبالی نشان ندهند. جمعیت رایدهنده به آقای روحانی نشان داد که این افراد بهرغم داشتن مشکلات اقتصادی، مطالبات خود را منوط به تامین نیازهای اقتصادی نکرده و نگاهی فراتر از این دارند.
شما شعارهای پوپولیستی را عامل شکست اصولگرایان دانستید. بسیاری از کارشناسان این پیشبینی را داشتند که شاید گرایشی در مردم دهکهای پایین به وجود بیاید که به این شعارها رای داده و این نحوه مدیریت را انتخاب کند اما پیشبینی غلط از کار درآمد؟ مهمترین عامل چه بود؟
این انتخابات واجد یک پیام مهم بود که مردم دیگر تحت تاثیر شعارهای پوپولیستی قرار نمیگیرند چون تبعات حضور دولتی پوپولیست را با تمام وجود حس کردند. خوشبختانه مردم ما به چنان شعور و سطح فرهنگ سیاسی دست پیدا کردند که چنین شعارهایی تاثیر خود را از دست داده است. این رفتار سیاسی آنچنان مورد استقبال کشورهای توسعهیافته قرار گرفته که بارها به آن اشاره کرده و آن را مشابه رفتار مردم سوئیس ارزیابی کردند. شما این نکته را باید مدنظر قرار بدهید که مردم به یارانه سهبرابری نه گفتند و آن را کنار گذاشتند. این نشان داد که جامعه ایران دنبال مطالبات مهمتری است که با یارانه و پولپاشی سنخیتی ندارد.
فارغ از شعار پوپولیستی فکر میکنید چه عوامل دیگری موجب شد تا اصولگرایان بعد از سال 92 سومین شکست بزرگ خود را تجربه کنند کمااینکه پیش از این، شکست در انتخابات ریاستجمهوری سال 92 و انتخابات مجلس دهم در اسفندماه سال 94 را در کارنامه خود داشتند؟
مهمترین عامل استفاده ابزاری از دین از سوی اصولگرایان بود. واقعیت این است که این تفکر سالهاست که به تاریخ پیوسته است. با این حال افرادی تلاش دارند تا از این طریق برای خود جایگاهی کسب کنند اما نمیدانند که این تلاش محکوم به شکست است. از سوی دیگر، اصولگرایان تلاش داشتند تا آزادیهای فردی و اجتماعی مردم را محدود کنند. در این شرایط دیگر نباید انتظار داشته باشند که نسل جدید پذیرای این گفتمان باشد. به هر حال دنیای ارتباطات خیلی از معادلات سیاسی را تغییر داده است. نادیده گرفتن این عوامل موجب شکست اصولگرایان شد زیرا تفکر فعلی اصولگرایان در بین اکثریت مردم طرفدار زیادی ندارد و این نکته با مرور آرا به خوبی قابل درک است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که باید تجدیدنظری در ارائه این نسخه کلیشهای از سوی اصولگرایان صورت بگیرد.
در حال حاضر با توجه به پیروزی آقای روحانی و عدم اقبال گسترده مردم به تفکر مقابل، حامیان این جریان باید چه تدابیری را درنظر بگیرند؟
این جریان با توجه به پیروزی آقای روحانی به نظر میرسد که باید خود را پالایش کند اما این ارزیابی را نباید به این معنا دانست که این نوع تفکر از جامعه باید طرد شود. اگر قرار است تا جریان اصولگرا همچنان به حیات سیاسی خود ادامه دهد باید به تجدید ساختار درونی بپردازد همچنان که در یک مقطع زمانی اصلاحطلبان هم این کار را انجام دادند.
با توجه به این تجربه ناموفق، انتظار شما از فعالان سیاسی اصولگرا به موازات حضور در انتخابات آتی چیست؟
اعتقاد ما این است که از افرادی تحصیلکرده که بر مدیریت کشور اشراف دارند، بهره گرفته و چنین افرادی را به عنوان کاندیدای خود اعلام کنند. به هر حال اداره کشور و مدیریت اجرایی، موضوعی منطبق با قواعد علمی است. به همین دلیل اصلاً شایسته نیست فردی وارد این عرصه شود که توانایی خوبی نداشته و نتواند اعتماد عمومی را جلب کند. در این صورت شکست اصولگرایان باردیگر تکرار خواهد شد. به هر حال مردم به خوبی میدانند که باید بر روی اصول علمی و آموزههای اقتصاد تاکید کرده و روشی را در پیش نگیرند که احساسات تعیینکننده شود. مهمترین هدف مردم در انتخابات ریاستجمهوری این است که کشور حرکتی رو به جلو داشته و به سمت اهداف آرمانی حرکت کند. همین هدف بزرگ موجب شده که مردم با دقت و وسواس کاندیدای ریاستجمهوری را انتخاب کنند زیرا یک بار تاوان انتخاب نادرست و غیرمنطقی خود را دادهاند و هماکنون ناچار هستند تا اقتصاد ویران ناشی از آن انتخاب نادرست را تحمل کنند.
فارغ از انتخاب نادرست کاندیدای واحد اصولگرایان در برابر آقای روحانی، کارنامه چهار سال مدیریت آقای روحانی چه میزان در رای دوباره به آقای روحانی نقش ایفا کرد؟ تیم انتخاباتی آقای رئیسی مدعی است که آقای روحانی به دنبال دشمنهراسی رای خوبی آورد. آیا شما این گزاره را قبول دارید یا اینکه فکر میکنید کارنامه ایشان بیشتر تاثیرگذار بوده است؟
من همه این نکات را در کنار هم دیده و بر این باورم که تاثیر خود را برجای گذاشت و منجر به رای دوباره به آقای روحانی شد. آقای روحانی البته در برخی از زمینهها ناموفق بوده و نتوانسته مطالبات مردم را پاسخ دهد اما در مواردی توانسته گامهای بزرگی بردارد همچنان که کنترل تورم، خودکفایی گندم و برجام برگ برنده دولت بوده است. مردم به ضعفها و کاستیهای دولت واقف بوده اما در عین حال به دلیل فهیم بودن و درک وجود موانع زیاد پیش روی دولت، رای به تداوم دولت دادند. مهمتر اینکه منطقه خاورمیانه در حال حاضر در شرایط ویژهای قرار دارد و باید عقلانیت بیشتری در نحوه مدیریت کشور اعمال شود که عنصر عقلانیت و پرهیز از تندروی تنها در دولت آقای روحانی مشاهده میشد. مردم میخواستند اطمینان پیدا کنند که این نحوه مدیریت تا سال 1400 هم ادامه خواهد یافت. اگر قرار شود تا اصولگرایی در این سال به قدرت برسد، چارهای جز ادامه مسیر آقای روحانی ندارد و باید این مسیر را ادامه دهد. اصولگرایان خود نیز متوجه شدند که مردم به هیچ عنوان حاضر نیستند دوران 84 تا 92 بار دیگر تکرار شود. هرچند خود اصولگرایان هم به این موضوع برنخواهند گشت چراکه خودشان هم از این ناحیه خیلی متضرر شدند. مهمتر اینکه بابت حمایت از احمدینژاد تاوان بزرگی را پرداختند و بعید است که بخواهند دوباره چنین ریسکی را انجام دهند.
در انتخابات اخیر ما شاهد این بودیم که اصولگرایان تشکیلات عریض و طویل جمنا (جبهه مردمی نیروهای انقلاب) را راه انداختند تا با یک کاندیدای واحد در انتخابات حضور پیدا کنند. حتی این موضوع عملیاتی شد و آقای قالیباف به نفع آقای رئیسی انصراف داد که البته بیفایده بود و باز شکست خوردند. آیا این مشکل را از ساختار جمنا میدانید یا اینکه بر این باورید که عوامل دیگری در این شکست نقش ایفا کرده است؟
شکست اصولگرایان عوامل مختلفی داشت. اما فارغ از دلایل شکست اصولگرایان میتوان گفت جمنا پدیده نوظهوری بود که بسیار سریع تشکیل شد. جمنا عقبهای نداشت که بخواهد به آن اتکا کند به همین دلیل در همان ابتدای امر به سرعت تشکیل شد و هدف خود را زمینگیر کردن آقای روحانی و تکدورهای شدن دوران ریاستجمهوری ایشان ذکر کرد. همین موجب شد که نتواند تاثیر لازم را داشته باشد. جمنا برخلاف احزاب دیگر خودجوش نبود و در شرایط مناسب اجتماعی و سیاسی ظهور و بروز پیدا نکرد. شما تنها لازم است تا به اعضای هیات رئیسه این تشکل توجه کنید، متوجه خواهید شد که چقدر تنوع وجود دارد. از یک سو طرفداران احمدینژاد حضور داشته و از سویی روحانیتی مشاهده میشود که دلبستگی به کار حزبی ندارد و مهمتر اینکه جای خالی احزاب اصولگرا به شدت احساس میشود همچنان که آقای رحیمیان که فرد حزبی نیست به عنوان رئیس انتخاب شده است. مجموعه این نکات نشان میدهد این تشکل خیلی سریع تشکیل شده و به همین دلیل نمیتوان برای آن جایگاه مهمی قائل شد. یکی از دلایل شکست جمنا و اینکه بنا بر قول آقای قالیباف به تاریخ پیوست، این بود که جریانی خودجوش نبود. اگر جریان اصلاحات تاکنون توانسته تاثیرگذاری خود را حفظ کند به این دلیل است که از سابقهای 20ساله برخوردار است و به صورت تدریجی جای خود را در بین مردم بازکرده و در صورت نیاز خود را بازسازی کرده است. اگر قرار شود شما در عرض چند روز یک جبهه فراگیر را تاسیس کرده و با وجود قرارگیری افراد مختلف، انتظار داشته باشید که تاثیر داشته باشد، راه را اشتباه رفتهاید. در این شرایط مردم دچار سرگردانی شده و نمیدانند که این جریان چه مرام و رویکردی خواهد داشت. جمنا یک ماموریت را برای خود تعریف کرده که نتوانست آن را به سرانجام برساند. اصولگرایان در این مقطع زمانی لازم است با تشکیل یک حزب، یک ساختار ریشهدار را بنا کنند که حامیانش بدانند که این تشکل چه هدف و رویکردی را دنبال میکند.
با توجه به اینکه 15 میلیون رای متعلق به آقای رئیسی است و این آرا افرادی هستند که به نحوه مدیریت آقای رئیسی رای دادند و رای قابل توجهی است، شما در این مورد چه ارزیابی دارید. به نظر شما دولت روحانی در برابر این تعداد مخالف که البته رای خوبی است باید چه کار کند؟
این رای، رای قابل توجهی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت و به سادگی از کنار آن عبور کرد و ادعا کرد که رای کمی است.
آیا این رای متعلق به تفکر آقای رئیسی است؟
نه، تمام این رای متعلق به آقای رئیسی نیست و به همین دلیل باید آن را تجزیه و تحلیل کرد.
آقای روحانی به عنوان برنده انتخابات، باید چه رویکردی را در مواجهه با این رای در پیش بگیرد؟
این میزان از رای باید مورد توجه آقای روحانی قرار بگیرد و آن را آنالیز کنند که چرا این میزان رای مخالف به او داده شده و دلایل آن چیست.
شما تاکید کردید که بخشی از این رای، رای آقای رئیسی نیست. پس این رای چرا به آقای رئیسی داده شده است؟
به نظر من بخشی از این رای میتواند رای نارضایتی از آقای روحانی باشد که به رقیب او داده شده است. به عبارتی تمام این رای را نمیتوان پایگاه اجتماعی آقای رئیسی در نظر گرفت. این افراد به دلیل مخالفت با روحانی به رئیسی رای دادند. به همین دلیل لازم است تا جوانب کار سنجیده شود.