فقر تکنولوژی؛ آلودگی محیط زیست
گفتوگو با جلیل بادامفیروز درباره اثر سیاستگذاری اقتصاد بر آلودگی محیط زیست
آلودگیهای محیط زیستی محصول سیاستگذاری غلط در روندهای توسعه و ناشی از فعالیتهای اقتصادی است که از تخریب طبیعت و محیط زیست میگذرد. جلیل بادامفیروز، رئیس سابق پژوهشکده محیط زیست، میگوید: رابطه زیادی میان فقر تکنولوژیک و تخریب طبیعت وجود دارد چرا که با تکنولوژیهای جدید و با سیاستگذاریهای پایدار میتوان اقتصاد را رشد داد و از سوی دیگر حافظ طبیعت نیز بود. اما آیا چنین وضعیتی در ایران وجود دارد؟
♦♦♦
چه کشورهایی یا چه نوع اقتصادهایی آلوده هستند؟ پژوهشهای بینالمللی در این زمینه چه میگویند؟
ما آمار دقیقی از آلودهترین کشورهای جهان در اختیار نداریم. شاید به این خاطر که عمدتاً در مورد آمارهای محیط زیست و طبیعت پنهانکاری میشود. اما آلودگیها انواع مختلف دارند. مثلاً آلودگی هوا، آلودگی خاک، آلودگی آب، آلودگی مرتبط با مدیریت پسماند و... میتوان این پرسش را طور دیگری طرح کرد و پاسخ داد؛ چه کشورهایی یا چه شهرهایی در جهان دچار آلودگی هوا هستند؟ باید ببینیم کدام کشورها وضعیت هوای آلودهتری دارند. یا کدام سرزمینها آلودگی خاک بیشتری دارند؟ یا کدام کشورها دچار آلودگی آب هستند؟ اگر بخواهیم ایران را با کشورهای دیگر جهان مقایسه کنیم، میبینیم عمده چالشهایی که ما داریم در حوزه آلودگی هوا و خاک و پسماند است. ما در حوزه آب چالش داریم اما دچار آلودگی آب نیستیم. مهمترین چالش ما در آب کمبود آب است و اینکه آب به درستی مدیریت و مصرف نمیشود. البته آلودگی آب معضل مهمی است اما ما اکنون چنین چالشی نداریم. اگر پدیدههایی را که فراتر از یک معضل است مثال بزنیم باید آلودگی هوا در شهرهای بزرگ و صنعتی ایران را به عنوان مهمترین آلودگی محیطزیستی در ایران برشماریم. بسیاری از کشورهای دنیا با چنین چالشی مواجه بوده و هستند. پکن در چین، دهلی در هند و بسیاری از شهرهای دیگر در دنیا وضعیتی به مراتب خطرناکتر از تهران و اصفهان و... دارند. در اروپا نیز در دهههای گذشته آلودگی هوا وجود داشت و حالا هم به ندرت وجود دارد.
دلیل اصلی آلودگی هوا در ایران و اغلب شهرها در کشورهای جهان چیست؟
دلیل اصلی بروز و ظهور آلودگی هوا در ایران و اغلب کشورهای دنیا سوخت، انرژی و تکنولوژی مرتبط با آن است. شاید در ابتدا گفته شود در ایران مصرف انرژی بالاست. بله، بالاست. اما آیا تنها دلیل بروز آلودگی هوا مصرف بالای انرژی است؟ خیر. با مطالعاتی که در مراکز پژوهشی محیط زیستی صورت گرفته و با مستنداتی که در اختیار داریم؛ هر گونه افزایش قیمت انرژی به خصوص بنزین که یکی از پارامترهای اصلی بروز آلودگی در شهرهای ایران است، هیچ تاثیر مستقیمی در کاهش آلودگی هوای کشور نخواهد داشت! چون در یک دوره کوتاهمدت که حداکثر 6 تا 9 ماه است، ما با افزایش قیمت بنزین به هر رقمی میتوانیم 20 تا 30 درصد مصرف بنزین را کاهش دهیم. تجربه کشورهای جهان و ایران نشان داده بعد از گذشت همین زمان به دلیل ساختار تورمزایی که بنزین به عنوان یک کالای تاثیرگذار بر دیگر کالاها دارد، میزان مصرف بنزین به قبل از دوره قیمتگذاری برمیگردد. برای مدیریت هوای شهرهای آلوده باید از کجا شروع کرد؟ سرانه مصرف خودرو در ایران در هر صد کیلومتر بالای 12 لیتر است. در حالی که استاندارد آن برای کشورهای توسعهیافته سه تا چهار لیتر است. ما به دلیل ضعف تکنولوژی و فقر امکانات هشت لیتر در صد کیلومتر مصرف انرژی بیشتری نسبت به دیگر کشورهای در حال توسعه یا توسعهیافته داریم، بنابراین آلودگی هوای بیشتری نیز تولید میکنیم. واقعیت این است که فرد مصرفکننده علاقهمند نیست مصرف بیشتری داشته باشد، بلکه به خاطر خودرو بیکیفیتی که تولید شده و در اختیارش قرار گرفته این مصرف را انجام میدهد. از سویی باید قانون هوای پاک را نیز در نظر گرفت که قانون بسیار جامع و خوبی برای اقتصاد امروز ماست. با مطالعه و بررسی کافی اعلام میکنم امکان تحقق این قانون تا 95 درصد ممکن نیست. چون دولت نمیتواند به وظایفش عمل کند. یکی از وظایف دولت نوسازی صنایع است. دولت متعهد است که حملونقل را بازسازی کند و زیرساخت آن را توسعه دهد. گسترش حملونقل عمومی برای کاهش تحرک خودروهای شخصی یکی از وظایف اصلی دولتهاست. اما آیا دولت در انجام این وظیفه موفق بوده است؟ پاسخ روشن است؛ خیر! دلیل آن هم این است که بودجه و ساختار مناسب برای تحقق این وظیفه وجود ندارد. ما نمیتوانیم کارخانههای خودروسازی ایرانخودرو و سایپا را تعطیل کنیم. عملاً این خودروسازها از تکنولوژی 40 سال پیش بهره میبرند. تکنولوژی خیلی مهم است. مدل خودرو اهمیتی ندارد بلکه تکنولوژی ساخت خودرو مهم است. بنابراین خودروهای تولید 1400 این کارخانهها نیز مولد آلودگی است. توسعه اقتصادی همراه با پایداری و تکنولوژی جدید میتواند به محیط زیست کمک کند که در ایران به دلایلی از جمله تحریم و سوءمدیریتهای داخلی تولید خودرو و دیگر تولیدات به سمت تولید پایدار و غیرآلاینده پیش نرفته است. فقر تکنولوژی با آلودگی محیط زیست رابطه مستقیم دارد. هر جا فقر تکنولوژی باشد همانجا محیط زیست بیشتر تخریب میشود. کارخانههای دیگر از جمله ذوبآهن، فولاد، مس، آلومینیوم، سیمان و... همه در جهت تخریب طبیعت ایران در حرکت هستند.
به نظر میرسد آلودگیهای محیطزیستی در برخی از کشورهای تولیدکننده و مصرفکننده نفت بیش از دیگر کشورهاست که تولیدکننده و مصرفکننده بزرگ نفت نیستند. سیاستگذاری اقتصادی چطور میتواند آلودگیهای محیطزیستی را تشدید کند؟
من با یک مثال شروع میکنم. ما امروز 411 پروژه داریم که بدون اینکه ارزیابی محیطزیستی داشته باشند از سوی دولت در لایحه بودجه قرار داده شده و مجلس نیز با وجود اینکه پیوست محیطزیستی ندارند، آن را تصویب میکند. خیلی از این پروژهها 80 تا 90 درصد پیشرفت فیزیکی دارند. خود دولت بزرگترین مخرب و تهدیدکننده محیط زیست است. بیش از آنکه ممکن است این تصور وجود داشته باشد که مردم محیط زیست را تخریب میکنند، باید گفت این دولتها هستند که طبیعت و محیط زیست را به نابودی میکشانند. وقتی دولت خودش پروژه بدون پیوست محیط زیست را به مجلس میدهد تا برای آن اعتبار و بودجه تصویب کند یعنی سیاستگذاری اقتصادی در ایران غلط است. در نظر بگیرید دولت و مجلس پروژههایی را تصویب میکنند و بودجه میدهند که بعد از بهرهبرداری تبدیل به یک معضل بزرگ میشوند و باید سالانه چند برابر هزینه تولید برای نگهداری آنها هزینه شود. نمونه آن سد گتوند است که در زمانه خودش مجوز داشت اما بعد که بررسیها کامل شد متوجه شدند که این سد نباید ساخته میشد اما دولت بدون توجه به زنهار ارزیابان محیطزیست سد را بر روی گنبدهای نمکی ساخت و اکنون به یک معضل بزرگ برای کشور تبدیلشده است. نمونههای دیگری وجود دارد مثل همین آزادراهها و جادههایی که بدون ارزیابی ساخته شده و هزاران بلوط را در زاگرس قربانی کرد و اکنون با هر سیل و بارش تخریب شده و از بین میرود. در حاشیه دریاچه ارومیه هر پروژهای تعریف شده بدون ارزیابی زیستمحیطی بوده و نتیجه آن مرگ قطعی دریاچه ارومیه است. با این سطح از تخریب در حوضه آبریز ارومیه، چندین هزار میلیارد تومان هزینه برای بهبود وضعیت ارومیه صورت گرفت اما واقعیت آن است که دریاچه ارومیه با هزینه بهبود پیدا نمیکند، بلکه با تغییر روند توسعه در پیرامون آن ممکن است وضعیت بهتری پیدا کند. آن چیزی که اکنون در ارومیه وجود دارد فقط یک ماکت است و هیچ چیزی در ارومیه احیا نشده است. دولتها به عنوان بزرگترین سرمایهگذارها در حقیقت بزرگترین مصرفکننده نیز هستند و در نهایت با اقتصاد دولتی بزرگترین مخرب محیط زیست نیز هستند. اقتصاد ایران اقتصاد دولتی است. اما با این حال میتواند با سیاستگذاری و جهتدهی درست پروژهها آنها را مجهز به پیوستها و ارزیابیهای زیستمحیطی کند و در نهایت این پروژهها را بهتر مدیریت کند تا به جای تخریب طبیعت و ایجاد خسارت برای کشور، به سود اقتصاد کشور گام بردارند. پروژه احداث سد خرسان در منطقه بویراحمد زمانی که من مدیرکل استان بودم آغاز شد. اما آن زمان رسماً مخالفت خود را با این احداث اعلام کردیم. چون این سد نباید احداث میشد. آن زمان مانع احداث شدیم و هنوز که هنوز است فاقد ارزیابی محیط زیستی است اما اکنون در حال احداث است. دولت دارد پول کشور را برای تخریب محیط زیست خرج میکند. سیاستگذاری اقتصادی باید طوری باشد که در خدمت اقتصاد مبتنی بر مدیریت منابع باشد. در یک ساخت اقتصادی سالم و درست، هر پروژه توسعهای برای نمونه پروژههای ساختوساز و عمرانی اگر پیوست محیطزیستی داشته باشند یعنی در جهت بهبود وضعیت آب و خاک و طبیعت گام برداشته شده و در راستای توسعه پایدار است. این روش ساده و عملی میتواند از بسیاری از تخریبهای طبیعت ایران جلوگیری کند.
اقتصاد ایران مبتنی بر مصرف منابع حیاتی و طبیعی است. دولتها در کشور ما هر کدام با وعده اشتغال، رشد اقتصادی، بهبود وضعیت معیشت مردم و... بر سر کار میآیند و برای دستیابی حداقلی به این اهداف دست به تخریب طبیعت میزنند. اقتصادهایی که مبتنی بر مصرف منابع طبیعی و منابع حیاتی هستند چه سرنوشتی در انتظارشان است؟
اینجا باید از دو منظر این مساله را بررسی کرد. گاهی دولت وعده ایجاد شغل میدهد و برای این کار باید تولید ایجاد کند. گاهی دولت برای این وعده منابع طبیعی خود را مصرف میکند. اینکه دولت وظیفه دارد شغل ایجاد کند، تعهد پسندیدهای است. اینکه باید تولید کالا و خدمات کند طبیعی است. از دهه 1960 به بعد برای تمام کشورهای توسعهیافته مشخص شد که بین فقر و تخریب محیط زیست در هر منطقه رابطه مستقیمی وجود دارد. اگر یک انسان بیکار و فقیر باشد بیش از آدمی که توانایی اقتصادی دارد به طبیعت و محیط زیست آسیب وارد میکند. افراد درآمد میخواهند. بنابراین برای درآمد، منابع در دسترس را تخریب میکنند و هیچ منبعی راحتتر و ارزانتر از طبیعت نیست. مثلاً جنگلهای زاگرس از نمونههای آشکار چنین تعرضی است. آتش زدن بلوطها در زاگرس برای به دست آوردن زمین و زغال، گیاهچینی و... میتواند در همین راستا تعریف شود. مصرف منابع آب در ایران نیز مثال دیگری در این زمینه است. برداشت آب از اعماق زمین برای توسعه کشاورزی از دیگر خساراتی است که مردم فقیر ممکن است برای دستیابی به درآمد از آن استفاده کنند. اگر سیاست دولت برای ایجاد اشتغال مبتنی بر توسعه پایدار باشد طبیعی است که مفید است. اما اینکه دولت میخواهد با مصرف منابع طبیعی و دستاندازی به منابع ملی و جنگلها و اراضی زیستمحیطی که باید برای نسل آینده حفظ شود، به ایجاد اشتغال و تولید دست بزند بزرگترین خسارت است. این کار محکوم به شکست است و بحران ایجاد میشود. خامفروشی در اقتصادهای جهان بحران مضاعفی است که علاوه بر تخریب طبیعت کشورها و ایجاد آلودگی در حقیقت آینده سرزمین را نیز نابود میکند. این کار در واقع جبرانناپذیر است و خسارت ناشی از آلودگی و تخریب از جمله غارت منابع حیاتی کشورها، با هیچ چیزی جبران نمیشود. اگر طبیعت تخریب شود در بسیاری از مواقع اساساً قابلترمیم نیست و هزینه تخریب طبیعت که به اقتصاد وارد میشود، بسیار بیش از درآمد حاصل از ایجاد پروژههای مخرب است. دولت اگر میخواهد جمعیت را افزایش دهد یا ایجاد اشتغال کند، باید روشهای مدیریت منابع را تغییر دهد. در حوزه مصرف آب باید روشهای آبیاری و مصرف را تغییر داد. ما سالانه حدود 70 میلیارد مترمکعب آب در کشاورزی مصرف میکنیم در حالی که میزان تولید کشاورزی ما در سال تنها به اندازه 20 میلیارد مترمکعب آب است. روشهای نوین آبیاری که اکنون در ایران بحث میشود عملاً روشهای منسوخشده جهانی در دهههای گذشته است. حقیقت این است که ما در بسیاری از زمینهها از جمله در ورود تکنولوژی به دلایل متعددی که به سیاستگذاری مربوط است از دنیا عقب هستیم و هر چه در تکنولوژی عقب بیفتیم میزان تخریب محیط زیست و بروز آلودگیها در حوزههای مختلف بیشتر میشود. تکنولوژیهای جدید مرتبط با صنایع نفت، صنایع فولاد و...، خودروسازی و مدیریت پسماند و زباله و... امروزه میتواند کشورها را در رتبهبندی مدیریت محیط زیست و منابع حیاتی در جایگاه درستی قرار دهد. روشهای نوین در کشاورزی مثلاً طوری است که باید آب بازیافت شود و از هدررفت آب جلوگیری کرد. چیزی که در کشور ما صورت نمیگیرد. واقعیت این است که معلوم نیست ما در ایران کی سراغ تکنولوژیهای جدید در حوزه استحصال انرژی و مدیریت آب و... برویم و این ایران را روزبهروز عقبتر نگه خواهد داشت و منابع ایران را روزبهروز بیشتر فرسوده و تخریب خواهد کرد. در حوزه آب ما دچار چالش جدی هستیم. غارت منابع آب ایران در روزگار کمآبی و خشکسالی برای مصرف کشاورزی نامطلوب و ایجاد سدسازیهای بیرویه، سبب ایجاد مهاجرت، ناامنی، نزاعهای منطقهای و تخریب و فرسایش خاک، نابودی گونههای جانوری و گیاهی و در نهایت طوفانهای گرد و غبار و... خواهد شد که در نهایت همه اینها موجب پایین آمدن کیفیت زندگی انسان در سرزمین ما خواهد شد.
چرا در ایران به سمت اقتصاد و تولید سبز حرکت نمیکنیم و منابع طبیعی و محیط زیست ارزشگذاری اقتصادی نمیشوند؟ در این صورت به نظر میرسد هم مصرف کمتری داشته باشیم و هم آلودگی کاهش یابد و هم اینکه این روش سبب ایجاد اقتصادی سازگار با طبیعت و اقلیم و طبیعت ایران باشد.
علت این است که سیاستگذاران ما درکی از شرایط طبیعت و احتمالاً درکی از اقتصاد ندارند. به نظر میرسد در کشورهای جهان سوم مثل ما دولتمردان وقت بسیار کمی دارند و از سویی مردم نیز صبر بسیار کمی دارند. این دو پدیده مخرب است. وقتی دولتمردان وقت ندارند و مردم صبر ندارند، بیشترین آسیب به منابع طبیعی و محیط زیست وارد میشود. اقتصاد سبز نیازمند تحمل بالا و البته استفاده از تکنولوژی پایدار است. وقتی قرار باشد به سرعت اشتغال ایجاد شود به سمت مصرف سریع و رایگان منابع میروند. این روش سبب تخریب و آلودگی خواهد شد. صبر مردم کم است چون مشکلات دارند و این مساله اجتماعی و فرهنگی است و باید مشکلاتشان حل شود. دولتمردان ما عمدتاً نسبت به دستگاههای متبوع خود شناخت ندارند. باید دانش و تخصص لازم وجود داشته باشد ولی انگار کسی جای درستی ننشسته است. در برنامههای چهارم، پنجم و ششم توسعه و در سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری در بحث محیط زیست به ارزشگذاری اقتصادی محیط زیست به عنوان یک قانون یا یک اصل به اندازه کافی پرداخته شده است. یک ضربالمثل محیط زیستی میگوید: پول بهتر است یا هوا؟ پاسخ میدهند؛ دماغت را بگیر و پولهایت را بشمار! وقتی نمیتوانید نفس بکشید چطور میتوانید پولهایتان را بشمرید؟ ما معتقد هستیم همه میدانند هوای پاک مهم است و حق همه مردم است، اما وقتی در حوزه عمل وارد میشوند کسی متعهد به انجام آن نیست. ارزشگذاری اقتصادی محیط زیست البته مقوله نسبتاً جدیدی است و قدمت زیادی در جهان ندارد. اما در این مدت برای مثال ما در برخی از مناطق حفاظتشده و پارکهای ملی چنین کاری کردهایم که مثلاً ارزش اقتصادی و اکولوژیک از هکتار زمین پارک ملی گلستان nمقدار است. اما آیا در تصمیمگیریها و برنامهریزیها و سیاستگذاریهای تعیین و تکلیف پروژهها این ارزشگذاری لحاظ میشود؟ پاسخ من منفی است. چون سیاستهای ابلاغی حاوی حمایت از محیط زیست طی این سالها ذرهای جدی گرفته نشده و اساساً اولویتی برای دولتها و مدیران اجرایی نداشته است و آنچه تخریب شده طبیعت ایران با همه ارزشهای اکوسیستمی و اقتصادی آنها بوده است و آنچه به جا مانده آلودگیهای ناشی از تخریب آنها برای مردم و طبیعت بوده است.