عصر جدید
کارکردهای تامین مالی زنجیره تولید در گپوگفت فرهاد نیلی، امینه محمودزاده، مسعود طالبیان و مهدی حقباعلی
دستورالعمل تامین مالی زنجیرهای به شبکه بانکی ابلاغ شده است. بانک مرکزی مدعی است با برنامههایی که دارد، شیوه سنتی تامین مالی سرمایه در گردش بنگاهها تغییر خواهد کرد. تامین مالی زنجیره تولید در حالی آغاز شده است که به اعتقاد اقتصاددانان با ایجاد سهولت در تامین سرمایه در گردش بنگاهها، بر استفاده از ابزارهای اعتباری و تعهدی متکی است و مجموعهای از بازیگران یک زنجیره را دربرمیگیرد. اما سوال اصلی این است که «تامین مالی زنجیرهای» چه مسالهای را حل میکند؟ فرهاد نیلی (نماینده سابق ایران در بانک جهانی)، امینه محمودزاده (استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف)، مسعود طالبیان (استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف) و مهدی حقباعلی (پژوهشگر اقتصاد مالی) در میزگردی که توسط «رهنمان» برگزار شده درباره این موضوع به بحث نشستهاند. فایل صوتی این میزگرد در «کستباکس» بارگزاری شده و متن آن نیز در سایت www.rahnaman.com در دسترس قرار دارد.
♦♦♦
امینه محمودزاده: برای شروع بحث به نظرم خوب است درباره مفهوم یا تعریف تامین مالی زنجیره تولید صحبت کنیم. از آقای دکتر نیلی شروع میکنم.
فرهاد نیلی: واضح است که با گذشت زمان، تولید تخصصیتر شده است. تولید تخصصی باعث شده که کالای مصرفیِ ما، دارای چندین تولیدکننده باشد. برای مثال هنگامی که به نانوایی میرویم، نان را از شاطر تحویل میگیریم اما این زنجیره مراحل مختلفی چون کاشت گندم، آسیاب آن، تهیه آرد و فرستادن آن به مراکز نانوایی دارد. ویژگی این زنجیره توالی است. جابهجایی مراحل در این توالی ممکن نیست. برای مثال نمیشود ابتدا آرد تهیه کنیم و سپس بذر گندم را بکاریم؛ ابتدا باید گندمی باشد تا آرد تهیه شود. این ترتیب منطقی، الزاماتی را ایجاد میکند. مثال دیگر برای این موضوع، صنعت پیچیده خودروسازی است. خودرو را نهایتاً از یک کمپانی مثل سایپا تحویل میگیریم اما قطعات آن نیاز به چندین تولیدکننده مختلف دارد. فرآیند تولید دو کالای ذکرشده، ویژگیهای مشترکی به نام زنجیره تامین1 دارد. ویژگیِ اولِ این زنجیره، گریزناپذیریِ توالی آن است. فناوری، توالی را الزام کرده و ما باید از آن تبعیت کنیم. ویژگیِ دوم آن است که در این توالی، هر مرحله از زنجیره نسبت به مرحله قبل ارزش افزودهای دارد که بر آن ارزش قبلی میافزاید. برای مثال در مبلغی که برای خرید نان پرداخت میکنیم، تمام ارزشِ زنجیره شامل ارزش گندم، آرد، حمل و غیره نهفته است. ویژگیِ سوم که به نظرم برای بحث ما خیلی مهم است، روابط تجاری درون زنجیره است که پایدار و تکرارشونده هستند. یعنی شرکای تجاریِ درون زنجیره سالهاست که با هم کار میکنند و بر این اساس شناختی از هم به دست آوردهاند. برای مثال سوپرمارکتها کالاهایشان را از جاهای مختلفی میگیرند؛ اما همه مرحله منهای یک خودشان را میشناسند. این ویژگی برای زنجیره تامین، الزامات مالی هم میآورد. الزامات مالی مبادلات درون زنجیره، تامین مالی زنجیره تولید2 را از شیوههای دیگر تامین مالی متمایز میکند.
مسعود طالبیان: نکاتی که گفته شد، یعنی تعریف زنجیره تامین و سه مشخصه اصلیِ آن، کامل بود. اگر از نگاه داخل بنگاه و مدیریت بنگاه به مساله نگاه کنیم؛ در واقع با تاکیدی که در ادبیات استراتژی بنگاه در مورد مزیت رقابتی به وجود آمده، هر شرکت باید روی مسالهای کار کند که در آن تخصص دارد. این مساله منجر به مهمتر شدن بحث زنجیره تامین در اقتصادها شده است. اگر بخواهم به مثالِ نان رجوع کنم، شاید در قدیم فردی خودش گندم میکاشته، آرد میکرده و نهایتاً نان میپخته؛ ولی الان ما تقریباً این را نمیبینیم. برای همین در واقع با یک زنجیره و حتی بیش از یک زنجیره، شبکهای از شرکتها و همکاریها روبهرو هستیم. خودروسازی هم به همین شکل است، برای اینکه خودرو در نهایت تولید شود و به دست ما برسد، نه با یک شرکت بلکه با چهار پنجتا مجموعه مختلف روبهرو هستیم. میگویم مجموعه چون مثلاً مجموعه قطعهسازها، دوباره خودشان دهها قطعهساز هستند. اگر از لحاظ تاریخی نیز نگاه کنیم، بعد از جنگ جهانی دوم این شیوه تولید زنجیرهای خیلی پررنگتر شده است؛ روندی که داشتیم به این شکل بوده که زنجیره تامین وسیعتر، طولانیتر و مهمتر شده است. به تعامل آن با جهانی شدن هم نیز میشود اشاره کرد؛ یعنی در واقع جهانی شدن، به گسترش زنجیره تامین کمک کرده است. البته قاعدتاً یک ارتباط دوطرفه بوده است؛ به این شکل که نیاز زنجیره تامین هم به افزایش اهمیت جهانی شدن کمک کرده است. در بحثهایی در فیزیک و هواشناسی میگویند ممکن است پروانهای در آمریکای جنوبی بال بزند، و در خاورمیانه سیل بیاید؛ من در مورد این فرضیه نظری ندارم اما در زنجیره تامین و در فضای کسبوکارِ الان قطعاً میتواند این اتفاق بیفتد. شما میبینید که در چین به علت قرنطینهای که پیش آمده بود، تولید قطعهای متوقف میشود و در کانادا هدیه کریسمس فرد به دست نوهاش نمیرسد. شما میبینید در جنوبشرقی آسیا سونامی میآید، متعاقباً گوشی اَپل با تاخیر وارد بازار میشود. این اثر وابستگی اجزای زنجیره تامین است که در جایی اتفاقی میافتد، و اثر آن در کل شبکه نمایان میشود؛ خود از عواملی است که میگویند باعث شده پیچیدگی3 محیط کسبوکار افزایش پیدا کند. بنابراین زنجیره تامین در تکتک نیازهایمان، چه خدمات و چه کالاهایی که با آنها سروکار داریم حضور دارد.
نیلی: در ادامه صحبتهای دکتر طالبیان، من میخواستم به نکاتی اشاره کنم. به گزارش توسعه جهانی 4۲۰۲۰ -که در واقع گزارش اصلی است که بانک جهانی هرساله میدهد- تحت عنوان تغییر ارزش جهانی5 به این نکته اشاره شد که زنجیرههای تامین در حال حاضر دیگر جهانی شدهاند. همچنین طبق گزارش بانک جهانی، سهم تغییر ارزش جهانی از کل تجارت جهانی در سال 1970 نزدیک 37 درصد بوده و در سال 2015 به نزدیک 57 درصد رسیده است. در واقع ما با روندی مواجه هستیم که این روند با جهانی شدن6 تقویت و تسریع شده است. زنجیرههای ارزش یا زنجیرههای تامینی که وجود داشتهاند فرامرز7 شدند و از مرزها عبور کردهاند. زنجیرههای ارزش جهانی سهم فزایندهای را از تجارت جهانی میگیرند؛ همان تجارت جهانی که خودش با سرعتی سریعتر از تولید جهانی در حال رشد است. در واقع در این شبکه حلقههایی در کشورهای مختلف جهان هستند و با هم کار میکنند. در نتیجه ویژگی عصر ما، روابط تجاری پایدار تکرارشونده در کشورهای مختلف است.
محمودزاده: برداشت من این است که تغییری در شیوه تولید اتفاق افتاده و شیوه تولید جدید در عمل در بستر زنجیرههای تامین شکل گرفته است. به جای آنکه هر تولیدکننده بخواهد بخش بزرگی از کارهای لازم برای تولید محصول را خودش بهتنهایی انجام بدهد، کارها میشکنند و نوعی تخصصگرایی در حال شکلگیری است. این تخصصگرایی الزاماتی نیز به همراه دارد. یکی از آنها، تامین مالی این زنجیره است. آقای دکتر حقباعلی تامین مالی زنجیره تولید به چه معنی است؟
مهدی حقباعلی: دکتر نیلی و دکتر طالبیان مفهوم زنجیره تامین را کامل توضیح دادند. به تبع متفاوت شدن شیوههای تولید، تامین مالی متفاوتی هم نیاز است. یک حالت این تامین مالی میتواند به صورت روابط دوتایی بین تامینکننده8 و خریدار9 باشد. فرض بفرمایید من بهعنوان تامینکننده جنس را به شمای مشتری تحویل بدهم، و فرصتی هم برای تسویه در اختیار شما بگذارم؛ در گذر زمان بهمرور در روابط صنایع مختلف شرایطی10 برای مبادله مالی شکل گرفته است. برای مثال من به شما مدتی فرصت میدهم، منتها اگر بیشتر فرصت بخواهید، شاید بهای مبادله مقداری بالاتر برود. اگر زودتر تسویه کنید شاید مقداری تخفیف بگیرید. این حالت، تامین مالی کاملاً دوبهدویی هست، شیوهای از تامین مالی که طرف سوم درگیرش نیست. حالا یک گام جلوتر برویم؛ شاید یک نهاد مالی، درواقع یک تامینکننده مالی، بتواند برای تسریع در نقد شدن دریافتنیها کمکی کند. این روشی است که در ادبیات به آن عاملیت (فاکتورینگ)11 گفته میشود. سپس عاملیت معکوس12 اضافه شد. تفاوت این دو شیوه چیست؟ ابتدا عاملیت را ببینیم، فرض کنید رسیدهای مبادله میان من خریدار و شمای تامینکننده بهعنوان وثیقه در اختیار یک نهاد سوم مالی قرار میگیرد. فرض بفرمایید که من جنسم را به شما فروختم و منتظرم در زمان مشخص پول به دستم برسد. ممکن است الان نیاز به نقدینگی داشته باشم، این پدیده هزینهزاست، من چه کار میتوانم بکنم؟ سراغ بانک میروم و با سند و صورتحساب13، تحقق فروشم را نشان میدهم و میگویم منتظرم که خریدار پول را پرداخت کند. در این مدت شما به پشتوانه فروشی که من به شما نشان میدهم، من را تامین مالی کنید. در این حالت که عاملیت گفته میشود، در واقع آن خط اعتباری، آن اعتباری که بانک به من خواهد داد وابسته به رتبهبندی اعتباری14 من است. بهتدریج شرکتها و تامینکنندههای کوچک متوجه شدند که شاید هزینه این روش برای آنها بالا باشد. یعنی چه؟ یعنی فرض کنید مبادلهای باشد که در آن طرف خریدار کمپانی عظیم اَپل باشد، طرف تولیدکننده هم تولیدکننده کوچکتری باشد که شاید نزد بانکها اعتبار تجاری و مالی مناسب را نداشته باشد. به همین خاطر روش جدیدی، عکس این شیوه عاملیت، بهتدریج محبوبیت پیدا کرد و به این علت به آن عاملیت معکوس گفته میشود. در این روش به جای اینکه من تامینکننده سراغ بانک بروم، شمای خریدار که قویتر از من هستید میتوانید سراغ بانک بروید؛ و به بانک بگویید که این مبادله انجام شده، حالا فعلاً این تامین مالی را شما انجام بده، سپس تسویهحساب از طرف من خریدار با شمای بانک صورت خواهد گرفت. این حالت، بهخصوص بعد از بحران 2008 محبوبیت خیلی بیشتری پیدا کرد و رفتهرفته بزرگتر شد. یک جایی که این مزیت خیلی خودش را نشان میدهد، موقعی است که طرف خریدار خیلی بزرگتر و قویتر از طرف فروشنده باشد. این عاملیت معکوس که داغترین و محبوبترین موضوعی است که در تامین مالی زنجیره تولید به آن پرداخته میشود، به این سمت رفت که در حالتهایی که خریدار خیلی بزرگتر است، اعتبار بیشتری دارد؛ آن خریدار انگار دارد این مبادله را با بانک یا آن نهاد مالی (این نهاد مالی لزوماً بانک نیست، در کشورهای مختلف پلتفرمهای مختلفی به وجود آمده که لزوماً مبتنی بر بانکها نیستند) انجام میدهد. طبیعتاً نرخ بهره کمتری هم میپردازد، چون اَپل اگر سراغ یک بانک برود، نرخ بهرهای که میدهد خیلی پایینتر از نرخ بهرهای است که از آن تامینکننده کوچک و نحیفترش خواهد گرفت. اینها مزایای عاملیت معکوس است. البته در ادامه صحبتهای دکتر طالبیان که به شبکهای شدن و مقداری از ریسکهایش اشاره کرد، این را هم باید بگوییم که زنجیرهای شدن، میتواند ریسکها را هم بالاتر ببرد. اگر بخواهیم شبیهسازی کنیم، مشابه اتفاقی است که در سیستم مالی در سال 2008 به وجود آمد و باعث تغییر افکار شد؛ قبلاً نگاه به بانکها اینگونه بود که اگر از وضعیت خوب تکبهتک بانکها، مطمئن باشیم. اگر یکی از بانکها هم ریخت، مشکلی به وجود نمیآید. ولی وقتی در سال 2008 اتفاق افتاد، مشاهده شد که شبکهای شدن ریسک بزرگی را ایجاد کرده؛ که اگر یکی از حلقههای مهم بریزد، ممکن است دومینویی برای پایین ریختنِ کل شبکه ایجاد شود یا اینکه بخشهای مختلفی از شبکه را پایین بیاورد. شبکه تامین مالی زنجیره تولید هم دقیقاً همینطور است. یعنی فرض کنید اگر جایی یکی از این نهادهای مالی که دارد تامین میکند، مشکلی برایش به وجود بیاید، ممکن است در این زنجیره خلل به وجود بیاید. مثلاً تامینکننده با یک بحران نقدینگی بزرگی مواجه بشود. تقریباً شبیه یک چنین اتفاقی، برای یکی از پلتفرمهای فعال در آمریکا افتاد و شاخکهای تنظیمکنندهها15 و سهامدارها مقداری تیز شد. پس ببینید این شیوه تامین مالی، واقعاً ریسکهایی ایجاد میکند که ممکن است ما دقیقاً از آن اطلاع نداشته باشیم. بهخصوص اینکه در صورتهای مالی چگونگی نشان دادن این تامین مالی مشخص نیست، خیلی استاندارد دقیقی برای حالت عاملیت معکوس نداریم. همچنین مشخص نیست که کسانی که دارند تحلیل میکنند، شامل سرمایهگذارها16، طلبکاری17 که ریسک اعتباری را میسنجند، دقیق بتوانند از صورتهای مالی این را بیرون بکشند که چه بخشی از مثلاً حسابهای پرداختنی نوشتهشده در صورتهای مالی، واقعاً حساب پرداختنی نیست. بلکه شبیه نوعی وام است، در این قالب که انگار من از بانک یک خط اعتباری18 را درخواست کردم. به همین خاطر بود که اخیراً شما میبینید سازمان بورس اوراق بهادار و دادوستد آمریکا19 به مجموعهای از شرکتها نامه زد و از آنها درخواست شفافسازی کرد. یک نمونه آن بود که به کوکاکولا نامهای زده شد و گفتند: شما چطور در یک دوره ناگهان 1 /1 میلیارد دلار حسابهای پرداختیتان20 افزایش پیدا کرد؟ که بعد مشخص شد این ناشی از همین عاملیت معکوس بوده که کوکاکولا داشته از آن استفاده میکرده است. شرکت هم در پاسخ گفت که ما از 2014 این کار را میکردیم، اما تا الان خیلی اثری نداشته و از حالا به بعد ارقام مرتبط را اعلام میکنیم. تقریباً این گفتوگو درگرفته که این ریسک باید بهتر شناسایی شود، در استانداردهای حسابداری هم حرفش هست که بخواهند دقیقتر این موضوع را شفافسازی کنند.
محمودزاده: پس انگار ما از دنیایی که چه بنگاهها و چه تامینمالیکنندهها، جداجدا بودند و داشتند کار خودشان را میکردند، داریم وارد دنیایی میشویم که اینها به نوعی به همدیگر مرتبط میشوند. در این دنیای فردی ـ دنیای تکبهتک ـ بنگاه دو جور میتوانسته تامین مالی بشود؛ یا از بانک برای سرمایه در گردشش وام بگیرد یا از اعتبار تجاری استفاده کند و درواقع از اجزای زنجیره تامینش به نوعی قرض بگیرد. حالا این ممکن است تامینکنندهاش یا حتی مشتریاش باشد. این شیوه تامین مالی زنجیره تولید سعی میکند ارتباطی بین وام گرفتن و آن اعتبار تجاری برقرار کند. یعنی اگر تا پیش از این، این دو جزء تسهیلات و اعتبار تجاری، جداگانه در ترازنامه بنگاهها بودند و در تامین مالی بنگاهها نقش ایفا میکردند، در حال حاضر شیوهای اتخاذ شده که به همدیگر مرتبط شوند. قراردادهای دوگانه عملاً تبدیل به قراردادهای سهگانه میشوند: خریدار، فروشنده و بانک. درحالیکه پیش از این قراردادها دوگانه بودند: خریدار و بانک، فروشنده و بانک، خریدار و فروشنده. یعنی نفس آن تغییر در فرآیند تولید، تامین مالی را هم متاثر میکند. بر اساس توضیح آقای دکتر حقباعلی من متوجه میشوم که هیچ ناهار مجانی وجود ندارد. یعنی اگر من در اینجا از اطلاعاتی که درون زنجیره انبار شده و از اعتباری که بزرگترین عضو زنجیره میتواند به اجزای کوچکترِ زنجیره بدهد، استفاده میکنم؛ طبیعتاً ریسک و بازدهاش با هم خواهد بود. بنابراین تنظیمکننده همانطور که در سایر شیوههای تامین مالی باید نقش ایفا کند، لازم است اینجا هم ریسک و بازده را بهگونهای که از ادامه فرآیندها مطمئن باشد، تنظیم کند؛ در اینجا هم باید نقش فعالانهای ایفا کند.
محمودزاده: استفاده از تامین مالی زنجیره تولید چه منفعتی به ما میرساند؟ چه تمایزی با سایر روشها دارد؟
نیلی: سوال خیلی خوبی است. ببینید اولاً که وقتی شما با یک گروه کار میکنید و میخواهید رابطه با آن گروه را حفظ کنید، این حفظ رابطه پایبندی برای شما میآورد. در روابط دوستانه هم همینطور است. اگر من بخواهم با یکسری از دوستانم رابطه پایداری داشته باشم، باید دیسیپلین کار با دوستانم را بپذیرم. رفتار جمعی یک التزام و دیسیپلین جمعی را بر اعضا القا میکند. کسی که این الزام را نپذیرد، نمیتواند در جمع بماند. در رابطه تجاری هم همینطور است. شرکای تجاری اگر بخواهند رابطه پیشبینیپذیر داشته باشند، باید الزام به ایفای تعهدات را در درون جمع بپذیرند. بیرون زنجیره هرکس میتواند هرکاری کند به این خاطر که ریسکش را هم خودش میپذیرد اما در داخل زنجیره، ریسکها سرایت پیدا میکند. درواقع هم ریسکها و هم حسنعملها سرایت پیدا میکند. همینطور که دوستان فرمودند وقتی کوکاکولا میرود، ریسک کوکاکولا پایینتر است. پس شریک کوکاکولا هم میتواند از این پایین بودن ریسک کوکاکولا منتفع بشود. بنابراین نکته اول این است که خوشنامترین عضو مجموعه، میتواند خوشنامیاش را درواقع بهگونهای به دیگران هدیه بدهد. این یک حسن است، اما یک ایراد آن است که در این زنجیره منطقی21، نکول22 یا در واقع هر نوع وقفهای که هر عضو مجموعه داشته باشد نیز سرایت میکند. درواقع در یک زنجیره منطقی، ضعیفترین پیوند23 مشخص میکند که بقیه چگونه کار کنند. اگر در چین یک کارخانه نیمههادی به دلیل اعمال مقررات فاصلهگذاری اجتماعی یا به دلیل سختگیریهای آن استانی که در چین وجود دارد یا به هر دلیل دیگری، الزام میکند که شما باید با این شرایط سر کار بیایید، باید بیایید. در کارخانه نیمههادی که نمیشود از راه دور نیمههادی را تولید کرد، بنابراین باید حضوری باشد. حضوری نیز الزامات خود را دارد. درنتیجه نرخ تولید نیمههادیها در آن کارخانههای چین، به میزان قابلملاحظهای پایین میآید و این نیمههادیها چندان قابلجایگزین هم نیستند. نه در کوتاهمدت، حتی شاید در میانمدت. بنابراین کل صنایعی که در جهان، نیمههادیها یک عضو آنها را تولید میکند، مثل جنرالموتورز یا تویوتا، آسیب میبیند. درواقع تمام تولیدات24 کارخانهای آسیب میبیند. بنابراین مزیت مالی25 در کنار این شکنندگی منطقی گریزناپذیر است. به هم دلیل متصل بودن26 الزام میکند که ریسکها به هم سرایت پیدا کند. در این اکوسیسستم اینطور نیست که بازیگرهای قبلی با جدید شدن بازی همچنان با هم کار کنند. نمیشود اینها مثلاً والیبال بازی کنند، حالا بگویند از فردا بسکتبال بازی کنیم. قاعده بازی عوض شده است. باید تور والیبال را برداریم، حلقه بسکتبال را بگذاریم، توپ را عوض بکنیم، نهایتاً بازیگرهای جدید بیایند. نقش فینتکها اینجا بسیار مهم میشود. نمیشود انتظار داشته باشیم بانکهایی که فقط بهطور سنتی وام میدادند، حالا بیایند اسناد تجاری را تنزیل کنند، وام سرمایه در گردش هم به این شیوه جدید بدهند. بانک کوکاکولا را تامین مالی کند، درحالیکه عملاً شریک کوکاکولا دارد تامین مالی میشود. بنابراین اینجا نیز بازیگران جدید میخواهیم. هم بازیگران جدید میخواهیم (در واقع نوآوران مالی یا فینتک) که بیایند یک خلأ را پر کنند و هم تنظیمگری از طرف بانک مرکزی و سازمان اوراق بهادار میخواهیم. در واقع تنظیمگر باید قاعده جدید بازی را بپذیرد. بازی جدید، قواعد جدید میطلبد. این قواعد جدید بهتدریج باید بیاید و اعمال بشود. ما داریم درباره یک اکوسیستم جدید صحبت میکنیم. اکوسیستمی که در آن شرکای تجاری رابطه عمودی دارند -یعنی هر کس از حلقه قبلی محصول را دریافت میکند، تغییر میدهد و به بعدی تحویل میدهد- انگار دوی 4 در 100 متر بازی میکنند. در اینجا بازیگرهای جدیدی باید اضافه بشوند، قواعد جدید باید اعمال بشود، حد تحمل27 باید بالاتر برود، تا از این مزیت همه برخوردار بشوند. این مزیتهایی که عرض کردم، متعلق به یک اکوسیستم جدید است. همه از این اکوسیستم منتفع میشوند. اما این قاعده نیز گریزناپذیراست که هر نوآوری ریسکهای خودش را میآورد. بنابراین ریسکهای تامین مالی زنجیرههای تولید هم مخصوص خودش است که باید متناسب با این ریسکها ابزار و جهازات کاهش و مدیریت ریسک در نظر گرفته شود.
طالبیان: آقای دکتر فرهاد این نکتهای که در مورد بحث فینتکها فرمودید، بحث مهمی است ولی طبق چیزی که تا حالا اتفاق افتاده، اتفاقاً این بازار عاملیت معکوس کموبیش در اختیار بانکهاست. یعنی قسمت اصلی آن در اختیار بانکها بوده است. سهم بزرگ فینتکها بیشتر حدسی در مورد آینده است که به جای اینکه بانک بیاید کار تامین مالی زنجیره تولید را انجام دهد، پلتفرم دیگری هم میتواند این کار را به سرانجام برساند. به جای اینکه پلتفرم خودش شبیه یک بانک تامین مالی کند، خریدار و فروشنده را به همدیگر وصل میکند. ببینید. یعنی بانک نیست که خودش بیاید وام بدهد، پلتفرم است. عرضهکننده یا خریدار، صورتحسابها را میآورند، از آن طرف هم یک عدهای پول دارند و میآیند به پلتفرم وصل میشوند. من مخالف این نکته شما که این فرصت وجود دارد نیستم، ولی فعلاً همچنان بانکها کموبیش در فضای کلاسیک و سنتیشان دارند این کار را میکنند. یعنی عرضهکننده اَپل، عرضهکننده کوکاکولا، عرضهکننده P&G، صورتحسابها را دارد؛ و خود آن شرکت بزرگ که خریدار هست حالا چه اَپل هست، چه کوکاکولاست، چه P&G، با بانک یک تنظیماتی را لحاظ28 کرده که این تامینکنندهها صورتحسابهایش را میبرد، با یک تخفیف29، با یک نرخ تنزیل، پول میگیرد. اگر پلتفرمها بخواهند وارد بشوند، مساله اصلی که با آن روبهرو خواهند بود تکنولوژی است. که حالا آن بحث تکنولوژی میتواند تامین مالی زنجیره تامین را تسهیل و پیچیدگی خود زنجیره بیشتری را ایجاد کند.
محمودزاده: کاری که فینتکها در اینجا میکنند، آن است که بازیگرهای جدیدی به این اکوسیستم اضافه میکنند. مثلاً ممکن است تامین مالیشان کاملاً از طریق بازار سرمایه انجام بشود. این به ما کمک میکند که در این اکوسیستم جدید با بازیگران جدید بتوانیم اصلاً خود تامین مالی را گسترش بدهیم و خب ذات فینتکها و عجین بودنشان با تکنولوژی میتواند به ما کمک کند.
حقباعلی: من شاید بتوانم چند نکته را به حرفهای خوب دکتر طالبیان اضافه بکنم. در این دنیای جدید، این تکنولوژی فینتکها، پلتفرمها به چند شیوه میتوانند کمک کنند و تامین مالی زنجیره تولید را به مرحله جدیدی ببرند. در حالت سنتی، تعداد عرضهکنندگان این تامین مالی ممکن است محدود باشد. یعنی شما اگر تامینکنندهای در این زنجیره تامین هستید که میخواهید به دنبال تامین مالی در مدل سنتی بروید، ممکن است یکسری بانک طرف شما باشند که شما باید بروید به آنها مراجعه کنید، که این امر ممکن است محدودکننده باشد. بهخصوص اگر فرض کنید یک حالت بحران اقتصادی باشد و در رکود باشیم. آن موقع میدانیم که اتفاقاً نقدشوندگی و اعتبار یک مقداری اصطلاحاً خشک میشود و این کار سختتر میشود. پلتفرمها چون تطابق میان طرف عرضه و تقاضا را بهتر انجام میدهند، میتوانند بسیار تاثیرگذار باشند. الان مثلاً یک پلتفرمی به اسم TRADE SHIFT وجود دارد. این پلتفرم تقریباً یکونیم میلیون واحد مختلف تقاضا و عرضه را با هم وصل میکند در سیستمی که از لحاظ بوروکراسی خیلی سریعتر است. فرض کنید از لحاظ آن کاغذبازیها، آن اعتباری که میخواهد غربالگری30 کند؛ ممکن است بخش زیادِ آن اصلاً به الگوهای یادگیری ماشین سپرده شده باشد. فرض کنید الگوریتمهایی که وجود دارند و همه متقاضیان اعتبار را سریع غربالگری میکنند. بنابراین این میتواند مقداری سیستم را کارآتر کند. این میتواند یک مزیت جدید تکنولوژی در حوزه تامین مالی زنجیره تامین باشد. این روزها هر وقت از تکنولوژی حرف میزنیم، به قضیه بلاکچین هم باید اشاره کنیم و اینکه بلاکچین چه کمکی میتواند داشته باشد. به نوعی بلاکچین انگار که خیلی طبیعی در این بحث زنجیره تولید و تامین مالی زنجیره تولید گنجانده میشود. اگر برگردید به آن مدل دوبهدویی که گفتیم، درواقع مدلی که فقط تامینکننده و خریدار با هم این تامین مالی را انجام میدادند؛ آنموقع میگفتیم این دو با هم تعامل دارند و سریع انجام میشود. الان وقتی قرار است یک نفر سوم31 مثل آن تامینکننده مالی اضافه شود و بعد ممکن است بانکهای مختلفی مثلاً دوتا بانک هم اضافه بشوند، درواقع چهار پنج طرف درگیر باشند، یکی از مسائلی که این روند تامین مالی را کند میکند، همین کاغذبازیهای آن است. باید این را امضا کند، ببرد آن طرف نفر دیگری امضا کند. در واقع دنبال کردنش32 سخت میشود؛ اینکه کی چه کار کرده، کی کالا تحویل داده شده، کی تامین مالی گشوده شده. انگار بلاکچین یکجورهایی میتواند این را تسهیل کند. به این ترتیب که اصلاً کارکرد بلاکچین همین است. اینکه همه این تراکنشها در یک بستر خیلی امن و غیرقابل تغییر حفظ بشود. مثلاً برای دنبال کردن توزیع واکسن در پاندمی اخیر واقعاً استفاده شده است. اینکه چطور واکسن در حال توزیع است؟ در کجا توزیع میشود؟ همین را میشود به حوزههای دیگر کشاند که دارد کشیده هم میشود. مراحل مختلفی که تامین مالی و تراکنشهای فیزیکی زنجیره تامین دارد صورت میگیرد، کاملاً در بستر بلاکچین است. و همچنین هر طرفی که نیاز داشته باشد، بلافاصله میتواند چک کند و نیز مطمئن است که احتمال تقلب33 کمتر است. بنابراین بلاکچین هم میتواند یک تسهیلکننده و تصفیهکننده بزرگ باشد. این میشود مزیت دیگری که تکنولوژی میتواند اضافه کند.
طالبیان: من یک نکته را که مهدی اشاره کرد حیفم آمد که اضافه نکنم. ببینید در مورد اهمیت کاغذبازی زنجیره تامین ممکن است که اگر در یک اتاق شیک بنشینیم و فکر کنیم خیلی متوجه واقعیت نشویم. من آماری را دیدهام که در زنجیره تامینها در دنیا کمتر از 25 درصدشان از سند الکترونیکی34 استفاده میکنند. بعضی وقتها ما در ایران مثلاً میبینیم بارنامه کاغذی است، گوشه آن هم کج شده، با خودکار یک نفر نوشته، تعجب میکنیم درحالیکه در دنیا همانطور که گفتم کمتر از 25 درصد از سند الکترونیکی استفاده میکنند. مثال مرتبطی اضافه کنم، یک موقعی در زنجیره تامین انقلابی رخ داد. هنگامی که این کانتینرهای35 20 فوتیِ استاندارد معرفی شدند، خیلی تحول بزرگی بود. یعنی دغدغههای روش بستهبندی، قرارگیری در کشتی، سوار کردن در تریلی از بین رفت و این باعث تسهیل قضیه شد. احتمالاً شبیه آن انقلاب که بیشتر در بحث منطقی و فیزیک بود؛ شاید همزمانیِ کرونا و نیاز به تامین مالی زنجیره تولید و تکنولوژیایی مثل بلاکچین، انقلابی را در بحث فرآیندها و خارج کردن از آن حالت سنتی، ایجاد کند و احتمالاً فوایدش به همه برسد.
نیلی: ببینید درواقع زنجیره تامین با سه جریان شناخته میشود؛ اول جریان منطقی است که کالا دارد میچرخد، دوم جریان مالی است که ابزارهای مالی دارند میچرخند، در واقع هر تحویل منطقی یک تعهد ایجاد میکند که ابزار مالی باید ایفای تعهد کند. جریان سوم هم جریان اطلاعات است. دکتر طالبیان بهخوبی توضیح داد که تقدم اینها در تحول کجا بوده است. اول تحول در جریان منطقی اتفاق افتاده، در فیزیکِ مساله استاندارد شده است. گام بعدی این است که در حوزه مالی استانداردسازی بشود؛ این ابزارها به تناسب ارتقا پیدا کنند، تنظیم و تعدیل شوند. سوم هم در عرصه اطلاعات است که اطلاعات بتواند آن تطابق و جورسازی را انجام بدهد. حالا ممکن است بلاکچین باشد، ممکن است تحول دیگری باشد که همیشه برای ما مراحل را رصدپذیر، قابلکنترل و قابلپایش کند که چی کجاست، چه کالایی از کدام انبار آزاد شده، به کدام انبار تحویل شده است. جریان اطلاعات نیز همه را مطلع میکند. مطلع شدن باعث میشود که یکی از کاستیهای بزرگ به نام عدم تقارن اطلاعات که ما در تامین مالی داریم، کاهش پیدا کند. همه در پلتفرم تا حدی که فناوری اطلاعات اجازه بدهد، مطلعاند که چی کجاست، چه چیزی تحویل چه کسی شده است، چه کسی بابت چه چیزی به که بدهکار است، چه بخش از این بدهی بازپرداخت میشود، چقدر آن هنوز دِینی است که پرداخت نشده و بنابراین این در واقع دسترسی مُشاع به اطلاعات، سبب میشود که عدم تقارن و متناظراً ریسک اعتباری کاهش پیدا کند. بخشی از ریسک اعتباری نیز که ناشی از ندانستن است، کاهش پیدا میکند. به بخش دیگرش که خوشنامی بوده است نیز اشاره کردیم؛ آداب و الزامات کار کردن جمعی باعث میشود که ریسک اعتباری کاهش پیدا کند.
محمودزاده: در ادامه بحث استانداردسازی، خوب است اشاره کنیم دومین شیوه معمول تامین مالی زنجیره تولید که استفاده میشود، تخفیف پویا36 است. عملاً کاری که میکند این است که قواعدی را که ممکن است بین خریداران و فروشندگان در یک خرید نسیه یا مبادله نسیه باشد، استاندارد میکند. یعنی نفس این استانداردسازی آنقدر مهم است که به عنوان دومین شیوه تامین مالی زنجیره تولید مورد استفاده قرار میگیرد. نکته دیگر در مورد بحث اطلاعاتی این است که فکر میکنم توجه به هوش مصنوعی در اینجا میتواند به ما کمک کند. یعنی به نظر میرسد که در این افق و رشد آیندهای که ما از فراهمکنندگانِ تامین مالی زنجیره تولید انتظار داریم به آن بپردازند، هوش مصنوعی چه در زمینه شناخت خود زنجیرهها، چه در زمینه شناخت میزان اعتبار هر یک از حلقههای زنجیره و همچنین پیشبینی نکول آنها یا پیشبینی اینکه آنها دچار مشکل بشوند، یا کمک به شناخت کوتاهترین مسیرها برای تسریع کل فرآیند تولید میتواند کمک بزرگی کند. این در واقع آن چیزی است که در آینده احتمالاً مشاهدهاش خواهیم کرد. من به یک نکته از صحبت دکتر حقباعلی استناد کنم و آن هم استفاده از بحث بلاکچین بود. پس ما عملاً میتوانیم مبادلهای انجام دهیم، حسابهایمان را با همدیگر صاف کنیم و بدهیهایمان را بپردازیم، در حالیکه از پول استفاده نمیکنیم، درست است؟
حقباعلی: در واقع داریم جریانِ هر کدام از سه دسته را پیگیری میکنیم. یک مورد جریانِ فیزیکی کالاست، مورد دیگر فاکتورهایی است که میروند و میآیند، و جریان پول. همه اینها میتواند در بستر بلاکچین بیاید. یک مثال بزنم، شما مثلاً اگر در قسمتی از حسابها و فاکتورهایتان مشکلی پیش بیاید، در حالت سنتی چه کار میکنید؟ احتمالاً باید یک حسابرس، ممیزی استخدام کنید تا تمام فاکتورها را چک کند و همه چیز را بررسی کند. کار هزینهبر و زمانبری است و کلی دردسر با خودش دارد. حال در بستر بلاکچین انگار که تمام اینها در جایی ثبت شدهاند. میدانید که دیگر تقلبی صورت نمیگیرد، نه منِ خریدار میتوانم تغییرش بدهم، نه شمایِ فروشنده، نه آن بانک و نهاد مالی که تامین مالی را انجام داده است. همه چیز در این بستر آمده است.
محمودزاده: علاوه بر اینکه ریسک اعتباری در سازوکاری که دکتر نیلی توضیح دادند درحال کاهش است، نفس شیوه ثبت جدیدی که دارد اتفاق میافتد؛ یک رفتارسازی در بازیگران این اکوسیستم میتواند ایجاد کند که خود آن احتمال نکول را پایین میآورد.
نیلی: ببینید من باز از توضیحی که شما دادید استفاده میکنم. یکی از مشکلات بزرگی که ما در حوزه تامین مالی داریم، بحث کژمنشی37 و کژگزینی38 است. درواقع اینکه من از بانک بابت چیزی وام بگیرم و برای کار دیگری از آن وام استفاده کنم. یا اینکه من چیزی را به بانک نشان میدهم، متفاوت از چیزی که هستند. بنابراین بانک لزوماً معتبرترین مشتری را انتخاب نمیکند و فردی که اعتبارش پایینتر است میتواند از بانک وام بگیرد. روی این بستر احتمال این دو هیچگاه صفر نمیشود، اما احتمال کژمنشی و کژگزینی کاهش پیدا میکند. بنابراین منابع مالی با کارایی بیشتری هزینه میشود و افرادی که شایستگی خودشان را برای تامین مالی در داخل زنجیره اثبات نکردند، نمیتوانند از ابزارهای تامین مالی استفاده کنند؛ زیرا تامین مالی متناظر با جریان منطقی است. متناظر با جریان کالایی است که مبادله میشود. تکرار پایبندیِ من و انجام این کار حسنِ شهرتِ اعتباری من را در زنجیره بالا میبرد. بنابراین بانک یا هر تامینکننده دیگری هم میتواند با استفاده از این بستر، با ریسک بسیار کمتری وام بدهد. در مقیاس کلان هم کل اقتصاد از این مساله مرتفع میشود. ما خیالمان از بابت چرخش نقدینگی بین حلقههای متفاوت تولید راحت است و با کارایی بیشتری استفاده میشود. بنابراین تناظر بین مانده نقدینگی و تولید ناخالص داخلی، تناظری است که با ضریب کارایی بیشتری در حال استفاده است.
محمودزاده: واسطهگرِ مالیِ ما از طریق منابعی که بالای خطش را ایجاد میکند و وام میدهد، روابط تولید مالی را تسهیل میکند. غیر از این از طریق اقلام زیر خطِ خودش و تضامینی که در این تامین مالیِ زنجیره تولید میتواند ایجاد کند، بدون اینکه چیزی از جنس نقدینگی ایجاد شده باشد که تورم را افزایش دهد، دارد به تامین مالی اقتصاد کمک میکند.
نیلی: ببینید الان اگر فرض کنید من همان سنگکی هستم، قرار بوده که برای من دویست کیسه آرد مثلاً از لرستان ارسال بشود. دویست کیسه آردِ من حمل شده اما هنوز تحویلش نگرفتهام. بنابراین تعهد من هست، اما هنوز تحویل نشده، بدهی من نشده است. بنابراین عملاً زیر خط است. من نیز برای آن دویست کیسه آرد باید یک توان مالی، یک ظرفیت مالی ایجاد کنم که به محض رسیدنش پرداخت کنم. بنابراین برای منِ سنگکی که منتفع هستم، یک تعهد مالی است. به محض اینکه دویست کیسه به دست من برسد تعهد زیر خطِ من تبدیل به بدهیِ بالای خط من میشود. حالا دیگر من بدهکار هستم. باید ایفای تعهد کنم. نکتهای که شما فرمودید کاملاً درست است. بنابراین نهاد مالی ما، متناسب با این گردش منطقیای که دارد در داخل زنجیره انجام میشود، یکسری تعهداتِ زیر خط است. هنگامی که از حلقه الف به حلقه ب تحویل داده شد، در واقع تعهد حلقه ب حالا بدهی میشود و باید بازپرداخت کند. بنابراین من باید متناظر با آن جریان کالا ترتیباتی را با سرمایهگذار39 خودم توافق کرده باشم. این چیزی است که اصطلاحاً به آن حساب باز40 میگویند. در حساب باز لازم نیست هر بار برای پرداخت به بانک مراجعه کرد. بانک برای من یک پولی را متناسب با آن چیزی که انجام میشود تامین کرده، اصطلاحاً گرو41 گذاشته است. در واقع آن تعهد من بالایِ خط میآید و تبدیل به دستور پرداخت میشود. بنابراین منابعِ مالیِ ما یک بخش بالا خط است که دارد تعهدات و بدهیها را بازپرداخت و تامین مالی میکند. یک مقداری هم زیر خط تعبیه شده، که در واقع به علت زیر خط بودن، خیال ما را راحت میکند. بنابراین یک آرامش، ثبات و پیشبینیپذیری به فضای کل اقتصاد میدهد.
طالبیان: من در انتهای بحث، دو نکته کوتاه دارم، که شاید به فهمِ بهتر این گفتوگو بتواند کمک کند. نکته اولی که میخواهم اشاره کنم آن است که ما فقط در مورد ریسکهای تامین مالی زنجیره تولید، صحبت کردیم. ولی همچنان آن مزیت اصلیاش را فراموش نکنیم. «عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو» حالا در این ضربالمثل منظور از هنرش چه چیزی است؟ اینکه ریسک این روش به مراتب کمتر است. آماری که ما از وامهای شرکتی داریم، نزدیک به دو درصد نرخ نکول است. در صورتی که در تامین مالیِ زنجیره تولید، نرخ نکول به یکدهم درصد هم نمیرسد. این بحثِ ریسک است؛ یعنی مزیت اصلی آن را فراموش نکنیم. نکته دیگر، در مورد آینده پیشبینیای میتوانیم بکنیم؛ تامین مالی زنجیره تولید در اصل کجا میتواند خیلی مفید باشد؟ وقتی در زنجیره عرضه، تفاوت اعتبار بین اعضا زیاد است. مثلاً یک جایی کوکاکولا در زنجیره قرار دارد، تامینکنندهای که هیچکس نمیشناسد اینجاست که تامین مالی زنجیره تولید، خودش را خیلی قوی نشان میدهد. با این حساب و اتفاقاتی که در سه چهار سال اخیر افتاد؛ کرونا، جنگ تجاری چین و آمریکا و اینکه چین به عنوان یک قدرت چالشگر بیشتر خودش را نشان بدهد؛ و اینکه خیلی از تولیدکنندهها و تامینکنندهها، خارج از چین دارند مطرح میشوند. یعنی ممکن است، یک شرکت آمریکایی یا یک شرکت اروپایی ترجیح بدهد فقط وابسته به شرکت چینی نباشد، و یک تامینکننده ویتنامی هم داشته باشد. این قاعدتاً منجر به آن میشود که تامینکنندههای ضعیفتر یا با اعتبار کمتری، وارد زنجیره تامین جهانی شوند. و قاعدتاً باعث مهمتر شدن تامین مالی زنجیره تولید میشود. برای همین پیشبینیای که میتوانیم از آینده بکنیم، این است که تقاضا برای تامین مالی زنجیره تولید بیشتر میشود. رشد تکنولوژی هم به بهتر شدن این کار کمک میکند. برای همین احتمالاً با یک دههای روبهرو خواهیم شد که تامین مالی زنجیره تولید پررنگتر و پررنگتر خواهد شد.
حقباعلی: من فکر میکنم این تکنولوژی در ایران هم احتمالاً با سرعت حرکت خواهد کرد. حالا در این زمینههای پلتفرمها، میشود گفت با توجه بهاستارتآپی که به وجود آمده، خیلی سریع توانسته خودش را با چیزی که دارد در دنیا اتفاق میافتد، همگام کند. مثلاً الان ما پلتفرمهای تامین مالی جمعی برای تامین سرمایه در گردش داریم. حالا شاید دقیق این نیست، ولی به بحثی که ما داشتیم نزدیک است. بنابراین شاید حدسی هم که بتوانیم برای آینده ایران بزنیم، آن باشد که این پلتفرمها و استفاده از تکنولوژی، برای تامین مالی زنجیره تولید هم با سرعت خوبی شکل بگیرد. و اینجا شاید کمی بار به دوش تنظیمکنندههای ما و نهادهای مختلف بیفتد. از این جهت که سعی کنند با چابکی، خودشان را با این پلتفرمها همراه کنند. درواقع باید سعی کنند چابکتر باشند، برای اینکه پیشرفتها انشاءالله بتواند سریعتر در تامین مالی زنجیره تولید، در کشور خودمان هم شکل بگیرد. به خصوص از این جهت که میدانیم بالاخره شرکتهای ما مشکلات نقدینگی زیاد دارند، و این میتواند خیلی به آنها کمک کند. حداقل از این جهت، در کار خودشان تسهیلی هم صورت میگیرد. انشاءالله به رشد ما هم بیشتر کمک کند.
نیلی: من در فراز پایانی صحبتم، فقط روی ایران متمرکز میشوم. در اقتصاد ما، ریسک اعتباری خیلی بالا رفته است، و نهتنها ریسک اعتباری ناظر بر آینده، بلکه نکول گذشته هم بسیار بالاست. بنابراین این یک مشکل بزرگ در اقتصاد ماست. همچنین ریسک نقدینگی هم بسیار بالاست. خواب سرمایه خیلی زیاد است؛ یعنی هزینه خواب سرمایه خیلی زیاد است. برای اینکه در واقع یک فردی که با شما کار میکند تعهدی را ایفا کند، زمان زیادی را باید از دست بدهیم تا ایفای تعهد اتفاق بیفتد. بنابراین دو ریسک در اقتصاد ما خیلی بالاست؛ و این دو ریسک باعث شده ما حداقل در بُعد ریسک اعتباری، از مرز اقتصاد بیرون برویم و در حوزه اجتماع و فرهنگ وارد شویم. در نتیجه سرمایه اجتماعیمان کاهش پیدا کند. این در عرصه اخلاق باعث کاهش ایفای تعهدات میشود. ما در واقع با عدم ایفای تعهدات روبهرو میشویم و فکر میکنیم با یک زوال اخلاقی روبهرو شدهایم؛ در حالیکه نهادهای لازم دراقتصاد را هنوز درست نکردهایم. مشکل اینجاست که به نظر میرسد تامین مالی زنجیره تولید میتواند یک بازی برد-برد را شکل بدهد که همه از آن منتفع بشوند. نهتنها اعضای زنجیره، بلکه بیرون زنجیره هم از این منتفع بشوند. در واقع پلتفرمهایی درست میشود که روی این پلتفرمها، همه منتفع میشوند. و بعد نهادهای بزرگتر دست نهادهای کوچکتر را میگیرند. این تامین مالی بنگاههای کوچک و متوسط، در واقع این نیست که به خودیخود اتفاق بیفتد؛ اینها باید به زنجیره بیایند تا بتوانند از مزیت بزرگان زنجیره منتفع شوند. بنابراین شرکتهای بزرگ ما باید پیشتاز باشند. اینکه بتوانند در زنجیرههایی که کار میکنند، این رویه را ایجاد کنند تا بنگاههای کوچکتر بتوانند از خوشنامی آنها استفاده کنند. بنابراین به نظرم این در اقتصاد ایران میتواند خودش بخشی از پارادایم شیفت42 باشد، و بتواند همه را منتفع کند. سیاستگذار که اینجا عمدتاً وزارت اقتصاد و بانک مرکزی است، تنظیمکننده که بانک مرکزی است، امیدوارم بازارساز نیز بانک مرکزی باشد. همچنین وزارت صنعت، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت نیرو، وزارت راه و وزارتخانههای صفی ما بتوانند همه در این بازی برد- برد مشارکت کنند و خودشان بازیساز شوند. در آن صورت همه اقتصاد ایران از این منتفع خواهد شد.
محمودزاده: اگر بخواهم مباحثی را که در این جلسه داشتیم جمعبندی کنم، باید بگویم فرآیند تولید، دچار تغییر شده است. بنگاهها بهصورت تخصصی به فعالیت میپردازند. در نتیجه محصول هر بنگاه به تنهایی، برای مصرفکننده نهایی قابل استفاده نیست. اگر قرار باشد محصول نهایی را داشته باشیم، نه به یک بنگاه، بلکه به مجموعه و شبکهای از بنگاهها نیاز داریم. این شبکه بنگاهها ممکن است حتی در گستره یک کشور هم نباشند و در عرصههای پهناورتری توسعه یافته باشند. مطلبی که این روزها داریم میبینیم و جهانی شدن دارد به ما نشان میدهد، این است که شبکه تولید عملاً در دنیا گسترش پیدا کرده است. اجزای زنجیره با همدیگر فرق میکنند. بعضی بزرگتر هستند و برخی کوچکتر، بعضیها دسترسی بهتری به منابع مالی دارند، و برخی محدودتر هستند. چرخه عملیاتی اجزای زنجیره و نیازشان به سرمایه در گردش نیز، با یکدیگر فرق میکند. این تفاوتها باعث شده که در گذر زمان تغییر فرآیند تولید، همزادی در فرآیند تامین مالی داشته باشد. به جای اینکه فرآیند تامین مالی دو به دو باشد، یعنی بین مثلاً بانک و بنگاه، یا دوتا بنگاهی که دارند به همدیگر اعتبار تجاری میدهند اتفاق بیفتد؛ حداقل در یک رابطه سهجانبه بین بانک و بنگاه بزرگ و بنگاه کوچک محقق میشود. در زنجیره تامین، آن بنگاهی که معتبرتر است، سعی میکند از اعتبار خودش استفاده کند، که ضعف حلقه ضعیفتر زنجیره را پوشش بدهد. در نتیجه تابآوری زنجیره بالا میرود و پیشبینیپذیری اتفاقات آینده برای همه حلقههای زنجیره افزایش پیدا میکند. بنابراین در این شیوه تامین مالی همکارانه میتوانیم از مجموعه اطلاعاتی که در گذر سالها و به خاطر استمرار روابط همکارانه، بین بنگاهها انبار شده، برای بررسی ریسک اعتباری حلقهها و همچنین پیشبینی استمرار فعالیتهای تولیدی آنها استفاده کنیم. تامین مالی زنجیره تولید تا وقتی که یک تعادل نباشد، و یک وضعیت برد-برد را برای بازیگرهای اکوسیستم خودش فعال نکند، نمیتواند پایدار بماند. بنگاه بزرگ ما که در عمل از اعتبار او برای تامین مالی بنگاههای کوچکتر استفاده میشود، میبرد. چون میتواند مدیریت سرمایه در گردش بهتری داشته باشد، و بازدهیاش افزایش پیدا کند، کارایی عملیات و هزینه خرید هم برایش پایین میآید. بنگاههای کوچک میبرند چون میتوانند در رتبهبندی اعتباری به وضعیت بهتری برسند، ریسک نکولشان پایین بیاید، و از آن طریق به بعد دسترسی بهتری به اعتبار پیدا کنند. یادمان باشد که این بنگاهها آنقدر کوچک بودند که ممکن بود تاریخچه اعتباری نداشته باشند و درگیر شدن در تامین مالی زنجیره تولید باعث میشود تاریخچه اعتباری داشته باشند، و از آن به بعد بتوانند از انواع دیگر تامین مالی مثل تسهیلات نیز بهره بیشتری ببرند. بانک برنده میشود چون بخش بزرگتری از اطلاعات را در اختیار دارد؛ برای انتخاب بنگاهها و برای نظارت بر بنگاهها با محدودیتهای کمتری مواجه است، عدم تقارن اطلاعات برایش کاهش پیدا کرده و ریسک نکول بنگاههایی هم که جلویش قرار گرفتهاند، کم شده است. حاکمیت هم برنده خواهد بود؛ به این دلیل که دغدغه بنگاههای کوچک و متوسط را دارد که معمولاً از بازار رسمی اعتبار کنار گذاشته میشوند. تامین مالیای که بنگاه کوچک و متوسط در این شیوه تامین مالی زنجیره تولید به دست میآورند، در عمل تضمین فعالیت آنهاست؛ که خودش باعث افزایش اشتغال و نوآوری در کشورها میشود. تامین مالی زنجیره تولید یک شیوه ندارد؛ روشهای مختلفی ممکن است برای تامین مالی زنجیره تولید مورد استفاده قرار بگیرد. معروفترین آنها عاملیت معکوس است که از اعتبار خریدار بزرگ برای تامین مالی بنگاههای کوچکتر، استفاده میکند. نکته این است که ابزاری که برای تسویه بدهی در درون زنجیره تامین استفاده میشود، میتواند پول نباشد. یعنی ما میتوانیم ورقه بهاداری را که همه بنگاههای درون زنجیره قبولش دارند انتخاب کنیم و به کمک آن، مبادلات درون زنجیره را تسویه کنیم، بدون اینکه حتی یک ریال پول منتشر شده باشد. بنابراین پیامدهای کلان تامین مالی به روش تامین مالی زنجیره تولید، میتواند از پیامدهای کلان تامین مالی دو به دو، متمایز باشد. تمام خوبیهایی که ذکر کردیم وجود دارد، ولی طبیعتاً این روابط جدید که بین بنگاهها ایجاد میشود، بستر ایجاد ریسکهای جدید را هم فراهم میکند. مثلاً بنگاهها به همدیگر وابستهتر میشوند، و ممکن است پدیدهای مثل اثر دومینو43 را، خیلی جدیتر ببینیم. خیلی مهم است که تنظیمکننده در اینجا به خوبی نقش ایفا کند؛ از یک طرف جلوی نوآوریها را نگیرد، و از طرف دیگر زمین بازی و قواعد بازی را برای ما مشخص کند. به اضافه اینکه، به نظر میرسد از این به بعد اسم تامین مالی زنجیره تولید را بیشتر خواهیم شنید. بنگاهها محدودیت مالیشان جدی شده است. بانکها به سقفهای انبساطشان رسیدهاند. به علاوه بسترهای اطلاعاتی و زیرساختهای لازم برای انتقال جریان سهگانه کالا، تامین مالی و اطلاعات که شرط لازمه برای فعالیت در تامین مالی زنجیره تولید است، طی این سالها و پس از همهگیری کرونا خیلی خوب توسعه پیدا کرده است. اگر قرار است از تامین مالی زنجیره تولید بیشتر بشنویم، خوب است بدانیم توسعه تامین مالی زنجیره تولید، با ورود بازیگران جدید همراه میشود. مهمترین این بازیگران فینتکها هستند. فینتکها از چند منظر میتوانند در این صحنه نقش جدی ایفا کنند؛ یکی اینکه چون با تکنولوژی بهتر کار میکنند، میتوانند از فناوریهایی مثل هوش مصنوعی و بیتکوینها استفاده کنند، که مبادلات تامین مالی زنجیره تولید را سریعتر و کاراتر میکند. از طرف دیگر خودشان را محدود به تامین مالی از بانک نمیکنند و عملاً ممکن است از منابع سایر بازارهای مالی استفاده کنند درنتیجه از این منظر هم میتوانیم تامین مالی تولید را به وضعیت بهتری برسانیم. به خاطر پلتفرمهایی که در اختیار دارند و تحلیلی که میتوانند روی اطلاعات انجام بدهند، حتی بنگاههای کوچکتر را هم میتوانند درگیر این فرآیندهای تامین مالی زنجیره تولید کنند. در حال حاضر معمولاً تامینکنندههای خیلی بزرگ حلقه اصلی تامین مالی زنجیره تولید میشوند. تجربهای که تا الان در دنیا برای فینتکها شده، نشان داده که حتی از تامینکنندههای کوچکتر هم میشود استفاده کرد. ما به کمک ابزارهایی مثل هوش مصنوعی، میتوانیم روابط حلقهها و رفتارهای آتی آنان را پیشبینی کنیم و از آن اطلاعات برای کاهش ریسک اعتباری و ریسک نقدینگی زنجیره استفاده کنیم. فعال شدن بیشتر فینتکها به ما کمک میکند که بنگاههای کوچک و متوسط را تامین مالی کنیم و منتظر بهبود اشتغال و نوآوری از طریق فعالیت آنها باشیم. این تغییر پارادایم44 که در دنیا تجربه شده، به نظر میرسد که در کشور عزیزمان ایران هم قابل استفاده باشد. ما از یک طرف با مساله محدودیت مالی بنگاهها مواجه هستیم، و از طرف دیگر افزایش ریسک اعتباری و تورم باعث میشود دستمان را برای افزایش میزان تسهیلات بسته ببینیم. تغییر الگویی که از اعمال روشهای تامین مالی زنجیره تولید حاصل میشود، میتواند به ما کمک کند که از وضعیت فعلی به یک عملکرد اقتصادی بهتر برسیم.
پینوشتها:
1-Supply Chain 2- Supply Chain Finance (SCF)
3- Complexity 4- World Development Report
5- Global Value Change 6- Globalization
7- Cross Border 8- Supplier 9- Customer
10- Term 11- Factoring
12- Reverse Factoring 13- Invoice 14- Credit Rating
15- Regulator 16- Investor 17- Creditor
18- Credit Line 19- SEC (Securities and Exchange Commission)
20- Account Payable 21- Logistic
22- Disruption 23- Weakest Link
24- Manufactoring 25- Financial
26- Connectivity 27- Tolerance
28- Set 29- Discount
30- Screening 31- Third Party
32- Track 33- Fraud
34- Electronic Document 35- Container
36- Dynamic Discounting 37- Moral Hazard 38- Adverse Selection
39- Financer 40- Open Account 41- Pledge 42- Part of Shift 43- Domino Effect 44- Paradigm