کاهش درآمد با افزایش دما
اثرات اقتصادی و اجتماعی تغییر اقلیم در گفتوگو با ناصر امنزاده
اثر رفاهی تغییر اقلیم عنوان مطالعهای است که ناصر امنزاده اقتصاددان ایرانی انجام داده و به این نتیجه رسیده که افراد فقیر جامعه بیش از ثروتمندان از تغییر اقلیم آسیب میبینند.
در پژوهش او تاکید شده است که با ترکیب دادههای هزینه و درآمد خانوار (مرکز آمار ایران) و دما و بارش (سازمان هواشناسی) که در سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۹۷ برای ایران انجام دادهایم به این نتیجه رسیدیم که درآمد و مخارج سرانه حقیقی خانوارهای روستایی ایران بهطور متوسط با یک درجه افزایش دما به میزان هشت درصد کاهش مییابد. این گفتوگو با دکتر ناصر امنزاده به پرسشهایی درباره تغییر اقلیم و اثرات اقتصادی و اجتماعی آن میپردازد.
♦♦♦
تغییر اقلیم در یک تعریف خلاصه چیست و کشورها چگونه از اثرات آبوهوایی و دمایی اثرپذیر میشوند؟
اگر بخواهیم با یک تعریف فنی «تغییر اقلیم» را توضیح دهیم، باید ابتدا «اقلیم» را تعریف کنیم که به معنی تابع توزیع دما و بارش هر منطقه است. این تابع توزیع یعنی به ازای هر دما و بارش سالانه که در نظر بگیریم احتمال وقوع این دما و بارش در آن منطقه چقدر است. بنابراین اقلیم هر منطقه بر اساس دما و بارش بلندمدت منطقه تعیین میشود. این اصطلاح اقلیم در ادبیات اقتصادی با عنوان Climate شناخته میشود. از سوی دیگر آبوهوا یا weather را داریم. آبوهوا از نظر فنی یعنی از تابع توزیع دما و بارش یا همان اقلیم یک واقعه (event) رخ میدهد که به آن آبوهوا میگویند. به عنوان مثال اگر پرتاب یک سکه را در نظر بگیریم هر کدام از حالتهای شیر و خط با احتمال یکدوم رخ میدهند که به آن تابع توزیع احتمال وقوع شیر و خط میگوییم (معادل اقلیم). ولی وقتی سکه را پرتاب کردیم بالاخره شیر یا خط رخ میدهد که در مورد ما معادل آبوهواست. حال منظور از Climate change چیست؟ یعنی این تابع توزیع تغییر بکند و بهطور خاص به سمت دماهای بیشتر شیفت پیدا کند. منظور این است که ممکن است یک سال، در نقطهای هوا گرم شود و خشکسالی رخ دهد یا بارندگی کم و زیاد شود و... اما ما به این اتفاقات لزوماً تغییر اقلیم نمیگوییم. اما اگر در سالهای متمادی دما افزایش پیدا کند و به سمتوسویی برود که یک روند افزایشی به خود بگیرد یا بارش به صورت یک روند دچار کاهش شود، به این تغییر روند بارش و دما تغییر اقلیم میگوییم. اگر ملموستر و غیرفنی بخواهیم درباره تغییر اقلیم صحبت کنیم باید به یکسری شواهد و نشانهها نگاه کنیم. به عنوان مثال از ابتدای انقلاب صنعتی تاکنون متوسط دمای کره زمین حدود 3 /1 درجه سانتیگراد زیادتر شده است. در همین مدت متوجه میشویم که تعداد روزهای به شدت گرم و اتفاقات آبوهوایی شدید مثل خشکسالی، وقوع سیل و طوفانهای شدید و... به طور قابل توجهی در حال افزایش هستند. همینطور طول و مدتزمان برخی رخدادها مثل خشکسالیها در حال افزایش است. همه اینها میتواند ناشی از تغییر اقلیم باشد. از سویی تبعات دیگری مثل پدیده گردوغبار که رخ میدهد بخشی از آن میتواند به خاطر تغییرات اقلیم باشد. البته باید در نظر گرفت که همه این اتفاقات لزوماً تغییر اقلیم نیست اما میدانیم تغییر اقلیم این دست رخدادها را شدت میبخشد.
در توضیحی که درباره تغییر اقلیم ارائه دادید به افزایش 3 /1 سانتیگرادی میانگین دمای کره زمین اشاره کردید. در خاورمیانه و شمال آفریقا که ایران نیز در آن واقع است، افزایش دما گاه تا 2 درجه سانتیگراد نیز رسیده است. کاهش بارش نیز کاملاً محسوس است. روند آسیبپذیری که در دنیا از تغییر اقلیم ارائه میشود بر اساس چه شاخصهایی و در مقایسه با چه قسمتهایی از دنیا آسیبپذیرترین جای دنیا ارزیابی شده است؟
در اینجا دو مساله وجود دارد که باید تفکیک کرد. مساله اول این است که آیا ایران یا سایر کشورهای خاورمیانه افزایش دمای بیشتری دارند یا خیر؟ افزایش 3 /1 درجه سانتیگراد به معنی متوسط افزایش دمای خشکیهای سراسر زمین است بنابراین لزومی ندارد همهجا همین مقدار تغییر رخ داده باشد و برخی مناطق بیشتر از 3 /1 و برخی مناطق دیگر نیز کمتر از آن افزایش دما را تجربه کردهاند. ولی در یک نگاه اجمالی میتوان متوجه شد معمولاً مناطق خنکتر و سردتر، مثل نزدیکهای قطب شمال، قطب جنوب، مناطق شمالی روسیه و... مناطقی هستند که بیش از میانگین دما گرم شدهاند. به نظر میرسد روند افزایش دما در ایران تفاوت زیادی با میانگین افزایش دما ندارد و شاید قدری بیشتر از میانگین جهانی باشد. به لحاظ بارندگی نیز با اینکه ممکن است در سالهای اخیر میزان بارش کشور از میانگین بلندمدت کمتر باشد ولی به نظر میرسد روند واضحی از میزان بارش کل در بلندمدت وجود ندارد. منتها آنچه در مورد بارش دیده میشود کاهش تعداد روزهایی است که بارندگی داریم و افزایش میزان حجم هربار بارش. خود این اتفاق نیز یکی از شواهد وقوع تغییر اقلیم و گرمایش جهانی است (البته این مساله در تخصص من نیست). افزایش شدت بارندگی به ازای هر بار بارش میتواند باعث افزایش وقوع سیل شود. اما مساله دوم این است که آیا این کشورها آسیبپذیری بیشتری نسبت به سایر کشورها به ازای وقوع میزان ثابتی از افزایش دما دارند یا خیر؟ به طور خلاصه باید گفت مطالعات نشان میدهند هر چه کشورها درآمد کمتری داشته باشند یا کمتر توسعهیافته باشند میزان اثرات اقتصادی و اجتماعیای که میبینند بیشتر است.
اینجا شاید نقطه تلاقی اثر تغییر اقلیم بر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جوامع متاثر از تغییر اقلیم است که چطور با وقوع تغییر اقلیم زندگی مردم در ابعاد اقتصادی و اجتماعی دستخوش تحول میشود.
در ادبیات اقتصادی مخصوصاً در 3۰-2۰ سال گذشته بهطور مفصل تغییر اقلیم و اثرات آن بررسی شده است. در یک نگاه کلان، مطالعاتی که از دادههای پنل بینکشوری استفاده میکنند نشان میدهند بهطور متوسط میزان تولید ناخالص داخلی کشورها با تغییرات اقلیم یا افزایش دما کاهش پیدا میکند. البته نهتنها سطح تولید ناخالص داخلی کشورها بهطور میانگین کاهش پیدا میکند بلکه رشد اقتصادی کشورها نیز از افزایش دما تاثیر منفی میپذیرد. منتها این اثرات یا تنها در کشورهای فقیر دیده میشود یا میزان آنها برای کشورهای فقیرتر بیشتر از سایر کشورهاست. عمدهترین مکانیسمی که تغییرات اقلیم از طریق آن روی تولید و درآمد کشورها یا رفاه آنها اثر میگذارد از طریق کاهش تولیدات کشاورزی است. زیرا تولیدات کشاورزی بیش از سایر تولیدات به دما و آب و بارش وابسته هستند. کاهش تولید کشاورزی نهتنها کشاورزان را متضرر میکند بلکه سایر مردم را نیز از طریق افزایش قیمت غذا یا دسترسی به غذای کافی میتواند تحت تاثیر قرار دهد.
علاوه بر این اثرات باید به بحث سلامتی مردم نیز توجه شود. میزان مرگومیر مردم و بیماری نیز با وقوع افزایش دما و روزهای بهشدت گرم زیاد میشوند. وقتی دمای روزانه از حدی بالاتر میرود میزان مرگومیر در جوامع افزایش پیدا میکند ولی این اثرات در کشورهای کمتر توسعهیافته یا در حال توسعه شدت بیشتری دارد. مثلاً یک مطالعه معتبر نشان میدهد اثر وقوع روزهای بهشدت گرم روی مرگومیر در هند حدود شش برابر آمریکاست. دلیل این رخداد این است که مردم در کشورهای توسعهیافتهتر توان مقابله و تطبیق بیشتری با افزایش دما دارند. به عنوان مثال افراد بیشتری دسترسی به کولر دارند. بنابراین ایران نیز به عنوان یک کشور در حال توسعه با درآمد متوسط طبیعتاً تحت تاثیر این شرایط قرار خواهد گرفت.
اثرات منفی اقتصادی و اجتماعی تغییر اقلیم محدود به این موارد نیست. آثار منفی تغییرات اقلیم روی بهرهوری و عرضه نیروی کار، تولیدات صنعتی، مهاجرت، وقوع جرم و جنایت و خشونت نیز نشان داده شده است.
وقتی ویروس کرونا جهان را درگیر کرد، اتفاقاتی شبیه به همین نکاتی که شما تاکید کردید، رخ داد و کشورهایی که اقتصاد ضعیفی داشتند توان مقابله با شیوع این ویروس را نداشتند و از سویی کشورهایی که ساختار اقتصادی قویتری داشتند، توانستند بهتر مقابله کنند و جوامع خود را واکسینه کردند. تفاوت تغییرات اقلیمی و اثرپذیری جوامع به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی آنها مربوط است یا به مختصات جغرافیایی و آبوهوایی آنها ربط دارد؟
منظور این است که با فرض وقوع میزان مشابهی از تغییرات اقلیم، کشورهای در حال توسعه آثار منفی شدیدتری از کشورهای توسعهیافته تجربه میکنند که این مساله عمدتاً به دلیل توان کمتر مقابله با اثرات در کشورهای در حال توسعه است. به عنوان مثال در کشورهای توسعهیافته افراد بیشتری به کولر دسترسی دارند. بنابراین وقتی افزایش دما در این کشورها رخ میدهد افراد بیشتری میتوانند از خود در مقابل روزهای بهشدت گرم محافظت کنند. یا بازارهای مالی کاملتر هستند و کشاورزان میتوانند در صورت وقوع شوکهای خشکسالی در یک منطقه وام بگیرند و در سالهای ترسالی آن را جبران کنند ولی در کشورهای در حال توسعه لزوماً اینطور نیست. همچنین افراد بیشتری در کشورهای در حال توسعهیافته در بخش کشاورزی کار میکنند که از وقوع تغییر اقلیم آسیب میبینند.
عمدتاً کشورهای تولیدکننده گازهای گلخانهای که عامل اصلی تغییر اقلیم است، کشورهای صنعتی و توسعهیافته هستند. عمده کشورهای متضرر از تغییرات اقلیمی نیز کشورهای فقیری هستند که نقشی در بروز چنین بحرانی نداشتهاند. برای دستیابی به یک راهحل جهانی مقابله با تغییرات اقلیمی این تعارض را چگونه باید حل کرد؟ چه راهکاری در این زمینه وجود دارد؟
این نکته خیلی مهمی درباره تغییرات اقلیمی است. علت وقوع تغییرات اقلیمی انتشار گازهای گلخانهای است که مهمترین آنها دیاکسید کربن است. مهمترین علت پدید آمدن گازهای گلخانهای نیز سوزاندن سوختهای فسیلی از یکسو و جنگلزدایی از سوی دیگر است. به دلیل اینکه افرادی که کربن تولید میکنند خود همه هزینههای آن را نمیدهند و عمده هزینههای آن را که هزینههای اقتصادی و اجتماعی است به همه مردم دنیا تحمیل میکنند میزان تولید کربن بیشتر از حالت بهینه آن است. اصطلاحاً در اینجا شکست بازار رخ میدهد و شاید بتوان گفت بزرگترین شکست بازار در بین همه بازارهاست. آلایندههای محلی مانند ذرات معلق نیز همین خصوصیت را دارند ولی تفاوت عمدهای بین این دو وجود دارد. دیاکسید کربن برخلاف آلایندههایی مانند ذرات معلق که در تهران داریم یک آلاینده جهانی است یعنی مهم نیست چه کسی در چه کشوری آن را تولید میکند، مهم میزان کل دیاکسید کربن موجود در جو زمین است. آلایندههای محلی مانند ذرات معلق میتوانند به صورت محلی و توسط همان کشور و شهر مدیریت شوند زیرا تولیدکننده و افراد متضرر افراد همان کشور هستند و دولت آن کشور میتواند این مساله را با وضع قوانین مناسب حل کند. بسیاری از کشورها نیز تجربه موفق کاهش این آلایندهها را دارند ولی در مورد آلایندههای جهانی مانند دیاکسید کربن اینطور نیست. بهطور تاریخی عمده تولید کربن را کشورهای توسعهیافته انجام دادهاند و باعث افزایش دمای زمین شدهاند ولی شواهد نشان میدهند کشورهای فقیر که نقش زیادی در تولید کربن نداشتهاند اتفاقاً بیشتر از سایرین از این اتفاق متضرر میشوند. بنابراین بهطور عادی کشورهایی که تولیدکنندگان عمده کربن هستند انگیزه کافی برای کاهش میزان تولید کربن خود ندارند و این مساله بدون یک توافق بینالمللی جامع قابل حل نخواهد بود. مهمترین ابزار کشورها نیز برای کاهش تولید کربن خود قیمتگذاری تولید کربن با وضع مالیات بر انتشار کربن یا مبادله اجازه انتشار کربن است.
در این زمینه توافقهایی نیز مانند توافق کیوتو و پاریس تاکنون شکل گرفته است. با اینکه کشورهایی مانند ژاپن و کشورهای اروپایی تولید کربن خود را بر اساس این توافقها و با وضع مالیات بر تولید کربن یا راهاندازی بازار کربن مدیریت کردهاند ولی هنوز بخش بسیار کمی از کل تولید کربن در دنیا قیمتگذاری میشود. مشکل اینجاست که این توافقها ضمانت اجرایی لازم را ندارند و کشورها انگیزه تخطی از توافق را دارند و چنین توافقی نمیتواند یک تعادل باشد. یعنی ظاهراً به نفع کشور است اگر از توافق خارج شود به شرطی که بقیه به آن پایبند باشند بنابراین کشورها انگیزه تخطی دارند. توافقهای احتمالی آینده باید سعی کنند این مساله را حل کنند. به علاوه توافق باید به گونهای باشد که کشورهای توسعهیافته که بهطور تاریخی عمده تولید کربن فعلی را داشتهاند مسوولیت این امر را بپذیرند و کشورهای دیگر را به نوعی با انتقال تکنولوژی یا کمکهای مالی و امثال آن جبران کنند.
به نظر میرسد بالاخره دولتها باید به سمت یک راهحل نهایی که بتواند جهان را از اثرات تغییر اقلیم رهایی دهد، بروند. آیا این اراده بهطور کلی وجود دارد؟
به عنوان مثال ویلیام نوردهاس، اقتصاددانی که سال 2018 جایزه نوبل اقتصاد را به خاطر کارهایش در زمینه تغییرات اقلیم گرفت راهحلی را به نام climate change club مطرح میکند. به این صورت که کشورهایی که میخواهند عضو این باشگاه شوند باید محدودیتهایی را برای تولید کربن بپذیرند و پیاده کنند. از طرفی کشورهای عضو روی واردات کالا از کشورهای غیر عضو تعرفه واردات (مثلاً سه درصد) قرار میدهند. در واقع این یک تنبیه برای کشورهایی است که کربن خود را کم نکرده و عضو این باشگاه نیستند و به آنها انگیزه میدهد عضو باشگاه شوند. همچنین انگیزه تخطی از توافق را نیز از کشورهای عضو میگیرد. با قرار دادن معافیت برای کشورهای با درآمد کم و تبصرههای مشابه نیز میتوان به نوعی برای این کشورها جبران کرد. البته مساله پیچیدگیهای زیادی دارد ولی بهطور کلی به نظر میرسد پیدا کردن یک توافق مناسب محال نیست. منتها من نمیدانم آیا در حال حاضر اراده کافی برای عملیاتی شدن چنین توافقی وجود دارد یا خیر؟
در مقالهای که نوشتهاید در بررسی و ترکیب آمارهای سازمان آمار و هواشناسی در مورد ترکیب درآمد و هزینه خانوارهای روستایی ایرانی و افزایش دما به این جمعبندی رسیدهاید که درآمد و مخارج سرانه حقیقی خانوارهای روستایی ایران بهطور متوسط با یک درجه افزایش دما به میزان هشت درصد کاهش مییابد. این کاهش درآمد و کاهش رفاه خانوارهای ایرانی به چه معنی است؟
در مطالعهای که انجام شده اثر گرم شدن هوا بر روی میزان هزینه و درآمد خانوارها بررسی شده است. هزینه و درآمد شاخصی از رفاه خانوارها هستند. در ادبیات اقتصادی مساله خیلی مهمی که وجود دارد و نوبلیستهای اقتصاد امسال نیز به آن پرداختهاند، این است که بین همبستگی و علیت تفاوت قائل شویم. ما ممکن است ببینیم یک جاهایی هوا گرمتر است و درآمد سرانه پایینتری هم دارند ولی این به معنی این نیست که چون هوا گرم است درآمد سرانه پایینی دارند. مثلاً در طول 50 سال گذشته استان سیستانوبلوچستان از تهران گرمتر بوده و مردم آن درآمد سرانه کمتری داشتهاند ولی نمیتوان گفت لزوماً علیتی بین این دو وجود دارد. برای رفع این مشکل به جای مقایسه مناطق مختلف با یکدیگر از مقایسه یک منطقه در طول زمان با میانگین همان منطقه استفاده میشود و ما نیز در این مطالعه از این روش استفاده کردهایم تا اثرات علی افزایش دما و کاهش بارش را روی میزان درآمد و مخارج سرانه خانوارها به دست آوریم. بر اساس این مطالعه، به ازای یک درجه گرم شدن هوا هشت درصد میزان مخارج سرانه و بهطور مشابه درآمد سرانه خانوارهای روستایی کاهش پیدا کرده است. البته برای شهریها نیز اثرات منفی وجود دارد اما اثرات نسبت به روستاها کمتر و حدوداً 5 /4 درصد است. به علاوه هرچه از دهکهای فقیرتر به دهکهای پردرآمدتر حرکت میکنیم میزان این اثرات کاهش مییابد بهطوری که میزان اثرات برای کمدرآمدترین دهک روستایی به ۱۵ درصد میرسد در حالی که میزان اثرات روی پردرآمدترین دهک نزدیک صفر است. اگر سناریوهای خوشبینانه و بدبینانه پیشبینی افزایش دما تا انتهای قرن ۲۱ را در نظر بگیریم که به ترتیب 5 /1 و 5 /4 درجه سانتیگراد هستند میتوان گفت میزان کاهش درآمد سرانه برای دهک کمدرآمد بین ۲۲ تا ۶۷ درصد خواهد بود در حالی که برای دهک پردرآمد این عدد از پنج درصد تجاوز میکند. بنابراین تغییرات اقلیم میتواند بهطور قابل ملاحظهای نابرابری را در جامعه افزایش دهد.