طراحی بازار
چگونه میتوان بازارهایی با عملکرد بهتر داشت؟
مدلهایی که در کتابهای استاندارد درسی علم اقتصاد وجود دارند، به بازارها به عنوان نهادهایی مینگرند که در آنها، در یک قیمت مشخص، عرضه و تقاضا یکدیگر را خنثی کرده و یک تعادل ایجاد میشود. اما بازارهای واقعی طراحیهای مخصوص به خود را دارند و قواعدی که باعث میشود تعادل در آنها ایجاد شود، متفاوت است. ویژگیهای هر بازار، روی کسانی که در بازار فعالیت دارند اثر میگذارد و تخصیص را تحت تاثیر قرار میدهد. در واقع ویژگیهای هر بازار، منش عاملان بازار را تعیین میکنند، انگیزههایی را که در پس هر کنش وجود دارند مشخص میسازند، تعیین میکنند که اطلاعات چگونه ردوبدل شود، تعاملات میان عاملان بازار را تحت تاثیر قرار میدهند و نهایتاً، تعیین میکنند که تخصیص چگونه صورت گیرد. بازارهایی که به خوبی طراحی شدهاند، قواعدی دارند که رفتار عوامل بازار را به منظور رسیدن به پیامد مطلوب، با یکدیگر هماهنگ میکند. با این حال، همه بازارها طراحی خوبی ندارند. مطالعاتی که در حوزه طراحی بازار صورت میگیرند، تمرکزشان روی این قواعد است تا بدین طریق بتوان تشخیص داد که چه موقع شکست بازار میتواند رخ دهد و چگونه میتوان از طریق طراحی نهادهای بهتر، از این شکستها جلوگیری کرد.
این تمرکز روی تعیین شرایطی که در آن شکست بازار میتواند رخ دهد و همچنین تمرکز روی راهحل جلوگیری از شکست بازار تا اندازه بسیار زیادی در مطالعات مربوط به حوزه سازماندهی صنعتی با IO صورت گرفته است. همچون طراحان بازار، اقتصاددانان حوزه IO نیز علاقه دارند که ساختار و رفتار عوامل بازار را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و همچنین اثر ساختار و عوامل بازار را روی عملکرد بازار بسنجند. محققان هر دو حوزه، علاقهمند به شکلدهی قوانین و طراحی سیاستها هستند. مضاف بر این، محققان هر دو حوزه از ترکیب رویکردهای تئوریک و تجربی در تحقیقاتشان استفاده میکنند. اخیراً طراحان بازار به استفاده از روشهایی که در سازماندهی صنعتی استفاده میشود روی آورده و برعکس آن نیز شایع شده است.
سازماندهی صنعتی و طراحی بازار، بیشتر از اینکه در استفاده از روشها و همچنین اهداف با یکدیگر تفاوت داشته باشند، در تاکیدشان روی سرچشمههای شکست بازار و اصلاحاتی که میتواند از این شکستها جلوگیری کند از هم متفاوت هستند. در حالی که سازماندهی صنعتی، رقابت ناقص یا imperfect competition، اصلیترین دلیل شکست بازار قلمداد میشود، در طراحی بازار، این مکانیسم خود بازار است که عامل شکست بازار تلقی میشود. طراحان بازار معتقد هستند که اگر مکانیسم بازار، طراحی ضعیفی داشته باشد، تخصیص منابع ناکارا خواهد بود یا انگیزههایی که به ناکارایی منجر میشوند تقویت خواهند شد. در سازماندهی صنعتی، عموماً سرچشمههای قدرت بازار مورد بحث قرار میگیرند و اصلاحات نیز بر اساس این سرچشمهها خواهند بود. در حالی که در طراحی بازار، راهحل مقابله با شکستهای بازار از دل قواعد بازار میگذرد.
نکته این است که یک رویکرد کلنگر در مسیر مطالعه بازارها، هر دو نوع مشکل را مدنظر قرار میدهد. تشخیص دلیل شکست بازار نیازمند بررسی طراحی بازار در کنار ماهیت رقابتی است که در آن بازار وجود دارد. درمان شکست بازار نیز نیازمند این است که هر دو اینها مورد توجه قرار گیرند و همچنین نباید از تعاملات میان آنها غافل بود. قابل ذکر است که چگونگی طراحی یک بازار میتواند روی عملکرد بازار (به این لحاظ که قدرت بازار چقدر است) تاثیر بگذارد و همچنین اینکه قدرت بازار چقدر است و رقابت در آن در چه سطحی قرار دارد میتواند روی کارایی قواعد بازار اثر بگذارد. بنابراین اگر کسی بخواهد فقط از دید سازماندهی صنعتی به قضیه نگاه کند و قدرت بازار مدنظرش باشد یا اگر بخواهد فقط از دید طراحی بازار به قضیه نگاه کند و قواعد بازار مدنظرش باشد، ممکن است نتواند بهطور کامل و دقیق همه ابعاد مساله را درک کند. طراحی بازار سه هدف عمده دارد. اولین هدف، تشخیص شکستهای بازار بالقوه (شرایطی که در آن شکست بازار محتمل است) و تعیین دلایل این شکستهاست. دومین هدف که یک هدف تکمیلی است، سنجش بازارها و مقایسه طرحهای جایگزین به منظور درک اثرات کیفی و کمی طرحهای مختلف برای یک بازار است. سومین هدف، ارائه طرحهای بهبودیافته و تازه برای بازار با استفاده از چیزهایی است که در نتیجه پیگیری هدف اول و هدف دوم فراگرفته شده است. در ادامه به زبان ساده توضیح خواهیم داد که طراحی بازار چیست و مثالهایی از آن را بررسی میکنیم.
طراحی بازار به زبان ساده
تعریف طراحی بازار بهطور مختصر، کمی سخت است. اما به نظر بهترین تعریف برای آن همان مفهوم نظریه بازی وارونه (از آخر به اول) است. طی سه دهه گذشته بسیار روی حوزه نظریه بازی کار شده است. نظریه بازی به ما کمک میکند تا بفهمیم که چگونه نهادها بر روی رفتار عاملان اقتصادی تاثیر میگذارند. حالا بسیار بیشتر از 50 سال گذشته در این مورد میدانیم. پس به منظور رسیدن به پیامد و رفتاری که انتظار داریم رخ دهد، تلاش میکنیم تا نهادهای بازارها را طراحی کنیم. اساساً این همان چیزی است که طراحان بازار انجام میدهند. برای درک این موضوع میتوانید به مثالهای موفقی از طراحی بازار رجوع کنید. برای مثال هر سال در آمریکا حراجهای مربوط به فروش امواج الکترومغناطیسی (که توسط دولت انجام میشود) را داریم و این بازاری است که معاملات میلیارددلاری را شامل میشود. آنچه طراحان بازار به دنبال آن هستند، طراحی قوانین این حراجها به نحوی است که به پیامد بخصوصی منجر شود. آنها میخواهند اطلاعات شفاف باشد و چندین برنده در حراجها وجود داشته باشد. همچنین میخواهند شرکتهای کوچک نیز توانایی ورود و رقابت در این بازارها را داشته باشند. بنابراین برای رسیدن به پیامد بهخصوصی که آن را کارایی اجتماعی مینامند، نهادهای بازار را برای رسیدن به این هدف طراحی میکنند و این همان چیزی است که طراحی بازار در مورد آن مطالعه میکند. احتمالاً اینگونه فکر میکنید که این همان کاری است که علم اقتصاد باید آن را انجام دهد. دقیقاً همینطور است. زیرا در واقع فلسفه طراحی بازار تقریباً به صد سال پیش و نظریات هایک برمیگردد.
تاکنون شرکتهایی همچون گوگل از ایده طراحی بازار استفاده کردهاند اما استفاده از طراحی بازار فقط مختص دنیای اینترنت نیست. بازارها به هم متصل هستند. بازار امواج الکترومغناطیسی خارج از اینترنت است، اما بسیار به بازار اینترنت مرتبط است. زیرا هرکس که امواج الکترومغناطیسی را داشته باشد تعیین میکند که بازار اینترنت چگونه پیش برود. در مورد سیستم انتخاب مدرسه نیز طراحان بازار موفق عمل کردهاند که این نیز مثالی دیگر از بازارهای خارج از اینترنت است. برنامه انطباق محل اقامت و استخدام پزشکان در بیمارستانها با رشته تحصیلی مورد علاقه آنها، احتمالاً اولین موفقیت بزرگ طراحی بازار است. همچنین بازار مبادله کلیه مثالی دیگر از بازارهای خارج از اینترنت است که طراحی بازار در آن موفق بوده است. چیزی که در مورد طراحی بازار بسیار قابل توجه جلوه میکند این است که طراحان بازار سعی میکنند بدون اینکه قیمت و پول را وارد مساله کنند، به بهترین شکل کالاها را تخصیص دهند. داستانهایی که در مورد موفقیتهای طراحی بازار وجود دارند، در بازارهایی هستند که اساساً قیمت در آنها هیچ نقشی ایفا نمیکند یا آنقدر مهم نیست. به عنوان مثال میتوان به همان بازار محل زندگی و استخدام پزشکان یا انتخاب مدرسه اشاره کرد.
اما یک سوال مهم! چرا ما در طراحی بازار به مشکلی برمیخوریم که در تضاد با بازار است؟ مثلاً ما میخواهیم خانهها را به شکل کارا تخصیص دهیم. در اینجا خود بازار این کار را انجام خواهد داد. چرا نباید بگذاریم بازار همچون این مثال در تمام موارد دیگر به کار خود ادامه دهد؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا باید توجه داشت که در مواقعی بازارهایی را داریم که پول نقش اول را در آنها بازی میکند و پول بازار را به تعادل میرساند. اما در بعضی مواقع اینگونه نیست. در مورد ویژهبرنامه ملی تطابق محل اقامت پزشکان آمریکا با رشته تحصیلی مورد علاقه آنها، یکی از محدودیتها این است که حقوق و دستمزد ثابت است. اگرچه این ثابت بودن دستمزدها با مفاهیم رقابت و بازار آزاد در تضاد است، اما قانونی است که برای حل مشکل باید گذاشته میشد. دلیلی که در این مورد به طراحان بازار مراجعه شد این بود که شکست بازار وجود داشت. داستان از این قرار بود که پزشکانی در سال اول تحصیلشان وجود داشتند که نمیدانستند میخواهند کدام گرایش را برای تخصص انتخاب کنند. اما به دلیل استعدادشان، بیمارستانها در سال دوم تحصیلی پزشکان، شروع کردند به ارائه پیشنهاد به آنها برای به استخدام درآوردنشان در گرایشی خاص. این روند نوعی رقابت را در میان بیمارستانها به وجود آورد. بدینگونه که در سال اول تحصیل پزشکان به آنها پیشنهاد کار میشد. تا این حد که پزشکانی بودند که از طرف بیمارستانها به آنها پیشنهاد میشد به عنوان متخصص پیوند کلیه به استخدام آنها درآیند. در حالی که خود پزشکان نمیدانستند به چه چیزی علاقه دارند. با این حال پیشنهاد بیمارستانها را به دلیل دستمزد و موقعیت شغلی خوب میپذیرفتند. در نتیجه این بازار با شکست روبهرو شد.
آنچه علم طراحی بازار به عنوان پیشنهاد ارائه داد این بود که دستمزد ثابتی برای پزشکان در نظر گرفته شود. سپس پزشکان آزاد بودند تا با توجه به درخواست بیمارستانها به هرجایی که میخواهند بروند. ممکن است بگویید که چرا پزشکان باید دستمزدهای ثابت را بپذیرند. نکته اینجاست که اگر واقعاً هیچ محدودیتی در طراحی بازار وجود نداشت، خیلی سادهتر میشد یک وضعیت کاراتر را نسبت به وضعیت کنونی ایجاد کرد. اما حقیقت این است که در نهایت باید قبول کرد محدودیتهایی وجود دارد و سپس با توجه به آنها اقدام کرد. در واقعیت نیز این چنین است. یک مثال آن بازار مبادله کلیه است. قیمت کلیه در ایالات متحده طبق قانون برابر صفر است. آیا این قیمت درستی است؟ احتمالاً خیر. زیرا عرضه کلیه بسیار کمتر از تقاضای آن است. این برای طراحان بازار یک محدودیت به حساب میآید که نمیتوانند آن را تغییر دهند. بنابراین پذیرفتن این محدودیتها بهترین کاری است که میتوانند انجام دهند.
بگذارید یک مثال دیگر بزنیم: بازار اهدای خون. مردم از اینکه بدون دریافت پول خون خود را اهدا میکنند حس خوبی دارند. از طرف دیگر اگر به یکی از کلینیکهای انتقال خون که در عوض دریافت خون به شما پول میدهند بروید خواهید دید افرادی که به این کلینیکها مراجعه میکنند، سعی دارند به صورت ناشناس از آنجا خارج شوند. بنابراین با تعریف پول در این بازار شرایط فرق خواهد کرد. در واقع پول در این شرایط ماهیت عمل را مشخص میکند. همان چیزی که مایکل سندل و فیلسوفان دیگر آن را ماهیتدهی به اعمال اخلاقی عنوان میکنند، اینجا در مورد پول صادق است. در مورد خون، یکی از مسائل مربوط به پرداخت پول در ازای آن، انتخاب است. اینکه اگر شما پول را وارد جریان کنید، چه کسی در این شرایط خون اعطا خواهد کرد مهم است.
در طراحی بازار بسیار مهم است که در جایی که ارزش اجتماعی وجود دارد، بتوان انگیزه پولی را با انگیزه اجتماعی ترکیب کرد، نه اینکه انگیزه اجتماعی را با وارد کردن انگیزه پولی از بین برد. برای مثال تمام پلیسها و افرادی که به خدمت ارتش درمیآیند حقوق دریافت میکنند. اما مردم به آنها احترام میگذارند و آنها را به عنوان قهرمان میشناسند. این یعنی طراحان بازار موفق شدهاند انگیزه مالی را بدون از بین بردن ارزش اجتماعی کار، وارد قضیه کنند. ارتش مثال بسیار خوبی از این موضوع است. اگر امروزه در ایالات متحده به کسی بگویید که در ارتش خدمت میکنید، این کار، ارزش اجتماعی بیشتری از زمانی که افراد به صورت سرباز اجباری در ارتش خدمت میکردند دارد. زیرا واقعاً ایثار شما را میرساند و اینکه به اجبار به ارتش نرفتهاید؛ حتی با اینکه در سیستم جدید حقوق بیشتری به شما پرداخت میشود. در واقع با این کار و با تعریف پول در سیستم، نهتنها از ارزش اجتماعی کار کاسته نشده، بلکه بالا نیز رفته است.
اما یک نکته مهم دیگر هم وجود دارد. اینکه ایالات متحده از سیستم سربازی اجباری به این سیستم جدید جابهجا شده است. سوال این است که اگر آمریکا از سیستم سربازی داوطلبانه با پرداخت صفر به سربازی داوطلبانه با دستمزد سالانه برابر با 100 هزار گذار میکرد، آنگاه نگرش عمومی چگونه میبود؟ پاسخ مشخص نیست.
جمعبندی
یک جنبه هیجانانگیز در تحقیقاتی که در حوزه طراحی بازار انجام میشوند این است که در طراحی بازار، تعاملات نزدیک با دنیای واقعی وجود دارد. بازارهای مختلف و قواعد مخصوص به هر یک از آنها (قواعدی که به شکلها و اندازههای مختلف وجود دارند) در طراحی بازار مورد بررسی قرار میگیرند. طراحان بازار به دنبال این هستند که کدام قواعد مهم هستند و کدام قواعد باید از بین بروند. اما با توجه به بیشمار قاعدهای که وجود دارد، معمولاً واضح نیست که کدام قاعده مهم است و کدام مهم نیست. بنابراین طراحان بازار نیاز دارند که ببینند هر قاعده چگونه عمل میکند و تعامل هر قاعده با رفتار عاملان بازار چگونه است. انجام چنین کاری (درگیر شدن با بازارها در دنیای واقعی مثل بازار کلیه و اهدای خون و فروش امواج الکترومغناطیسی و جفتوجور کردن پزشکان با بیمارستانها و...) نهتنها دانش اقتصاددانان را در مورد بازارها افزایش میدهد، بلکه به آنها اجازه میدهد که با طراحی بهتر بازارها، به عملکرد کاراتر منجر شوند. در مطالعات حوزه طراحی بازار، اگرچه نقطه شروع معمولاً نهادهای بازاری هستند که از قبل وجود دارند، اما همچنین میتوان یک شکاف را شناسایی کرده (مشکلی که به وضوح نیاز به نهادهای جدید بازار دارد) و از آنجا تحقیق را آغاز کرد. همچنین باید توجه داشت که طراحان بازار همواره با محدودیتهایی روبهرو هستند که مدلهای استاندارد در کتابهای درسی علم اقتصاد به آنها نمیپردازند. طراحان بازار نمیتوانند در دنیای واقعی آنطور که دلشان میخواهد اقدام به مدلسازی کنند و باید با توجه به شرایط و محدودیتهایی که وجود دارد، بازارهایی را طراحی کنند که با انبوه محدودیتها، کارایی آنها حداکثر باشد.