متخصص دوران رکود
چرا کتاب شجاعت عمل به کار سیاستگذار پولی میآید؟
یکی از کتابهای منتشرشده در انتشارات دنیای اقتصاد در سال 1400 خاطرات مردی است که در دوران بحران مالی 2008 سکاندار اثرگذارترین نهاد پولی در دنیا، یعنی فدرالرزرو یا همان بانک مرکزی آمریکا بود. بن برنانکی در این کتاب که با عنوان کامل «شجاعت عمل، خاطراتی از سالهای بحران و پس از آن» توسط علی حبیبی ترجمه و به بازار روانه شده، توضیح میدهد که چگونه با پیادهسازی سیاستهای پولی به مقابله با بحران رفته و توانسته آن را کنترل کند؛ بحرانی که به گفته او، همفکران و موافقانش میتوانست مخربتر از رکود بزرگ دهه 1930 باشد اما او به عنوان متخصص دوران رکود میدانست که چگونه باید این بحران را کنترل کند. قضاوتها در مورد برنانکی و عملکردش در فدرالرزرو در دوران بحران مالی 2008 معمولاً سیاه و سفید است؛ یا او را تقدیر و تحسین میکنند یا با نقدهای تند و تیزی او را «بن هلیکوپتر» میخوانند که سیاستش صرفاً پولپاشی بیهدف بود. حالا ترجمه این کتاب توسط انتشارات دنیای اقتصاد و در دسترس قرار گرفتنش، این فرصت را به خواننده ایرانی، بهویژه سیاستگذار پولی و کارشناسان و علاقهمندان این حوزه اقتصادی داده است که بتوانند از زبان خود او که یک معلم اقتصاد قهار بوده و هست، بخوانند؛ نه به جهت قضاوت عملکردش که شاید دیگر چندان به کار ناید اما به خاطر درس گرفتن از تجربههای کمنظیر یک استاد اقتصاد که نقش اول مبارزه با یک بحران مالی بود که در یک بازه دوساله تقریباً تمام دنیا را تکان داد. همه اینها خواندن کتاب قطور و پرحجمی مانند «شجاعت عمل» را نهفقط ضروری که جذاب میکند.
بن هلیکوپتر یا متخصص دوران رکود
بن شالوم برنانکی، 13 دسامبر سال 1953 در ایالات متحده متولد شد، در خانوادهای که اصالتاً مهاجران اروپایی بودند، شاید مانند بسیار دیگری از ساکنان ینگه دنیا. پدربزرگ او، جوناس برنانکی 32 سال قبل از تولد بن در روز پایانی ماه ژوئن و در سن 30سالگی، به خاک آمریکا پا گذاشت. او متولد لهستان و به عقیده بن برنانکی، کارآفرینترین عضو خانواده بود. در واقع هر چهار پدربزرگ و مادربزرگ وی، مهاجران اروپایی بودند که بلافاصله یا اندکی بعد از جنگ جهانی دوم به ایالات متحده وارد شدند، به امید آنکه بتوانند زندگی بهتری را برای خود و فرزندانشان فراهم کنند. به همین دلیل است که برنانکی اعتقاد دارد، همه ساکنان فعلی ایالات متحده به نوعی مهاجر به شمار میآیند. بن برنانکی، به عنوان اولین فرزند پسر دوم جوناس، در آگوستای جورجیا به دنیا آمد و در دیلون کارولینای جنوبی بزرگ شد. پدرش، فیلیپ ریچارد برنانکی، داروسازی بود که به همراه برادرش (عموی بن) داروخانهای را در شهر دیلن اداره میکرد. این داروخانه که توسط پدربزرگ بن تاسیس شده بود، تا مدتها تنها داروخانه این شهر کوچک محسوب میشد. خانواده برنانکی به خاطر نحوه برخورد با بیماران و مشتریان، از احترام بسیار زیادی در بین شهروندان برخوردار بودند. مادر او ادنا فریدمن در ابتدا معلم مدرسه بود اما با به دنیا آمدن بن تدریس را رها کرد و تنها گاهی در داروخانه همسرش کار میکرد. برنانکی در همین شهر، مدرک دیپلم خود را در سال 1971 گرفت و ادامه راه تحصیل را در دانشگاه هاروارد پی گرفت. برنانکی بعد از اخذ لیسانس اقتصاد در سال 1975 به امآیتی رفت و چهار سال بعد از این دانشگاه با مدرک دکترای اقتصاد فارغالتحصیل شد. برنانکی با تحصیل در این دو دانشگاه، این شانس را پیدا کرد که در کلاس درس اقتصاددانان زبده و مشهوری بنشیند. استاد راهنمای او برای پایاننامه دکترایش استنلی فیشر بود و رودیگر دورنبوش و رابرت سولو دیگر اعضای کمیته ارزیابی پایاننامهاش بودند. او البته از کمک استادان مطرح دیگری مانند دیل روگنسن و پیتر دایاموند نیز بهره گرفت. یعنی حداقل دو نوبلیست فقط در جریان نوشتن پایاننامه او را راهنمایی کردند. او در قلب جریان اصلی علم اقتصاد رشد کرد و با نخبگان این علم همراه شد.
برنانکی در دانشگاههای مختلفی مانند استنفورد، نیویورک و پرینستون، اقتصاد تدریس کرد و بین سالهای 1996 تا 2002 که تصمیم گرفت وارد دولت شود، ریاست دانشکده اقتصاد پرینستون را برعهده داشت. او کتابهای درسی عمدهای را به رشته تحریر درآورده است که میتوان به کتابهای «اقتصاد کلان»، «سیاست پولی» و «اصول اقتصاد خرد» اشاره کرد که با کمک همکارانش نوشته شد. او همچنین به عنوان سردبیر در نشریه American Economic Review فعالیت داشت و جزو اقتصاددانانی بود که مقالههای زیادی در ژورنالهای معتبر اقتصاد چاپ کرد.
برنانکی در سال ۲۰۰۲ به عضویت شورای حکام فدرالرزرو درآمد. جرج بوش در سال 2005 او را به عنوان رئیس شورای مشاوران اقتصادی رئیسجمهور منصوب کرد و در نهایت در پایان همان سال توسط بوش برای ریاست فدرالرزرو معرفی شد. او از ابتدای فوریه 2006، دو سال قبل از شروع بحران مالی، به عنوان چهاردهمین رئیس فدرالرزرو کار خود را شروع کرد و جانشین آلن گرینسپن، باسابقهترین رئیس فدرالرزرو شد. اگرچه ماه عسل او در فدرالرزرو بسیار کوتاه بود و طوفان بحران مالی شرایط کاری او را بسیار سخت و دشوار کرد اما دولت دموکرات بعدی هم به او اعتماد کرد و اوباما در سال 2009 او را برای دومین دوره کاری در فدرالرزرو پیشنهاد کرد تا او تا پایان ژانویه 2014 در این سمت باقی بماند.
بحران مالی 2008 باعث شد او به یکی از مشهورترین اقتصاددانان در عرصه سیاستگذاری و یکی از روسای شاخص فدرالرزرو تبدیل شود. در حالی که برخی منتقدانش او را به پولپاشی متهم میکردند و عکسش سوار بر هلیکوپتر و پاشیدن پول بارها در نشریات مختلف چاپ شد، بسیاری بر این عقیده بودند که نبود او و سیاستهایش بحران مالی 2008 را به رکود بزرگ دیگری در تاریخ اقتصاد آمریکا و حتی جهان تبدیل میکرد. برنانکی در سال 2009 از سوی مجله تایم به عنوان «چهره سال» برگزیده شد و ریچارد استنگل، سردبیر تایم، در مورد این انتخاب نوشت: داستان این انتخاب فقط در مورد آنچه رخ داده نیست، بیشتر مربوط به آنچه است که اتفاق نیفتاد.
شجاعت عمل
«در همه بحرانها، عدهای هستند که با شجاعت تمام عمل میکنند و عدهای نیز از انجام کوچکترین کاری هراس دارند.» این جملهای از بن برنانکی است که در دیباچه کتاب «شجاعت عمل» آمده است. اگرچه آلن گرینسپن در دوران طولانی ریاستش بر فدرالرزرو که نزدیک به دو دهه به طول انجامید، بسیار اندک در رسانهها و گفتوگوهای مطبوعاتی حاضر شد و قائل به این نبود که باید سیاست پولی را در مجامع عمومی بیان کند چون بازارها از گفتههایش متاثر میشوند، اما در مقابل برنانکی ابایی از گفتوگو نداشت و در کنفرانسهای مطبوعاتی یا بین دانشجویان حاضر میشد و تلاش میکرد سیاستهای پولی فدرالرزرو و اهدافی را که دنبال میکرد، شفافسازی کند و این خود شاید سیاستی در دوران بحران مالی بود.
برنانکی در دوران تحصیلش به تشویق استنلی فیشر وقت زیادی را به مطالعه دوران رکود بزرگ گذراند و به خصوص نوشتههای میلتون فریدمن را مورد توجه قرار داد. فریدمن مقصر اصلی رکود بزرگ را فدرالرزرو میدانست که در آن دوران سیاست پولی مناسبی برای افزایش حجم پول در اندازه و زمان مناسب به کار نبرده است. برنانکی به قدری در مورد این برهه از تاریخ اقتصاد آمریکا مطالعه کرد که خود را متخصص دوران رکود خواند: «همانطور که عدهای خود را کارشناس جنگهای جهانی یا هر مقطع دیگر تاریخی میدانند؛ من نیز به کارشناس دوران رکود بزرگ تبدیل شدهام.» تخصصی که احتمالاً بسیار به کارش آمد.
برابر آنچه علی حبیبی، مترجم، توضیح میدهد کتاب در سه بخش تنظیم شده است. در بخش نخست، شامل فصلهای اول تا ششم، نویسنده به معرفی خود، پیشینه خانوادگیاش، روند تکاملی شخصیتش، داستان ورودش به دانشگاه و علاقهمندیاش به علم اقتصاد و چگونگی تبدیل شدن از فردی دانشگاهی به یک سیاستگذار و فرد موثر در محافل سیاستگذاری میپردازد. با مطالعه این بخش، خواننده بهخوبی با ویژگیهای فردی و زمینههای فکری نویسنده آشنا شده و از این موضوع که تصمیمهای سیاستی وی برای مقابله با چالشها و پیامدهای بحران بر چه بنیانی استوار بوده است آگاه میشود.
بخش دوم، شامل فصلهای هفتم تا هجدهم، که بهطور قطع خواندن آن برای استادان، دانشپژوهان، برنامهریزان و سیاستگذاران جذابتر و شیرینتر خواهد بود، داستان چگونگی آغاز بحران، دیدگاههای رقیب درباره ریشههای بحران و چگونگی مقابله با آن، بهکارگیری ابزارهای سنتی و نامتعارف در حوزه سیاستهای پولی و مالی، با هدف کاهش آثار ویرانگر بحران و کوتاهتر کردن دوره زمانی آن و چالشها و محدودیتهایی است که وی و همکارانش با آن روبهرو بودهاند. بخش سوم کتاب، فصلهای نوزدهم تا بیستوسوم، به بیان رخدادهای صورتگرفته پس از فروکش کردن بحران و قرار گرفتن اقتصاد آمریکا و اقتصاد جهانی در مسیر بهبود نسبی اختصاص دارد. در این بخش، نویسنده به موضوعاتی چون لزوم کنار گذاشتن رویکردها و ابزارهای سنتی سیاست پولی و بهکارگیری ابزارهای نوین و نامتعارف، لزوم پایهریزی یک نظام مالی نوین برای آمریکا و جهان، تاکید بر لزوم حفظ استقلال فدرالرزرو و دیگر بانکهای مرکزی از جناحبندیها و تصمیمگیریهای سیاسی، لزوم تکیه بر معیارهای علمی در اتخاذ تصمیمهای سیاستی و پرهیز از دخالت دیدگاههای جناحی در این فرآیند و ضرورت همکاری بینالمللی در امر سیاستگذاری اقتصادی، بهدلیل ماهیت و گستره جهانی نظام مالی و درهمتنیدگی فراوان اقتصاد جهانی، اشاره میکند. درعینحال، نویسنده در فصلهای مختلف کتاب، بهویژه در بخشهای دوم و سوم، تلاش کرده است تا به انتقادهای صورتگرفته از خود و همکارانش پاسخ گفته و ضمن تشریح شرایطی که به اتخاذ این تصمیمها منجر شده، دلایل توجیهی اقداماتش را بیان کند.
مطالعه این کتاب بدون تردید میتواند درسهای سودمند زیادی برای سیاستگذار، کارشناس و پژوهشگران حوزه پولی و البته دانشجویان اقتصاد داشته باشد. گرچه باور محکمی در بین اذهان عمومی وجود دارد که مدیران باید افرادی مجرب در حوزه کاری خودشان باشند و برابر آن گفته معروف «عکس با شورت ورزشی» در حوزه خودشان استخوان خرد کرده و از همکف به طبقات مدیریتی بالا رسیده باشند اما در جامعه اقتصادی بسیار گفته میشود که سکان بانک مرکزی باید در دست یک «اقتصاددان» باشد چراکه این نهاد وظیفه مهم سیاستگذاری پولی را برعهده دارد و در واقع نقطه اصلی کاربرد علم اقتصاد است. بن برنانکی در این کتاب عنوان میکند که سیاستگذاری اقتصادی فرآیندی علمی است که باید از پشتوانه نظری مناسب برای سیاستهای اتخاذشده برخوردار باشد. او توضیح میدهد که پیش از برگزاری هر یک از نشستهای کمیته فدرال بازار باز دو جلد گزارش، یکی برای ارائه دادهها و تحلیلهای مربوط به عملکرد اقتصاد آمریکا و اقتصاد بینالمللی (با عنوان کتاب سبز) و دیگری بهمنظور مرور تحولات بازارهای مالی و مقایسه آثار احتمالی گزینههای مختلف سیاست پولی (با عنوان کتاب آبی) توسط اقتصاددانها و متخصصان فدرالرزرو تهیه میشود که اعضای کمیته تمامی تصمیمهای خود را بهصورتی سازگار با اطلاعات و تحلیلهای ارائهشده در این دو گزارش اتخاذ میکنند.
در عین حال نکته مهمی که او در کتاب به آن اشاره دارد و میتواند به کار سیاستمداران ایرانی اعم از وزرا و دولتمردان یا نمایندگان مجلس بیاید، این است که احزاب و متفکران سیاسی کمترین مداخله را در سیاستگذاری اقتصادی داشته و با شنیدن توضیحات کارشناسی فدرالرزرو، طرحهای کارشناسی را با کمترین اصلاحات و مداخله تصویب میکردند. جایگاه فدرالرزرو نیز در تدوین و طراحی و اجرای سیاست پولی نقش بیبدیل و یگانهای است که استقلال آن نیز از سوی دیگر نهادهای دولتی به رسمیت شناخته شده است. برنانکی در کتاب به این مساله مهم نیز اشاره دارد و مینویسد برابر پژوهشهای صورتگرفته از اوایل دهه 1990، کشورهایی که در آنها بانک مرکزی از درجه استقلال بالاتری برخوردار است در زمینه کنترل تورم و دستیابی به رشد اقتصادی موفقیت بیشتری داشتهاند. او همچنین با وجود سخنرانیهای متعدد و حضور در مجامع مختلف برای شفافسازی سیاستهای فدرالرزرو، تاکید دارد که سیاستگذار پولی باید در انتخاب واژگان خود دقت و هوشمندی بالایی داشته باشد. به همین دلیل پس از هر نشست کمیته بازار باز فدرال، بیانیه پایانی آن با دقت بالا تنظیم میشود و گاهی ساعتها بحث روی تکتک کلمات و بار معنایی آنها صورت میگیرد. از دیگر نکات مهمی که برنانکی در کتاب خود به آن اشاره دارد و بسیار میتواند برای دیگر کشورها از جمله کشور ما به کار بیاید، هماهنگی سیاستگذاران پولی و مالی است به گونهای که رئیس فدرالرزرو و وزیر خزانهداری به عنوان مسوول بودجه و سیاستگذار مالی دائم با هم در ارتباط و هماهنگی کامل بوده و حتی برای حضور در اجلاسهای بینالمللی نیز همکاری بالایی داشتهاند.
کمک فدرالرزرو به بنگاههای در مرز ورشکستگی
برنانکی در آغاز کتاب روایتی خواندنی از یکی از نشستهای دولت در بدو شروع بحران دارد و مینویسد: رئیسجمهور (جرج بوش) عادت داشت نشستها را با شوخی یا بذلهگویی با یکی از مشاوران نزدیکش آغاز کند. اما اینبار، با حالتی خیلی جدی، پرسید، «چطور شد که به اینجا رسیدیم؟» این پرسش بسیار پرمعنی بود. بیش از یک سال بود که در حال دستوپنجه نرم کردن با یک بحران مالی کنترلناپذیر بودیم. در ماه مارس، فدرالرزرو 30 میلیارد دلار وام به بانک جیپی مورگان چِیس پرداخته بود تا بانک سرمایهگذاری بئر اِستیرنز را از ورشکستگی نجات دهد. در اوایل سپتامبر، دولت بوش کنترل موسسههای فانی مِی و فردی مَک را با هدف جلوگیری از فروپاشی این دو نهاد بزرگ، که مسوولیت تامین مالی حدود نیمی از وامهای رهنی پرداختشده در آمریکا را بر عهده داشتند، در دست گرفت. درست یک روز پیش از آن، در ساعت 1:45 بعدازظهر، لِمان برادرز-چهارمین بانک سرمایهگذاری بزرگ کشور- در پی تلاشی ناگهانی و بیفایده برای پیدا کردن شریکی برای ادغام، که مدیریت آن بر عهده هنری پاولسون و تیموتی گایتنر، رئیس فدرالرزرو نیویورک، قرار داشت، درخواست ورشکستگی داده بود. اکنون باید برای رئیسجمهور توضیح میدادم که چرا فدرالرزرو در حال برنامهریزی برای پرداخت وامی 85 میلیارددلاری به گروه بینالمللی آمریکا، بزرگترین شرکت بیمه جهان، است. این شرکت، با بیپروایی فراوان، با بهکارگیری ابزارهای مالی ناشناخته برای بیمه کردن اوراق بهادار با پشتوانه رهنِ دوناعتبار، دست به قماری بزرگ زده بود. اکنون که این وامها به مشکل برخورده بود، بنگاههای مالی که این بیمهنامهها را خریده بودند، میخواستند پولهایشان را پس بگیرند. بدون داشتن نقدینگی کافی، گروه بینالمللی آمریکا در عرض چند روز و شاید هم چند ساعت، ورشکسته میشد. به رئیسجمهور گفتم، ما هرگز در پی کمک به گروه بینالمللی آمریکا، کارکنانش یا سهامدارانش، نیستیم. مساله این بود که معتقد بودیم نظام مالی -و از آن مهمتر کل اقتصاد- توان تابآوری در برابر ورشکستگی این شرکت را ندارد.
منابع:
1- شجاعت عمل، بن برنانکی، ترجمه علی حبیبی، انتشارات دنیای اقتصاد
2- مرد روزهای سخت، ایما موسیزاده، تجارت فردا، شماره 150
3- مشکل راهحلهای برنانکی است، روزنامه دنیای اقتصاد 13 /09 /1389