روحیات حیوانی
تاثیر روان آدمی بر اقتصاد و اهمیت آن برای سرمایهداری جهانی
میتوان اقتصاد خواند و داستان شنید، یا در شنیدن داستانهایی با جزئیاتی مهم و جدید از علم اقتصاد آشنا شد. روحیات حیوانی عنوان کتابی است که تاثیر روان آدمی بر اقتصاد و اهمیت آن برای سرمایهداری جهانی را توضیح میدهد. جرج اکرلاف و رابرت شیلر برندگان نوبل اقتصادی هستند که تصمیم گرفتند با طرح و خوانش دهها داستان مخاطبان خود را با تاثرات اقتصادی بر زندگیشان آشنا کنند. این کتاب که محمدجواد اشتیاق آن را ترجمه کرده و انتشارات دنیای اقتصاد در سال 1400 منتشر کرده، در داستانی به مقایسه صنعت خودرو ژاپن و آرژانتین میپردازد. داستان روندی که باعث شد یک خانواده ژاپنی که در صنعت فرشبافی فعال بودند، با اعتمادبهنفس بیشازحد تصمیم بگیرند به مونتاژ خودرو روی آورده و شرکت تویوتاموتورز را تاسیس کنند؛ و البته داستان ماجراهایی را که باعث شدند شرکت خودروسازی آیکیاِی آرژانتین که تقریباً همزمان با تویوتا تاسیس شده بود، با وجود استخدام بهترین مدیران آمریکایی، امروز دیگر هیچ نام و نشانی نداشته باشد؛ تعریف میکند. چنین مقایسهای نشان میدهد مسائل فرهنگی، مانند اطمینان، اعتمادبهنفس و صبر، کماهمیتتر از تصمیمهای مالی و استراتژیک مدیران نیستند.
داستان تبحر لوپز پورتیلو، رئیسجمهور مکزیک، در قصهگویی برای ملت خود و دیگر ملل؛ داستان سیاهپوستانی که در آمریکا قربانی تقسیمبندی جامعه به گروه خودیها و غیرخودیها شدهاند؛ داستان افرادی که آنقدر از بیانصافی دیگران خشمگین شدهاند که حاضرند برای تنبیه آنها از خودشان هزینه کنند؛ داستان کارکنان، کارفرمایان و سیاستمدارانی که توهم پولی، نابینا و ناشنوایشان کرده است؛ و داستان کارخانههایی که قراردادهای مادامالعمر با کارگران امضا میکنند، تنها تعداد معدودی از داستانهایی هستند که اکرلاف و شیلر با قلم شیوای خود در این کتاب به آنها پرداختهاند. برای جستن از بحرانها و رسیدن به سعادت لازم است از این داستانها عبرت بگیریم.
نگاه مترجم
مترجم این کتاب در پیشگفتار با اشاره به بازی مافیا که در سالهای اخیر در ایران طرفداران جدی پیدا کرده یادآور شد: در سالهای اخیر، پروندههای متعدد فساد ضربههای فراوانی به اقتصاد ایران و امنیت اقتصادی ایرانیان وارد کردهاند. در دورهای که موضوع بسیاری از برنامههای صداوسیما تحلیل فسادهای سلطان سکه، مافیای خودرو و دهها پرونده مشابه است، یک مسابقه تلویزیونی به یکی از برنامههای پرمخاطب این رسانه تبدیل شده است؛ برنامهای به نام «مافیا» که با دکوری ساده، ده شرکتکننده و هزینهای نسبتاً کم توانسته است بینندگانی از گروههای سنی و اجتماعی مختلف را به خود جذب کند. در بازی مافیا بازیکنان با توجه به نقشی که به آنها داده شده است دو هدف را دنبال میکنند؛ آنهایی که در نقش مافیا هستند باید با دروغ و نیرنگ کاری کنند تا دیگران آنها را با آدمخوبهای بازی اشتباه بگیرند؛ در طرف مقابل، کسانی که در نقش «شهروندان» بازی هستند، باید سعی کنند با زرنگی مچ دروغگویان را بگیرند و اعتماد دیگران را به حرفهای راست خود جلب کنند.
اشتیاق در مورد همزمانی افزایش فساد در جامعه با انتشار سریال-بازی مافیا مینویسد: اینکه این برنامه و بازی مافیا همزمان با شیوع فساد در جامعه پخش و محبوب شدهاند ممکن است کاملاً تصادفی بوده باشد. ممکن است هیچ ارتباطی بین این برنامه، فرهنگ جامعه و شیوع فساد وجود نداشته باشد. اما این همزمانیِ قابلتامل بهشدت یادآور یکی از مشاهداتی است که اکرلاف و شیلر در این کتاب بیان میکنند: مطابق با نظرسنجیها، بین دهههای ۱۹۴۰ تا ۲۰۰۰ میلادی، «کانترَکت بریج» محبوبترین بازی بین خانوادههای آمریکایی بود؛ بازیای که در آن تمرکز بر کار گروهی بوده و بهندرت در آن شرطبندی انجام میشود. اما همزمان با شیوع فساد و رسواییهای اقتصادی در آمریکا در دهه ۲۰۰۰، این بازی بهمرور جای خود را به بازی «پوکر» میدهد؛ بازیای که در آن هرکسی به دنبال منافع خودش است، افراد سعی میکنند با زبان بدن سر یکدیگر کلاه بگذارند و معمولاً در آن شرطبندی انجام میشود.
مترجم با اشاره به جوایز علمی دو نویسنده کتاب میگوید، هر اقتصاددانی نمیتواند اینگونه جسورانه علم اقتصاد را نقد کرده و خلاف جریان شنا کند.
او ادامه میدهد: شاید اگر نویسندگان این کتاب هر دو از برندگان جایزه نوبل اقتصادی نبودند، شاید اگر آنها از برجستهترین استادان دانشگاههای برکلی و یِیل نبودند، شاید اگر ایشان از مهمترین نظریهپردازان اقتصادی به حساب نمیآمدند، شاید اگر آنها اکرلاف و شیلر نبودند، چنین نقدی بههیچوجه بین اقتصاددانان پذیرفته نمیشد.
اشتیاق هدف اصلی ترجمه این کتاب را انتقال پیام اصلی آن به مخاطب فارسیزبان؛ یعنی تاکید بر اهمیت پرداختن به روحیات حیوانی در مطالعات اقتصادی میداند. اما مترجم به دنبال هدف ثانویهای نیز بوده است. ازآنجاکه اکرلاف و شیلر بهشدت بر تاثیرپذیری جامعه از داستانها تاکید دارند، در نگارش این کتاب نیز از دهها داستان پرمغز، جذاب و تاریخی استفاده کردهاند.
آنچه نویسندگان درباره کتاب گفتند
«29 سپتامبر سال ۲۰۰۸ نقطه عطفی در تاریخ اقتصاد جهان بود. کنگره آمریکا به طرح کمک مالی ۷۰۰ میلیارددلاری که توسط هنری پالسون، وزیر اقتصاد وقت، ارائه شده بود رای منفی داد (البته کنگره بعدها با این طرح موافقت کرد). شاخص بورس داوجونز ۷۷۸ واحد افت کرد و بازارهای سهامی دنیا یکی پس از دیگری سقوط کردند. آن اتفاقی که برخی تنها احتمالش را میدادند ناگهان تبدیل به واقعیت شد؛ گویی رکود بزرگ دهه ۳۰ میلادی دوباره در حال تکرار بود.» این گفتههای جرج اکرلاف و رابرت شیلر است.
این دو نویسنده در مقدمه کتاب مذکور نوشتند: رکود بزرگ تراژدی قرن بیستم بود. این رکود موجب پیدایش دشواریهای فراوانی از جمله بیکار شدن میلیونها نفر در کشورهای مختلف شد. همچنین خلأ قدرت پیشآمده بهواسطه این رکود را میتوان یکی از دلایل وقوع جنگ جهانی دوم دانست که به کشته شدن ۵۰ میلیون نفر منجر شد.
این دو برنده جایزه نوبل اقتصادی عقیده دارند که در سالهای اخیر، اقتصاددانان، دولتها و عموم جامعه دچار غروری شدهاند که شرایط را برای پیدایش یک رکود بزرگ دیگر فراهم میکند؛ چراکه ایشان آموزههای دهه ۳۰ را فراموش کردهاند.
کتاب در پیشگفتار یادآوری میکند که در سال ۱۹۳۶، در بحبوحه رکود بزرگ، جان مینارد کینز کتابی منتشر کرد به نام «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول». کینز در این اثر برجسته تشریح میکند که دولتهای معتبر مانند دولت ایالات متحده و بریتانیا میتوانند با دریافت وام و خرج کردن آن مردم بیکارشده را دوباره به سر کارهای خود برگردانند. این نسخه هیچگاه بهطور کامل در زمان رکود بزرگ اجرایی نشد. بعد از اتمام رکود بود که اقتصاددانان در تصمیمگیریها به کمک سیاستمداران آمدند. در دوره رکود، رهبران دنیا با آشفتگی قدم برمیداشتند. با اجرای الگوی وام گرفتن و خرج کردن کینز، بالاخره مشکل بیکاری رفع شد. در این دوره، اقتصاددانان، سیاستگذاران، دانشگاهیان و بخشهایی از عموم جامعه کاملاً مبانی فکری اقتصاد کینزی در رابطه با استفاده از سیاستهای مالی و پولی در مبارزه با رکود را پذیرفته بودند.
در بخش دیگری از کتاب این دو نویسنده یادآوری میکنند که در زمان انتشار نظریه عمومی در سال ۱۹۳۶، در یک جناح گروهی بر این باور بودند که علم اقتصاد قدیمی و ماقبل کینز مسیر درستی را نشان میداده است. از نگاه این اقتصاددانان کلاسیک، بازارهای خصوصی بدون دخالت دولت به وسیله «دستان نامرئی» مدیریت شده و اقتصاد را به اشتغال کامل میرسانند.
در پیشگفتار میخوانند که کینز رویکرد اعتدالگرایانهای داشت. او با دیدگاه اقتصاددانان کلاسیک مبنی بر اینکه اقتصاد تنها تحتتاثیر اشخاص منطقی است که توسط دستان نامرئی هدایت میشوند و در هر معاملهای که برای طرفین سودده باشد شرکت میکنند مخالف بود. او با اینکه اغلب فعالیتهای اقتصادی نتیجه انگیزههای اقتصادی و منطقی بودند موافق بود، اما تاکید داشت که بسیاری از فعالیتها نیز تحتتاثیر روحیات حیوانی هستند. مردم هم انگیزههایی غیراقتصادی دارند و هم ممکن است در تلاش برای بهدستآوردن اهداف اقتصادی خود گاهی غیرمنطقی عمل کنند. از نگاه کینز، این روحیات حیوانی ریشه اصلی نوسانات اقتصادی و بیکاری ناخواسته هستند.
ازاینرو این نویسندگان عقیده دارند بهدستآوردن فهم درست از چگونگی کارکرد اقتصاد وابسته به درک نقش روحیات حیوانی در آن است. همانطور که در اقتصاد کلاسیک، نقش اصلی بر عهده دستان نامرئی آدام اسمیت است، در اقتصاد کینزی، روحیات حیوانی نقش اول را بازی میکنند.
جرج اکرلاف و رابرت شیلر میگویند این نگاه کینز به ما کمک میکند تا ریشه بسیاری از ناپایداریهای کاپیتالیسم را بیابیم؛ چراکه ادعای کینز در رابطه با تاثیرات روحیات حیوانی بر اقتصاد توجهها را به نقش دولت در اقتصاد جلب میکند. دیدگاه وی در مورد نقش دولت در اقتصاد ما را به یاد کتابهای آموزش تربیت فرزند میاندازد.
این کتابها از یکسو به ما هشدار میدهند که استبداد بیشازحد به خرج ندهیم. در واکنش به این استبداد، کودکان ممکن است در ظاهر از ما اطاعت کنند، اما به نوجوانی که برسند سرکش میشوند. از سوی دیگر این کتابها هشدار میدهند که بیشازحد آسان نیز نگیریم؛ چون این موجب میشود تا ایشان حدود خود را نیاموزند.
این کتابها تاکید میکنند که تربیت درست فرزند در گرو میانهروی میان این دو رویکرد است. پدر و مادر باید محدودیتهایی وضع کنند تا فرزندشان بیشازحد گرفتار روحیات حیوانی خود نشوند، اما درعینحال باید این فرصت را به فرزند بدهند تا بتواند از خلاقیتهای خود استفاده کند و خودش یاد بگیرد. وظیفه پدر و مادر این است که خانه گرمی برای فرزندان خود فراهم کنند که هم به ایشان آزادی بدهد و هم از ایشان در مقابل روحیات حیوانیشان محافظت کند.
جرج اکرلاف و رابرت شیلر میگویند: به اعتقاد ما و کینز، فراهمسازی این خانه گرم دقیقاً همان چیزی است که دولت باید به دنبالش باشد. همانطور که قدما میگفتند، کاپیتالیسم موجب خلاقیت جامعه میشود. تا جایی که میشود باید از دستدرازی دولت بهسوی این خلاقیت بکاهیم. اما همانطور که تجربه نشان داده است، اگر یک جامعه کاپیتالیستی را به حال خود رها کنیم، دچار افراط میشود. جامعه دچار شیدایی مفرط میشود؛ شیدایی که منجر به یک بحران و هراس خواهد شد؛ بیکاری پدید خواهد آمد؛ مردم بیشازحد مصرف خواهند کرد و بهاندازه کافی پسانداز نخواهند داشت؛ با اقلیتها کجرفتاری شده و ایشان متحمل رنج خواهند شد؛ قیمتهای خانه، سهام و حتی نفت اوج گرفته و سپس سقوط خواهند کرد. نقش درست دولت، مانند نقش پدر و مادر ایدهآل، فراهمسازی شرایط است. شرایطی که بدون آنکه دستوپاگیر خلاقیت ممکنشده از طریق کاپیتالیسم شوند، از اینکه روحیات حیوانی منجر به افراط شوند جلوگیری کنند.
دو نویسنده کتاب روحیات حیوانی در پیشگفتار خاطرنشان میکنند، جرج دبلیو بوش ریشه بحران 2008 را «مستیِ والاستریت» میداند. اما اینکه والاستریت چرا مست شد، چرا دولت شرایط را برای این مستی مهیا کرد و چرا دولت در مقابل افراط در این مستی نایستاد به چگونگی کارکرد اقتصاد برمیگردد. دلیل این اتفاقات تضعیف نظریه عمومی کینز بود؛ تضعیفی که بلافاصله بعد از انتشار اولین نسخه کتاب نظریه عمومی آغاز شد و در دهههای 60 و 70 میلادی شدت گرفت.
پس از انتشار نظریه عمومی، نقش تمام روحیات حیوانی، یعنی انگیزههای غیراقتصادی و رفتارهای غیرمنطقی از سوی طرفداران کینز از نظریه او حذف شد. ایشان تنها آنقدری از این روحیات حیوانی را نگه داشتند که با نظریات اقتصاد کلاسیک قابلجمع بود. ایشان برای این رویکرد، یا آنطور که هایمن مینسکی میگوید، برای این «ابتذال» دو دلیل داشتند. دلیل اول این بود که رکود بزرگ همچنان ادامه داشت و ایشان میخواستند هرچه سریعتر سیاستگذاران را به آنچه کینز راجعبه نقش سیاستهای مالی گفته بود متقاعد کنند. ایشان برای رسیدن به این جذب حداکثری، نظریه عمومی را تا حد امکان به آنچه افراد قبلاً به آن معتقد بودند نزدیک کردند. دلیل دومی نیز وجود داشت. تقریب نظریه عمومی به نظریات کلاسیک باعث میشد تا اقتصاددانانِ وقت بهتر بتوانند با مبانی ذهنی خود متوجه پیامهای نظریه عمومی بشوند.
جرج اکرلاف و رابرت شیلر می گویند حل مشکلات کوتاهمدت از این راه عواقب بلندمدتی را به دنبال داشت. نسخه رقیقشده نظریه عمومی در دهههای 50 و 60 تقریباً در میان همه پذیرفته شده بود. اما این نسخه اقتصاد کینزی حالا نقطهضعفهایی داشت که مورد حمله قرار میگرفتند. در دهه 70، نسل جدیدی از اقتصاددانان ظهور کردند. ایشان در نقد خود که اقتصاد نئوکلاسیک نام گرفت، آن چند فقرهای از روحیات حیوانی را که در اقتصاد کینزی باقی مانده بودند کماهمیتتر از آن میدانستند که بتوانند بر اقتصاد اثر بگذارند. از نظر ایشان نسخه اصلی نظریه کینز بهاندازه کافی رقیق نشده بود. مطابق این دیدگاه که امروزه نقشی کلیدی در اقتصاد مدرن ایفا میکند، اقتصاددانان اصلاً نباید روحیات حیوانی را در نظر بگیرند. حالا اقتصاد کلاسیک قبل از کینز دوباره زنده شده بود. حالا دیگر جایگاه روحیات حیوانی تنها در کتب تاریخ اقتصاد بود.
این دیدگاه نئوکلاسیک از اقتصاددانان به اندیشکدهها، سیاستگذاران، روشنفکران و نهایتاً به رسانههای جمعی منتقل شد. عبارت «من به بازار آزاد معتقدم» برای سیاستمداران به یک ذکر مقدس تبدیل شده بود. اغلب کشورها در سیاستگذاریهای خود، این را بهعنوان یک اصل پذیرفته بودند که دولت باید به مردم اجازه دهد تا به دنبال خواستههای خود بروند و هیچ مداخلهای نکند. در انگلستان این به شکل تاچریسم درآمد و در آمریکا به شکل ریگانیسم و از این دو کشور آنگلوساکسون به بقیه دنیا نیز سرایت کرد.
این دو برنده نوبل در ادامه یادآوری میکنند که در سیاستگذاریهای دولت، مدل پدر و مادری که باید همیشه به فرزندان آسان بگیرند دیگر جای مدل خانه گرم کینز را گرفته بود. پس از گذر 30 سال از انتخاب مارگارت تاچر و رونالد ریگان، در سال ۲۰۰۸ مشکلات این مدل را مشاهده کردیم. هیچ محدودیتی بر افراطگراییهای والاستریت گذاشته نشده بود. والاستریت بهطور وحشتناکی مست شد و حالا دنیا باید با عواقب آن روبهرو شود.
جرج اکرلاف و رابرت شیلر میگویند: مدتهاست که یاد گرفتهایم دولت چگونه میتواند با شوکهای منطقی و غیرمنطقی که به اقتصاد کاپیتالیستی وارد میشوند مقابله کند. اما آن اقدامات پیشگیرانهای که از تجربه رکود بزرگ فراگرفته بودیم با به چالش کشیده شدن میراث کینز و نقش دولت در اقتصاد از بین رفتند. به همین دلیل لازم است تا دوباره در فهم خود از اقتصاد کاپیتالیستی تجدیدنظر کنیم؛ اقتصادی که علاوه بر انگیزههای اقتصادی و منطقی، روحیات حیوانی نیز در آن نقش ایفا میکنند.
این کتاب با استفاده از یافتههای اقتصاد رفتاری، که شاخه جدیدی از علم اقتصاد است، سعی در تشریح چگونگی کارکرد واقعی اقتصاد و نقش روحیات حیوانی در اقتصاد کلان دارد. این کتاب به ما نشان میدهد که اقتصاد در جامعهای که متشکل از انسانهای واقعی با روحیات حیوانی است چطور کار میکند. همچنین خواهیم دید که اگر از کارکرد واقعی اقتصاد چشم بپوشیم، به وضعی مانند سال ۲۰۰۸ دچار خواهیم شد.