شکست اسطوره
چرا سوسیالدموکراسی در آمریکا محبوبیت مییابد؟
دیگر مانند گذشته، پیروان سوسیالیسم ناب پرشمار نیستند. به عبارت دیگر سوسیالیسم ناب از سکه افتاده است. این نظام سیاسی- اقتصادی تاکنون به کشورهای زیادی وارد شده، قدرت گرفته و تجربیات تلخی از بدبختی مردم بر جای گذاشته است. کشورهایی مانند اتحاد جماهیر شوروی، کوبا، ونزوئلا و کره شمالی از این دست هستند. در این میان کشوری مانند چین هم وجود دارد که گرچه شاید بتوان آن را آخرین کشور بزرگ سوسیالیستی دانست ولی آن کشور نیز دستکم در بعد سیاستهای اقتصادی دیگر چندان سوسیالیستی نیست. گرچه سوسیالیسم دیگر محبوبیت سابق را ندارد ولی سویه کمتر افراطی آن یعنی سوسیالدموکراسی اکنون مورد توجه بسیاری از جمله از چپگرایان در جهان و از جمله در آمریکاست. برخلاف سوسیالیسم، سوسیالدموکراسی با یک نظام اقتدارگرا که در آن یک حزب قدرت را در انحصار خود دارد، برقرار نمیشود، بلکه باید با دموکراسی و همچنین بازار آزاد ترکیب شود. اما سوسیالدموکراسی هم مشکلاتی ایجاد کرده که آینده را نامطمئن میکند. در این راستا نیما سنندجی، پژوهشگر اجتماعی، کتابی با نام رسوایی آرمانشهر، افشای اسطوره سوسیالیسم نوردیک منتشر کرده است که در آن تلاش کرده ایرادات سوسیالدموکراسی را به تصویر بکشد. این کتاب توسط محمدامین عامری ترجمه و به وسیله دنیای اقتصاد منتشر شده است.
اسطوره نوظهور
محمدامین عامری، مترجم این کتاب نیز در پیشگفتاری که برای رسوایی آرمانشهر تقریر کرده، بیان کرده که ایده ترجمه این کتاب را در زمان گفتوشنودهای دانشجویی در دانشگاه تهران دریافته است. به گفته وی: فضای دانشگاهی در ایران همچنان متاثر از سنت چپگرایی است و البته که این مساله منحصر به ایران نیست. مساله اینجاست که امروز اسطوره جدیدی در این فضا ظهور کرده که بیش از منطق و علم از رتوریک و آرمانشهرگرایی سرچشمه میگیرد. این اسطوره، سوسیالدموکراسی است. در گیرودار اعتراضات دانشگاه یک مساله بیش از هر چیز دیگری نظر را به خود جلب میکرد و آن جولان چپگرایان و خلق ادبیات جدیدی بود که با تشدید وضع روبهزوال اقتصادیِ ملت شعلههای آن بیشتر زبانه میکشید. در این میان سوسیالدموکراسی، لعبتک جدیدی در دست لعبتبازان آرمانشهرگرا شده است. اینبار بهشت سوسیالیستی خود را در سوئد، نروژ، دانمارک و... میجویند و البته اگر ادبیات این دوستان را دنبال کنید پیش از این نیز مدینه فاضله خود را در شوروی، چین، کوبا، ونزوئلا و... جستهاند و هر بار یا ملتی را به کام نابودی کشانیدهاند یا با دیدن نابودی دیگر ملل، کاخ رویاهایشان آوار شده و عدهای از خِیْلِشان جدا شده و عدهای به دنبال مدینهای دیگر رهسپار ناکجاآباد شدهاند.
نیما سنندجی، نویسنده رسوایی آرمانشهر نیز در مقدمه کتاب چنین آورده است: برنی سندرز و دیگر سیاستمداران چپ، خواهان افزایش مالیات، تنظیم مشاغل و ایجاد جامعهای هستند که در آن حکومت مسوولیت بسیاری از جنبههای زندگی روزمره را بر عهده بگیرد. اگر بیمار هستید، بخش دولتی باید هزینه درمان شما را پرداخت کند و به شما مزایای مرخصی استعلاجی بدهد. اگر شغل خود را ترک کنید، مالیاتدهندگان باید از شما حمایت کنند. اگر درآمد کمی دارید، دولت باید پول را از همسایه شما که کار بهتری دارد [به شما] منتقل کند. درحالیکه بسیاری بر این باورند که بخش دولتی باید در این شرایط کمک لازم را انجام دهد، برخی از افراد چپ وجود دارند که معتقدند تقریباً تمام مسوولیتها باید بر عهده بخش دولتی بوده و اقل مسوولیت آن با افراد، خانوادهها و سایر بخشهای جامعه مدنی باشد. ایدهآل، جامعهای است که در آن دولت اطمینان حاصل کند کسانی که کار میکنند و کسانی که کار نمیکنند سطح زندگی مشابهی دارند. در مورد این دیدگاهها چیز عجیبی وجود ندارد. آنها آرمانهای کلاسیک سوسیالیستی هستند، یا همانطور که خود برنی سندرز توضیح میدهد، آرمانهای اصلی سوسیالدموکراسی هستند.
این روزها تعداد کمی از مردم به سوسیالیسم ناب معتقدند. این سیستم شکست خورده است و در هر کشوری که در آن مرسوم شد به بدبختی انسان در مقیاسی گسترده منجر شد. اتحاد جماهیر شوروی، کوبا، ونزوئلا و کره شمالی بهسختی الگوهای مثبتی هستند. چین، آخرین کشور بزرگ سوسیالیستی، از بسیاری جهات به اقتصاد سرمایهداری استحاله کرده است. یک ایده کمتر افراطی که در حال جوانهزدن است، سوسیالدموکراسی است. برخلاف سوسیالیسم، قرار نیست سوسیالدموکراسی از طریق یک نظام اقتدارگرا که در آن یک حزب قدرت را در انحصار خود میگیرد برقرار شود. باید با دموکراسی و همچنین بازار آزاد ترکیب شود. در سوسیالدموکراسی حکومت در چارچوب یک سیستم دموکراتیک، کنترل برخی اما نه همه بخشهای اقتصاد را در دست میگیرد. خدماتی مانند آموزش، مراقبتهای بهداشتی و مراقبت از سالمندان از طریق انحصارات دولتی ارائه میشوند و از طریق مالیات تامین میشوند.
افزایش محبوبیت سوسیالدموکراسی
سنندجی در بخش دیگری از مقدمه این کتاب از افزایش محبوبیت سوسیالدموکراسی در میان چپها در ایالات متحده میگوید و توضیح میدهد: یک دلیل مهم آن، وجود الگوهای مثبت است. در حقیقت، تعدادی از کشورها با سیاستهای سوسیالدموکراتیک - یعنی کشورهای نوردیک- ظاهراً به هر آنچه چپ دوست دارد آمریکا باشد، تبدیل شدهاند: مرفه، درعینحال برابر و با نتایج اجتماعی خوب. خود برنی سندرز توضیح داده است: «من فکر میکنم ما باید به کشورهایی مانند دانمارک مانند سوئد و نروژ نگاه کنیم و از آنچه آنها برای مردم زحمتکش خود فراهم کردهاند، یاد بگیریم.» من تحسین چپ از کشورهای نوردیک را کاملاً درک میکنم. در سال 1989 من به همراه خانوادهام از ایران به سوئد مهاجرت کردم و در یک خانواده معمولی مهاجر بزرگ شدم که عمدتاً از طریق مزایای رفاهی حمایت میشد. من فارغالتحصیل شدم، دکترای خود را دریافت کردم و شروع به نوشتن در مورد سیاست کردم. از آن زمان من بیش از صد گزارش [درباره] سیاست و حدود بیست کتاب در مورد مسائل مختلف اجتماعی در سوئد و دیگر کشورهای نوردیک نوشتم. این قسمت از جهان واقعاً دارای سیستمهای اجتماعی جذابی است. درست است، همانطور که برنی سندرز و طرفدارانش میگویند، دولتهای رفاه نوردیک یکسری مزایا ارائه میدهند. حتماً در مورد خودم، مالیاتدهندگان بهطور کامل هزینه تحصیلات عالی من را پرداخت کردند و فرصتهایی را به یک شخص از فقیرترین خانوارهای جامعه ارائه کردند.
آنچه در آن سوی اقیانوس اطلس کمتر شناخته شده است، این است که دولتهای رفاه نوردیک نیز مجموعهای از مشکلات اجتماعی را ایجاد میکنند. بسیاری از دوستانم، اگرچه بااستعداد بودند، اما هرگز تحصیل نکردند یا کار شایستهای پیدا نکردند. بهترین دوست من یک باند خلافکار ایجاد کرد. این فقط تجربه شخصی من نیست، بلکه متاسفانه سرنوشت مشترک بسیاری از مهاجران به سوئد است. من مطمئن هستم که این ممکن است برای ستایشگران سوسیالدموکراسی در آمریکا عجیب به نظر برسد. اگر حکومت مزایای سخاوتمندانه، حتی آموزش عالی کاملاً رایگان فراهم میکند، آیا نباید افراد بیشتری از فقر رهایی یابند؟ واقعیت این است که سیاستهای نوردیک، بسیاری از خانوادهها بهویژه خانوادههای دارای پیشینه مهاجر را در وابستگی رفاهی به دام میاندازند.
او همچنین در بخش دیگری از این مقدمه توضیح میدهد: مردم عملگرای نوردیک، بخشهای دولتی نسبتاً کارآمدتری را برخلاف بوروکراسی موجود در آمریکا ایجاد کردهاند. دولتهای رفاه نوردیک قطعاً مزایای خود را دارند. بهعنوان مثال خدمات عمومی مراقبت از کودکان، به بسیاری از زنان اجازه کار میدهد. بااینحال، نگاه دقیق به این سیستمها، توهم رویاگونه چپ را درهم میشکند. دولت رفاههای نوردیک با چالشهای ناشی از تاثیرات بلندمدت مالیاتهای بالا، مزایای سخاوتمندانه و انحصارات بخش دولتی روبهرو هستند. از اسپانیا تا بالتیک، آمریکای لاتین و ایالات متحده، ایدئولوگهای چپ از بسیاری از عقاید سیاسی خود در مورد موفقیت سوسیالدموکراسی نوردیک طفره میروند. در میان خود نوردیکها، این تصویر ایدهآل از سوسیالیسمدموکراتیک، درخشندگی خود را از دست داده است.
مهاجرت، مساله مهم سوسیالدموکراسی
یکی از موضوعات مهمی که در فضای سیاسی نوردیک غلبه دارد، مساله مهاجرت است. در پایان این کتاب، نویسنده توضیح داده است که چگونه سیستمهای رفاهی در این بخش از جهان، از نظر ادغام مهاجران بسیار کمتر از آمریکا، موفق هستند. این تا حدی توضیح میدهد که چرا رایدهندگان در کشورهای نوردیک به احزاب ضدمهاجرت روی آوردهاند که اغلب از نظر اجتماعی موضعی محافظهکار دارند و رقبایشان آنها را پوپولیست میدانند که بیشباهت به موقعیت دونالد ترامپ در دوره ریاستجمهوری آمریکا نیست. در فنلاند حزب ضدمهاجرت فنلاندیها بخشی از حکومت است، در همین حال، در دانمارک حزب ضدمهاجر مردم دانمارک از حکومت فعلی حمایت میکند. دو حزب بزرگ ایسلند هر دو نسبت به اتحادیه اروپا بدبین هستند و افکارعمومی در این کشور بهطورکلی مخالف [سیاست] مرزهای باز است. بهطور خلاصه، احزاب محافظهکار در اکثر کشورهای نوردیک در قدرت هستند، در همین حین احزاب ضدمهاجرتی با گرایشهای پوپولیستی در حال دستیابی به موفقیتاند. این فضای سیاسی با آنچه لیبرالها در ایالات متحده دوست دارند فاصله دارد، گرچه به نظر میرسد تعداد کمی از ستایشکنندگان سوسیالیسمدموکراتیک به سبک نوردیک در آمریکا از این موضوع آگاه باشند.
بهزعم نویسنده این کتاب، اکنون یکی از مهمترین موضوعات مورد بحث در سوئد این است که چگونه حداقل دستمزدهای بالا باعث بیکاری میشوند. این شبیه بحث آمریکاییها در مورد حداقل دستمزد است، با این تفاوت که سوئد هیچ قانون حداقل دستمزدی ندارد. موضوع داغ دیگر این است که چگونه کمبود شدید مسکن ناشیشده از کنترل اجاره و مقررات دستوپاگیر است. مورد سوم این است که افراد هرچه بیشتر و بیشتر به مزایای مرخصی استعلاجی اتکا میکنند. به نظر نمیرسد که در سوئد یک بیماری واگیردار بزرگ در جریان باشد، بلکه وضعیتی است که مردم بهطور فزایندهای از نظام بیمه سخاوتمندانه مرخصی استعلاجی سوءاستفاده میکنند. و سرانجام، یک موضوع در بحثهای سوئد وجود دارد که سایر موضوعات را به حاشیه میبرد: چگونه میتوان هزینههای مهاجرت را مهار کرد و چطور میتوان با چالشهای اجتماعی مربوط به مهاجرت مقابله کرد؟ ادغام مهاجران در بازار کار برای اکثر اقتصادهای مدرن یک چالش است، خصوصاً در مورد کسانی که از کشورهایی با سیستم آموزشی ضعیف میآیند. و مطمئناً چیز تازهای نیست که مدلهای سخاوتمندانه دولت رفاه در نوردیک بهویژه از بابت ادغام کردن بد هستند، زیرا سیستمهای آنها بسیاری از خانوادهها را برای طولانیمدت به دام وابستگی رفاهی میاندازد.
سردرگمی در سوئد
در بخشی از این کتاب به افت محبوبیت سوسیالدموکراسی اشاره شده و با توجه به تجربه سوئد آمده است: در اواخر سال 1985 سوسیالدموکراتها و طرفداران سوسیالیست آنها اکثریت آرا را در سوئد به دست آوردند. با این حال در انتخاباتهای اخیر آنها فقط کمی بیش از یکسوم آرا را به دست آوردهاند. از اوایل فوریه 2016، سوسیالدموکراتها در تاریخ معاصر هرگز اینقدر کم رای نیاورده بودند. او در ادامه نقل قولی از جوناس هینفورس، استاد علوم اجتماعی، مطرح کرده و میگوید: وی یکی از بسیار کارشناسانی است که درباره بحران سوسیالدموکراتهای سوئد اظهارنظر کرده است. به گفته هینفورس، این حزب از یک احساس سردرگمی طولانیمدت و عمیق رنج میبرد.
در حالیکه سوسیالدموکراسی در کشورهای نوردیک رو به افول است ولی در کشورهای بسیاری قدرت میگیرد. به گفته نویسنده رسوایی آرمانشهر، اگر نگاهی دقیق بیندازیم، درمییابیم که این تناقضِ آشکار یک توضیح ساده دارد: چپ جهانی نمیفهمد که یک فرهنگ منحصربهفرد زمینهساز موفقیت در کشورهای نوردیک است. بنابراین، ایدئولوگها در مورد مزایای سیستمهای اجتماعی در این کشورها بسیار اغراق میکنند.
سنندجی در ادامه به برخی چالشهای ایجادشده در کشورهای نوردیک میپردازد. او معتقد است افزایش امید به زندگی ماحصل سیاستهای دولت رفاهی نبوده. به گفته وی، درست است که امید به زندگی مردم نوردیک بیشتر از اکثر کشورهای دیگر است. اما نه، این اثباتکننده این نیست که دولتهای رفاه بزرگ با مراقبتهای بهداشتی جامع، طول عمر را افزایش میدهند. قبل از اینکه کشورهای نوردیک دولتهای رفاه بزرگ را به کار بگیرند، تفاوت در طول عمر نسبت به متوسط آمریکاییها حتی بیشتر از امروز بود. ایسلند، کشور نوردیکی که دارای کوچکترین دولت رفاه است، طی سالهای اخیر بیشترین افزایش چشمگیر در امید به زندگی را داشته است. دلیل اصلی تفاوت در امید به زندگی بهطور واضح فرهنگ است. مردم نوردیک دارای سبک زندگی و رژیمهای غذایی سالمی هستند، که این امر، زندگی طولانی آنها را توضیح میدهد. او همچنین به نظام مالیاتستانی در کشورهای نوردیک اشاره کرده و میگوید: بله، درست است که کشورهای نوردیک ثروتمند هستند و مالیات بالایی دارند. اما این ثابت نمیکند که مالیاتهای بالا به رونق منجر میشود. در حقیقت، مطالعات پیاپی نشان دادهاند که اقتصادهای مرفه نوردیک اگر مالیات کمتری داشته باشند، حتی موفقتر خواهند بود. کمتر مکانی در جهان وجود دارد که تاثیرات منفی مالیات بهخوبی سوئد و دانمارک، دو کشور نوردیک با بیشترین بار مالیاتی، به اثبات رسیده باشد. سوئد به سمت کاهش قابلتوجه مالیات حرکت کرده است، درحالیکه دانمارک با داشتن رویکرد بازارپسند در دیگر زمینهها، مالیات بالای خود را جبران میکند.
فقر پابرجا
فقر یکی دیگر از موضوعات مورد اشاره سنندجی است. به گفته وی درست است که مردم نوردیک سطوح پایینتری از فقر دارند. و مطمئناً این موضوع را با کمکهایی که بخش دولتی به افراد کمبضاعت میدهد، تا حدی میتوانیم توضیح دهیم. بااینحال، محققان بهطور متقاعدکنندهای نشان دادهاند که کشورهای نوردیک در زمانیکه بخشهای کوچک دولتی و مالیاتهای کم را با بازارهای آزاد ترکیب کردند به سمت برابری درآمد حرکت کردند. مشاهدات دیگر این است که مشخصاً بهکارگرفتن دولت رفاه به سبک نوردیک، فقر را برطرف نمیکند، همانطور که در فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و سایر مناطق اروپا تجربه شده است. ما میدانیم که بسیاری از مهاجران در کشورهای نوردیک در تقلا برای بهدستآوردن شغل و از سوی دیگر در تلاش برای ادغام در جامعه هستند. درغیراینصورت، آنها در فقر و وابستگی به کمکهزینههای عمومی به دام میافتند. عدم تحرک صعودی برای مهاجران نشانه گویای محدودیتهایی برای موفقیت در مدل رفاه نوردیک است. سوئد، که نسبت به همسایگان نوردیک خود، بیشتر در معرض مهاجرت بوده است، درحالحاضر افزایش عظیم نابرابری را تجربه میکند. هم افراد با تحصیلات عالی و هم با تحصیلات پایین که اصالتاً خارجی هستند، در یافتن شغل در آمریکا موفقیت بیشتری نسبت به نوردیکها دارند. یک توضیح آشکار برای همه اینها فرهنگ است. طی قرنها جوامع نوردیک به نحله ویژهای از اخلاق کار پروتستان باور داشتهاند. این جوامعِ رواقی تاکید زیادی بر سختکوشی، مسوولیت فردی، متانت و تحصیلات دارند. به همین دلیل، مردم اصیل نوردیک که اجدادشان به ایالات متحده مهاجرت کردهاند امروز در حال شکوفایی هستند. آنها سطح فقر یکسان یا حتی پایینتری نسبت به عموزادگان خود در نوردیک دارند، گرچه برنی سندرز و دیگر ایدئولوگهای چپ ایمان دارند که زندگی در سیستم سرمایهداری آمریکا ریشه بیماریهای اجتماعی است.