شاعر کوچهها
شاملو؛ شاعری که سوسیالیسم را ترویج کرد
همزمان با آزادی نسبی فضای اجتماعی و فرهنگی پس از دوره رضاشاه، در دهههای 20 و 30 خورشیدی، گفتمان چپگرایانه عمدتاً نزدیک به حزب توده، تا حدود زیادی بر هنر و ادبیات حاکم شد. این گفتمان با انتشار نشریههای فراوان، نبض فرهنگی کشور را در دست گرفت و اندیشههای سوسیالیستی را ترویج کرد و به تبلیغ تعهد ادبی و رواج آن پرداخت و بسیاری از روشنفکران زمانه را با شعارهای حمایت از مردم مظلوم و کارگر، و مبارزه با امپریالیسم و خودکامگی شاه جذب خود کرد. با اشاعه گسترده تعهد ادبی، شاعران بسیاری حضور خود را در دایره تولید ادبی آن دوره با تمرکز بر تعهد، تعریف میکردند. شاعران متمایل به چپ با تاکید بر توان دگرگونکننده ادبیات به منزله نهادی سیاسی، شعر متعهد این دوره را تولید میکردند. این شاعران، تحت تاثیر تعلیمات تخطیناپذیر حزب، شعر را عبارت از مقالاتی میدانستند که فلسفه وجودی آن به حرکت درآوردن مردم برای تشکیل جامعه سوسیالیستی بود. احمد شاملو هم پس از «آهنگهای فراموششده» با روی آوردن به این گفتمان، به شعرهای متعهدانه روی آورد و دغدغه اصلی شعرهایش در دهه 20 و 30 تعهد به چپگرایی بود. او گاهی با صراحت و گاهی نمادین، به بازنمایی ایدئولوژیک در اشعار خود دست میزند و گفتمان چپگرای مسلط نیز، با خوانشهای سیاسی، شاملو و شعرش را بر قله توجه مخاطبان قرار میدهد. به بهانه سالروز تولد شاملو، مروری کوتاه داشتیم بر شاعری که سخنگوی اندیشه سوسیالیسم بود.
جوانی
احمد شاملو در ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ در خانه شماره ۱۳۴ خیابان صفی علیشاه در تهران دیده به جهان گشود و در ۲ مرداد ۱۳۷۹ در کرج در 74سالگی دیده بر هم نهاد. کودکی را پیوسته در کوچ بود و دوران دبستان را در شهرهای خاش و زاهدان و مشهد گذراند و در همین برهه به گردآوری فولکلور یا فرهنگ مردم پرداخت. دوره اول دبیرستان را در بیرجند و مشهد و تهران و سال سوم دبیرستان را در دبیرستان ایرانشهر تهران و برای آموختن زبان آلمانی در سال اول دبیرستان صنعتی ثبتنام میکند.
طی سالهای 1321 تا 1323 در فعالیتهای سیاسی در مناطق شمال کشور شرکت کرد و در ادامه، در تهران دستگیر و برای یک سال در زندانی که ارتش شوروی در رشت بر آن کنترل داشت محبوس شد. شاملو خیلی زود از این اندیشه دست کشید و محکومش کرد. در 22سالگی، نخستین دفتر شعرش را با نام «آهنگهای فراموششده» به چاپ رساند و همزمان در مجله «هفته نو» به کار ادبی مشغول شد. او از این دفتر شعر ناخرسند است و آرزوی سوزاندن آن را دارد. در پیشدرآمد دفتر نخست شعری مینویسد: «قطعاتی که در این کتاب جمع شدهاند، نوشتههایی است که در حقیقت میبایستی سوزانده شده باشند. آهنگهایی است که خیلی زود از یاد میروند... این قدمهای اولینِ کودکی است که میخواسته راه بیفتد. ناچار دستش را به دیوار میگیرد، دستش میلرزد. سست و مردد است و ناموزون راه میرود.»
در همین سالها بود که به شاگردی به خانه نیما رفت و مرید او شد. در سال ۱۳۳۱ هنگام وزارت مصدق برای دو سال به عنوان مشاور فرهنگی راهی سفارت مجارستان شد و در این سالها از انقلاب و برابری و لغو مناسبات سرمایهداری سخن گفت، اما هیچگاه با حزب توده همراهی سازمانی پیدا نکرد.
شاملو و سیاست
شاملو از سال 1327 تا پایان دهه 30، به شدت به حزب توده نزدیک شد و به سبب فعالیتهای سیاسی، دو بار هم پس از کودتای سال 1332 به زندان افتاد (یکبار در سال 1333 که تمام شعرهای این سال خود را در زندان سرود و بار دیگر در سال 1336). او طی این سالها بیشتر در جو مبارزه اجتماعی سیر میکند و کنش و واکنشهای اجتماعی-سیاسی را وارد فضای خلاقانه شعر میکند. در نقطه عزیمت شاعری شاملو، درونمایههای کاملاً سیاسی برجستگی دارد؛ آن نوع شعری که مستقیماً با قدرت سیاسی حاکمان درمیافتد یا از یک گرایش سیاسی خاص پیروی میکند. وی حتی فراتر از دیدگاه چپ، شعر را سیاسی کرد. در «شعری که زندگی است»، حمایت از شعرهای کهنه، مانند اشعار حمیدیشیرازی را شیطانی و ضدانقلابی دانست، چون مسائل حساس سیاسی و اجتماعی را نادیده میگرفت. در واقع شعر نو در نسبت با شعر سنتی، بسیار گستردهتر به تعهد و اجتماعگرایی بها میداد و شعر نیمایی در این دوره، «در حکم حربهای برای مبارزه و فریادی برای آزادی تلقی میشد». بنابراین، شاملو مانند نیما مساله تجدد در شعر را با مساله انقلاب در اجتماع و سیاست پیوند زده بود. نقطه آغازین اشعار چپ شاملو، «مرغ دریا» (شهریور 1327) است که میتوان آن را گذرگاهی از اشعار رمانتیک «آهنگهای فراموششده» به اشعار سیاسی بعدی شاعر دانست، که در آن مطابق با گفتمان چپ رایج، «دریا» و «مغروقین» به ترتیب میتوانند رمز «جامعه استبدادزده» و «معترضان چپ» قلمداد شوند. در عوض شاعر در «بهار خاموش» که در سال 1328 سروده شد، تصویر ناامیدانه و یأسآلودی از شهری میدهد که مردمانش چشمانتظار بهار نیستند. اگرچه این شعر صراحت سیاسی شعرهای بعدی شاملو را ندارد، ولی با خوانش ایدئولوژیک گفتمان چپ سازگار است و میتواند به خفقان کوتاهمدت پس از ترور نافرجام محمدرضاشاه و تعطیلی حزب توده اشاره داشته باشد.
با باز شدن نسبی فضای سیاسی برای گفتمان چپ در سال 1329، محتوای اشعار متعهد شاملو نیز صریحتر و حماسیتر میشود. در مهرماه 1329، شاملو «تا شکوفه سرخِ یک پیراهن» را سرود. شاملو خود میگوید: «شعر حاصل مستقیم پشیمانی و رنج روحی من بود از اشتباه کودکانه چاپ مشتی اشعار سست و قطعات رمانتیک و بیارزش در کتابی با عنوان آهنگهای فراموششده.»
او در این سالها شاعران سنتی را «تقلیدکاران دلقک» و «دریوزگان لافزن» توصیف میکند و در مقابل شعر متعهد خود را رسواکننده شعر آن سنتیپردازان میداند. شاملو در همین سال با «قصیده برای انسان ماه بهمن» با صراحت بیشتری به سراغ شعر متعهد میرود و از تقی ارانی، یکی از نظریهپردازان اصلی حزب توده که در دوره رضاشاه کشته شد، به عنوان قهرمان یاد میکند: «تو نمیدانی زندگی چیست، فتح چیست! / تو نمیدانی ارانی کیست» و به شکلگیری حزب توده پس از مرگ ارانی اشاره میکند: «نمیدانی هنگامی که گور او را ز پوست خاک و استخوان آجر انباشتی / چگونه او طبل سرخ زندگیاش را به نوا درآورده». طرف سخن شاعر، رضاشاه و به کنایه محمدرضاشاه و همه طرفداران سلطنت در دهه 20 است که در خوانش ایدئولوژیک چپگرایان به راحتی قابل تفسیر است.
طبیعی است که گفتمان چپ فراگیر آن سالها، با بینش طبقهگرایانه خود، چنین شعرهایی را به شدت میپسندید و تبلیغ میکرد. در همین سال، شاملو با شعر «سرود مردی که خودش را کشته است» اعتصابهای گسترده طرفداران حزب توده در آن سال را بازتاب میدهد.
شاعر امپریالیسم آمریکا را که نقطه مقابل شوروی و حزب توده و حامی محمدرضا بود، دشمن خود میداند. همچنین شعر «۲۳»، بازتاب حادثهای سیاسی است. خود شاملو مینویسد: «این شعر شبانگاه کشتاری نوشته شد که ارتش در ۲۳ تیرماه ۱۳۳۰ در تهران به راه انداخت. کشتار رزمندگانی که در اعتراض به ورود نماینده رئیسجمهوری آمریکا، هریمن، به تهران راهپیمایی بیسابقهای راه انداختند.» شاعر امیدوارانه به بلوغ فکری و سیاسی اشاره میکند: «و تاریخ سربهمهر یک عشق / که تن داغ دختریاش را / به اجتماع یک بلوغ / واداده بود» اما «مرثیه» نشانگر راه نوینی در تجربه شعرهای متعهد شاملوست. این شعر که برای نوروزعلی غنچه، کشته جنبش کارگری سروده شده، از تجربههای نخستین شاملو در سرودن شعرهایی متعهد با کیفیتی سمبلیک است: «و از غنچه او خورشیدی شکفت / تا / طلوع نکرده / بخسبد؛ / چراکه ستاره بنفشی طالع میشد / از خورشید هزاران غنچه چنو».
این تجربه شاملو در شعرهای بعد از سال ۳۲ که خفقان سیاسی حاکم میشود، به رویکردی غالب و پیشرفتهتر در اشعارش منجر میشود. در سال ۱۳۳۱، شعر «ساعت اعدام» در اعدام سرهنگ سیامک با 9 تن دیگر از نخستین گروه سازمان نظامی سروده شد. در همین سال، «حرف آخر» از معروفترین شعرهای شاملو سروده شد که بسیاری آن را مانیفست ادبی وی دانستهاند. همبستگی مساله تغییر در شعرسرایی با تغییر سیاسی که در این شعر نکته محوری است، در شعرهای پیشین شاملو نیز دیده شد، ولی این شعر شاید به دلیل زبان تند و طعنهآمیزتر خود معروفتر شد. شاملو این شعر را به مناسبت سالگرد خودکشی ولادیمیر مایاکوفسکی، از شاعران مطرح متعهد جهان، سروده است: «و من در لفاف قطعنامه میتینگ بزرگ متولد شدم / تا با مردم اعماق بجوشم و با وصلههای زمانم پیوند یابم».
در سال ۳۱، شاملو «آواز شبانه برای کوچهها» را سرود. خودش مینویسد: «انگیزه نوشتن آن (احتمالاً) سالگرد شکست خونین فرقه دموکرات آذربایجان بود که من سالها از سر ناپختگی سیاسی حرکت آن را حرکتی انقلابی میپنداشتم.»
خداوندان درد من!
خون شما بر دیوار کهنه تبریز شتک زد.
درختان تناور دره سبز بر خاک افتاد سرداران بزرگ بر دارها رقصیدند و آینه کوچک آفتاب
در دریاچه شور شکست
مینویسم برای مسلولین و خاکسترنشینان...
بگذار خون من بریزد و خلأ میان انسانها را پر کند.
پس از کودتا
در سال ۱۳۳۲ پس از کودتای ۲۸ مرداد، بازداشت و شکنجه و کشتار نیروهای چپ آغاز میشود. در زندان روی کریمپور شیرازی روزنامهنگار شورشی پالان مینهند، زندانها شکنجهگاههای کارگران و مبارزان چپ میشود و کتابسوزان همهجا فرمان داده میشود. مجموعه اشعار «آهنها و احساس» به فرمان شاه و حضور شهربانی و ارتش، در چاپخانه سوزانده میشود. با یورش امنیتیها به خانه او ترجمه «طلا در لجن» اثر «ژیگموند موریس» و بخش اصلی کتاب «پسران مردی که قلبش از سنگ بود» اثر «موریوکایی» همراه با شماری داستانهای کوتاه نوشته خود وی و یادداشتهای سالیان تلاش برای کتاب کوچه از میان میروند. با دستگیری مرتضی کیوان نویسنده مبارز و تیرباران وی به همراه افسران پیشرو و آزادیخواه قربانی حزب توده و شاه، دستنویس نوشتههایش از جمله «مرگ زنجره و سه مرد از بندر بیآفتاب»، ضبط میشوند که هرگز به دست نمیآیند. احمد شاملو از دستگیری میگریزد، پس از چند روز در چاپخانه روزنامه اطلاعات دستگیر میشود و به زندان موقت شهربانی و زندان قصر سپرده میشود. در زندان علاوه بر شعر به نوشتن دستور زبان فارسی میپردازد و قصه بلندی به سبک امیر ارسلان و ملک بهمن مینویسد که در انتقال از زندان شهربانی به زندان قصر از بین میرود. شاملو سرانجام پس از یک سال و چند ماه در ۱۳۳۴ از زندان آزاد میشود.
شیوه شعرهای شاملو در شعرهای سال ۱۳۳۲ و پس از آن، احتمالاً به سبب سختگیری فراوان به طرفداران گفتمان چپ، آرامآرام تغییر میکند و شاعر به جای لحن حماسی، بیشتر از لحن اندوهگین استفاده میکند و شعرهای نمادین افزایش مییابد. در شعر «مه» همین نمادگرایی اجتماعی دیده میشود. «بیابان» و «قریه» نماد جامعه است، «مه» نماد اوضاع سیاسی خاصی است که در آن، قدرت تشخیص و تمییز چندان میسر نیست. «موج گرم جاری در خون بیابان»، نماد موج اعتراضها و کوشش چپگرایان است: «بیابان را سراسر مه گرفته است / سگان قریه خاموشاند».
پس از کودتا، شاملو نوع دیگری از شعر متعهد به نام «پریا» را به زبانی عامیانه و با لحنی کودکانه عرضه کرد که محبوبیت فراوانی یافت. خود شاملو میگوید: «شعر پریا را مستقیماً به سفارش اجتماع نوشتم. جامعه که با کودتای ۱۳۳۲ لطمه نومیدانه شدیدی خورده بود، به آن نیاز داشت.» شعر اگرچه به ظاهر کودکانه است، در واقع، یکی از تجربههای جدی شعر شاملو در زمینه رمزگذاری است. در خوانش سیاسی گفتمان چپ، «دیب» و «عمو زنجیرباف» محمدرضاشاه تلقی میشوند. «زنجیر» هم به اسارت زندانیان سیاسی پس از کودتا اشاره دارد. «شهر ما» شهر مبارزان سیاسی یا شهر انقلاب سیاسی است:
تو شهر ما...
درِ برجا وا میشن؛ بردهدارا رسوا میشن، غلوما آزاد میشن، ویرونهها آباد میشن...
آزاد میشن اسیرا
اسیرا کینه دارن...
بزنن به جون شب
ظلمتو داغونش کنن
عمو زنجیربافو پالون بزنن
وارد میدونش کنن
به جایی که شنگولش کنن
سکه یه پولش کنن.
شعرهای شاملو در سالهای پس از کودتا، دو بنمایه اصلی دارند: مرثیه و فریب و با ارجاع به نام مرتضی کیوان و همسرش پوری، در خوانش سیاسی، شاعر قربانیان حوادث پس از کودتا را آزاد و پاک میشمارد.
سال بد سال باد سال اشک سال شک
سال روزهای دراز و استقامتهای کمسالی که غرور گدایی کرد
سال پست سال درد سال عزا
سال اشک پوری سال خون مرتضی
سال کبیسه.
در شعرهای پایانی دهه 30، دیگر از روایتهای طولانی و حماسی خبری نیست و کوتاهسرودههای غمناک جای آنگونه شعرها را گرفته است و به جایی میرسد که شاعر در «شبانه»ای با زبانی عامیانه و نمادین در سال ۱۳۴۰ بسراید:
کوچهها باریکن دکونا بستهاس
خونهها تاریکن
تاقا شیکستهاس
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده میبرن کوچه به کوچه.
در سال ۱۳۴۰ با همکاری دانشمند و ریاضیدان نامی، پروفسور محسن هشترودی، ۲۵ شماره از هفتهنامه کتاب هفته را منتشر میکند. هفتهنامه کتاب هفته و خوشه از وزینترین و کاراترین هفتهنامههای ادبی دهه ۴۰ بودند. در سال ۱۳۴۶ شاملو سردبیری بخش ادبی و فرهنگی هفتهنامه خوشه را به عهده میگیرد. همکاری او با نشریه خوشه تا ۱۳۴۸ که نشریه به دستور ساواک برچیده میشود، ادامه دارد. شاملو نام کاریکلماتور را در همین دوران است که برای نامیدن نوشتههای طنزآمیز پرویز شاپور میسازد.
در سال ۱۳۴۷ کار روی غزلیات حافظ و تاریخ زمانه حافظ را آغاز کرد و در سال 1350 به فرهنگستان زبان ایران برای پژوهش و کار روی کتاب کوچه، دعوت شد و به مدت سه سال در فرهنگستان باقی ماند. سال 1356 در اعتراض به سیاستهای شاه، از ایران خارج شد و نخست به ایتالیا و از آنجا به آمریکا رفت.
پس از انقلاب
در 11 اسفندماه 1357 تنها دو هفته پس از سرنگونی شاه به ایران بازگشت و به همراه سعید سلطانپور و محمد مختاری به عضویت هیات دبیران کانون نویسندگان ایران درآمد و در سال ۱۳۵۸ سردبیری هفتهنامه کتاب جمعه را بر عهده گرفت. این هفتهنامه پس از انتشار کمتر از 36 شماره سرانجام در سال 59 توقیف شد. شاملو در این سالها، مجموعه اشعار سیاسی خود را با صدای خود میخواند و به صورت مجموعه کتاب و نوار شنیداری «کاشفان فروتن شوکران» منتشر میکند. از جمله اشعار این مجموعه، «مرگ وارطان» است که شاملو اشاره میکند تنها برای فرار از اداره سانسور شاه و ساواک، نام نازلی برآن نهاده بود و در بزرگداشت کارگر انقلابی، وارطان سالاخانیان بود که زیر شکنجه تیمسار تیمور بختیار فرمانده رکن 2 ارتش شاه، پس از کودتا تکهتکه میشود اما «وارطان سخن نگفت».
از سال ۱۳۶۲ چاپ آثار شاملو ممنوع شد. او دو دهه پایانی عمر خود را به آمادهسازی پروژه کتابهای کوچه و ترجمه رمان «دن آرام» شولوخف گذراند. دن آرام از برجستهترین کارهای ادبی بعد از انقلاب کارگری در شوروی، شرح برپایی سرزمین شوراها، انقلاب و جنگ داخلی پنجسالهای است که میان طبقه کارگر و ارتش سرخ انقلاب و ضدانقلاب سفید در جریان بود. برخی از آثار شاملو در سال ۱۳۷۲ اجازه انتشار یافتند و «دن آرام» در اوایل دهه 80، چند سال پس از مرگ شاملو منتشر شد.