خاک تجدیدناپذیر
دلایل اصلی فرسایش خاک در ایران در گفتوگو با علی مریدی
تخریب خاک یکی از خسارتبارترین رخدادها برای سرزمین است. خاک برخلاف آب و هوا غیرقابل تجدید است. خاک عنصر مهم حیات و ایجاد تنوع زیستی است. ایران اگرچه کشور وسیعی است اما این به این معنی نیست که همه سرزمین ایران خاک مرغوب و حاصلخیزی دارد. بنابراین تخریب خاک که حکایت از سوءمدیریت سرزمین دارد، سرمایه اصلی سرزمین یعنی خاک را به یغما میبرد. علی مریدی مدیرکل دفتر آب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست ایران معتقد است؛ با هر متر و معیاری که حساب کنیم ایران چند برابر استاندارد جهانی فرسایش و تخریب خاک دارد و اکنون محیط زیست و بهخصوص تخریب خاک یک مساله امنیت ملی است، چراکه تخریب خاک خطر امنیت غذایی را بالا میبرد و باید نظام حکمرانی به اهمیت حفاظت از خاک پی ببرد.
♦♦♦
بر اساس آمارها ایران یکی از کشورهایی است که بالاترین نرخ فرسایش خاک را دارد. دلایل اصلی فرسایش خاک در ایران چیست؟
فرسایش خاک که به نوعی تخریب خاک هم محسوب میشود چند دلیل دارد. یکی جنس خاک و زمین است که میتواند جزو عوامل طبیعی باشد. تعدادی از عوامل طبیعی نیز هستند که این موضوع را تشدید میکنند و باعث افزایش فرسایش خاک میشوند. یکی از مهمترین این دلایل بارگذاری شدید در دو حوزه دامداری و کشاورزی است. عمده مشکلات ما در فرسایش خاک در کشاورزی به صورت دیم است. از سویی افزایش چرای دام در مراتع بیش از حد ظرفیت است. کشت دیم نیز بیش از ظرفیت سرزمین اتفاق میافتد و بدتر از همه اینکه کشاورزان شخم زمین را در جهت شیب میزنند چراکه این کار برای آنها آسانتر است و سوخت کمتری مصرف میکنند. شدت فرسایش در این مناطق زیاد میشود و در اولین بارندگی یا بارندگی با شدت بالا خاک باارزش در مراتع و جاهایی که کشت دیم داریم شسته میشود. این کار باعث میشود به مرور خاک از دست برود و اگر خاک را از دست دادیم دیگر غیرقابل بازگشت است. چراکه خاک مثل آب و هوا به هیچ عنوان بازگشتپذیر نیست. آلودگی هوا با وزش باد یا بارش باران قابل احیاست و اوضاع هوا عادی میشود. در مورد آب نیز با آمدن یک سیلاب یا بهروزرسانی طبیعت دوباره وضعیت کمبود آب از بین میرود و وضعیت آب به حالت عادی و طبیعی برمیگردد. در مورد خاک وضعیت به مراتب نگرانکنندهتر است. چون خاک تجدیدپذیر نیست و با فرسایش آبی و تبدیل شدن به رسوبات به درون رودخانهها میرود یا در فرسایش بادی تبدیل به ریزگرد و گردوغبار میشود و به شهرها و مناطق دیگر وارد میشود. در نهایت این خاک دیگر به حالت اول خود برنمیگردد و این تخریب خاک به مرور منجر به از دست رفتن مراتع و زمینهای کشت میشود.
اتفاقاً پرسش ما هم در این زمینه است که آیا نابودی خاک منجر به از بین رفتن منابع بهخصوص منابع مرتبط با امنیت غذایی میشود؟ خسارات این تخریب بر روندهای تولید غذایی و زندگی مردم چه خواهد بود.
بله، همینطور است. نابودی خاک مستقیماً به امنیت غذایی ما ارتباط پیدا میکند. نکته مهم این است که ما همیشه مساحت ایران را یک میلیون و 648 هزار کیلومترمربع در نظر میگیریم و این تصور برای ما وجود دارد که ایران کشور وسیعی است و بهتبع آن از دید سرزمینی همه این مناطق را خاک تصور میکنیم و تمام این سرزمین را پوشیده از خاک حاصلخیز درجه یک تصور میکنیم. در حالی که در ایران از لحاظ بعد کشاورزی و مرتعی خاک ما خاک کلاس یک نیست. استمرار این روند باعث میشود اثر فرسایش خاک باکیفیت و حاصلخیز ما را از بین میبرد. معمولاً مراتع ما و فعالیت کشت و کار در ایران در خاک باکیفیت انجام میشود. اگر این خاک صیانت و حفاظت نشود، چه از بعد فرسایش و چه از بعد آلودگی به مرور از بین خواهد رفت و اثر مستقیم آن هم این است که سال بعد به دلیل وقوع سیلاب و بارشهای تند آن خاک و مرتع و کشت را نخواهیم داشت و در نهایت چرای دام اتفاق نمیافتد و خاک به مرور در اراضی دیم از بین میرود و سالهای بعد این شرایط بر عملکرد گیاهان اثر میگذارد و سرزمین غیرقابل کشت و غیرقابل استفاده میشود. این یک نوع خسارت است که غیرقابل بازگشت است و مستقیماً به امنیت غذایی ما مربوط است و امنیت غذایی ما را تهدید میکند. بعد دیگر اینکه خاکی که دارد در ایران فرسایش پیدا میکند، چند کیلومتر پایینتر در پایاب رودخانهها وارد خانه و زندگی مردم میشود. سیلاب و گلولایی که این سالها در مناطق مختلف کشور از جمله در خوزستان شاهد آن هستیم، محصول همین فرسایشی است که در بالادست اتفاق میافتد. ما با از بین بردن خاک، با از بین بردن جنگل و پوشش گیاهی نهتنها طبیعت را به نابودی کشاندیم و به حالت غیرقابل برگشت تبدیل کردیم بلکه باعث شدهایم خاکی که رطوبت را در خود نگه میداشت و بارندگی را مدیریت میکرد، از بین رفته است و با اولین بارندگی سیلابها مهیب شده و خسارت خود را در پاییندست نشان میدهد. نکته بعد در این بحث خسارت زیرساختی و زیربنایی است. این خاک فرسودهشده وارد مخازن سدها و مخازن تالابها میشود. انباشت رسوبات باعث میشود که ما سدها و تالابها را از دست میدهیم و عملاً ارزشهای اکولوژیک این مناطق از دست میرود. در مورد سدها این مساله بیشتر نمود دارد بهخصوص که سرمایهگذاریهای بسیاری در این زمینهها شده است و نمونه این مشکلات دارد خود را در سد دز نشان میدهد که کمکم دارد از حَیّزِ انتفاع ساقط میشود. این خسارت به خودی خود دارد زیرساختهای ما را نیز از بین میبرد. این پیوست خسارات نشان میدهد که ابعاد فرسایش و تخریب خاک بسیار گسترده است. هم در مبدأ و محل فرسایش خسارات زیادی دارد به وجود میآید و هم در پاییندست خسارت زیاد است.
آماری در زمینه میزان فرسایش خاک در کشور منتشر شده و به آن استناد میشود. به نظر میرسد ایران سالانه دو میلیارد تن از خاکش را به شیوههای مختلف از دست میدهد و این بالاترین نرخ فرسایش خاک در جهان است. خسارت این فرسایش خاک نیز رقمی حدود 50 میلیارد دلار برآورد شده است. این آمارها از دیدگاه نهادهای متولی تا چه اندازه قابل استناد هستند؟
واقعیت این است که از تایید عدد و رقمی که اشاره کردید اجتناب میکنم چراکه هنوز از دید ما مطالعات جامع و مناسبی در زمینه فرسایش و تخریب خاک ایران صورت نگرفته است و نمیتوان این رقم را نتیجه اجماع کارشناسی دانست که فرسایش را 16 تن در هکتار در نظر گرفته و اگر این عدد را در مساحت کشور ضرب کنیم عددی که شما گفتید حاصل میشود. طبیعی است این عدد دو تا سه برابر استاندارد فرسایش خاک در جهان است. واقعیت این است که مطالعات منسجمی نداریم که تایید کند دقیقاً فرسایش خاک در ایران چقدر است و بر اساس مدلهای دقیق محاسبه صورت نگرفته و عدد دقیق به دست نیامده است. این عدد بیشتر روی محاسباتی است که بر اساس مدلهای فرسایشی انجام شده و دقیق نیست و نیاز است کارهای کاملتری انجام شود. اما هیچ وقت این نکته قابل انکار نیست که کشور ما در زمینه فرسایش خاک وضعیت به مراتب بدی دارد. ممکن است فرسایش به جای 16 تن در هکتار مثلاً 12 یا 10 تن در هکتار باشد. هر کدام از این عددها هم که باشد باز فرسایش ما دو تا سه برابر استاندارد جهانی است و این یعنی خاک باارزش ما دارد از دست میرود و ما به درستی از خاک خودمان در کشور صیانت نمیکنیم و قدر خاک را نمیدانیم. نمونه این اتفاق را میتوان در آخرین قانونی هم دید که در حوزه محیط زیست به تصویب رسیده است. قانون خاک آخرین قانونی است که در حوزه مدیریت محیط زیست به تصویب رسیده است. پیش از آن ما قانون آب، قانون هوا و... داشتیم اما توجهی به حفاظت از خاک نداشتیم. اکنون حدود دو سال از تصویب این قانون میگذرد. این نشان میدهد که اهمیت حفاظت از خاک در ساختار مدیریت و نهادهای متولی قانون در نظر گرفته نشده است. ولی شعارهای جهانی روز جهانی خاک را اگر نگاه کنیم میبینیم 20 درصد موجودات زنده دنیا در خاک هستند. 40 درصد این موجودات وابسته به خاک هستند. در صورتی که خاک از بین برود، رقم خیلی بالایی از نظر تنوع زیستی از بین میرود. اگر تنوع زیستی از بین برود اساساً زندگی استمرارپذیر نیست و تعادل زیستی از دست میرود.
از نظر امنیت ملی و تمامیت سرزمینی هم که نگاه کنیم دائم بر ضرورت حفظ خاک ایران تاکید میشود اما بدون اینکه یک دشمن متخاصم و متجاوز وجود داشته باشد که خاک ایران را از بین ببرد ما داریم خاک باارزشمان را از دست میدهیم و از نظر امنیت ملی این تناقض بزرگی است. از سویی بحث منابع آب زیرزمینی و برداشت بیرویه از آب و فرونشست زمین در ایران را داریم و مساله کشاورزی بیضابطه و دامداری غیراستاندارد و توسعه ناپایدار نیز از طرف دیگر در این فرآیند دخیل هستند. راه مقابله با فرآیند تخریب خاک و جلوگیری از فرسایش چیست؟
درست است. اکنون در رابطه با بحرانهای محیط زیستی و بهخصوص در حوزه خاک و آب و... متخصصان دیگر این حوزه را یک مساله صرف علمی و محیط زیستی نمیدانند. همه از بعد امنیت و امنیت ملی صحبت میکنند. مقوله محیط زیست اساساً الان دیگر یک مقوله امنیتی است. اگر توجهی نکنیم ضربههای سنگین میخوریم. از بحث ریزگردها گرفته تا تخریب جنگل و مرتع، آب و... ریزگردها سبب مهاجرت جمعیت زیادی از مناطق مختلف کشور شده که خود بحران بسیار بااهمیتی است. بحث فرونشست زمین بسیار مهم است. اضافهبرداشتهای آب زیرزمینی و بحث فرونشست خام و... مسائل مهمی است که در آینده نهچندان دور، شاید 10 تا 15 سال آینده، امکان زندگی در فلات مرکزی ایران را محدود کند. ما مطمئناً روستاها را طی این زمان از دست خواهیم داد و در ارتباط با شهرها ممکن است بتوانیم آب را این طرف و آنطرف انتقال دهیم یا آب دریاها را شیرین کنیم که آن هم مساله بحثبرانگیزی است اما برای روستاها ما به منابع آبی طبیعی در همان مناطق وابسته هستیم. اگر درست از این منابع استفاده نشود شک نکنیم در فلات مرکزی ایران طی 10 سال آینده هیچ روستایی نخواهیم داشت. اگر روستایی داشته باشیم مطمئناً کشاورزی نخواهد داشت چون آبی برای این کار وجود ندارد و انتقال آب برای کشاورزی بهصرفه نیست. متاسفانه به دلیل استفاده نادرستی که ما در گذشته از منابع آب طبیعی داشتیم و اکنون هم داریم همان روش غلط را بهرغم همه برنامهها و هشدارها ادامه میدهیم. تبعات این استفاده غلط دارد نمود پیدا میکند و در همین دشتهای اطراف تهران و بسیاری از شهرهای دیگر فرونشستهای عظیم و شیارهای بزرگی در زمین شکل گرفته است که غیرقابل جبران است. آبخوانها وقتی نشست کردند دیگر محال است احیا شوند. هرچقدر هم در آب صرفهجویی شود، چون خاکی وجود ندارد و خُلل و فُرَج خاک از بین رفته، دیگر آبی در آن سرزمین ذخیره نخواهد شد. اولین بارندگی سبب سیلاب میشود و وقتی آفتاب بیاید آن سیلاب خشک میشود و اگر مدیریت مصرف آب زیرزمینی و فرونشست در ایران جدی گرفته نشود، دیگر چیزی به نام آب زیرزمینی در فلات مرکزی ایران نخواهیم داشت چراکه حیات فلات مرکزی ایران وابسته به آب زیرزمینی است و در صورتی که مدیریت درستی صورت نگیرد در آینده این فلات از بین میرود.
شما به بحث دامداری بیضابطه اشاره کردید. در زاگرس ما جنگلها و پوشش گیاهی را طی چند دهه از دست دادهایم و بارشها اخیراً سیلابهای سنگین و در نتیجه شستوشوی وسیع خاک را به دنبال داشته است. کشاورزی را نیز مطرح کردید و همینطور برداشت آبهای زیرزمینی و فرونشست خاک. اگر بخواهیم بین عوامل تخریب خاک در ایران درصد بندی کنیم، چه عاملی از عوامل دیگر نقش بیشتری در تخریب خاک دارد؟
واقعیت این است که منطقه با منطقه فرق دارد. در مناطق کوهستانی بحث دامداری در تخریب خاک دخیل است چراکه در مناطق کوهستانی امکان کشتوکار کمتر است. در مناطق دشتی که شیب زمینها کم است و امکان کشتوکار بیشتر است، تخریب خاک بیشتر ناشی از فعالیتهای کشاورزی است. اینکه چه عاملی موثرتر است به پهنه جغرافیایی ربط دارد. اما در نهایت وقتی همه عوامل تخریب را بررسی میکنیم میبینیم، ما آن صیانت کافی را از سرزمین و منابع نداشتهایم و خاک خود را به راحتی از دست دادهایم. ما به سود لحظهای روی آوردهایم که زودگذر است و آیندهای را در نظر نمیگیریم که چرا ما طوری برنامهریزی نکنیم که بتوانیم سالیان سال در آن مرتع، چرای دام داشته باشیم. به مکانیسمهای مدیریت چرای دام نپرداختیم که چرا طوری چرای دام نداشته باشیم که بعد از چند سال جنگل از بین نرود. بخشی از این اتفاق به فرهنگسازی، آموزش و آگاهیرسانی مربوط است. کشاورزان و مردم ما هنوز در حوزه محیطزیست به آن بلوغ و آموزش لازم نرسیدهاند که اهمیت آن موضوع را بدانند. بخشی از این ماجرا نیز به حوزه تنظیمات و مقررات و پایش و جلوگیری مربوط است که به دلایلی نقصهایی وجود دارد و تعداد نفرات حفاظتی کفاف این همه وسعت را نمیدهد. مهم این است که ما کمکم به این نتیجه برسیم که محیطزیست که دائماً به عنوان یک مساله شیک و فانتزی به آن نگاه میکردیم، الان دارد تبدیل به یک بحران امنیتی میشود. اگر ما متوجه این مساله نباشیم، خود محیط زیست ما را متوجه خواهد کرد.
این برداشت را از صحبتهای شما دارم که محیط زیست و برای نمونه منابع مهم مثل خاک و آب اولویتی برای سیاستگذاران ندارد و از قضا مشکلات این حوزه دارد تبدیل به مشکلات جدی در حوزه امنیت ملی میشود و خود را به ما و نظام حکمرانی ایران تحمیل میکند. آیا فکر میکنید نهادهای متخصص و تصمیمگیر نظام حکمرانی کشور متوجه مشکلات ما در این حوزه هستند یا هنوز حمیتی در آنها دیده نمیشود؟
واقعیت این است که من اعتقاد ندارم که حمیتی برای حل مشکلات و درک مسائل بااهمیت محیط زیست هنوز به وجود آمده باشد. چون اگر این حمیت وجود داشت ما نتیجه آن را میدیدیم. واقعیت این است که ما در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی قوانین بسیار مهم و مترقی داریم اما در حوزه اجرایی به نظر میرسد ناموفق هستیم و نیاز به آسیبشناسی داریم. اینکه چرا قوانین خوب در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی که با کمک دولت و مجلس تدوین و تصویب شده در مرحله اجرا اینقدر ناموفق بوده و اثربخشی لازم را ندارد. شوربختانه گاهی این قوانین اصلاً اجرا نمیشوند. واقعیت این است که این یک حوزه جدید کاری است که ما باید به آن فکر کنیم.
بخشی از خساراتی که به خاک وارد میشود و کیفیت خاک را از بین میبرد بحث استفاده از سموم کشاورزی و مواد شیمیایی است که منجر به آلودگی خاک خواهد شد. این مواد تا چه اندازه در تخریب خاک ایران موثر هستند؟
استفاده نادرست یا زیاد از سموم و مواد شیمیایی منجر به آلودگی خام میشود. این استفاده به خودی خود به بحث امنیت غذایی نیز ضربه میزند. از بعد سلامت غذایی بسیار موثر هستند. سمومی که غیراستاندارد باشند، از طریق خاک و گیاهان مستقیماً به انسان آسیب میرسانند و سلامت ما را تهدید میکنند. از طرفی میتوانند با مصرف گیاه به وسیله حیوانات آنها را آلوده کنند و با مصرف گوشت حیوانات انسانها آسیب ببینند. بنابراین سموم وارد چرخه غذایی ما میشوند و صدمات جبرانناپذیری به دنبال دارند. اگر خاک آلوده شود متاسفانه به این سادگی پاکسازی نمیشود و مستقیم به سفره ما وارد میشود. یکسری از آلودگیها مثل سرب و فلزات سنگین خیلی سریع جذب بافت گیاهان میشوند. وقتی گیاه را مصرف میکنیم گویی مقدار زیادی سرب مصرف کردهایم. بنابراین آلودگی وارد بدن میشود. آلودگی خاک نیز بسیار بااهمیت است.