شناسه خبر : 36625 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اثر کمونیسم

سال‌ها زندگی در کشور کمونیستی چه اثری بر نگرش به بازارهای مالی دارد؟

 

 

محمدعلی سرابیان‌مقدم/ نویسنده و مترجم نشریه

70نویسندگان مقاله «تاثیرات طولانی‌مدت زندگی تحت کمونیسم بر نگرش به بازارهای مالی» با بررسی داده‌های جامع بانک‌ها و بنگاه‌های آلمانی نشان داده‌اند چند دهه پس از فروریختن دیوار برلین، مردم آلمان شرقی کمتر از مردم آلمان غربی به سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی علاقه دارند. نویسندگان در این مقاله اثر طولانی‌مدت زندگی در کشوری کمونیستی و تبعیت از دیدگاه‌های مخالف سرمایه‌داری بر تصمیمات سرمایه‌گذاری مالی خانوارها و نگرش آنها نسبت به بازارهای مالی را تحلیل کرده‌اند. نویسندگان با استفاده از داده‌های جامع کارگزاری آلمان و همچنین داده‌های بانکی، نشان می‌دهند که ده‌ها سال پس از اتحاد، مردم آلمان شرقی هنوز به‌طور قابل توجهی کمتر از مردم آلمان غربی در بورس سرمایه‌گذاری می‌کنند. سازگار با پروپاگاندای کمونیستی، مردم آلمان شرقی با احتمال بیشتری سهام شرکت‌های کشورهای کمونیستی (چین، روسیه و ویتنام) و شرکت‌های دولتی را در اختیار دارند و با احتمال کمتری در شرکت‌های آمریکایی و صنعت مالی سرمایه‌گذاری می‌کنند. تاثیرات برای افرادی که در معرض «برچسب زدن عاطفی» مثبت هستند، به عنوان مثال کسانی که در شهرهای مشهور آلمان شرقی زندگی می‌کنند، قوی‌تر است. اثرات معکوس برای افراد دارای تجربه منفی مانند آلودگی محیط زیست، سرکوب مذهبی یا نبود سرگرمی تلویزیونی (غربی) وجود دارد. ضمن اینکه سال‌های انتخابات باعث واگرایی بیشتر آلمان شرقی و غربی می‌شود. نویسندگان همچنین شواهدی از پیامدهای منفی رفاه به دلیل سبد سهام با تنوع کمتر، محصولات با کارمزد بالاتر و بازده تعدیل‌شده به نسبت ریسک کمتر، ارائه می‌دهند.

در این نوشته ابتدا به ارائه مقدمه این مقاله می‌پردازیم، سپس زمینه‌ها و نتایج آن را شرح می‌دهیم و در نهایت، معرفی کوتاهی از نویسندگان این تحقیق خواهیم داشت.

 

مقدمه و نتایج مقاله

تقریباً 30 سال پس از اتحاد مجدد آلمان شرقی و غربی، اختلافات مداوم در عقاید، نگرش‌ها و تصمیم‌گیری‌ها بین آلمان شرقی و غربی همچنان چشمگیر است. چه حضور زنان در محل کار و چه بیگانه‌هراسی یا ترجیحات برای مداخلات دولت و عادت‌های مخارج افراد را اندازه‌گیری کنیم، نقشه‌های آماری مربوط به آلمان، مرزهای قبلی را به وضوح ترسیم می‌کنند. همان‌طور که در رسانه‌های بین‌المللی سه دهه پس از سقوط دیوار برلین انعکاس یافته است، یک سوال مهم وجود دارد که چرا «دیوارها در ذهن آنها» باقی مانده است.

در عین حال یک تفاوت مهم که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، نگرش نسبت به بازارهای سرمایه و سرمایه‌گذاری مالی است. آلمانی‌های شرقی در انباشت ثروت بسیار بیشتر از آنچه سطح پایین درآمد و نرخ بیکاری بالاتر می‌تواند توضیح دهد، عقب هستند. این تفاوت‌ها با تفاوت در سرمایه‌گذاری مالی، به ویژه مشارکت در بازار سهام، ارتباط زیادی دارد.

در این مقاله، نویسندگان تحلیل می‌کنند که چه میزان از تفاوت‌های مداوم در تصمیم‌گیری مالی با میزان مواجهه قبلی افراد با کمونیسم قابل توضیح است، به‌طور مشخص اینکه آیا فرد، زندگی در سیستم کمونیستی را به شکل مثبت تجربه کرده است یا منفی.

نویسندگان اختلافات بزرگ و مداوم در بازار سهام و سایر سرمایه‌گذاری‌های مالی را نه‌تنها بین آلمان شرقی و غربی، بلکه در داخل آلمان شرقی و در مورد انواع مختلف سهام ثبت می‌کنند: در حالی که سرمایه‌گذاری در بازار سهام در آلمان شرقی به‌طور قابل توجهی پایین‌تر است، سهام کشورهای کمونیستی به‌طور قابل توجهی برای ساکنان آلمان شرقی جذاب‌تر است و در مقابل، علاقه این افراد به سهام شرکت‌های آمریکایی و صنعت مالی به‌طور قابل توجهی کمتر است. در آلمان شرقی، افرادی که دارای تجربیات مثبت نسبی هستند، مانند زندگی در یکی از شهرهای مشهور، همچنان از بازارهای سرمایه دوری می‌کنند. در مقابل، کسانی که تجربه‌های نسبتاً منفی مانند آلودگی محیط زیست، سرکوب مذهبی یا فقدان دسترسی به سرگرمی تلویزیون غربی دارند، از بازار سهام استقبال بیشتری می‌کنند. این تفاوت در تصمیمات مالی پیامدهای قابل توجهی در ایجاد ثروت فردی دارد.

چه چیزی نگرش منفی مداوم آلمان شرقی نسبت به سرمایه‌گذاری در بازار سهام و همچنین ارتباط معنادار با تجارب مثبت و منفی گذشته را توضیح می‌دهد؟ تحقیقات قبلی نشان داده است که تجربه شخصی طی زندگی یک عامل مهم پذیرش ریسک مالی است. به عنوان مثال در بازار سهام، سرمایه‌گذاری به شدت تحت تاثیر بازده بازار در طول زندگی فرد تاکنون قرار دارد. اما در چارچوب این تحقیق، ساکنان آلمان شرقی قبل از اتحاد مجدد، عملاً هیچ تجربه‌ای نسبت به بازار سهام نداشتند. گزینه‌های سرمایه‌گذاری آنها محدود به یک حساب پس‌انداز، یک نوع اوراق با درآمد ثابت و یک نوع حساب پس‌انداز بیمه (عمر) بود. تا آنجا که به بازارهای سرمایه مربوط می‌شود، مردم آلمان شرقی تنها در معرض دکترین کمونیست، از جمله دیدگاه‌های بسیار منفی در مورد بازارهای سهام به عنوان «ریشه همه شرها»، قرار داشتند.

نویسندگان بر اساس مفهوم «برچسب زدن عاطفی» به توضیح نقش ماندگار و تفاوت‌های جهت‌دار ایجادشده به وسیله قرار گرفتن در معرض یک سیستم کمونیستی می‌پردازند. ادبیات قبلی علوم شناختی، تاثیرات بلندمدت آغازین ایدئولوژیک و عاطفی بر رفتار افراد را مستند می‌کند. همان‌طور که در تحقیقات حافظه نیز بحث شده است، یکی از پیش‌بینی‌کننده‌های مهم تصمیم‌گیری، «زمینه» آن است. اگر تصمیمی مشابه وضعیت قبلی باشد، یادآوری تجربه قبلی و زمینه آن و همچنین رفتار مربوطه را به دنبال خواهد داشت. زمینه تصمیم‌گیری شامل زمان، مکان و «حالات درونی» عامل است.

در این مقاله، نویسندگان استدلال می‌کنند که پیام‌رسانی کمونیستی و زمینه احساسی منفی یا مثبت زندگی تحت کمونیسم، تاثیر پایداری بر شهروندان دارند. به‌طور خاص، نویسندگان این تحقیق، تجربه رژیم ضد‌سرمایه‌داری (کمونیستی) GDR‌1 را به تمایل طولانی‌مدت افراد برای سرمایه‌گذاری در بازارهای سرمایه و بررسی تغییرات از نظر شدت و جهت مواجهه، پیوند می‌دهند. نویسندگان استدلال می‌کنند که زمینه عاطفی منفی یا مثبت زندگی در کمونیسم، یک بعد زمینه‌ای مهم است که حافظه سلسله‌ای را شکل می‌دهد.

آلمان یک آزمایشگاه بی‌نظیر برای بررسی اثرات طولانی‌مدت در معرض قرار گرفتن است زیرا آلمان بعد از جنگ جهانی دوم به دو قسمت سیستم سرمایه‌داری و کمونیستی تقسیم شد، اما تقریباً 30 سال پیش، این دو قست مجدداً به هم پیوستند. مردم در بخش غربی در یک سیستم سرمایه‌داری زندگی می‌کردند، جایی که بورس آلمان در فرانکفورت در سال 1945 و تحت حمایت ایالات متحده، مجدداً افتتاح شد. در عوض، مردم در آلمان شرقی (GDR سابق) در یک سیستم کمونیستی زندگی می‌کردند، از مشارکت در بازار سهام محروم شده بودند و در معرض دیدگاه‌های کاملاً منفی در مورد سرمایه‌داری به صورت عام و بازار سهام به‌طور خاص قرار گرفته بودند. نسبت به سایر کشورهای کمونیست، GDR در تبلیغ شدید دکترین کمونیست برجسته بود، شاید دلیل این امر این بود که نمی‌توانست مانند دیگر رژیم‌های کمونیستی، خود را به عنوان یک «حکومت ملی» قانونی جلوه دهد. آلمانی‌ها در هر دو طرف مرز زندگی می‌کردند و آلمان غربی به‌طور عمومی ادعا می‌کرد که نماینده همه آلمانی‌هاست. نتایج نظرسنجی‌ها حاکی از آن است که قرار گرفتن در معرض دکترین کمونیست حتی امروز نیز اهمیت دارد: مردم ساکن آلمان شرقی به طرز قابل توجهی بیشتر از مردم ساکن آلمان غربی فکر می‌کنند که سرمایه‌گذاری در بازار سهام اوراق صرفاً کاری غیراخلاقی است.

اولین نتیجه اصلی مقاله این است که مردم آلمان شرقی تمایل بسیار کمتری به پذیرفتن ریسک بازار سهام دارند. اگرچه آلمان شرقی با همان جهان سرمایه‌گذاری و همان چارچوب قانونی و نظارتی آلمان غربی روبه‌رو است، مشارکت آنها در بازار سهام 6 /15 واحد درصد کمتر است و به شرط مشارکت، 2 /7 واحد درصد سهام کمتری در پورتفوی خود دارند.

نویسندگان تحقیق، این یافته‌ها را بر روی داده‌های یک بانک خصوصی بزرگ که شامل دارایی‌های نقدی افراد است نیز تکرار می‌کنند. هم از نظر اهمیت آماری و هم از نظر اندازه اقتصادی، اثرات تخمینی در مجموعه تمامی داده‌ها بسیار مشابه است. آنها همچنین تفاوت قابل توجه مشارکت برای زیرمجموعه سرمایه‌گذاران ساکن در برلین شرقی و غربی و برای زیرمجموعه‌ای از افراد ساکن در دو شهر قابل مقایسه با اندازه مشابه را که از نزدیک در هر طرف مرز سابق واقع شده‌اند، پیدا می‌کنند.

همچنین نشان داده می‌شود که اختلافات شرق و غرب در ثروت و درآمد، چه در سطح فردی و چه در سطح تجمیع‌شده، قادر به توضیح شکاف مشارکت در بازار سهام نیستند. ابتدا از طریق فرم‌های عملکردی انعطاف‌پذیر، درآمد، پس‌انداز و ارزش پورتفولیو برای سرمایه‌گذاران کنترل می‌شود. برآوردهای نقطه‌ای برای شکاف مشارکت در بازار سهام عملاً تحت تاثیر قرار نمی‌گیرند. دوم، نشان داده می‌شود که افرادی که پس از الحاق مجدد از GDR سابق به آلمان غربی نقل مکان کرده‌اند، به میزان قابل توجهی کمتر از مردم آلمان غربی سرمایه‌گذاری می‌کنند، اگرچه در یک محیط اقتصادی مشترک هستند و خود آنها انتخاب کرده‌اند که به آنجا بیایند.

علاوه بر این، نشان داده می‌شود که اختلافات بالقوه در اعتماد، تحمل ریسک، آشنایی با سهام و سواد مالی قادر به توضیح قسمت زیادی از شکاف مشارکت در بازار سهام نیستند. سرمایه‌گذاران آلمان شرقی و غربی حتی انتظارات مشابهی را در بازار سهام دارند که این مساله، فرضیه انتظارات بدبینانه‌تر مردم آلمانی شرقی به عنوان ریشه این تفاوت‌ها را رد می‌کند.

با پرداختن به این عوامل تعیین‌کننده مشارکت در بازار سهام، نویسندگان به این فرضیه تحقیق می‌پردازند که اختلافات مشاهده‌شده ممکن است به علت تاثیرات طولانی‌مدت زندگی در دوران کمونیسم در اوایل زندگی باشد. نویسندگان همچنین نتایج یک نظرسنجی را که در جولای 2018 انجام داده بودند، ارائه می‌دهند. نتایج نظرسنجی نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاران آلمان شرقی تمایل بیشتری برای ابراز نگرش‌های طرفدار کمونیسم دارند. علاوه بر این، نگرش‌های طرفدار کمونیست پاسخ‌دهندگان نظرسنجی، به شدت با پرهیز از بازار سهام ارتباط دارد. به‌طور مشابه، نتایج حاصل از اطلاعات کارگزاران نشان می‌دهد که مردم آلمان شرقی به‌طور قابل توجهی کمتر از مردم آلمان غربی در شرکت‌هایی مانند موسسات مالی یا شرکت‌های مستقر در ایالات متحده که به‌طور مشخص سرمایه‌دار تصور می‌شوند، سرمایه‌گذاری می‌کنند. در عین حال، این افراد در شرکت‌های مستقر در کشورهای کمونیستی (سابق) و همچنین شرکت‌های آلمانی که سابقاً مالکیت دولتی داشتند، سرمایه‌گذاری بیشتری می‌کنند.

با داشتن این همبستگی‌ها، نویسندگان این سوال را که «آیا شدت قرار گرفتن در معرض سیگنال‌های کمونیستی در تفاوت در مشارکت سرمایه‌گذاران در بازار سهام آلمان شرقی منعکس شده است»، آزمون می‌کنند. آنها از تنوع زمانی و مکانی در مواجهه با کمونیسم بهره می‌گیرند. مطابق با یافته‌های قبلی که مدت زمان قرار گرفتن در معرض یک سیستم کمونیستی برای تاثیر آن اهمیت دارد، نشان داده می‌شود که شکاف مشارکت در بازار سهام بین شرق و غرب برای افراد مسن که در معرض دکترین کمونیستی حاکم به مدت طولانی‌تری بوده‌اند، بیشتر است. از نظر تنوع جغرافیایی، از این واقعیت استفاده می‌شود که آلمانی‌های غربی که در نزدیکی مرز سابق دو آلمان زندگی می‌کردند، این فرصت را داشتند که با اقوام خود در شرق که نزدیک مرز زندگی می‌کردند، دیدار کنند. این اصطلاح «ترافیک مرزی کوچک» باعث شد که مردم آلمان شرقی در آن مناطق، سیگنال‌های بالقوه خنثی‌کننده دریافت کنند. در واقع، نویسندگان به این نتیجه می‌رسند که برای مردمان آلمان شرقی که در نزدیکی مرز آلمان شرقی و آلمان غربی زندگی می‌کنند، شکاف مشارکت در بازار سهام کمتر است، در حالی که برای کسانی که دورتر از مرز زندگی می‌کنند، این شکاف بیشتر است.

هسته اصلی سوال این تحقیق، در بررسی نه‌تنها مواجهه با خود کمونیسم، بلکه در چگونگی تجربه یک فرد از نظام کمونیستی است. همان‌طور که قبلاً بحث شد، زمینه احساسی یک تجربه، چگونگی لنگر انداختن آن را در حافظه تعیین می‌کند. با توجه به مفهوم برچسب زدن عاطفی، رویدادهای برانگیزاننده هیجانی نه‌تنها بهتر به خاطر سپرده می‌شوند، بلکه مهم است که آیا یک تجربه با احساسات مثبت یا منفی برچسب‌گذاری می‌شود، زیرا سیستم عاطفی تعیین می‌کند که چه مولفه‌هایی از مجموعه اطلاعات پردازش‌شده در حافظه، حفظ شوند.

این مقاله به چندین رشته تحقیق کمک می‌کند. علاوه بر ادبیات مربوط به حافظه و تاثیرات تجربه، این تحلیل به‌طور نزدیکی با ادبیات اقتصاد سیاسی و اقتصاد نیروی کار مرتبط و حاکی از آن است که تجارب سیاسی و بازار کار از طریق مجاری مختلف، مانند شکل‌گیری ترجیحات و ارزش‌ها یا به دلیل وجود اصطکاک در تعدیل پس از تجربه، دارای اثرات طولانی‌مدت هستند. به عنوان مثال، مقالات متعددی در این حوزه ادعا می‌کنند که مدت زمانی که یک شخص در یک سیستم دموکراتیک زندگی کرده است، ترجیحات سیاسی وی برای دموکراسی را تعیین می‌کند. تجزیه و تحلیل نویسندگان این مقاله در مورد اثرات طولانی‌مدت تجربه کمونیسم و برچسب‌گذاری عاطفی آن، ترکیبی از ادبیات مالی و ادبیات اقتصاد سیاسی در حوزه اثرات تجربه است. این مقاله همچنین بحث عمیق‌تری درباره چگونگی وزن دادن به تجربیات را بیان می‌کند و نشان می‌دهد که تجربیات دارای احساسات مثبت یا منفی، بسیار به رفتار مرتبط هستند.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها