شناسه خبر : 37895 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

شورش علیه اجماع واشنگتن

در جست‌وجوی اصلاحاتی برای رشد، حقایق جدید در مورد نتایج سیاست و رشد

 

محمدعلی سرابیان‌مقدم / نویسنده نشریه

74نبود رشد اقتصادی در نتیجه اصلاحات سیاستی «اجماع واشنگتن» در دهه‌های 1980 و 1990 به تردیدهای گسترده‌ای در مورد ارزش چنین اصلاحاتی منجر شد. این مقاله با تجزیه و تحلیل سطح متوسط تا شدید تورم، قیمت اضافه در بازار سیاه، ارزشگذاری بیش از حد پول، نرخ بهره حقیقی منفی و سهم غیرعادی و پایین تجارت نسبت به تولید ناخالص داخلی، این حقایق را به‌روزرسانی می‌کند. این مقاله سه حقیقت جدید آماری را کشف می‌کند:

 1- نتایج سیاست در سراسر جهان از دهه 1990 بسیار بهبود یافته است.

2- بهبود نتایج سیاست‌ها و بهبود رشد در کشورها با یکدیگر ارتباط دارند.

3- برخلاف «دهه‌های از‌دست‌رفته» 80 و 90، کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین، رشد اقتصادی مطلوبی داشته‌اند. این مقاله هیچ ادعایی در مورد علیت ندارد. با این حال، اگر حقایق آماری قدیمی در مورد رشد ناامیدکننده همراه با اصلاحات به تردید در مورد اصلاحات اقتصادی منجر شود، حقایق آماری جدید باید به به‌روزرسانی مثبت این باورها منجر شود.

 

مقدمه و ادبیات موضوع

بسیاری از نویسندگان (از جمله نویسنده مقاله فعلی) شکست بسته اصلاحات بازارمحور پیشنهاد‌شده در دهه‌های 1980 و 1990، معروف به اجماع واشنگتن، تعدیل ساختاری صندوق بین‌المللی پول /بانک جهانی، جهانی‌سازی یا نئولیبرالیسم را اعلام کردند. این مقاله به دنبال به‌روزرسانی حقایق آماری در مورد سیاست‌ها و رشد است که بر رسیدن به این دیدگاه و قضاوت موثر بوده است. این مقاله در عین عدم ادعای هیچ‌گونه تفسیر علی از اصلاحات سیاستی و رشد، استدلال می‌کند که نظریه‌های پیرامون سیاستگذاری و رشد، حداقل باید به دنبال به‌روزرسانی و تبیین چنین حقایق آماری‌ای باشند.

حقایق آماری قبلی حاکی از رشد سرانه صفر یا پایین در مناطقی بود که کانون اصلاحات بودند: آفریقا و آمریکای لاتین. این مساله، نتیجه‌گیری تند‌وتیزی در مورد اجماع واشنگتن (هم در ادبیات دانشگاهی و هم در بحث‌های سیاست‌های کاربردی) به وجود آورد: «طرفداران و منتقدان به‌طور یکسان اتفاق‌نظر دارند که سیاست‌های حاصل از اجماع واشنگتن نتایج مطلوبی به همراه نداشته است... منصفانه است که بگوییم واقعاً دیگر هیچ‌کس به اجماع واشنگتن اعتقاد ندارد. اکنون بحث بر سر مرده یا زنده بودن اجماع واشنگتن نیست، بلکه بر سر این است که چه چیزی جایگزین آن خواهد شد (رودریک 2006)‌».

نویسنده این مقاله نیز تردیدهایی داشت: «وام‌های تعدیل شده ساختاری تاثیر مثبتی بر سیاست‌ها یا رشد را نشان نمی‌دهند (ایسترلی 2005)». ایسترلی (۲۰۰۱) نیز از «دهه‌های گمشده» برای آفریقا و آمریکای لاتین و نتیجه‌ای دلسردکننده با عنوان «رکود به‌رغم اصلاحات سیاستی 1998-1980» یاد می‌کند. رودریک (2006) اشاره می‌کند که حتی «سرسخت‌ترین حامیان اصلاحات نیز اذعان می‌کنند که رشد در آمریکای لاتین کمتر از انتظار بوده است». بانک جهانی (2005) خاطرنشان کرد که «برخی از کشورها موفق شدند رشد سریع را فقط با اصلاحات متوسط حفظ کنند و برخی دیگر حتی پس از اجرای طیف گسترده‌ای از اصلاحات نیز نمی‌توانستند رشد کنند».

تردیدها درباره اجماع واشنگتن حتی زودتر آغاز شده بود. رودریک (1997) سوال کرده بود که «آیا جهانی شدن خیلی از حد گذشته است؟». کروگمن (1995) خاطرنشان کرد: «عملکرد اقتصادی واقعی کشورهایی که اخیراً سیاست‌های اجماع واشنگتن را اتخاذ کرده‌اند... کاملاً ناامیدکننده بود.» سباستین ادواردز، معاون بانک جهانی و اقتصاددان ارشد بخش آمریکای لاتین در سال 1995 اشاره کرد که «پس از همه اصلاحات، تلاش‌ها و تحسین‌های رسانه‌های مالی، منطقه به‌طور کلی پیشرفت کمی در جهت خروج از باتلاق فقر دارد (بورکی و ادواردز، 1995)‌». ادواردز همچنین در مقاله جداگانه‌ای درباره آمریکای لاتین گفت: «نتایج از نظر رشد و پیشرفت اجتماعی هنوز انتظارات را برآورده نکرده است (ادواردز، 1995)‌». از آنجا که جان ویلیامسون اجماع واشنگتن را در سال 1990 تعریف کرده بود، بسیاری از اقتصاددانان تقریباً به محض ظهور اولین اعداد پس از اصلاح، در آن شک کردند. اخیراً، نیدو، رودریک و زوکمان (2019) خواستار «اقتصاد پس از نئولیبرالیسم» جدید شده‌اند زیرا «بسیاری از ایده‌های سیاستی غالب چند دهه اخیر نه توسط علم اقتصاد و نه با شواهد تجربی خوب پشتیبانی می‌شوند».

ادبیات مربوط به سیاست‌ها و رشد، برخی از نقایص شناخته‌شده را دارد. این ادبیات نتوانسته است علیت را از سیاست‌های کلان به رشد، یا حتی اندازه‌گیری مستقیم سیاست‌های کلان در مقابل اقدامات غیرمستقیم و درون‌زای خروجی سیاست حل کند. اگر حل این مشکلات امکان‌پذیر بود، ادبیات احتمالاً تاکنون این کار را انجام داده بود.

با این حال نقل‌قول‌های بالا نشان می‌دهد که حقایق آماری در مورد نتایج سیاست و رشد که نتایج ضعیف رشد همراه با نتایج بهبود‌یافته سیاست است، بر باورهای مربوط به رابطه سیاست و رشد تاثیر گذاشته است. اگر چنین است، عجیب به نظر می‌رسد که این حقایق آماری در ادبیات به‌روز نشده است، زیرا با گذشت زمان داده‌های بیشتری در دسترس قرار گرفته است. تاکید بیشتر بر حل علیت مورد استقبال است اما نباید مانع از به‌روز کردن واقعیت‌های تاثیرگذار غیرعلی شود. هدف این مقاله پر کردن این خلأ در ادبیات است.

این مقاله حقایق آماری جدیدی را گزارش می‌کند. اول، از اواخر دهه 1990 پیشرفت‌های افزون و کاملاً چشمگیری در مورد نتایج اصلاحات حاصل شده است. این یافته اصلی این مقاله است. قضاوت‌های قبلی در مورد اصلاحات اغلب قبل از کامل شدن روند اصلاحات یا داشتن داده‌های رشد پس از اصلاحات کافی برای ارزیابی اصلاحات اتفاق می‌افتاد. این اولین حقیقت آماری همچنین می‌تواند با روند بین‌المللی برون‌زای سازگار به سمت اصلاح مطابقت داشته باشد، گرچه باز هم علیت را نمی‌توان اثبات کرد. حقیقت آماری دوم این است که بین بهبود نتایج سیاست‌ها و تغییرات نتایج رشد همبستگی زیادی وجود دارد. سومین حقیقت آماری این است که رشد در هزاره جدید در آفریقا و آمریکای لاتین بهبود یافته است و رگرسیون رشد اقتصادی بر نتایج سیاست، بخش قابل توجهی از بهبود رشد را توضیح می‌دهد.

هیچ راه روشنی برای حل مساله علیت و همبستگی در حقیقت آماری دوم بین رشد و نتایج سیاست وجود ندارد. این همبستگی می‌تواند ترکیبی از داستان‌های نظری را منعکس کند: 1- این همبستگی می‌تواند برخلاف آنچه به نظر می‌رسد، توسط عامل سوم هدایت شود، یا 2- می‌تواند علیت معکوس را از رشد به سیاست منعکس کند، یا 3- می‌تواند علیت را از سیاست به رشد منعکس کند.

فرضیه (1) را می‌توان حداقل با بررسی اینکه آیا برخی از متغیرهای ثالث قابل مشاهده رابطه بین نتایج سیاست و رشد را توضیح می‌دهند، تا حدی آزمون کرد. فرضیه (2) باید به نظریه‌پردازی در مورد چگونگی منجر شدن نتایج بد رشد به نتایج بد سیاست، منتهی شود که قابل تامل به نظر می‌رسد اما تاکنون در ادبیات چندان توسعه نیافته است. فرضیه (3) -که اصلاحات رشد را افزایش می‌دهد- پیش‌بینی بسیاری از مدل‌های رشد درون‌زا بوده است. شکست این پیش‌بینی اساس ناامیدی ادبیات قبلی از رشد همراه اصلاحات بود. اگر نتایج اصلاحات اکنون رشد را با موفقیت پیش‌بینی می‌کنند، ناامیدی قبلی اکنون نیاز به به‌روزرسانی دارد.

 

نتایج و جمع‌بندی

مقدمه این مقاله اشاره به استناد مکرر به حقایق آماری در ادبیات قبلی داشت که در بازده رشدی اصلاحاتی که در اجماع واشنگتن گنجانده شده بود (که تحت عنوان اصلاحات جهانی شدن یا نئولیبرال نیز شناخته می‌شود) شک داشتند. بنابراین حقایق آماری قبلی در مورد اصلاحات و نتایج ضعیف رشد به صدور حکمی تقریباً جهانی مبنی بر اینکه حمایت از آزادسازی اصلاحات «مرده» است، منجر شده بود.

این مقاله حقایق آماری جدیدی از تغییرات بیشتر در نتایج اصلاحات را که از دوره نمونه ادبیات قبلی اتفاق افتاده است، تولید می‌کند. هم نتایج سیاست بسیار بد و هم بد متوسط به‌طور شگفت‌انگیزی در دهه 1980 و اوایل دهه 1990 رایج بود، در حالی که بیشتر چنین نتایجی از آن زمان به بعد از بین رفته است.

در ادبیات قبلی به این انقلاب سیاست توجه چندانی نشده است. مستندسازی آن یکی از اصلی‌ترین افزوده‌های این مقاله است. توضیح چگونگی این اتفاق می‌تواند موضوع جالبی برای تحقیقات آینده باشد. توضیحات احتمالی بسیاری وجود دارد- آیا مشاوره اجماع واشنگتن تاثیر مثبت تاخیری در اصلاحات داشته است؟ آیا سرمایه انسانی سیاستگذاران با گذشت زمان افزایش یافت تا سیاست‌های مخرب تغییر کند؟ روندهای مشترک می‌تواند با روند بین‌المللی برون‌زا به سمت اصلاحات مطابقت داشته باشد، گرچه این مساله به‌طور قطعی قابل حل نیست.

نتایج همچنین یک مطالعه موردی جالب در استفاده از شواهد در اقتصاد سیاسی اصلاحات است. وقتی اصلاحات جدید همانند اجماع واشنگتن با سروصدا اعلام می‌شوند، فشار برای ارزیابی اصلاحات در اسرع وقت وجود دارد. این موضوع می‌تواند به آنچه در این مقاله مستند شده است، منجر شود: بدبینی زودرس نسبت به اصلاحات حتی قبل از کامل شدن روند اصلاحات و قبل از دستیابی به داده‌های کافی رشد پس از اصلاحات ایجاد شود. نتایج بعدی ممکن است نشان دهد که این بدبینی اشتباه بوده است، اما علاقه به ارزیابی اصلاحات در آن مرحله بسیار کمتر است. این مساله ممکن است توضیح دهد که چرا انجام اصلاحات بسیار دشوار است. بررسی بیشتر چنین نتایج اقتصادی سیاسی نیز می‌تواند موضوعی مفید برای تحقیقات بیشتر باشد.

این مقاله نشان می‌دهد که این تغییرات در نتایج سیاست‌ها -به ویژه دور از سیاست‌های شدید و افراطی- با افزایش رشد همراه بوده است. این مقاله همچنین نشان می‌دهد که اصلاحات سیاست می‌تواند افزایش رشد در مناطقی را که در گذشته بیشتر مورد تاکید قرار گرفته‌اند -آفریقا و آمریکای لاتین-، توضیح دهد. هیچ یک از این جملات علیت را حل نمی‌کند. اما اگر حقایق آماری قبلی باعث ایجاد تردید در مورد ارزش اصلاحات شده بودند، حقایق آماری جدید ‌باید باعث به‌روزرسانی باورها در جهت دید مثبت‌تر به این اصلاحات سیاست‌ها شود.

حقایق آماری جدید همچنین حاکی از آن است که ممکن است ادبیات (از جمله نویسنده این مقاله) در اعلام بی‌توجهی کامل نسبت به سیاست‌ها و رشد، بیش از حد پیش رفته باشد: «شاید ما هرگز یاد نگیریم که [رشد] از کجا شروع می‌شود یا چه چیزی باعث ادامه آن می‌شود» (بنرجی 2009)، «حرفه اقتصاد این دانش را ندارد (که چگونه می‌توان رشد را افزایش داد)» (ایسترلی 2009) و «ما از رگرسیون رشد اقتصادی بر سیاست‌ها چیزی نمی‌آموزیم» (رودریک 2012). شواهد در اینجا پیش‌بینی‌های نظری جریان اصلی اقتصاد را پشتیبانی می‌کند که نشان می‌دهد سیاست‌های شدید و افراطی رشد را از بین می‌برد، در حالی که حرکت در جهت عکس سیاست‌های شدید اجازه بازیابی رشد را می‌دهد.

به نظر می‌رسد حقایق آماری جدید با موضع‌گیری بین قطب‌های بی‌توجهی کامل یا تایید اجماع واشنگتن سازگار است. حتی اگر از حقایق آماری جدید علیت تعبیر شود، بازهم به سختی می‌توان از آن پیروزی اجماع واشنگتن را نتیجه گرفت زیرا زمینه‌های عمده اصلاحات مانند تعدیل مالی، خصوصی‌سازی و مقررات‌زدایی به دلیل کمبود شاخص‌های خوب حذف می‌شوند.

مستحکم‌ترین نتایج تنها در مورد شدیدترین دامنه‌های سیاست است. حتی منتقدان اجماع واشنگتن ممکن است موافق باشند که دامنه شدید تورم، قیمت اضافی بازار سیاه، ارزشگذاری بیش از حد، نرخ بهره حقیقی منفی و سرکوب تجارت نامطلوب است. این یافته که سیاست‌های متوسط نسبتاً بد، پیش‌بینی‌کننده‌های مستحکمی برای رشد نیستند حتی می‌تواند از انتقاد به اجماع واشنگتن مبنی بر وسواس بیش از حد در مورد اجرای دقیق این سیاست‌ها حمایت کند.

به‌رغم این هشدارها، حقایق آماری جدید در مقایسه با اجماع قبلی در مورد تردید در اصلاح، با دیدگاه مثبت‌تری با اصلاح مطابقت دارند. منتقدان اصلاحات (از جمله نویسنده مقاله فعلی) در ادبیات اصلاحات قبلی نتوانستند بر خطرات سیاست‌های شدید تاکید کنند یا توجه کنند که سیاست‌های افراطی چقدر رایج است. حتی اگر جنبش اصلاحات از تغییر کامل به سمت «سیاست‌های بازار آزاد» فاصله داشته باشد، حداقل به نظر می‌رسد که باعث از بین بردن شدیدترین اعوجاج‌های سیاست‌ها در بازار شده است که با احیای رشد در آفریقا، آمریکای لاتین و سایر کشورها که سیاست‌های افراطی داشتند، همراه بوده است.

75

دراین پرونده بخوانید ...