عایدی توافق
توافق هسته ای چگونه اعتماد عمومی را بازسازی میکند؟
توافق با آمریکا میتواند به گشایشهای اقتصادی عظیم در ایران منجر شود. لغو یا کاهش تحریمها به معنای باز شدن درهای تجارت و سرمایهگذاری به روی ایران است. ورود سرمایههای خارجی، بهبود شرایط اقتصادی و کاهش مشکلات معیشتی، میتواند اعتمادبهنفس مردم را تقویت کرده و انگیزه بیشتری برای رشد و پیشرفت فردی و جمعی در جامعه ایجاد کند. این تغییرات اقتصادی بهطور مستقیم بر روی کیفیت زندگی مردم تاثیر میگذارد و بهویژه جوانان و نسلهای جدید را به مشارکت فعالتر در رشد کشور ترغیب میکند.
از سوی دیگر، این توافق میتواند بهبود چشمگیری در سلامت روان مردم ایجاد کند. با کاهش فشارهای روانی و اجتماعی ناشی از تنشهای سیاسی و اقتصادی، افراد جامعه از احساس اضطراب و استرس رهایی پیدا خواهند کرد. این تغییرات موجب تقویت روحیه اجتماعی و همکاری بیشتر میشود، زیرا در شرایطی امنتر و پیشبینیپذیرتر، مردم با اعتماد بیشتری به یکدیگر متصل خواهند شد. در نتیجه، این گشایشها میتواند به افزایش همبستگی اجتماعی و کاهش شکافهای میان افراد جامعه کمک کند.
حواسمان به ناامیدی جامعه باشد
سمیه توحیدلو، جامعهشناس، معتقد است؛ در مورد اینکه آیا مردم احساس انگیزه و امید میکنند، باید ابتدا به این نکته توجه کنیم که مذاکرات و رسیدن به توافق خود دو مقوله مجزا هستند که باید از همان ابتدا از سوی تمام کسانی که در این مورد صحبت میکنند، بر آن تاکید شود. چرا که همانطور که مشاهده میکنیم، نفس مذاکره با توجه به همه محدودیتها و شرایط پیشین خود، واکنشهای مثبت قابل توجهی در بازار به دنبال داشته است. برای مثال، میتوان به تغییرات مثبت در بورس، کاهش قیمت دلار یا بهبود ارزش پول ملی اشاره کرد. این موارد همه نشاندهنده این است که نفس مذاکره، واکنش مثبت مردم و بازار را در پی داشته است. اما اینکه این مذاکره چگونه پیش میرود، به کجا میرسد و سرانجام آن چیست، مسئلهای متفاوت است که رسانهها باید با دقت بیشتری روی آن تمرکز کنند. چرا که مذاکره یک فرآیند آنی و یکشبه نیست و بهطور معمول جلسات متعددی پشت سر هم برگزار میشود. بنابراین نباید اینگونه باشد که به ازای هر جلسه، وضعیت جامعه بحرانی و غیربحرانی شود و بازار تغییرات زیادی را تجربه کند.
باید یادآوری کنیم که فرآیند مذاکره و مسائل اقتصادی نیازمند صبر و ثبات است و هیچ عمل سریعی نمیتواند به نتیجه مطلوبی برسد. این فرآیند میتواند فرازوفرودهایی داشته باشد و نمیتوان بر اساس این فرازوفرودها، مردم را امیدوار و ناامید کرد. لذا باید تاکید کنیم که توافق یک امر تدریجی است و هیچگاه نمیتوان آن را بهعنوان یک خواسته فوری در نظر گرفت.
مقامات دولتی باید تلاش کنند تا به توافق برسند، اما باید مراقب باشند که این فرآیند به انتظارات فزایندهای منجر نشود که در صورت عدم رسیدن به توافق یا دیر رسیدن به آن، ناامیدی گستردهای در پی داشته باشد. این ناامیدی میتواند از آنچه در سال گذشته یا حتی در سال جاری تجربه کردهایم، بیشتر باشد.
توحیدلو معتقد است؛ نکته دومی که باید به آن توجه کنیم این است که هرچند مذاکرات حتی اگر به توافق برسد و نتیجه مثبتی داشته باشد، باید دقت کنیم که اثر آن بر اقتصاد، هرچند ممکن است موقتی باشد، در نهایت باید در شاخصهایی چون تورم، رشد اقتصادی، وضعیت شغلی و بیکاری، افزایش سرمایهگذاری خارجی در ایران، افزایش اشتغال و موارد مشابه مشاهده شود. این تغییرات، مانند فرآیندهای برجام، یکشبه رخ نمیدهند. بنابراین نباید انتظار داشته باشیم که حتی اگر توافقی حاصل شد، تمام مسائل اقتصادی و اجتماعی کشور بهطور ناگهانی حل شود. از اینرو، در گزارشها و در برداشتهای اجتماعیمان از مذاکرات، باید به این نکته توجه کنیم که تغییرات واقعی و پایدار در اقتصاد نیازمند زمان و تدابیر بلندمدت هستند و نباید به نتایج فوری و گذرا دل خوش کنیم.
در مورد اینکه آیا مذاکرات و همبستگیها میتوانند امید ایجاد کنند، باید گفت که بله، این مذاکرات میتوانند باعث افزایش سرمایه اجتماعی شوند. به این دلیل که تا حدی میتوانند اعتماد عمومی را برانگیزند. در انتخابات ۱۴۰۳ یکی از دلایلی که مردم پای صندوقهای رای رفتند، ترمیم همین روابط و امید به بهبود شرایط بود. بسیاری بر این باور بودند که یکی از دلایل عمده ناتوانیهای حکمرانی در کشور، بهنوعی به نداشتن ارتباطات موثر با دنیای خارج مرتبط است، بهخصوص به دلیل تحریمها و کاسته شدن از سرمایهگذاریها، بلوکه شدن درآمدهای ارزی و نداشتن توانایی در فروش نفت. با توجه به شرایط فعلی، یکی از مهمترین انتظارات جامعه، رفع تحریمها بود. اگرچه این مذاکرات ممکن است به رفع تحریمها منتهی نشود، اما به مرحلهای رسیدهایم که احتمال اجرای مکانیسم ماشه و اسنپ بک بهشدت نزدیک بود. از سوی دیگر، تغییرات سیاسی در دنیا، بهویژه مسئله آمدن ترامپ و نابسامانیهای جهانی، فضای ناامیدی را در ایران تقویت کرد. در این فضا، مردم این سوال را مطرح کردند که آیا اساساً میتوان به مذاکرات ادامه داد و به توافق دست یافت.
این اتفاقات نشان میدهد که دولت با عقلانیت جدیدی در حال حرکت است. همین عقلانیت میتواند اعتماد عمومی را به همراه بیاورد؛ اعتمادی که مدتهاست از دست رفته و موجب ایجاد شکافهای عمیق میان حاکمیت و ملت شده است. این اعتماد میتواند افقهای جدیدی را باز کند؛ به این معنا که اگر مردم احساس کنند که میتوانند کار کنند، سرمایهگذاری کنند و آینده بهتری برای خود و جامعه بسازند، مشارکت اجتماعی افزایش مییابد. موضوع بیثباتی اقتصادی بهطور مستقیم تاثیرات منفی بر سلامت روان و اجتماعی افراد میگذارد. تغییرات سریع و گستردهای که در قیمتها، قوانین و وضعیت اقتصادی رخ میدهد، بهخصوص تورم، رشد اقتصادی منفی و کاهش ارزش پول، همه عواملی هستند که میتوانند سلامت روانی افراد را تحت تاثیر قرار دهند. این بیثباتی موجب افزایش اضطراب مزمن، افسردگی، و در برخی موارد مهاجرت به درون یا به بیرون از کشور میشود. افراد در چنین شرایطی تمایل دارند به مسیرهای کوتاهمدت و سریع برای رسیدن به اهداف زودگذر روی آورند و از برنامهریزی بلندمدت یا مسیرهای بلندمدت خودداری کنند. این مسئله ناشی از بیثباتی اقتصادی است که باعث ایجاد ترس و عدم اطمینان در جامعه میشود. اما وقتی فضایی ایجاد شود که نشان دهد به سمت ثبات اقتصادی حرکت میکنیم، خودبهخود میتواند تاثیر مثبتی روی سلامت روان داشته باشد. امیدواری به ثبات، که مدتهاست در سایه مشکلات اقتصادی و اجتماعی از بین رفته است، میتواند تاثیرات مثبتی بر افراد داشته باشد. در چنین فضایی، مردم ممکن است به آینده امیدوارتر شوند، بیشتر به دنبال ایجاد برنامههای بلندمدت بروند و کمتر تحت تاثیر اضطرابهای ناشی از وضعیت نامشخص اقتصادی قرار گیرند.
ترمیم ذهن فقیر
این نوع از امیدواری میتواند به ترمیم «ذهن فقیر» که در اثر بیثباتی به وجود میآید، کمک کند. ذهن فقیر در شرایط بیثباتی اقتصادی معمولاً موجب رفتارهای انفعالی و عدم توانایی در برنامهریزی برای آینده میشود. وقتی که افراد به امید یک آینده بهتر و باثباتتر فکر کنند، میتوانند از این چرخه محرومیت خارج شوند و به دنبال شغل، سرمایهگذاری و اقدامات بلندمدت بروند. این فرآیند میتواند به بهبود سلامت روان و اجتماعی کمک کند و شاخصهای مثبتتری را در جامعه ایجاد کند.
طبیعتاً مذاکرات میتواند تاثیرات مثبتی بر چشمانداز اقتصادی و اجتماعی داشته باشد. اگر توافق مناسبی حاصل شود، این میتواند به بهبود وضعیت اقتصادی و شکوفایی بیشتر کمک کند. بخش زیادی از درآمدهای ارزی کشور میتواند باعث بهبود توان خرید، رونق اقتصادی و افزایش تولید شود. در شرایطی که افزایش قیمتها و تورم ناشی از تحریمها باعث کمبود کالاهای مورد نیاز در بازار شده بود، بسیاری از افراد تنها از سرمایههای پیشین خود استفاده میکردند و اگر چیزی از این سرمایهها را از دست میدادند، نمیتوانستند آن را جبران کنند. در چنین وضعیتی، افراد بهشدت در وضعیت تعلیق بودند، بهویژه وقتی که نمیتوانستند کالاهای ضروری و مورد نیاز خود را به راحتی تامین کنند و نیاز به زمان زیادی برای جایگزینی آنها داشتند.
این وضعیت تعلیق در زندگی میتواند تاثیرات منفی زیادی بر سلامت روان افراد بگذارد. در شرایطی که به دلیل کمبود کالا، مردم مجبور به استفاده از محصولات قدیمیتر یا واردات قاچاقی بودند، این احساسات ناامیدی و بیثباتی در جامعه تشدید میشد. اما وقتی ارتباط مثبت و موثری با دنیای خارج برقرار شود، میتوان انتظار داشت که رقابت افزایش یابد، کیفیت محصولات بهبود یابد و در نتیجه زندگی مردم از این وضعیت تعلیق خارج شود. این امر به افراد این امکان را میدهد که کالای مورد نیاز خود را تهیه کنند و از آنها بهرهمند شوند، که خود موجب افزایش رضایت و بهبود وضعیت روانی افراد میشود.
نکته دیگر این است که باید توجه کنیم که طبقه متوسط جامعه نقش بسیار مهمی در حفظ ثبات اجتماعی دارد. اگر مصرف طبقه متوسط به حد طبقات پایینتر کاهش یابد، این میتواند موجب نارضایتی، ناامیدی و مشکلات روانی در این قشر شود. بنابراین، حفظ سطح زندگی طبقه متوسط به لحاظ اقتصادی بسیار حائز اهمیت است. اگر طبقه متوسط احساس کند که در موقعیت اقتصادی خود پایدار است و میتواند به شکلی مناسب زندگی کند، این باعث کاهش شکاف میان دولت و ملت میشود و در نتیجه رضایت عمومی افزایش مییابد.
در نهایت، رسیدن به توافق و ایجاد فضایی از امید و ثبات میتواند ترمیمهای اجتماعی و اقتصادی را در پی داشته باشد. این ترمیمها خود را در بهبود وضعیت زندگی مردم، مانند پر شدن یخچالها با مواد غذایی ضروری، نشان میدهند. این موضوع بهنوعی استعارهای است برای وضعیت کشورهای محروم که درگیر اقتصاد ترس هستند، و اینکه وقتی افراد احساس کنند که میتوانند نیازهای خود را تامین کنند، امیدواری و انگیزه در جامعه افزایش مییابد.
تقسیمبندی مخالفان مذاکرات و توافقات
توحیدلو معتقد است در این بحث، مخالفتها با مذاکرات و توافقات بینالمللی به چندین گروه مختلف تقسیم میشود که هر کدام به دلایل خاص خود با این فرآیند مخالفت میکنند. یکی از این گروهها، «کاسبان تحریم» هستند که از ادامه تحریمها و شرایط جزیرهای بودن ایران سود میبرند. این افراد به دلیل روابط خاص خود با دنیای خارج، توانستهاند رانتهای اقتصادی ایجاد کنند و از وضعیتی که ایجاد شده بهرهبرداری کنند. کاسبان تحریم سود خود را در ادامه شرایط بحرانی و نبود توافق میبینند، چرا که تنها آنها قادرند از این وضعیت بهرهبرداری و کالاها و خدمات را با قیمتهای بالاتر وارد کنند.
گروه دیگر، مخالفانی هستند که به دلایل ایدئولوژیک و سیاسی مخالف ارتباط با دنیا و بهویژه مذاکره با کشورهای غربی هستند. این افراد نگران این هستند که چنین توافقاتی ممکن است هویت و استقلال ایران را تهدید کند. برای این گروه، مذاکرات ممکن است به تضعیف «خط مقاومت» و «هلال شیعی» منجر شود، چرا که آنها بر این باورند که ایران باید بهعنوان یک کشور مقاوم در برابر فشارهای جهانی باقی بماند و وابسته به قدرتهای خارجی نشود. این دیدگاه معمولاً با نگرانی از تغییر هویت ملی و فرهنگی ایران همراه است.
دسته سوم، افرادی هستند که در خارج از کشور و معمولاً در پیوند با لابیهای صهیونیستی و جریانهای برانداز قرار دارند. این گروه معتقدند که هر نوع توافق و رفع تحریمها باعث تقویت حاکمیت فعلی ایران و جلوگیری از براندازی آن خواهد شد. به همین دلیل، این افراد بهشدت مخالف مذاکرات هستند، چرا که رفع تحریمها و ایجاد شرایط اقتصادی بهتر در ایران را به سود حاکمیت و تثبیت آن میدانند. این گروه غالباً از سیاستهای غربی حمایت میکنند و بر این باورند که ایران باید در شرایط انزوای جهانی باقی بماند.
در نهایت، این الگوهای مختلف مخالفت نشان میدهند که مخالفان مذاکرات و توافقات، به نوعی از فرآیندهای سیاسی و اقتصادی خود سود میبرند، یا از تغییرات ناگهانی در وضعیت سیاسی ایران هراس دارند. بررسی این مخالفتها میتواند به ما کمک کند تا درک بهتری از تاثیرات سیاسی و اقتصادی مذاکرات بر جامعه ایران و ایران در سطح جهانی پیدا کنیم. این تاثیرات نهتنها در سطح داخلی و سیاستهای اقتصادی، بلکه در سطح روابط بینالمللی و تعاملات ایران با سایر کشورها نیز بهوضوح مشاهده میشود. مخالفتها و ناامیدیها نسبت به مذاکرات و توافقات بینالمللی، بهویژه در مورد برجام، به دلایل مختلف و پیچیدهای شکل میگیرد. یکی از اصلیترین دلایل این ناامیدیها، تجربههای قبلی مانند خروج آمریکا از برجام تحت رهبری ترامپ است. این رویداد نشان داد که حتی پس از رسیدن به توافق، طرف مقابل ممکن است بهراحتی از آن خارج شود و این باعث ایجاد نبود اطمینان و نگرانی در مردم و دولتها میشود. این امر نهتنها در داخل ایران، بلکه در سطح بینالمللی نیز تاثیرگذار است، زیرا مخالفان مذاکرات در همه جا حضور دارند: از هسته سخت قدرت در داخل ایران تا لابیهای مختلف در خارج.
تزلزل یک توافق
مردم ایران ممکن است نگران باشند که اگر توافقی صورت گیرد، بهراحتی از آن خارج شوند یا شکسته شود. این نگرانی از شکست توافقات، بهویژه در شرایطی که قدرتهای جهانی و داخلی ممکن است هر یک به دلایل خود از آن منصرف شوند، بهشدت در جامعه ایران احساس میشود. علاوه بر این، مردم به رفتارهای ترامپ با کشورهای دیگر توجه میکنند و از این تجربهها نتیجه میگیرند که ممکن است همان رفتار در مورد ایران نیز تکرار شود.
مردم بهویژه نگران این هستند که در صورت رسیدن به توافق، توانمندیهای حیاتی کشور، مانند توان نظامی و هستهای، زیر فشار قرار گیرد یا از بین برود. در گذشته، ممکن بود برخی از مردم نسبت به این مسائل انتقادهایی داشته باشند، اما شرایط اجتماعی، سیاسی و منطقهای باعث شده که بسیاری از مردم ایران باور کنند که این توانمندیها جزو حقوق کشور است و نباید از آنها دست کشید. این نگرانیها از آنجا ناشی میشود که مردم احساس میکنند در انتخابهای خود ممکن است مجبور به مصالحه با قدرتهای جهانی شوند و این مصالحه ممکن است به ضرر منافع و حقوق ملی کشور باشد. در چنین فضایی، دو گروه اصلی از مردم وجود دارند: یکی آنهایی که به آینده توافقات امیدوارند و به دنبال تغییرات مثبت هستند، و دیگری کسانی که بهشدت مخالف توافق هستند و نگران از دست دادن حقوق و منافع کشور. این تضاد در نگرشها و احساسات، خود عامل دیگری برای بیاعتمادی و نگرانی است و نشان میدهد که در آینده، فرآیند مذاکرات باید با دقت و شفافیت بالایی پیش رود تا بتواند اعتماد مردم را جلب کند و از ایجاد هرگونه ناامیدی و اضطراب جلوگیری کند.