خاک عقیم
اهمیت ارزشگذاری اقتصادی خاک در گفتوگو با مجتبی پاکپرور
در یک گرم خاک با ضخامت یک میکرون، بسته به اینکه چه کانی آن را تشکیل دهد، چیزی حدود 800 مترمربع سطح وجود دارد. این عدد چیزی معادل یک زمین فوتبال است. این سطح هم آب و هم مواد غذایی را میتواند در خود نگه دارد. این مواد غذایی بخشی درون خاک است و بخشی ماده آلی است که به خاک اضافه میشود. بنابراین پیوندهایی میان این سطح یکمیکرونی گسترده ایجاد میشود که گویی سفرهای برای ریشه گیاه پهن شده است. خاک از یکسری کانی تشکیل شده که شبیه یک ساندویچ دولایه سیلیسیوم و آلومینیوم را به هم فشرده کرده است. وقتی این دو لایه از حالت سنگی شروع به تخریب میکنند و دچار هوازدگی میشوند، ساندویچ لایههای سیلیکا و آلومینیوم با گذر زمان از هم باز میشوند و بعد عناصر غذایی که بین این دو لایه وجود دارد، رها میشود. بهتدریج از آن سنگ صلب و سخت که به ذرات ریزتر تبدیل شده، ذرات انبار و گنجهای از مواد غذایی بیرون میریزد که به تدریج این مواد در اختیار گیاه قرار میگیرد. این فرآیند باشکوه را مجتبی پاکپرور، عضو هیات علمی بخش حفاظت خاک و آبخیزداری مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان فارس توضیح میدهد که نحوه تعامل گیاه و خاک را به شکلی علمی ولی قابل فهم بیان میکند. مجتبی پاکپرور در رشته خاکشناسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده و در دانشگاه گِنت بلژیک دکترای مدیریت منابع آب و آبخوانداری خوانده است. او در این گفتوگو به این پرسشها پاسخ میدهد که چرا ارزش اقتصادی خاک نادیده گرفته شده است؟
♦♦♦
خاک عنصری باارزش از منظر اقتصادی و اکولوژیک است. اما عمدتاً این ارزشها به دلیل وفور آن یا هر دلیل دیگری نادیده گرفته میشود. ارزش اقتصادی خاک را چگونه محاسبه میکنند و چه مولفههایی باید در این ارزیابی لحاظ شود؟
به خاک از لحاظ امکان کشاورزی باید یک جور نگاه شود و از منظر ساختگاه یا جایی که قرار است کار عمرانی روی آن انجام شود یا اصطلاحاً ساختمانی ساخته شود یا راهی ساخته شود، طور دیگری ارزشگذاری شود. از لحاظ عمرانی خاک ارزشهای خودش را دارد و قاعدتاً آن جنبههایی که ابعاد ذرات خاک، میزان چسبندگی و میزان سیالیت خاک را شامل میشود، چیزهایی است که در راهسازی، سدسازی و ساختمانسازی و مواردی از این دست بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. این خاک ارزش خودش را دارد. یک جایی ممکن است خاکش مناسبتر از جای دیگری باشد و به همین ترتیب ارزش بیشتری دارد. ممکن است یک جایی خاکش درشت دانه باشد و برای جادهسازی خیلی مناسب باشد. ممکن است صدها کیلومتر از آن محیط دور شوند تا بتوانند خاک مناسبی برای جادهسازی بیاورند. بنابراین خاک در شرایط و موقعیتهای متفاوت ارزشهای خود را نشان میدهد. این بررسی از جنبه خاک و پی است که یک رشته مهندسی در رشته عمران است. در حوزههای دیگر هم خاک به این شکل ارزشگذاری میشود. در کشاورزی داستان کاملاً متفاوت است و جنبههای فیزیکی و شیمیایی است که به خاک ارزش میدهد. از این لحاظ ما باید وارد شویم و پارامترهایی را در نظر بگیریم و ارزش اقتصادی خاک را بسنجیم و در نهایت آن را به ریال دربیاوریم.
با توضیحاتی که شما در مورد خاک و جنبههای مختلف آن دادید به ماهیت این سوژه بیش از پیش نزدیک شدیم. برخی کالاها یا خدمات اصطلاحاً مشهود نیستند و در عرصه محیطزیست با حجم بزرگتری از این کالاهای نامشهود و ناملموس درگیر هستیم. به نظر میرسد از دید غیرتخصصی به ارزشهای خاک توجهی نشده است اما از نظر یک متخصص خاکشناسی، خاک دارای ارزشهای متعددی است. چرا ارزشگذاری کالاهای نامشهود مثل خاک در محیطزیست و منابع طبیعی اهمیت دارد و باید جدی گرفته شود؟
از آنجا که اهمیت این کالاها نامکشوف و ناملموس است، پرداختن به آن اهمیت پیدا میکند. ارزش خاک ملموس نیست و انگار با توجه کردن به آن، این ارزش را نشان دهیم یا به نوعی برملا کنیم. فکر کنید کودکی یک جواهر گرانقیمت را در خاک و در یک لجنزار پیدا میکند؛ او چه میداند که این جواهر چه ارزشی دارد؟ اما اگر یک گوهرشناس ببیند، میداند چه چیز باارزشی پیدا شده است. او سعی میکند یا آن کودک را آگاه کند یا اینکه برای شناسایی ارزش جواهر آن را از کودک بگیرد. بنابراین باید به دلیل همین ناملموس بودن توجه ویژهای به خاک صورت گیرد. اهل فن باید تلاش کنند ارزش خاک را به سیاستگذاران و تصمیمگیران نشان دهند. اگر تا به حال اینقدر بیتوجهی شده به متخصصها مربوط است که به لحاظ فرهنگی و به لحاظ زیرساختی، کار نکردهاند و نتوانستهاند خاک را بشناسانند.
عمدتاً وقتی سرزمینی از منابع آب تهی میشود به اصطلاح دچار فروپاشی و فرونشست خاک میشود. چون از دست دادن منابع آب، نابودی خاک را هم به دنبال دارد. ایران همیشه از منظر منابع آب دچار کمبود بوده است؛ اکنون نیز دارد خاک خود را از دست میدهد. رابطه میان کمآبی و فروپاشی خاک در ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
از یک جهت میتوان گفت، از بین رفتن آبهای زیرزمینی و پدیده فرونشست تا اندازهای روی افت کیفیت خاک هم تاثیر دارد. جایی که فروچاله و فرونشست ایجاد میشود و در حد نهایت دچار افت منابع آب شده است، آنجا کاملاً خاک را از دست دادهایم. اما تا قبل از آنکه زمینی دچار فرونشست شود و افت بسیار شدید آب اتفاق نیفتد نمیتوان گفت که خاک آن هم از بین رفته است. اما از جهت دیگر باید به موضوع نگاه کنیم. ما چه راهی رفتیم که منابع آب زیرزمینی از بین رفته است و فرونشست متعاقب آن نشاندهنده این است که این سفرههای زیرزمینی هم نمیتواند احیا شود. همان راههای نادرست را داریم در مورد خاک نیز میپیماییم. ما باید یک پله بالاتر بیاییم و افق دورتری را ببینیم. نباید گفت چون منابع آب را از دست دادیم پس خاک هم از بین رفته است. خیر. روشهایی که ما با طبیعت برخورد و با طبیعت تعامل کردیم، یکی از عقوبتهای آن بحران آب است. به دلایلی مثل همین برداشت بیرویه از آب و توجه به محصولات آبمحور، کشاورزی استراتژیک، خودکفایی و مسائلی از این دست کار را به اینجا رسانده است. همان دیدگاههای نادرست، باعث شده است که با خاک هم معامله بدی بکنیم. آن تعامل بد با طبیعت دارد خاک را نابود میکند. نه اینکه صرفاً از بین رفتن آب عامل از بین رفتن خاک است. برای یک هکتار محصول ذرت، میتوان با یک استراتژی 60 تا 70 تن محصول برداشت کرد، با استراتژی دیگری تا 250 تن. دومی به شرطی است که بیرحمانه و بیمبالات خاک را زیر فشار کود شیمیایی و سمپاشی قرار بدهیم. بنابراین وقتی کود زیادی به خاک تزریق شود، محصول بیشتری میدهد اما در نهایت علاوه بر اینکه سلامت مصرفکننده را از بین میبرید زمینه از بین رفتن خاک را هم فراهم میکنید. اما در نهایت کشاورز درآمدش را سه تا چهار برابر افزایش داده است، ولی به چه قیمتی؟ خاک به شدت آلوده شده است. محصول آن خاک به شدت آلوده است. حتی دامی که ممکن است از علف آن خاک یا محصول تولیدشده در آن خاک خورده باشد، هم آلوده است. شیری که از این دام تولید میشود آلوده است. در نهایت یک چرخه آلودگی مخرب ایجاد میشود. بحث دیگری که وجود دارد وقتی کود شیمیایی به خاک داده میشود، ویژگی مطلوب خاک را هم از بین میبرد. خاک با آلودگی کود شیمیایی آن انسجامی را که باید داشته باشد، از دست میدهد و از کیفیت ایدهآل دور میشود و ذرات آن به پودر تبدیل میشوند و در نهایت ذرات بارور خاک با آب و باد شسته و جابهجا میشوند و عملاً خاک از بین میرود. نکته دیگر اینکه در بحث کشاورزی باید به شیب توجه شود. زمین شیبدار عمدتاً نادرست شخم میخورد. به جای آنکه مورب باشد و در جهت عمود بر خط شیب باشد، در جهت همراستا با خط شیب شخم میزنند. این کار باعث میشود خط خاک شسته شود و در اولین بارش و تحولات جوی فرسایش پیدا کند و از بین برود. این نوع تعاملات با خاک ما را به اینجا رسانده که وضعیت خاک در ایران را دچار چالش کرده است.
شما بحث آلودگی خاک با سموم کشاورزی از یک طرف و فرسایش خاک با شخم زدن در شیب و مواردی از این دست را مطرح کردید. از طرفی وقتی ارزش اقتصادی خاک نادیده گرفته میشود، لطماتی دارد که به جامعه هم سرایت میکند. این نادیدهانگاری ارزشهای خاک و گذشتن ساده از کنار آلودگی و فرسایش خاک، چه زیانهایی برای جامعه از منظر امنیت غذایی و چه تبعاتی از دید امنیت اقتصادی و مسائلی از جمله مهاجرت دارد؟
جایی که خاک مناسب و نه لزوماً ایدهآل برای گیاه اعم از درخت و جنگل و مرتع، یا برای کشاورزی وجود داشته باشد، مثل یک کارخانه فعال میماند که محصولاتی تولید میکند که سبب رونق زندگی مردم میشود و مبنای تامین معیشت یک منطقه است. مثلاً زیرساخت مناطق روستایی ایران -که کشاورزی میکنند- همین خاک است. خاک مناسب در کنار آب دو عنصر طبیعی برای کشاورزی هستند. بنابراین وقتی خاک از بین برود، زیرساخت معیشت مردم آن منطقه از دست میرود. طبیعی است که تمام روابط اقتصاد اجتماعی که در طول دههها و قرنها شکل گرفته به هم میخورد و باعث بروز تنش و در نهایت مهاجرت مردم از آن منطقه میشود. خاکی که شکل گرفته و توانایی باروری دارد، دیگر به راحتی قابل جایگزینی نیست. یک دشت چند هزارهکتاری را در نظر بگیرید که خاک آن تخریب شده و باروری خود را از دست داده است. من شخصاً جاهایی در ایران دیدهام که خاک به حدی رسیده که انبار کود شیمیایی است و در خاک سموم شیمیایی وسیعی یافت میشود که بازده کشت آنها اگر قرار باشد 10 تن باشد، به دو تن کاهش پیدا کرده است و هیچ راهی برای بازگشت به شرایط ایدهآل ندارد. جایگزینی خاک کار آسانی نیست. یک هکتار خاک زراعی با ضخامت حدود 20 سانتیمتر چیزی بالغ بر 20 میلیون تن وزن دارد. در نظر بگیرید بخواهید این خاک تخریبشده را جابهجا کنید و خاک مناسب جای آن بریزید! ببینید چقدر کار سنگین و غیرقابل اجرایی است! این صرفاً از این منظر است که شاید بخواهیم یک خاک مرغوب بیاوریم و جایگزین کنیم. خود آن خاک مرغوب باید از کجا بیاید؟ در ایران تقریباً میتوان گفت همه جا خاک خوب تخریب شده است. ما دیگر منبعی نداریم که بخواهیم جایگزین کنیم. این مسائل البته جنبههای فنی ماجراست.
بعضی از کشورها البته در لایههای سیاستگذاری و تصمیمگیری دانش تخصصی دانشمندان خود را لحاظ میکنند. بنابراین ارزش اقتصادی خاک را بیشتر از کشورهایی میدانند که تصمیمگیران اساساً دانش تخصصی را جدی نمیگیرند. مثلاً بهرهبرداری از سرزمین براساس ظرفیتهای اکولوژیک و ارزشهای اقتصادی آن صورت میگیرد و تخریب و فرسایش خاک کمتر است. اکنون پرسش این است که تخریب خاک در ایران از نظر عدد و رقم در چه وضعیتی است و در یک نگاه کلیتر مدیریت خاک اساساً در ایران چگونه صورت میگیرد؟
من نسبت به برخی اعداد و ارقام که در مورد تخریب خاک در ایران از سوی مسئولان یا متخصصان بیان میشود تردیدهایی دارم. مثلاً گفته میشود سالانه دو میلیارد تن در کشور خاک هدر میرود. من با دیده تردید این اعداد را میبینم. بعضی از نتایج تحقیقات که در این زمینه صورت گرفته و در دسترس ماست، این را تایید نمیکند. مثلاً پژوهشکده خاک و آبخیزداری کشور که طرحهای تحقیقاتی متعددی را به سامان رسانده و به طور پیوسته مطالعاتی انجام داده و در شرایط مختلف و شیبهای مختلف و با نوع خاکهای مختلف، اندازه فرسایش خاک را در کَرتهای آزمایشی اندازهگیری کرده است، این عدد و رقمها را نمیتواند تایید کند. این اعداد طوری نیست که اگر بزرگمقیاس هم شوند، مثلاً به عدد دو میلیارد تن در سال برسد و این عدد بسیار کمتر است. اگرچه در نهایت ممکن است این خبر خوبی باشد اما همان مقدار اندک به دلیل اهمیت خاک و تبعات آن میتواند نگرانکننده و خطرناک باشد. گفته میشود میزان فرسایش خاک در ایران سالانه بین 10 تا 16 میلیون تن در هکتار است. اگر روی همین اشل تحقیقاتی تمرکز کنیم، متوجه میشویم که عدد خیلی کمتر از این است. شاید به نصف این مقدار میرسیم. اما اگر دو میلیارد هم نباشد و مثلاً یک میلیارد باشد، باز هم زیاد است. حتی 500 میلیون تن فرسایش خیلی زیاد است. آنچه اینجا مطرح کردم صرفاً نقدی حرفهای به عدد دو میلیارد است. ما نباید خوشحال باشیم که فرسایش خاک دو میلیارد نیست و مثلاً 500 میلیون تن در سال است. چیزی که در کنار فرسایش خاک در اراضی دیم و مراتع بسیار مهم است و جای نگرانی دارد و باید برنامههای منسجم ملی برای مقابله با آن تهیه شود، نگرانی از تخریب خاک اراضی کشاورزی آبی است. همچنین تخریب خاک جنگلها در ایران باید به شدت مورد توجه سیاستگذاران قرار گیرد. این وضعیت اگر استمرار داشته باشد، میتواند به سرعت و در حجم زیاد به ما خسارت وارد کند. وقتی خاک جنگل از بین میرود، جنگل عقیم میشود. بذر درخت بلوط و بنه که باید کف جنگل بیفتد و بعد از مدتی رشد کند و درخت جدیدی به جنگل اضافه کند، به خاطر از بین رفتن خاک دیگر رشد نمیکند و روند خودپالایی و زادآوری جنگل متوقف میشود. بنابراین انگار شما با جامعهای طرف هستید که زاد و ولد ندارد و نرخ رشد باروری صفر است. در بخش کشاورزی نیز تخریب خاک هم به صورت فیزیکی و هم به صورت شیمیایی اتفاق میافتد. این اتفاق به شدت نگرانکننده است، چون تخریب و از بین رفتن خاک هم در سلامت جامعه تاثیر مستقیم دارد و هم اینکه تولید در واحد سطح را به شدت کاهش میدهد. اگر مدیریت خاک صورت نگیرد، تبعات این تخریب بسیار زیاد و در ابعاد مختلف خود را نشان میدهد. باید مدیریت خاک اینجا خودی نشان دهد و به اصطلاح به خاک تنفس بدهند تا بتواند خود را بازسازی کند. از سویی مدیریت خاک باید بتواند از منظر فرهنگی مردم و کشاورزان را توجیه کند که به جای کودهای شیمیایی باید از کودهای طبیعی و سالم استفاده کنند. اکنون حرص در بهرهبرداری و افزایش محصول طوری است که خاکها به شدت آلوده شدهاند و اساساً تخریب خاک در ایران آغاز شده است.