شکاف یادگیری
عطیه وحیدمنش از امکان گسترش نابرابری آموزشی و بازماندن کودکان از تحصیل میگوید
فرآیند آموزشی در مدارس ایران و البته سراسر جهان، با گسترش ویروس کرونا دستخوش تغییرات اساسی شده است. مدارس تعطیل شده و مدیران آموزشوپرورش شیوههای جدیدی مثل آموزش آنلاین یا آموزش از طریق تلویزیون را تجویز میکنند. اما آیا محدودیت امکانات و فقر، سبب ایجاد نوعی بیعدالتی در آموزش نسل حاضر و احتمالاً مشکلاتی در آینده نخواهد شد؟ عطیه وحیدمنش پژوهشگر حوزه اقتصاد آموزش به پرسشهایی درباره این مساله پاسخ داده است.
♦♦♦
در شرایط کرونا، بخش بزرگی از خانوادههای مناطق کمبرخوردار امکان اتصال به اینترنت ندارند یا اگر محدودهشان تحت پوشش اینترنت قرار دارد، آنها و خانوادهشان گوشی هوشمند ندارند. خطر افزایش بازماندنِ دانشآموزان مناطق کمبرخوردار از آموزش چقدر جدی است؟
واقعیت این است که بحران کرونا در همه جای دنیا باعث تاخیر در امر آموزش شده است. طبق گزارش یونسکو در ماه آوریل 2020 بیش از 95 درصد دانشآموزان کل دنیا به علت تعطیلی مدارس در کلاسهای درس حاضر نبودند. در نتیجه بحران کرونا بر مساله آموزش کودکان یک بحران جهانی است. البته هر کشوری بسته به وضعیت خودش کارهایی را انجام داده است. در ایران نیز سیاستهایی اجرا شده است و از همان ابتدای تعطیلی مدارس در 3 اسفند 98 به سرعت بحث آموزش تلویزیونی در دستور کار قرار گرفت. طبق گزارش بانک جهانی نیز اکثر کشورها ترکیبی از آموزشهای آنلاین، تلویزیونی و تهیه و تدوین درسنامههای آموزشی و ارسال آن به درب منازل دانشآموزان را در دستور کار خود قرار دادند.. با وجود همه این برنامهریزیها، اما عدم حضور کودک در مدرسه بهخصوص در دوره ابتدایی و پیشدبستانی و بهخصوص در مناطق کمدرآمد که خانواده هم سطح تحصیلی پایینتری دارد و هم امکانات مالی محدودتری را دارد، ریسک بازماندگی را بهشدت تقویت میکند. لازم به ذکر است که طبق آمار سال 97، اکثر بازماندگان از تحصیل از سه استان سیستان و بلوچستان، تهران و خراسان رضوی بودهاند که در مورد دو استان تهران و خراسان رضوی، کودکان بازمانده عموماً شامل کودکان حاشیه تهران و حاشیه مشهد بودهاند. با توجه به اینکه امکان یادگیری در آموزش تلویزیونی که حالت یکطرفه دارد بهشدت محدود است و عدم دسترسی افراد کمدرآمد به اینترنت یا گوشی هوشمند و در نتیجه عدم دسترسی به آموزش مجازی، احتمال افت تحصیلی این کودکان بسیار قوی است. بیرون ماندن از مدرسه برای این کودکان باعث میشود که این افراد یا وارد بازار کار (اعم از کار خانگی) شوند یا برای دختران ریسک کودکهمسری افزایش یابد که در هر دو حالت زندگی این کودکان برای همیشه تغییر میکند که خود میتواند باعث باقی ماندن فرد در فقر شود. در حال حاضر طبق آمار بودجه خانوار سال 98، در مناطق روستایی تنها 25 /32 درصد خانوارها به اینترنت دسترسی داشتهاند و در میان خانوارهای شهری این عدد 58 درصد بوده است. به عبارتی میتوان تصور کرد که اکثریت کودکان روستایی و بخش خوبی از کودکان شهری به اینترنت دسترسی ندارند. همچنین طبق آمار وزارت آموزشوپرورش حدود سه میلیون دانشآموز به ابزارهای هوشمند (گوشی یا تبلت) دسترسی ندارند. این ارقام همگی نشان میدهد که امکان آموزش برخط برای کودکان استانهای محروم و کمدرآمد بهشدت محدود است. وزارت آموزشوپرورش با همکاری وزارت رفاه در سالهای اخیر پروژه شناسایی و بازگرداندن کودکان بازمانده از تحصیل را در مقطع ابتدایی انجام دادهاند. تجربه ارزشمند این پروژه میتواند در چنین شرایطی بهکار گرفته شود. بانک اطلاعاتی رفاه ایرانیان وزارت کار و رفاه اجتماعی میتواند با ادغام شدن با بانک اطلاعاتی آموزشوپرورش کودکان در معرض بازماندگی از تحصیل را شناسایی کند و با توجه به شرایط این کودکان سیاستهای لازم را اتخاذ کند. میتوان سناریوهای زیر را تصور کرد: الف- کودک ساکن روستا یا مناطق عشایری فاقد دسترسی به هرگونه امکانات آموزشی غیرحضوری (با توجه به نرخ نفوذ تقریباً صد درصد تلویزیون در مناطق شهری، کودک ساکن مناطق شهری دستکم به تلویزیون دسترسی دارد. در مورد خانوار روستایی ضریب نفوذ تلویزیون بالای 95 درصد است که میتوان نتیجه گرفت اکثریت کودکان مناطق روستایی نیز به تلویزیون دسترسی دارند). ب- کودک ساکن روستا یا مناطق عشایری که به گوشی هوشمند یا تبلت دسترسی دارد ولی هزینه اینترنت برای خانوار سنگین است. ج- کودک ساکن شهر که به گوشی هوشمند دسترسی دارد ولی هزینه اینترنت برای خانوار سنگین است. د- کودک ساکن روستا یا مناطق عشایری که به اینترنت دسترسی ندارد (به علت نبود خود اینترنت و نه هزینه آن). ه- کودک روستایی یا شهری که دسترسی به آموزش مجازی دارد.
در مورد مناطق شهری چون پوشش اینترنت تقریباً در همهجا برقرار است میتوان فرض کرد تقریباً همه کودکان شهری به اینترنت به معنای فنی کلمه دسترسی دارند و مشکل صرفاً در هزینه آن است. برای کودکان روستایی و عشایری چه آنهایی که میتوانند همراه آموزش مجازی بشوند و چه آنهایی که دسترسی به فضای مجازی ندارند، حضور در مدرسه بهخصوص در مقطع ابتدایی با رعایت ملاحظات بهداشتی میتواند اتفاق بیفتد. حال این حضور در مدرسه میتواند بهصورت پارهوقت، شیفت صبح / عصر باشد و آموزشهای تلویزیونی برای افرادی که به تلویزیون دسترسی دارند و درسنامههای آموزشی برای گروه الف مکمل آموزش حضوری باشد. علاوه بر آن طبق قانون اساسی که آموزش عمومی رایگان باید از طرف دولت اجرا شود، لازم است اینترنت مصرفی شبکه شاد رایگان باشد و وزارت ارتباطات با همکاری اپراتورها باید این امکان را فراهم کند. در حال حاضر آموزش و پرورش با توجه به وضعیت شیوع کرونا (مناطق قرمز، زرد، سفید) وضعیت حضور در مدرسه را تعیین کرده است اما با توجه به جمعیت کمتر مناطق روستایی حتی در مورد مناطق قرمز حضور در مدرسه با رعایت پروتکلهای بهداشتی میتواند مفید باشد.
با کسری بودجه چه راهحلی برای بهبود کیفیت آموزش در شرایط جدید وجود دارد؟
واقعیت این است که دولت توانایی مالی محدودی برای مداخله در این شرایط دارد. حدود سه میلیون دانشآموز به ابزارهای آموزش مجازی دسترسی ندارند. ارزانترین تبلت چیزی حدود یک میلیون و 400 هزار تومان و ارزانترین گوشی هوشمند حدود دو میلیون و100 هزار تومان است. اگر بخواهیم این سه میلیون دانشآموز را به ابزارهای آنلاین مجهز کنیم نیاز به بودجهای بالغ بر چهار هزار میلیارد تومان داریم. لازم به ذکر است که بودجه کل وزارت آموزش و پرورش در لایحه بودجه 99، 64 هزار میلیارد تومان پیشنهاد شده است که هزینه تهیه تبلت برای دانشآموزان محروم حدود 5 /6 درصد کل بودجه این وزارتخانه و نشاندهنده بزرگی این عدد است. در شرایط فعلی حفظ کودک محروم در چرخه آموزش مهمترین اولویت باید باشد و در درجه دوم بحث کیفیت آموزش مطرح میشود. با توجه به اعلام آموزش و پرورش در مورد تهیه درسنامهها و جزوات آموزشی برای دانشآموزان فاقد دسترسی به آموزش مجازی، محتوای این جزوات و جذاب کردن آن و همچنین آسانفهم بودن جزوه بهطوری که کودک بتواند بهصورت خودآموز مطالب را یاد بگیرد میتواند کمک خوبی در بخش کیفیت باشد. در مورد بچههایی که به شبکه شاد دسترسی دارند اولاً باید اشکالات اساسی این اپلیکیشن رفع شده باشد. افزایش سرعت، اضافه کردن قابلیتهای مختلف و چندرسانهای، دسترسی به اپلیکیشن در پلتفورمهای مختلف و مسائلی از این دست باید تا قبل از شروع سال تحصیلی رفع شده باشد.
اگر آموزش اینترنتی شود، آیا امکان گسترش نابرابری آموزشی و بازماندن برخی کودکان از تحصیل بزرگتر و تهدید آن جدیتر نشده است؟
نکتهای که باید توجه کرد این است که آموزش مجازی در وضعیت فعلی همانطور که گفته شد به علت عدم مهیا بودن زیرساختهای فنی، عدم دسترسی جمعیت قابل ملاحظهای به ابزارهای هوشمند، نبود پوشش صد درصد اینترنت در همه مناطق، وضعیت فقر فزاینده خانوار طی شوک تورمی اخیر که امکان خرید و هزینهکرد خانوار را در بحث آموزش مجازی بهشدت محدود کرده است، همه و همه باعث افزایش شکاف یادگیری و نابرابری آموزشی میشود. در همین سال تحصیلی گذشته و در همین تهران مدارس غیرانتفاعیای بودند که پس از تعطیلی مدارس با وقفهای کمتر از یک هفته بحث آموزش آنلاین را شروع کردند در حالی که مدارسی بودند که تا قبل از ایجاد شاد در اواخر فروردینماه عملاً بحث آموزش را متوقف کرده بودند. طبق دادههای بودجه خانوار، میانگین هزینه کل ناخالص خانوار (شامل هزینه خوراکی، غیرخوراکی و کالای ماندگار) در سال 97، برای خانوار شهری 40 میلیون تومان و برای خانوار روستایی 21 میلیون تومان بوده است. این رقم در سال 98 بهطور متوسط به ترتیب شهری و روستایی 48 میلیون تومان و 26 میلیون تومان بوده است. چون هزینه ناخالص پراکسی خوبی برای درآمد است (با توجه به تورشهای زیاد در اعلام درآمد فرد /خانوار و غیردقیق بودن این متغیر معمولاً از متغیر هزینه به جای درآمد استفاده میشود)، میتوان با تقریبی گفت بهطور متوسط درآمد خانوار شهری در سال 98 ماهانه حدود چهار میلیون تومان و خانوار روستایی دو میلیون و 200 هزار تومان بوده است. البته استفاده از میانه تصویر بهتری از وضعیت هزینه و درآمد خانوار شهری و روستایی به دست میدهد زیرا با توجه به پراکندگی زیاد متغیرهایی مانند درآمد و هزینه میانگین میتواند بالاتر از واقعیت جامعه باشد. حال در چنین شرایط درآمدی / هزینهای خرید تبلت یا گوشی هوشمند برای دانشآموز و نیز هزینه اینترنت برای بخش قابل ملاحظهای از خانوارهای کشور سنگین است. در صورتی که خانوار دو فرزند دانشآموز داشته باشد با توجه به همزمانی کلاسهای آنلاین نیاز به هزینهکرد بیشتر در این ابزارها داریم که خود بار مضاعفی را برای خانواده ایجاد میکند. با توجه به وجود نابرابری فرصتهای آموزشی در گذشته که روند آن طی 20 سال اخیر افزایشی بوده است، بحران کرونا در کوتاهمدت نابرابری آموزشی را بهشدت تشدید خواهد کرد و شکاف یادگیری در کشور بدتر خواهد شد. طبق آمار نمرات آزمونهای بینالمللی تیمز و پرلز، نمرات دانشآموزان ایرانی جزو 20 درصد پایینی بوده است و به عبارتی نظام آموزشی ما نتوانسته است آموزش با کیفیت قابل قبول (در مقایسه با کشورهای دیگر) ارائه دهد. مثلاً در آزمون پرلز در سال 2016 که مهارت «خواندن» دانشآموزان پایه چهارم ابتدایی را آزمون میکند، ایران از بین 50 کشور شرکتکننده رتبه چهل و پنجم را کسب کرده و در بین 12 کشور منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا رتبه هشتم را کسب کرده است. میانگین نمره خواندن دانشآموزان چهارم دبستان در این آزمون برای ایران 428 بوده است در صورتی که دانشآموزان گرجستانی 488، اماراتی 450 و آذربایجانی 472 را کسب کردهاند. کشورهای عمان، کویت، مراکش و مصر پایینتر از ایران بودهاند. میانگین آزمون پرلز و تیمز هر دو در سطح نمره 500 نرمال شده است و در نتیجه نمره اکثر کشورها بین 400 تا 600 خواهد بود. نمره ایران بهطور معناداری زیر میانگین بوده است. در آزمون ریاضی تیمز 2015 برای پایه چهارم نیز از بین 42 کشور شرکتکننده ایران رتبه 38 را کسب کرده است. میانگین نمره ریاضیات دانشآموزان در پایه چهارم 431 بوده است و کشورهای هممنطقهای مانند ترکیه (483)، گرجستان (463) امارات (452) و قزاقستان (544) عملکرد بهتری از ایران داشتهاند. البته نسبت به خواندن، عملکرد ریاضی دانشآموزان ایرانی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بهتر بوده است. در بین 9 کشور منطقه غرب آسیا (شامل ترکیه، امارات، بحرین، قطر، ایران، عربستان، کویت، عمان و مراکش) ایران در رتبه پنجم و بالاتر از عمان، عربستان، کویت و مراکش قرار گرفته است. البته وقتی به شاخص نابرابری فرصتهای آموزشی نگاه میکنیم، ایران در کنار ترکیه از نابرابرترین کشورها در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقاست و برابری فرصتهای آموزشی در کشورهایی نظیر عربستان سعودی، مراکش، الجزایر و تونس از ایران بهتر است. به عبارتی درست است که وضعیت کیفیت آموزشی در عربستان و مراکش از ایران پایینتر است اما دستکم شاخص عدالت آموزشی قابل قبولی دارند. نظام آموزشی ما ولی نهتنها نتوانسته است کیفیت قابل قبولی را ارائه دهد بلکه همین کیفیت نازل با شکاف زیادی در امر یادگیری همراه بوده است. آموزش آنلاین میتواند دسترسی دانشآموزان در دورافتادهترین نقاط کشور را به بهترین معلمان کشور میسر سازد و از این منظر باعث کاهش نابرابری آموزشی شود. البته پیششرط تحقق چنین رویایی گسترش شبکه ملی اطلاعات، مجهز کردن مدارس به اینترنت و ابزارهای ارتباطی آنلاین است. بستر فراهمشده و پذیرش و آمادگی جامعه برای آموزشهای آنلاین، میتواند فرصت مناسبی باشد که در آینده و در پساکرونا نیز با استفاده از این بستر، نابرابریهای آموزشی کاهش یابد. به نظر من توجه به این نکته خیلی مهم است و آموزشوپرورش باید برنامه تجهیز مدارس به ابزارهای ارتباطی هوشمند را در دستور کار خود داشته باشد.
با توجه به اینکه آموزش ابتدایی در قانون اساسی رایگان است، دولت با چه روشی با وجود کسری بودجه و مشکلات مالی در حوزه آموزش، میتواند این معضل را حل کند؟
همانطور که قبلاً هم گفتم دست دولت برای مداخله و هزینه در بحث آموزش به خاطر تنگنای بودجهای و مالی بسته است. اما چند راهکار به ذهن من میرسد: 1- فعال کردن ظرفیت سمنهای فعال در حوزه آموزش و تشویق آنها به سمت ارائه آموزش باکیفیت یا فراهم کردن ابزارهای ارتباطی. بسیاری از سازمانهای مردمنهاد فعال در حوزه آموزش، در حوزه مدرسهسازی فعال هستند. گروههای جهادی، خیرین مدرسهساز و سمنهای دیگر در چهل سال اخیر بیشترین تمرکز را در مدرسهسازی داشتهاند. در صورتی که با اینکه هنوز به مدرسه استاندارد در برخی مناطق نیاز است، اما نیاز به دسترسی دادن دانشآموزان به آموزشهای باکیفیت و فراهم کردن ابزارهای ارتباطی برای آن دسته از دانشآموزانی که مطلقاً به هیچ ابزاری دسترسی ندارند میتواند اولویت کار قرار گیرد. 2- دادن وام با بهره کم به خانوادهها مشروط به استفاده در حوزه آموزش و گرفتن سهام عدالت به عنوان وثیقه. دولت میتواند با گرفتن سهام عدالت به عنوان وثیقه و دادن وام با بهره کم دسترسی خانوارهای کمدرآمد به اعتبار را تسهیل کند. یکی از مشکلات خانوادههای کمدرآمد عدم دسترسی به اعتبارات بانکی است. خانوار کمدرآمد چون نه کسی ضامنش میشود و نه دارایی قابل ملاحظهای دارد که وثیقه وامش شود به اعتبار و سرمایه دسترسی بسیار محدودی دارد. سهام عدالت میتواند نقش وثیقه را برای این افراد بازی کند و با دادن وام خرد در حد دو میلیون تومان با کارمزد کم میتواند به خانواده کمدرآمد برای گرفتن وسایل ارتباطی مانند گوشی هوشمند یاری برساند. 3- در میانمدت و بلندمدت، جامعه مدنی- و نه دولت- میتواند از ظرفیتهای ایرانیان خارج از کشور استفاده کند. واقعیت این است که سرمایه اجتماعی در وضعیت مناسبی قرار ندارد. با وجود این گروههای مردمنهاد میتوانند به عنوان پل رابط بین مردم و حاکمیت نقش مهمی را بازی کنند. برای بسیاری از ایرانیان خارج از کشور، حتی کسانی که با کمکهزینههای تحصیلی دانشجو هستند، هزینه 50دلاری در ماه مقدار زیادی نیست و برای بسیاری از افراد این مقدار کاملاً قابل هزینهکرد است. بسیاری از ایرانیان دیگر که کار میکنند حتی مبالغ بالاتر میتوانند کمک کنند. ایجاد یک صندوق از کمک ایرانیان برای بهبود کیفیت آموزشی منحصراً در مناطق کمبرخوردار و محروم یا دادن بورسهای تحصیلی به دانشآموزان مستعد این مناطق میتواند علاوه بر حل کردن بخشی از کمبود منابع مالی در بخش آموزش، انگیزه برای درس خواندن و در مدرسه ماندن را برای دانشآموزان این مناطق و خانوادههای ایشان افزایش دهد. وزارت آموزشوپرورش در این بخش میتواند نقش تسهیلگر ایفا کند. مثلاً اطلاعات شناسایی دانشآموزان محروم، دانشآموزان مستعد، مناطقی که معضل فوری مالی در حوزه آموزشوپرورش دارند و... میتواند از طریق آپ داده شود و سازمان مردمنهاد متصل به صندوق با تایید اطلاعات آپ، منابع مالی را به این افراد تخصیص دهد و با نظارت بر عملکرد دانشآموز، یا نحوه خرج شدن منابع و دادن گزارشهای فصلی و سالانه شفاف ادامهدار بودن منابع مالی صندوق را تضمین کند. واقعیت این است که شهروندان بسیاری از کشورهای توسعهنیافته که به کشورهای توسعهیافته مهاجرت میکنند، بخشی از درآمد خود را برای خانواده خود میفرستند (remittance). علاوه بر آن شهروندان با درآمد بالاتر معمولاً با دادن بورسیههای تحصیلی به دانشآموزان کمدرآمد یا ایجاد مراکز درمانی یا خرید تجهیزات پزشکی و... به تقویت باهمستانی که زمانی عضو آن بودند یاری میرسانند. بسیاری از ایرانیان خارج از کشور نیز کمکهای اینچنینی انجام میدهند.