شناسه خبر : 35451 لینک کوتاه

آقای نوبلیست و کتاب‌هایش

نگاهی به تالیفات توماس سارجنت

 سیدمحمدامین طباطبایی: نام توماس سارجنت اقتصاددان آمریکایی هرچند با بردن جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۱ بر سر زبان‌ها افتاد اما واقعیت این است که او از اواخر دهه 70 میلادی و به‌خصوص دهه 80 برای اهالی دانشگاهی علم اقتصاد و نیز عرصه سیاستگذاری اقتصادی فردی نام‌آشنا بوده است. او در جایی تصویر خود را در اقتصاد چنین توضیح می‌دهد که «در جهان پویا و درحال تغییر ما، باورهایمان درباره آنچه دیگر مردم و نهادهای مختلف انجام خواهند داد، نقشی مهم در شکل دادن به رفتارمان ایفا خواهد کرد». مدل‌های پیشین بر این فرض استوار بودند که مردم منفعلانه به تغییرات در سیاست پولی و مالی واکنش نشان می‌دهند در حالی‌که در مدل‌های مبتنی بر انتظارات عقلانی، مردم به شکلی استراتژیک و نه منفعلانه و کورکورانه در برابر این تغییرها رفتار می‌کنند. در واقع در نظریه جدید، نگاه مردم رو به آینده است، آنها رفتارهای د‌ولت‌ها و بازارها را پیش‌بینی خواهند کرد و سپس به شیوه‌ای رفتار می‌کنند که به بهترین شکل زندگی ایشان را بهبود بخشد. بنابراین، نظریه جدید نشان داده است که سیاستگذاران نمی‌توانند ذهن مردم را با غافلگیری‌های سیاسی، در اقتصاد دستکاری کنند. این چشم‌انداز مبتنی بر نوعی اقتصاد کلان پویا بود و از این‌رو، تحلیل‌های عمیق‌تر و ریاضیاتی پیچیده‌تر می‌طلبید. از همین‌رو، سارجنت به توسعه و به‌کارگیری تکنیک‌های جدید دست زد و روش‌های اقتصادسنجی دقیقی را برای ارزیابی و بهبود بخشیدن نظریه انتظارات عقلانی ایجاد کرد. او را در کل باید از مدافعان سرسخت اقتصاد کلان که دلایل متقنی برای آن نیز دارد دانست.

 

سال‌های جوانی

توماس جی. سارجنت در 19 جولای 1943 در شهر پاسادنای ایالت کالیفرنیا چشم به جهان گشود. این اقتصاددان ۷۷‌ساله تحصیلات دبیرستان خود را در دبیرستان مونروویا گذراند. مدرک کارشناسی خود را در دانشگاه کالیفرنیا برکلی در سال ۱۹۶۴ اخذ و مدال دانشجوی ممتاز دوره را کسب کرد و در سال ۱۹۶۸ دوره دکترای خود را در دانشگاه هاروارد، زیر نظر جان آر. مایر به اتمام رساند. وی از ژانویه 1967 تا ژانویه سال بعد به عنوان دستیار پژوهش در موسسه فناوری کارنگی فعالیت کرد. از سال 1970 تا 1975 دانشیار دانشگاه‌های پنسیلوانیا و مینه‌سوتا بود و از سال 1975 به درجه پروفسوری دانشگاه مینه‌سوتا نائل شد. سارجنت از سال 2002 استاد دانشگاه نیویورک است. او در سال 2011 به خاطر «تحقیق تجربی درباره علیت در اقتصاد کلان» موفق به کسب جایزه اقتصاد نوبل به همراه کریستوفر سیمز شد. سارجنت و سیمز در هاروارد در دوره دکترا همکلاسی بودند. او از سال ۱۹۷۶ یکی از اعضای جامعه اقتصاددانان‌ سنجی است. در سال ۱۹۸۳ سارجنت به عضویت آکادمی ملی علوم و آکادمی هنر و علوم آمریکا درآمد. همچنین وی از سال ۱۹۸۷ عضو ارشد موسسه هوور در دانشگاه استنفورد، عضوی از هیات مشورتی موسسه تحقیقات اقتصادی پن در دانشگاه پنسیلوانیا و استاد ممتاز دانشکده اقتصاد دانشگاه مدیریت سنگاپور از سال ۲۰۱۳ است. از نظر تاثیرات پژوهشی و مکتبی در اقتصاد کلان توماس سارجنت از چهره‌های شناخته‌شده در «انقلاب انتظارات عقلانی» است. این نظریه بر این باور است که افراد مدل‌سازی‌شده توسط علم اقتصاد، توان پیش‌بینی پیشامدهای احتمالی در آینده را دارند. سارجنت مواردی به نظریه مذکور اضافه کرد از جمله اینکه آن را از نظر آماری کاربردی کرد. مطابق این نظریه انسان‌ها بر اساس مدل‌های اقتصاددانان می‌توانند آینده را انتظار داشته یا لااقل احتمال پیشامدهای اقتصادی را پیش‌بینی کنند. فلسفه «انتظارات عقلانی‌» مبتنی بر این نکته متفکرانه است که اگر شما هوشمند هستید، پس چرا ثروتمند نیستید. «نظریه انتظارات عقلانی» ابتدا به‌وسیله جان مورث (John F.muth) و سپس رابرت لوکاس (Robert Lucas) مطرح و سپس به وسیله ادوارد پرسکات (Edward C.Prescott) دنبال شد. از سوی دیگر در یک نگاه کلی‌تر، تخصص‌های سارجنت بیشتر در مورد اقتصاد کلان، اقتصاد پولی و اقتصادسنجی سیکل‌های اقتصادی تجاری است.  به طور مشخص تاثیر اصلی سارجنت در «نظریه انتظارات عقلانی» را می‌توان به صورت زیر خلاصه کرد:

اول اینکه نظریه انتظارات عقلانی به منزله ابزار جانبی سیاست‌های پولی و قوانین ثبات بروندادهای اقتصاد و تثبیت قیمت‌ها تلقی می‌شود. دوم کمک اصلی او به توسعه «تئوری انتظارات عقلانی‌» است به‌طوری که به‌صورت آماری قابل پیاده‌سازی باشد. سوم ارائه برخی مثال‌های «نظریه انتظارات عقلانی‌» بر اساس «مدل‌های منحنی فیلیپس‌»، حدود بنیادی نرخ بهره و تقاضای پول در دوران‌های تورم شدید از ابتکارات سارجنت محسوب می‌شود. و نهایتاً تحلیل ابعاد سیاست‌های پولی و مالی به طوری که الزاماً و همزمان هماهنگ باشند. همچنین او در پیشبرد چندین مطالعه روند تاریخی در «انتظارات عقلانی» به‌منظور تشریح و مستدل کردن نتایج تغییرات در الگوهای مبتنی بر سیاست‌های اقتصاد کلان نقش بسزایی داشته است. به علاوه سارجنت نقش مهمی در خصوص کاربرد تکنیک‌های آماری جدید در مدل‌های اقتصادسنجی و مدیریت این انتظارات ایفا کرده است. همان‌طور که پیشتر نیز اشاره شد او معتقد است مردم و سرمایه‌گذاران بر اساس اقدامات سیاسی دولت‌ها رفتارهای اقتصادی خود را تنظیم و تعدیل می‌کنند. توماس سارجنت همچنین نشان داده است که چگونه اقتصاد کلان ساختاری می‌تواند در تحلیل تغییرات پایدار در سیاست اقتصادی به کار رود. این شیوه می‌تواند زمانی‌که خانوارها و شرکت‌ها انتظارات یکجای خود را با توسعه اقتصادی تطبیق می‌دهند، برای مطالعات روابط اقتصاد کلان به کار برده شود. وی برای مثال به بررسی دوره پس از جنگ جهانی دوم پرداخته است؛ دوره‌ای که در آن بسیاری از کشورها در ابتدا تصمیم داشتند سیاست تورم بالا را اجرا کنند، اما در نهایت تغییرات سیستماتیک را در سیاست اقتصادی مطرح کردند و به نرخ تورمی پایین‌تر رجوع کردند.  در مورد جایزه نوبل مشترک دو اقتصاددان یادشده در سال ۲۰۱۱، می‌توان گفت که ماجرا به چند‌دهه قبل بازمی‌گردد. در واقع سارجنت و سیمز تحقیقات خود را به‌طور جداگانه در دهه‌های 1970 و 1980 میلادی انجام داده‌اند لیکن این تحقیقات امروز به‌شدت با یکدیگر مرتبط شده است؛ علت آن هم این است که دولت‌ها و بانک‌های مرکزی در جست‌وجوی راه‌های دور ساختن اقتصادهایشان از رکود دوباره هستند. این دو اقتصاددان بر این باورند که دولت‌ها می‌توانند استانداردهایی برای سنجش سیاست‌های خود داشته باشند. برای مثال جالب است بدانید که این اقتصاددان کهنه‌کار در مصاحبه‌ای با سایت نوبل پس از دریافت جایزه اظهار کرد که بحران‌ها، مشکلات و چالش‌های پیش روی اتحادیه اروپا با واحد پولی یورو، تماماً مرتبط با انتظارات مردم و عکس‌العمل‌های آنان است. وی اضافه کرد هزینه‌های دولتی برای کمک به اقتصادهای متزلزل، اگر با محدودیت‌هایی در سرمایه‌گذاری مردم و عدم انتظار موفقیت آنها در سرمایه‌گذاری‌هایشان توأم شود نتیجه‌ای دربر نخواهد داشت.

46-47-1

فهرست تالیفات

بهانه اصلی نوشتار حاضر معرفی تالیفات مهم و نسبتاً پرشمار توماس سارجنت طی چهار دهه گذشته است. این کتاب‌ها از قدیم به جدید مرتب شده‌اند تا سیر نگارشی این اقتصاددان برجسته را نشان دهند.

۱- نظریه اقتصاد کلان، ۱۹۷۹   

(Teoria Macroeconomica)

این کتاب که برای اولین‌بار در سال ۱۹۷۹ به چاپ رسید، به عنوان یک کتاب درسی متعارف در دانشکده‌های اقتصاد مورد استفاده قرار می‌گرفته است. به ویژه پس از آنکه ویراست‌های تازه‌تری از آن منتشر شد، محبوبیتش نیز افزایش یافت. این کتاب یکی از اولین کتاب‌هایی است که سارجنت با آن به جامعه دانشگاهی معرفی شده است و اهمیتش در نکات بدیعی است که به نسبت زمان خود به آنها ارجاع داده شده است.

۲- انتظارات عقلانی و تورم، ۱۹۸۶

(Rational Expectations and Inflation)

این کتاب در واقع مجموعه مقالاتی است که از دریچه انتظارات عقلانی (عقلایی) به نحوه برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری دولت‌ها درباره تورم می‌پردازد. در واقع بر این اساس همان‌گونه که افراد از تمامی اطلاعات در دسترسشان برای تصمیم‌گیری‌های اقتصادی طی زندگی بهره می‌برند، دولت‌ها نیز کم‌وبیش سعی می‌کنند در دوره‌های مختلف رکود و رونق چنین کنند. اما دشواری‌های عملی و تکنیکی خاصی بر سر راهشان قرار می‌گیرد.

۳- نظریه پویای اقتصاد کلان، ۱۹۸۷

(Dynamic macroeconomic theory)

این کتاب با تجمیع عامل‌ها و کارگزاران اقتصادی و قیود آنها سعی می‌کند تصویری مبتنی بر اقتصاد خرد از اقتصاد کلان ارائه دهد و اثر آن را در سیاستگذاری‌های اقتصادی دولت بررسی کند. این کتاب را نیز می‌توان در ادامه کتاب اولی که در این نوشتار معرفی شد دانست. مساله اصلی این کتاب درک بهتر پویایی‌های اقتصاد کلان در طی زمان و نحوه تاثیرگذاری دوره‌های مختلف زمانی بر یکدیگر است.

۴- اقتصادسنجی انتظارات عقلانی ۱۹۹۱

 (Rational Expectations Econometrics)

یکی از اولین کتاب‌هایی است که پس از همه گیرشدن ایده انتظارات عقلانی در اقتصاد کلان، به تفصیل درباره تفاوت‌های مدل‌سازی و اقتصادسنجی این زیرشاخه از اقتصاد کلان پرداخته است. در واقع می‌توان گفت اقتصادسنجی کلان مبتنی بر انتظارات عقلانی در این کتاب به بحث گذاشته شده است. اهمیت این کتاب نیز در پیشتاز بودنش در مقایسه با زمان انتشار آن است. درواقع در اوایل دهه 90 میلادی این بحث به‌تازگی در محافل اقتصادی در حال رایج شدن بود و سارجنت با تالیف این کتاب گامی در درک بهتر مطالعات تجربی در این حوزه برداشت.

۵- عقلانیت محدود در اقتصاد کلان، ۱۹۹۳

(Bounded Rationality in Macroeconomics)

مساله مورد بررسی این کتاب این است که افراد در موقعیت‌هایی که با واقعیت‌های تازه‌ای روبه‌رو می‌شوند در‌می‌یابند که با دانش پس‌زمینه‌ای‌شان یا به عبارت بهتر تجارب گذشته‌شان نمی‌توانند برای آنها پاسخ مناسبی بیابند یا واکنش درستی نشان دهند. در این صورت چه می‌کنند؟ یا به عبارت بهتر چه می‌توانند بکنند؟

۶- غلبه بر تورم آمریکایی، ۱۹۹۹

(conquest of American inflation)

در این کتاب سارجنت به بررسی عمیق و تحلیلی تورم می‌پردازد و فراز و فرودهای روند تاریخی آن را مورد کنکاش قرار می‌دهد. او دو سناریوی مهم و کلی را در نیمه دوم قرن بیستم برای تورم مطرح می‌کند که یکی در ادامه نقد رابرت لوکاس به اقتصاد کلان است و دیگری با تبیین نظریه قدیمی‌تر انتظارات تطبیقی.

۷- نظریه اقتصاد کلان بازگشتی، ۲۰۰۰

(Recursive Macroeconomic Theory)

این کتاب نیز یکی از معروف‌ترین کتب تدریس‌شده در عرصه دانشگاهی اقتصاد کلان است که در آن نویسنده به بازاندیشی مسائل اصلی و پیچیده اقتصاد کلان می‌پردازد. سارجنت تمرکز خود را در این کتاب بر اقتصاد کلان پویا در طی زمان معطوف کرده است و سعی دارد هرچه بیشتر نظریه را به ساحت عمل نزدیک کند.

۸- تحلیل اقتصادسنجی داده‌های سری زمانی فصلی، ۲۰۰۱

(The Econometric Analysis of Seasonal Time Series)

این کتاب به طور تخصصی به داده‌های سری زمانی فصلی ذیل اقتصاد کلان می‌پردازد و استدلال می‌کند که سر‌و‌کار داشتن با این داده‌ها مستلزم چه ملاحظاتی از نظر اقتصادسنجی و مدل‌سازی است. سری زمانی فصلی نیز به لحاظ پیچیدگی‌های تکنیکی در مدل‌های اقتصادی همواره از نقاط جذاب اقتصاد کلان به شمار می‌آمده‌اند.

۹- مشکل بزرگِ تغییر کوچک، ۲۰۰۲

(The Big Problem of Small Change)

عنوان کتاب کنایه‌ای است به مساله بزرگی که مقامات پولی برای دهه‌ها و شاید سده‌ها با آن روبه‌رو بودند و نمی‌دانستند چگونه و از کجا باید به تغییر آن دست بزنند. در این کتاب سارجنت به بررسی تاریخی اقتصاد اروپا و مشکل سیاست پولی در آن می‌پردازد. به طور مشخص از چندین سده قبل تاریخ اروپا از جهاتی قابل بررسی است. این دقیقاً همان کاری است که سارجنت سعی در انجام آن

 داشته است.

۱۰- رباستنس، ۲۰۰۸

(Robustness)

در مدل‌های معمول تصمیم‌گیری از طریق یک تصریح آماری فرآیند تصمیم‌ها را به بروندادهای احتمالی هرکدام ارتباط می‌دهیم. این امر حاکی از آن است که تصمیم‌گیرنده به درستی و قدرت یک مدل آماری اعتماد کافی دارد. اما در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی اغلب حالاتی هست که نمی‌توان با اطمینان زیادی گفت آیا واقعاً این میزان از توضیح‌دهندگی در واقعیت وجود دارد یا خیر. این کتاب به بررسی حالاتی می‌پردازد که نمی‌توان چندان به مدل‌های آماری اعتماد کرد.

۱۱- مدل‌های خطی بازگشتی اقتصادهای پویا، ۲۰۱۳

(Recursive Linear Models of Dynamic Economies)

این کتاب در واقع تالیفی است برای توضیح مدل اقتصادی ترجیحات خانوار و نحوه تصمیم‌گیری‌های اقتصادی مرتبط با آن که به کمک یکسری ابزار ریاضیاتی و همچنین مدل‌سازی های پویا و برآوردهای مختلف، سعی در ارائه تصویری بهتر در این خصوص دارد.

۱۲- نااطمینانی در مدل‌های اقتصادی، ۲۰۱۴

(Uncertainty Within Economic Models)

اهمیت این کتاب را می‌توان در واکاوی دوباره مدل‌های اقتصادی و فروض مربوط به نااطمینانی در آنها جست‌وجو کرد. به علاوه اینکه این کتاب تالیف مشترک سارجنت و هنسن (نوبلیست سال ۲۰۱۳) نیز هست. نااطمینانی‌ها نیز از مباحث پرتکرار و پرکاربرد اقتصاد کلان بوده‌اند و همچنان هستند. این دو نوبلیست مطرح اقتصاد نیز سعی داشته‌اند به بخشی از این نااطیمنانی‌ها و نحوه دست‌وپنجه نرم کردن با آنها در مدل‌های اقتصادی پاسخ دهند.

 

سخن پایانی

شاید بتوان گفت آنچه طی چهاردهه گذشته توماس سارجنت را در زمره اقتصاددانان مطرح قرار داده است حتی چیزی فراتر از دریافت جایزه نوبل در حدود ۱۰ سال قبل است. سارجنت همان‌طور که اشاره شد نقشی کلیدی در درک امروز ما از فرآیندها و سازوکارهای اقتصاد کلان در حوزه پولی و حتی مالی ایفا کرده است. او به‌خصوص نشان داده است که افراد و عوامل اقتصادی چگونه تحت تاثیر مقامات دولتی و سیگنال‌دهی آنها قرار می‌گیرند و رفتار خود را در دوره‌های مختلف تجاری اعم از رکود و رونق متناسب با آنها تنظیم می‌کنند. سارجنت در تمامی این سال‌ها به گواهی تالیفاتش همواره در حال بهتر ساختن برداشت و تصویر ما از اقتصاد کلان بوده است. این تمامی ماجرا نیست و علاوه بر کتب یادشده چند کتاب و مقاله دیگر و نیز ده‌ها سخنرانی به مناسب‌های مختلف در موضوعات مختلف از سارجنت بر جای مانده است. او در اکثر اظهارنظرها و سخنرانی‌هایش از منظر سیاستگذاری اقتصادی و تاثیرات اقتصاد کلان بر زندگی افراد جامعه سخن گفته است. از همین‌رو می‌توان او را همچنان از تاثیرگذارترین اقتصاددانان زنده حال حاضر دانست که در دهه هشتم زندگی‌اش همچنان منشأ اثر و بالندگی است.

دراین پرونده بخوانید ...