کرونا و سرگیجه آموزشی ما
آیا آموزش اینترنتی دلیل تازه تشدید نابرابری آموزشی است؟
عدهای بر این باورند که مساله کرونا علاوه بر مصائب عمیقی که خلق کرد، واجد فوایدی هم بود و به عنوان مثال با غیرحضوری شدن آموزش در مدارس، قالبهای کلیشهای تدریس و سلطه سنتی معلم و مدرسه با فضای کلیشهای و پادگانی آن به چالش کشیده شده است و تحولات عمدهای در روابط معلم و دانشآموز شکل گرفته و خانوادهها هم بیش از گذشته در فرآیند آموزش فرزندان خود سهیم شدهاند. حتی شاهد بودیم مطالبی در ارتباط با مقوله «مدرسهزدایی» و آموزش و پرورش بدون مدرسه در برخی روزنامهها و پایگاههای تحلیلی و خبری منتشر میشد یا به دیدگاههای افرادی مانند ایلیچ و مفهوم deschooling پرداخته میشد و کرونا را فرصتی مناسب برای جامه عمل پوشاندن به اینگونه نظریات میدانستند. اما نقطه اشتراک این یادداشتها و نوشتهها در انتزاعی بودن و فقدان ارتباط آن با شرایط ایران بود. به عبارت دیگر، بحث از جامعه مدرسهزدایی شده و جایگزینی آن با شیوه متعارف و کلاسیک آموزش و پرورش یک موضوع است که البته خود محل نقد و گفتوگوی فراوان است و تعطیلی مدرسه به خاطر نبود امکانات و زیرساختها موضوعی دیگر. ضرورت اولیه برای آموزش و پرورش که اینک در اکثر کشورهای جهان به آن توجه میشود، پوشش حداکثری تحصیل و مراقبت توامان از کیفیت و کمیت آموزشی است. هرگاه به چنین هدفی دست یافتیم، آنگاه میتوان با اتکا به امکانات گسترده خود به سیستمهای جایگزین هم فکر کرد. امری که تعطیلات کرونایی اخیر، خیالی و غیراجرایی بودن آن در ایران را به ما ثابت کرد.
اگرچه نمیتوان منکر برخی تغییرات مثبتِ شکلی و محتوایی متاثر از کرونا در آموزش و پرورش شد اما این موضوع در قیاس با زیانها و آسیبهای کرونا چندان قابل توجه نبوده و دستاوردی مهم به حساب نمیآید. در تشریح این ادعا میتوان به چند دلیل از جمله کمبودهای سختافزاری، فقدان بستر فنی و تکنولوژیک و عدم آمادگی خانوادهها برای آموزش آنلاین اشاره کرد که باعث شد حدود یکسوم دانشآموزان کشور از تداوم دریافت آموزش بعد از شیوع کرونا محروم شوند. به عبارت دیگر آنگونه که وزیر آموزش و پرورش اعلام کرد، ۳۰ درصد از دانشآموزان عموماً در مناطق و استانهای محروم به این برنامهها دسترسی نداشتند و علت آن هم نداشتن گوشی هوشمند و تبلت یا فقدان شبکه و پوشش اینترنت در محل سکونت آنها بوده است. در زمانهای که حتی بازماندن یک دانشآموز از تحصیل در کشورهای توسعهیافته مسالهای بسیار مهم تلقی میشود، بدون شک بازماندن ۳۰ درصد از دانشآموزان کشور از ادامه تحصیل را باید فاجعهای بزرگ قلمداد کرد. نکته مهمی که نباید فراموش کرد این است که این دانشآموزان در خانوادههای فقیر و کمسواد زندگی میکنند و به همین علت نمیتوان به آموزش غیررسمی آنان در منزل توسط پدر و مادر خوشبین بود.
از آنجا که تحصیل باکیفیت سهم مهمی در قبولی دانشگاه و ترسیم آینده افراد بازی میکند، تداوم چنین وضعیتی میتواند به گسترش تبعیض و عقبماندگی بیشتر در مناطق کمتر برخوردار منجر شود و این موضوع البته مختص دوران شیوع کرونا هم نیست و برای آن باید چارهاندیشی شود.
اما دولت در این ماجرا نیز به جای رفع موانع فنی و سختافزاری و تسهیل فرآیند آموزش، اقدام به برنامهریزی برای «اختراع دوباره چرخ» کرد و کوشید تا اعلام کند در چنین شرایطی بیکار ننشسته و جد و جهد خود را کرده و سهم خود را پرداخته است. در چنین مواقعی اگر از دولتها بخواهیم کار بزرگی در راستای کمک به مردم انجام دهند، شاید بهتر آن باشد که از آنها بخواهیم «هیچ کاری انجام ندهند». چراکه کنار نشستن و سپردن حل مشکل به جامعه، بسی موثرتر و کارآمدتر از آستین بالا زدن و درانداختن طرحهای خلقالساعه و دردسرسازی است که همان سازگاری اولیه مردم با معضلِ به وجود آمده را هم از بین میبرد و سردرگمی و آشفتگی بیشتری را حاکم میکند.
دولت در این فقره هم چنین عمل کرد. در این راستا آموزش و پرورش اپلیکیشنی به نام «شاد» ایجاد کرد تا سیستم یکپارچه و متمرکز خود با همان ساختار عمودی و یکجانبه را در فضای مجازی هم تثبیت و اعمال کند. در روزهای قبل از اجباری شدن استفاده از این اپلیکیشن، معلم و دانشآموز و خانوادهها در یک نظم خودجوش بر سر استفاده از ابزار مناسب برای تدریس به توافق رسیده و آموزش در مسیری معقول و منطقی ساری و جاری بود. اپلیکیشنهای رایگان خارجی هم به خوبی از عهده این کار برآمده بودند و مشکل اصلی همان فقدان اینترنت در برخی مناطق و نیز محرومیت بسیاری از خانوادهها از داشتن گوشی و تبلت بود.
آموزش و پرورش میتوانست از طرفی با رایزنی و کمک گرفتن از سایر دستگاهها به دنبال گسترش پوشش اینترنت و افزایش سرعت آن و رفع فیلتر از اپلیکیشنهای کارآمدی مثل تلگرام باشد و از طرف دیگر با کانالیزه کردن کمکهای خیرین مدرسهساز به سمت تهیه تبلت دانشآموزی، تا اندازه زیادی بر موانع مهم آموزش مجازی غلبه کند اما متاسفانه در این راه چندان جدی و با اهتمام عمل نکرد و وقت خود را صرف جلسات توجیهی برای راهاندازی اپلیکیشن دولتی و صدور بخشنامههای متعدد و اولتیماتوم به معلمان برای نصب و استفاده از آن و اینگونه امور کرد. با وجود این کیفیت و قابلیت همین اپلیکیشن دولتی مورد نظر هم به قدری پایین است که گاه معلمان ناچارند تدریس دروس را در اپلیکیشنهای خارجی انجام دهند و در برنامه «شاد» تنها به حضور و غیاب اولیه بپردازند!
با توجه به مشکلات فوق، چشمانداز سال تحصیلی جدید نیز کاملاً روشن نیست و همان موانع و مشکلات، در مهرماه امسال هم بر سر راه دانشآموزان و معلمان قرار دارد.
اما در بحث از راهحلهای موجود برای مشکلات آموزش و پرورش چه در دوران کرونا و چه پس از آن میتوان به موارد متعددی اشاره کرد از جمله اراده دولتها برای شانه خالی نکردن از بار مسوولیت اجتماعی خود و تامین آموزش باکیفیت برای دانشآموزان کشور که این امر جز با جابهجایی اولویتها و تغییرات بنیادین در رویکردها امکانپذیر نخواهد بود. اما تا آن زمان و برای رفع اضطرار و جلوگیری از آسیب مضاعف، آموزش و پرورش باید بر تامین سختافزار و گسترش پوشش اینترنت و تسهیل دسترسی معلمان و دانشآموزان به شبکههای باکیفیت از طرق مختلف متمرکز شود و انجام عمل را به معلمان و مدارس واگذار کند و حداقل در چنین شرایط خاصی گوشهای از شعارهای همیشگی خود مبنی بر «مدرسهمحوری» را عملی کند و از تمرکزگرایی و اجبار و ورود به جزئیات کار چه در مورد اپلیکیشنها و چه در شیوه تدریس و زمان و مکان آن بپرهیزد و آن را به مدرسه و شرایط شهرها و روستاها و توافق بین معلم و خانوادهها واگذار کند.