قدرت تمیز
پیروز جنگ روایتها کیست؟
شاید اولین و مهمترین نکتهای که میتوان درباره کتاب اقتصاد روایی به آن اشاره کرد این است که برخلاف اسم غلطانداز کتاب که به خواننده القا میکند با یک کتاب کاملاً تخصصی در حوزه اقتصاد و علم اقتصاد مواجه است اما در حقیقت اصلاً اینچنین نیست. این کتاب فقط به درد اقتصاددانها و متخصصان این حوزه نمیخورد و علاوه بر اقتصاددانان، مردم عادی نیز میتوانند در مواردی که در ادامه این یادداشت به آنها اشاره خواهم کرد، به این کتاب مراجعه کرده و از مطالب آن استفاده کنند.
اقتصاددانها برای درک بهتر علل روندها و اتفاقات گذشته میتوانند با رجوع به روایتهای مختلف شایع در همان زمانها به چرایی این اتفاقات پی ببرند. در واقع آنها میتوانند از اقتصاد روایی استفاده کرده و از کاربرد روایتها در علم اقتصاد بهرهمند شوند. از سوی دیگر برای پیشبینی روندهای آینده، روندهای حوزههای مختلف اقتصادی، اعم از بازارهای مختلف مانند مسکن، طلا، ارز و سهام و در کل اتفاقاتی که قرار است رخ بدهد، اقتصاددانان میتوانند روایتهای شایع را رصد کرده و با توجه به آنها پیشبینیهای خود را انجام دهند. مردم عادی هم میتوانند برای اتخاذ تصمیمهای اقتصادی زندگی خودشان، از سرمایهگذاری در حوزههای مختلف گرفته تا خرید و فروش و بهطور کلی هر چیزی که با اقتصاد و پول در ارتباط است، به داستانها و روایتهای زمانه خودشان رجوع کنند یا از روایتهایی که قبلاً شایع بودند و نتایج مشخص و قابل مشاهدهای نیز به دنبال داشتند استفاده کرده و برای تصمیمگیری از آنها درس بگیرند.
همانطور که در مقدمه کتاب اقتصاد روایی نیز به آن اشاره کردم، نمونههای مختلفی از روایت و تاثیر آن بر عملکرد اقتصادی وجود دارد، به عنوان مثال شهادت سردار سلیمانی، تاثیرات زیادی روی روند اقتصاد کشور داشت. یک روایت وجود داشت که میگفت این اتفاق موجب ایجاد جنگ در خاورمیانه خواهد شد و روایت دیگری هم بود که به کل آن را رد میکرد و معتقد بود هیچ جنگی در کار نیست. هر کدام از این روایتها در صورت تحقق میتوانست نتایج متفاوتی را به همراه داشته باشد.
به پیروی از روایت اول پس از این اتفاق قیمت طلا و ارز شدیداً صعودی شد. علاوه بر این دو بازار، بورس نیز تحت تاثیر این روایت قرار گرفت و طی چند روز شاخص بازار سهام ایران به شدت ریزشی شد. در مقابل روایتی که میگفت جنگ نخواهد شد روایت غالب بود و کسانی برنده بودند که همانطور که در مقدمه گفتم به روایت اول کاری نداشتند. این افراد در صف فروش سنگین سهام قرار نگرفتند و در بازارهای موازی نیز با احتیاط دست به خرید طلا یا ارز میزدند. در واقعیت نیز وقتی روایت دوم درست از آب در آمد و ایران صرفاً به یک انتقام سخت بسنده کرد و آمریکا هم اعلام کرد جنگی قرار نیست رخ بدهد به یکباره قیمت طلا و ارز روندی نزولی به خود گرفت و از آن طرف صفهای فروش بازار سهام همگی به صف خرید تبدیل شدند بهطوری که از آن به بعد تا همین روزهای اخیر شاخص کل رشدی شدید را تجربه کند.
روایت اخیر بورس
شاید جدیدترین و ملموسترین مثال برای خوانندههای این یادداشت میتواند رویدادهایی باشد که طی هفته گذشته و هفته اخیر در بازار سهام تهران رخ داد. اجازه دهید کمی اتفاقات اخیر را مرور کنیم. دو هفته قبل ابتدا دولت اعلام کرد که گشایشی اقتصادی در راه است و مردم برای اتخاذ تصمیمات اقتصادی مهم خود و هرگونه خرید و فروش دست نگه دارند. پس از این سخنان، انتظار میرفت رکودی عجیب در بازار سهام یا بازارهای موازی دیگر اتفاق بیفتد اما از آنجا که بیاعتمادی به سخنان دولت (با توجه به سابقه قبلی) به حد بالایی رسیده بود انتظار چندانی هم نمیرفت که گشایش اقتصادی، اتفاق خاصی را رقم بزند. از سوی دیگر همچنین مرور گزینههای روی میز نیز حاکی از این بود که قرار نیست این گشایشها در صورت روی دادن هم تحولی خاص رقم بزند، بنابراین مردم به این وعده دولت در خصوص گشایش اقتصادی اعتنای خاصی نکردند. از سوی دیگر پس از اعلام ناگهانی دولت مبنی بر عدم عرضه صندوق ETF دوم (دارا دوم)، به ناگاه دو دسته روایت شکل گرفت که برخلاف گشایش اقتصادی، تاثیرات آن کاملاً در بازار سهام ملموس بود. دسته اول روایت به این شکل بود که عدم عرضه دارا دوم موجب آن میشود که سهام پالایشی ارزش خود را از دست داده و بهتبع آن کار بورس نیز تمام است، چراکه احتمالاً دولت صندوق قابل معامله بعدی را هم که مربوط به سهمهای فلزی و خودرویی است عرضه نخواهد کرد و در نهایت دیگر نمیتوان به هیچ حرفی از سوی مقامات دولتی اعتماد کرد.
از زمان اعلام این خبر صفهای فروش وحشتناکی در نمادهای پالایشی تشکیل شد. به دنبال آن شاهد رفتار تودهای از سوی مردم و سرمایهگذاران خرد بودیم. اتفاقی که معمولاً در چنین شرایطی رخ میدهد، این است که صفهای فروش برخی نمادهای بزرگ و شاخصساز به سرعت به نمادهای دیگر بورس تسری پیدا کرده و موجب ایجاد فشار عرضه در کل بازار سهام میشود.
روایت دیگری بود که بر اساس آن بنا به دلایل کاملاً واضحی که وجود دارد و به علت کسری بودجه شدیدی که دولت احساس میکند، هیچ دلیلی وجود ندارد که دولت بخواهد تنها مقر درآمدی جذاب فعلی خود یعنی همان بازار سهام (تامین مالی و فروش سهم و ایجاد نقدینگی) را زمین زده و از بین ببرد. حامیان این روایت معتقد بودند به همین دلیل حتی با وجود تمامی این تکذیبیهها و شایعاتی مبنی بر عرضه بلوکی نمادها به جای صندوق قابل معامله در بورس، این صندوق در نهایت قطعاً عرضه خواهد شد و میگفتند عرضه بلوکی، جای صندوق را خواهد گرفت.
در این جنگ روایتها کسانی برنده بودند که از این اتفاقات نترسیده و در صفهای فروش نمادهای مختلف به ویژه پالایشگاهها و نمادهای دولتی ننشستند و منتظر ماندند تا با ظهور اولین نشانههای برگشت این نمادها را خریداری کنند، و چیزی که دیدیم این بود که در روز دوشنبه بسیاری از صفهای فروش جمع شد و حتی به صف خرید تبدیل شد و مشخص شد که روایتها نقش مهمی دارند و کسانی برندهاند که روایت درست را از غلط تشخیص بدهند یا حتی از قبل بدانند که چه اتفاقی قرار است بیفتد و مثلاً با نزدیک شدن به مرز دو میلیون واحد در شاخص، که یک منطقه روانی است، حتی از قبل آگاه شده باشند که چنین اتفاقی ممکن است بیفتد و روایتها را پیشاپیش پیشبینی کرده باشند و تصمیم درستی گرفته باشند و بتوانند سرمایهشان را حفظ کنند و حتی افزایش بدهند.
سخن آخر
در مجموع به عنوان نتیجه میتوان گفت که توجه به روایتهای رایج در هر زمان و در کنار آن تشخیص روایت درست از روایت اشتباه، میتواند نقش بسزایی در درک چرایی ایجاد روند اقتصادی چه در گذشته و چه در حال و چه در آینده داشته باشد. از سوی دیگر درک درست روایتها میتواند هم به مردم و هم به اقتصاددانان کمک کند که با درک روندهای گذشته و پیشبینی روندهای آینده، بتوانند تصمیمات درستی بگیرند و اطلاعات درستی به مردم بدهند.