روایت سقوط
سقوط هواپیمای اوکراینی چه درسهایی برای ما دارد؟
سقوط هواپیمای مسافربری پرواز شماره 752 خطوط هوایی اوکراین در نزدیکی فرودگاه امام خمینی(ره) با اشتباه سهوی و خطای انسانی پدافند خودی، تبعات جامعهشناختی قابل بررسی دارد. پیش از آن اما این حادثه نشان داد شیوه تصمیمگیری و مدیریت در ایران چقدر از شکاف ساختاری رنج میبرد و در چنین بزنگاه مهم و حیاتی چطور یک تصمیم اشتباه و اصرار بر یک روند اطلاعرسانی غلط میتواند تبعات بینالمللی هولناکی بر ساخت سیاسی تحمیل کند و در نهایت چه تبعات دردناک اجتماعی بر افکار عمومی ایران دارد.
جواد حیدریان: سقوط هواپیمای مسافربری پرواز شماره 752 خطوط هوایی اوکراین در نزدیکی فرودگاه امام خمینی(ره) با اشتباه سهوی و خطای انسانی پدافند خودی، تبعات جامعهشناختی قابل بررسی دارد. پیش از آن اما این حادثه نشان داد شیوه تصمیمگیری و مدیریت در ایران چقدر از شکاف ساختاری رنج میبرد و در چنین بزنگاه مهم و حیاتی چطور یک تصمیم اشتباه و اصرار بر یک روند اطلاعرسانی غلط میتواند تبعات بینالمللی هولناکی بر ساخت سیاسی تحمیل کند و در نهایت چه تبعات دردناک اجتماعی بر افکار عمومی ایران دارد.
تراژدی سقوط هواپیما که حامل 176 مسافر غالباً ایرانی بود، نشان داد کشور با مجموعهای از گرفتاریها اداره امور درگیر است. پنهانکاری و دروغ درباره دلایل سقوط هواپیما که به نقص فنی هواپیما ارجاع میداد، توانست اعتماد عمومی و اساس سرمایه اجتماعی جامعه ایرانی را هدف بگیرد. اگرچه ایران در مواجههای سخت با آمریکا در حال انتقام از ترور ناجوانمردانه سردار قاسم سلیمانی بود و توانست با شلیک موشکهای نقطهزن عینالاسد را برای نیروهای آمریکایی به جهنم بدل کند و علاوه بر پیام انتقام، هشداری درباره توان نظامی و قدرت مواجهه سخت ایران را به نمایش بگذارد اما شرایط آمادهباش و ایجاد شرایط جنگی ناشی از احتمال حمله آمریکا به 52 نقطه مورد اشاره دونالد ترامپ، حادثهای به شدت غمانگیز را برای تاریخ ایران و بیتردید برای حکمرانان جمهوری اسلامی به وجود آورد. یک خطای سهوی و یک اشتباه انسانی هواپیمای مسافربری را هدف گرفت اما آنچه ماجرا را از یک حادثه عادی هرچند تلخ به یک فاجعه بدل کرد، تلاش برای پنهان نگه داشتن واقعیت از مردم بود. اتفاقی که به باور جامعهشناسان سرمایه اجتماعی ایرانیان را به سطح بیسابقهای سقوط داده است. بیاعتبار کردن رسانهها با اطلاعات اشتباه و تعمدی، دروغگو جلوه دادن دولت و سخنگویان آن و مواردی از این دست نشان داد چه شکاف عمدهای میان دولتمردان و اجزای متنوع مدیریت کشور وجود دارد. کسانی که اطلاعات دقیقی از حادثه داشتند تا سه روز و بنا به شنیدهها تا زمان دستور قاطع رئیسجمهوری حاضر به بیان حقیقت نشدند؛ خطایی راهبردی که سیاستمداران و دستاندرکاران نظام مدیریتی کشور و در نهایت رسانهها را به عنوان مرجع اصلی گزارش واقعیتها، در چشم مردم از اعتبار انداخت. حالا باید در پی این پرسشها باشیم که سقوط هواپیمای مسافربری با اشتباه سهوی پدافند، چه ضعفهایی از حکمرانی ایرانی را برملا میکند؟ این حادثه و تبعات بعد از آن از جمله غیرشفاف بودن سیستم پاسخگویی کشور و عدم ارائه اطلاعات صحیح به رسانهها و مردم در نهایت چطور میتواند اعتماد عمومی در ایران را لگدمال کند و سرمایه اجتماعی را از بین ببرد؟ از دست رفتن سرمایه اجتماعی چه تبعاتی دارد؟ برای پاسخ به این پرسشها و ابهامات نیازمند واکاوی جامعهشناختی حادثه و مدیریت بحران بعد از سقوط هستیم. حادثهای که شاید نقطه عطفی در ساختار نظام مدیریتی کشور باشد.