یارگیری سلفیها در شام
چرا سوریه به کانون رقابت منطقهای تبدیل شده است؟
شورشیان مسلح سوری از چهارشنبه 7 آذرماه که توافق آتشبس میان اسرائیل و لبنان امضا شد، وارد شهر حلب در شمال غرب سوریه شده و برای اولینبار پس از سال 2016 با ارتش سوریه درگیر شدند و مناطقی را به تصرف درآوردند. این یکی از مهمترین چالشها برای حکومت اسد در سوریه است. حمله ناگهانی نیروهای شورشی در حلب بار دیگر توجهها را به جنگ داخلی 13ساله در این کشور جلب کرده و این نگرانی را برانگیخته که مبادا بار دیگر سوریه وارد دورهای از بیثباتی و احتمالاً جنگ داخلی شود. حلب که از لحاظ تاریخی یکی از بزرگترین شهرهای سوریه و یک مرکز تجاری مهم است، از سال 2016 شاهد چنین حملهای به رهبری شورشیان نبوده است. در آن سال، ارتش سوریه با پشتیبانی روسیه این شهر را از دست تروریستهای تکفیری آزاد کرد. اکنون، این دور جدید بحران، بیثباتی مداوم در سوریه را آشکار میکند که پیامدهای گستردهتری برای منطقه خاورمیانه دارد. خشونت دوباره در حلب در زمانی رخ میدهد که چشمانداز ژئوپولیتیک بهویژه در منطقه خاورمیانه متشنج است. به گفته «رابرت فورد»، آخرین سفیر آمریکا در سوریه، حملات ارتش اسرائیل به اهدافی در سوریه، همراه با آتشبس اخیر در لبنان، انگیزه شورشیان سوری را برای پیشبرد موقعیت خود در بخشهایی از سوریه بالا برد.
«چارلز لیستر»، تحلیلگر سوریه در موسسه خاورمیانه، میگوید: «پس از سالها رکود نسبی در جبهه درگیری، این جنگ پتانسیل ایجاد تغییرات قابل توجه را دارد، بهویژه اگر نیروهای دولتی نتوانند مواضع خود را حفظ کنند.» در خط مقدم حمله اخیر حلب، «هیات تحریرالشام» (HTS) قرار دارد؛ گروهی که از زمان تاسیس از سوی ایالاتمتحده و سازمان ملل به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شده است. رهبر این گروه، «ابومحمد الجولانی»، در اوایل جنگ داخلی در سوریه به عنوان رئیس شاخه سوریه القاعده به شهرت رسید.
شرح ماجرا
«بن فارمر» در تلگراف نوشت، «هیات تحریرالشام» اصلیترین گروه شورشی فعال در این منطقه است و حدود نیمی از استان ادلب و بخشهایی از حلب، لاذقیه و حماه را تحت کنترل دارد. در مارس 2020 روسیه با حملات هوایی خود در کنار ارتش سوریه توانست خطوط مقدم جبهه در شمال و غرب سوریه را بازپس گیرد و جنگ عملاً در این منطقه متوقف شده بود. در حقیقت، فشار نظامی روسیه و سوریه باعث شد ترکیه و متحدان شورشیاش با شرایط آتشبس موافقت کنند. اما این آتشبس بارها نقض شد تا اینکه پس از آمادهسازیهای چندماهه و پس از اعلام آتشبس در لبنان، بار دیگر گروههای شورشی تحت امر برخی بازیگران منطقه، شورشیان را از «لاک دفاع» به «فاز تهاجم» واداشتند. «مصطفی عبدالجابر»، فرماندهی «جیش العز» میگوید دلیل پیشروی سریع آنها «فقدان نیروی زمینی ایران در حلب» است.
«رجا عبدالرحیم» در نیویورکتایمز نوشت، این حمله در گام اول توانست جناحهای مختلف شورشی را زیر بیرق «هیات تحریرالشام» متحد کند. این گروه بیشتر قلمرو شمال غربی را که هنوز در اختیار گروههای مخالف است در کنترل دارد. سرهنگ دوم «حسن عبدالغنی»، فرماندهی نظامی اتاق عملیات مخالفان، گفت: «هدف از این حمله متوقف کردن حملات هوایی سوریه و سایر حملات به مناطق تحت کنترل مخالفان بود.» وی گفت: «برای پس زدن آتش ارتش سوریه، این عملیات یک انتخاب نیست بلکه دفاع از مردم و سرزمین یک وظیفه است. برای همگان روشن شده است که اسد به مردم سوریه اعلام جنگ علنی کرده است.» گزارشگر نیویورکتایمز بر این باور است که دولت اسد اکنون حدود 60 درصد از کشور، از جمله اکثر شهرهای بزرگ را کنترل میکند. مابقی تحت کنترل مخالفان اسد و کردهاست.
پیشروی سریع نیروهای «هیات تحریرالشام» به رهبری ابو محمد الجولانی باعث شد قوای روسی وارد میدان شوند و با حملات هوایی برخی صفوف و نیروهای این گروه را هدف قرار دهند. زدوخورد و جنگوگریز میان نیروهای ارتش سوریه و شورشیان جریان دارد و آتش هوایی روسیه هم به کمک اسد آمده است. حتی نیروهای مقاومت عراق هم برای کمک به دولت اسد وارد سوریه شدهاند، اما پرسش این است که چرا این اتفاق افتاد؟ چطور شد که یک گروه شورشی در کوتاهترین زمان تا قلب حلب جلو آمد؟ بیایید کمی به عقب بازگردیم؛ به 7 اکتبر 2023 و سپس به سایر بازیگران درگیر و فضای کلی رقابت در منطقه اشاره کنیم.
یکم) نقطه آغاز ماجرا به ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهرماه ۱۴۰۲) برمیگردد؛ زمانی که حماس دست به یک حمله تمامعیار علیه اسرائیل زد. یک روز بعد و در ۸ اکتبر حزبالله وارد نبرد با اسرائیل شد. طی حدود ۱۴ ماه جنگ، اسرائیل فرصت را برای تغییر شکل خاورمیانه مناسب دیده است. در قاموس مقامهای این رژیم، تغییر شکل خاورمیانه با ویرانی غزه و هدف قرار دادن «قوا» و «زیرساختهای» حزبالله میسر خواهد شد. در شرایط برقراری آتشبس در لبنان و به لاک دفاع رفتن حزبالله، اسرائیل توانست شرایط دومینوواری را علیه حزبالله به وجود آورد. بر همین اساس، وقوع جنگ 14ماهه با اسرائیل باعث شد توجه و تمرکز قوای حزبالله به لبنان معطوف شود. از سوی دیگر، بخشی از نیروهای این گروه از سوریه بهسوی لبنان بازگشت و برخی تجهیزات نظامی این گروه هم در سوریه هدف جنگندههای اسرائیل قرار گرفت. به عبارت دیگر، قدرت آتش حزبالله به درون لبنان و جنگ با اسرائیل متمرکز شد و نقاطی که پیشتر دولت اسد با حمایت نیروهای مقاومت به دست آورده بود از دست رفت. به دنبال اتفاقات 14 ماه اخیر، حزبالله نیاز به زمان برای بازسازی و ترمیم قوای خود دارد و شاید دیگر نتواند مانند گذشته در تحولات سوریه نقش داشته باشد. افزون بر این، بر اساس هشدارهای اسرائیل به اسد، چنین به نظر میرسد که رئیسجمهور سوریه هم امکان یا توان تجهیز دوباره حزبالله را نخواهد یافت چراکه با آتش سنگین اسرائیل مواجه خواهد شد. اگر لبنان کانون توجه اسرائیل برای تغییر شکل منطقه و حذف بازوهای حمایتی ایران است، سوریه کانون رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای یارگیری در شرایط بیثباتی منطقهای است. نحوه رقابت بازیگران در این دو کشور، شرایط آینده را در منطقه رقم خواهد زد.
دوم) حمله «هیات تحریرالشام» در زمان حساسی برای اسد رخ میدهد: اسد در داخل به دلیل وخامت اقتصادی و نارضایتی فزاینده عمومی با فشارهای بیسابقهای دستوپنجه نرم میکند. در خارج، با کاهش حمایت روسیه مواجه است، زیرا مسکو همچنان مشغول درگیری در اوکراین است. روسیه، حامی دیرین اسد، به نظر میرسد به دلیل گرفتاری در اوکراین، بهطور فزایندهای در توانایی خود برای مداخله قاطع به منظور بازگرداندن تعادل دچار محدودیتهایی باشد زیرا تمرکز این کشور عمدتاً بر اوکراین و دفع فشارهای فزاینده بینالمللی است.
شرایط جنگ در اوکراین باعث شد مسکو مجبور به کاهش قوای خود در سوریه شود و بسیاری از نیروها و تجهیزات خود را به جبهه اوکراین منتقل کند. به همین دلیل، این وضعیت باعث شد «در» به روی تغییرات نظامی و سیاسی غیرقابل پیشبینی باز شود. به تعبیر دیگر، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه در یک دوراهی استراتژیک قرار دارد: یا تقویت حضور در سوریه یا ادامه تلاشهای جنگی در اوکراین. شواهد چنین مینماید که ظرفیت روسیه برای مداخله محدود است. کرملین با چالشهای خاص خود در جبهه اوکراین مواجه است (کاهش سربازان در کنار کاهش مهمات که باعث شده این کشور دست نیاز به سوی کره شمالی و دیگر متحدان دراز کند). انحراف منابع به سوریه خطر تضعیف مواضع روسیه در اوکراین را به همراه دارد؛ درگیری که پوتین آن را برای اعتبار داخلی و ژئوپولیتیک خود ضروری میداند. خلاصه کلام آنکه، برای پوتین، از دست دادن سوریه به عنوان یک پایگاه استراتژیک در خاورمیانه، نفوذ روسیه در منطقه از جمله دسترسی این کشور به مدیترانه از طریق طرطوس را تضعیف خواهد کرد. با این حال، منحرف کردن منابع از اوکراین میتواند بلندپروازیهای گستردهتر روسیه در اروپا را به خطر بیندازد.
سوم) از سوی دیگر، نقش ترکیه در این عملیات را نمیتوان نادیده گرفت. تحلیلگران بر این باورند که هدف آنکارا دستیابی به اهداف استراتژیک از جمله تسهیل بازگشت هزاران پناهنده سوری به مناطق امن در شمال سوریه و تحت فشار قرار دادن اسد برای پذیرش یک راهحل سیاسی با شرایط جدید است. تحلیلگران به نارضایتی رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، از رد پیشنهاد اخیرش برای آتشبس در اوکراین از سوی مسکو اشاره میکنند. دولت اردوغان در گذشته از گروههای شورشی سوری حمایت کرده و حضور نظامی خود را در شمال سوریه حفظ کرده و پایگاههای اصلی شورشیان در ادلب را کنترل میکند. این پویایی ژئوپولیتیک بر نقش بالقوه ترکیه در تسهیل حمله شورشیان تاکید میکند. با دادن اجازه یا تشویق این عملیات، آنکارا ممکن است مسکو را تحت فشار قرار دهد تا در موضع خود در قبال اوکراین تجدیدنظر کند، بهویژه در شرایطی که جامعه بینالمللی، از جمله ایالاتمتحده تحت ریاستجمهوری منتخب دونالد ترامپ، به دنبال پایان دادن به درگیری در شرق اروپاست.
«ابراهیم حمیدی» در «المجله» مستقر در لندن مینویسد: «به نظر میرسد هدف از این حمله غافلگیرانه تحت فشار قرار دادن بشار اسد، رئیسجمهور سوریه است که از دیدار با رئیسجمهور ترکیه خودداری کرده است.» اسد برای این دیدار یک پیششرط تعیین کرده بود: خروج نیروهای ترکیه از سوریه. به گفته حمیدی، «اردوغان همچنین میتواند به دنبال محاصره «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) -یا همان کردهای سوری- باشد تا موقعیت چانهزنی خود را قبل از بازگشت ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا تقویت کند. این استراتژی بازتاب مداخلات قبلی ترکیه در حمایت از دولت مستقر در طرابلس لیبی و آذربایجان در قرهباغ کوهستانی است». اگر حلب به دست شورشیان سقوط کند، عواقب آن برای اسد میتواند سنگین باشد. این شهر به عنوان یک مرکز استراتژیک و نماد کنترل دولت در شمال سوریه عمل میکند. از دست دادن آن نهتنها تسلط ارضی اسد را تضعیف میکند، بلکه نشاندهنده تغییر توازن قوا در منطقه است. نکته مهم این است که عملیات «هیات تحریرالشام» با هماهنگی دقیق میان جناحهای مختلف شورشی و ارتش ملی سوریه (SNA) با تمرکز بر اهداف استراتژیک آغاز شد. اگرچه زمانبندی حملات غیرمنتظره بود، اما شواهد نشان میدهد که آمادهسازی برای حمله، از مدتها قبل در جریان بوده و با ارائه سلاحهای پیشرفته به آنها تقویت شده است. پهپادهای مسلح و تهاجمی و سایر ابزارهای پیچیده نقشی محوری ایفا کرده و مخالفان را قادر کرد بهطور موثر درگیری را مدیریت کرده و دستاوردهای سریعی در حلب، دومین شهر بزرگ سوریه، به دست آورند.
جولان «جولانی» در شام
حال که صحبت از «تحریرالشام» به میان آمد بد نیست مروری کوتاه و گذرا هم بر این گروه داشته باشیم و ببینیم این گروه چیست. در اینجا بهطور مختصر به این مسئله پرداخته میشود.
ریشههای «هیات تحریرالشام» (HTS) به آغاز جنگ داخلی سوریه برمیگردد. این گروه یکی از گروههای خطرناک اپوزیسیون در تمام دوران این جنگ بوده است. در می 2018 وزارت خارجه آمریکا این گروه و «جبهه النصره» را در زمره «گروههای تروریستی» گنجاند. امروز این گروه به یک سازمان تروریستی بومی در سوریه تبدیل شده که بهرغم جدایی از القاعده در سال 2017 همچنان دارای یک ایدئولوژی سلفی-جهادی است.
«مرکز مطالعات بینالمللی و استراتژیک» (CSIS) در اینباره مینویسد: «جبهه النصره»، سازمان تشکیلدهنده «تحریرالشام»، در سال 2011 به عنوان یکی از زیرگروههای القاعده در سوریه در راستای مخالفت با اسد فعال شد. رهبر النصره، ابو محمد الجولانی، بهسرعت یک سازمان توانمند به وجود آورد که توانست اهداکنندگانی در کشورهای حاشیه خلیجفارس بیابد. همچنین موفق به کسب درآمدهایی از مالیات و مصادره داراییها در سرزمینهای تحت کنترلش شد و در انجام حملات و جذب مجاهدان هم به موفقیتهایی دست یافت. النصره حتی پس از ارتباط پرسروصدای القاعده با رهبر داعش، ابوبکر البغدادی، پیوندهای خود را با این گروه حفظ کرد. این ارتباط مسئلهای حیاتی در تاسیس النصره بود. در اواخر جولای 2016، الجولانی انحلال النصره را اعلام کرد و خبر از تاسیس گروه جدیدی به نام «جبهه فتحالشام» داد. این گروه مدعی بود که دیگر ارتباطی با القاعده ندارد. بسیاری از تحلیلگران بر این باور بودند که این نشانهای است مبنی بر اینکه الجولانی روابط خود را با القاعده گسسته است. با این حال، این باور وجود دارد که این گروه به لحاظ تئوریک همچنان پیوندهایی مخفی با القاعده دارد و دستورالعملهای استراتژیک از آن دریافت میدارد. اعلام الجولانی مبنی بر اینکه او دیگر دستوری از رهبری القاعده دریافت نمیکند باعث تنشهایی در گروه تحت امرش شد.
در اواخر ژانویه 2017 «جبهه فتحالشام» زمانی که با چندین گروه دیگر - «حرکت نورالدین الزینکی»، «لواء الحق»، «جیش السنه» و «جبهه انصارالدین»- ادغام شد، دوباره تغییر نام داد و «هیات تحریرالشام» (HTS) را تاسیس کرد. در این مرحله، بیانیهها و اظهارات رهبری القاعده، این گروه را یک سازمان مستقل سلفی-جهادی مینگریست که به شکلی غیرقانونی از القاعده بریده و بیعت خود را شکسته است. چندین چهره برجسته جهادی این گروه را ترک و آشکارا از «هیات تحریرالشام» به دلیل کاشتن بذر فتنه و شکست بیعت و سوگند با الظواهری از آن انتقاد کردند. الظواهری هم در آن زمان با این ادغام مخالف بود و آن را «نقض عهد» میدانست. امروز «هیات تحریرالشام» معتقد است که «یک هویت مستقل است که از هیچ سازمان یا حزبی، اعم از القاعده یا دیگران پیروی نمیکند» و تا جایی پیش رفت که حتی برخی افراد مرتبط با القاعده را در مناطق تحت کنترل خود دستگیر کرد تا نشان دهد که هیچ وفاداری وجود ندارد. با این حال، ایالاتمتحده و دیگران بر این باورند که هنوز ارتباطات پنهانی میان این گروه با القاعده و سایر گروههای همفکر وجود دارد. امروز «ابومحمد الجولانی» رهبر «هیات تحریرالشام» است. به نظر میرسد میان نگاه این گروه با القاعده تفاوتهایی وجود دارد. اگرچه الجولانی در اظهارات عمومی خود از «هدفهای گسترده» سخن میگوید (بهطور مثال، «به حول و قوه الهی... نهتنها به دمشق خواهیم رسید بلکه به اذن الله، بیتالمقدس منتظر ورود ماست».) اما «هیات تحریرالشام» برخلاف القاعده به دنبال «خلافت جهانی» نیست؛ تمرکز این گروه بیشتر داخلی و محلی است و هدف اصلیاش تاسیس یک حکومت اسلامی در سوریه از طریق «سرنگون کردن رژیم اسد و اخراج نیروهای ایرانی» است. بر همین اساس، الجولانی یک استراتژی چندوجهی را دنبال کرده است. اولین وجه آن «کنار زدن نیروهای ایرانی و شبهنظامیانشان» از مناطق سوری و کل منطقه است. دومین وجه، مقابله با داعش و متحدانش در خاک سوریه بود که الجولانی آنها را نیروهای «بیثباتساز» توصیف کرد. سومین وجه هم «استحکام و دفاع از شمال سوریه» بهمنظور جلوگیری از «از دست دادن» بیشتر سرزمین است. در این استراتژی باید دولت مرکزی سوریه تضعیف شود. در این راستا، سیاست «عدم مذاکره» یا «عدم مصالحه» با اسد در پیش گرفته شده است. گفته میشود این گروه 12 تا 15 هزار نیرو دارد و تا 20 هزار هم گفته شده است. «هیات تحریرالشام» در استان ادلب مستقر است، اگرچه از لحاظ عملیاتی در استانها و شهرهای حلب، حما، درعا و دمشق هم حضور دارد. بیشترین درگیریهای این گروه با نیروهای ضددولتی، ضدایرانی و نیروهای داعش بوده است.