آتشفشان بحران
آیا بحران در خاورمیانه سر آرامش ندارد؟
خاورمیانه، این «آتشفشان بحران» گویی سر آرامش ندارد. هر روز در جایی از این منطقه بحرانی شکل میگیرد. شب و روزی نیست که مردمان این منطقه آشوبزده سر راحت بر بالین بگذارند و صبح هم آسوده از خواب برخیزند. یکی از این کانونهای بحران در سرزمینهای فلسطینی و لبنان است. اسرائیل پس از غزه و کرانه باختری اکنون توجه و البته دامنه عملیات نظامی خود را به جنوب لبنان گسترش داده و با عملیاتی مانند پیجرهای انفجاری و ترور فرماندهان حزبالله میکوشد جبهه جدیدی از جنگ بگشاید. سهشنبه (27 شهریور) و چهارشنبه (28 شهریور) اسرائیل صدها پیجرِ متعلق به نیروهای حزبالله را منفجر کرد که طی آن 37 نفر شهید و سه هزار نفر زخمی شدند. پنجشنبه (29 شهریورماه) سیدحسن نصرالله طی سخنانی اعلام کرد که اسرائیل تمام خطوط قرمز ما را زیر پا گذاشته و ترورهای متوالی این رژیم به معنای «اعلان جنگ» است. همان روز جنگندههای اسرائیلی دیوار صوتی را در لبنان شکستند. روز جمعه (30 شهریورماه) هم ابراهیم عقیل از فرماندهان نظامی ارشد حزبالله به همراه 19 فرمانده یگان رضوان با موشکهای شلیکشده از جنگندههای اسرائیلی شهید شدند. اگرچه اسرائیل اعلام کرد که زنجیره فرماندهی حزبالله را متلاشی کرده است، اما دبیرکل حزبالله اعلام کرد که این ترورها تاثیری بر ساختار مقاومت و فرماندهی نداشته است.
«هلال خاشان»، استاد علوم سیاسی در دانشگاه آمریکایی بیروت معتقد است که تلفات در صفوف این جنبش قطعاً ضربه بزرگی است، اما توازن قوا بین حزبالله و اسرائیل را تغییر نمیدهد. به گفته این تحلیلگر آشنا به ساختار حزبالله، اگرچه حذف فرماندهان بلندپایه میتواند ضربه سختی برای هر گروه از جمله حزبالله باشد، اما ساختار غیرمتمرکز حزبالله، این جریان را از وابستگی به شخصیتی خاص، دستکم در ردههای فرماندهی نظامی تا حدی مصون میدارد. «دیوید داود» و «ناتالی اِکانو» در «شورای آتلانتیک» نوشتند، اگرچه طی ماههای اخیر تلفاتی به حزبالله وارد شده است اما المیادین به نقل از «منابع امنیتی معتبر اروپایی» اعلام کرد که تا اواخر 12 سپتامبر (22 شهریور 1403)، حزبالله 22 افسر و پرسنل اطلاعاتی اسرائیل را کشته و 75 نفر دیگر را زخمی کرده است. این رویکرد میتواند به پایگاه حزبالله اطمینان دهد که این گروه هنوز هم توانایی مقابله نظامی با اسرائیل را دارد. این تحلیلگران بر این باورند که ترورهای متوالی اسرائیل نشان داده که حزبالله باید خطوط قرمز خود را مجدداً بازتعریف کند.
اکنون یک پرسش کلیدی وجود دارد: با توجه به آگاهی ایران و آمریکا از هزینههای یک جنگ بزرگ منطقهای، چرا نتانیاهو خواستار جنگ و گسترش دامنه بحران از سرزمینهای فلسطینی به جنوب لبنان است؟
یکم) بازگرداندن شهرکنشینان
اسرائیل هدف جدیدی را به جنگ جاری خود اضافه کرده و آن تمرکز بر مرزهای شمالی این رژیم با لبنان است. دفتر بنیامین نتانیاهو اعلام کرد، کابینه امنیتی این رژیم در جلسه آخر شب دوشنبه (26 شهریورماه) که تا ساعات اولیه روز سهشنبه (27 شهریورماه) ادامه داشت، به بازگرداندن شهرکنشینان رای داد و افزود: «اسرائیل به اقدامات خود برای اجرای این هدف ادامه خواهد داد.» اگرچه بازگشت ساکنان شمال اسرائیل برای مدت طولانی به عنوان یک ضرورت سیاسی شناخته میشد، اما این اولینبار بود که به عنوان یک هدف رسمی جنگی مطرح میشد. بر اساس دادههای اسرائیل، بیش از 62 هزار نفر از شمال این رژیم از زمان آغاز خصومتها بین اسرائیل و حزبالله در 8 اکتبر -یک روز پس از حمله نیروهای حماس به اسرائیل- آواره داخلی شدهاند. از سوی دیگر، به گفته وزارت بهداشت عمومی لبنان، بیش از 94 هزار نفر هم در سراسر مرزهای لبنان آواره شدهاند.
مقامات و ساکنان منطقه شمالی اسرائیل بهطور فزایندهای در مورد نیاز به بازگشت به خانههای خود سخن گفته و بر دولت نتانیاهو فشار میآورند تا علیه تهدید موشکهای حزبالله از جنوب لبنان اقدام کند. افزودن این هدف جنگی جدید، اسرائیل را وادار کرده که تمرکز نظامی خود را به جبهه شمالی معطوف کند. در همین راستا، «تامار مایکلیس» و «بنجامین براون» در تحلیل خود در سیانان نوشتند، عملیات انفجار بیسیمها و پیجرها، ترور هدفمند رهبران ارشد حزبالله و هدف قرار دادن پایگاههای نظامی این گروه در لبنان را میتوان گامی در راستای عقب راندن حزبالله از اهدافش و بازگرداندن شهرکنشینان به شمال تفسیر کرد. دوشنبه 26 شهریورماه، نتانیاهو به «آموس هوخشتاین»، فرستاده آمریکا در تلآویو، گفت که امکان بازگرداندن ساکنان شمال بدون «تغییر اساسی در وضعیت امنیتی در شمال» وجود نخواهد داشت. وی افزود: «اسرائیل برای حفظ امنیت منطقه و بازگرداندن ساکنان به خانههایشان، هر آنچه لازم باشد انجام خواهد داد.»
دوم) آیا جنگ در لبنان اجتنابناپذیر است؟
از 7 اکتبر 2023، صحنههای درگیری شدید میان حزبالله و نیروهای اسرائیلی یک واقعیت روزمره زندگی بوده است. «رابرت نیکلسون» در 18 سپتامبر 2024 (مورخ 28 شهریورماه 1403) در پایگاه اینترنتی «Providence» نوشت، بر اساس گزارشها، حزبالله از 7 اکتبر 2023 تا 18 سپتامبر 2024، بالغبر 2712 حمله موشکی، راکتی و پهپادی به اسرائیل انجام داده است که حداقل 20 سرباز اسرائیلی را کشته و حدود 60 هزار نفر را مجبور به ترک خانههای خود کرده است. یک سال است که ترس از تبدیل شدن «نبرد غزه» به یک جنگ منطقهای در رسانهها تکرار میشود، اما به نوشته «عساف اوریون» در مجله «فارن افرز»، «از برخی جهات، این جنگ منطقهای گستردهتر در راه است».
سرتیپ بازنشسته «یوسی کوپرواسر» میگوید: «پیادهنظام، افسر توپخانه و تمام تجهیزات کامل را آماده کردهایم.» او معتقد است که «7 اکتبر ثابت کرد که رویکرد مهار کار نمیکند. روش قدیمی انجام کارها به پایان رسیده است، و زمان آن است که تهاجمیتر باشیم». این سرتیپ بازنشسته معتقد است: «درس 7 اکتبر این است که اسرائیل نمیتواند اسلامگرایان بهشدت مسلح را در مرزهای خود تحمل کند، حتی اگر آنها سالها ساکت بمانند. بنابراین، آنها باید در صورت لزوم و در حملهای پیشگیرانه نابود شوند.» نیکلسون مینویسد این نگاه در میان تودههای اسرائیلی هم وجود دارد. به نظر میرسد یک «اجماع» میان یهودیان بر سر «برخورد» با حزبالله وجود دارد. در نگاه آنها، حزبالله یک «تهدید» است. این تهدید از 8 اکتبر 2023 (16 مهر 1402) به اینسو یعنی زمانی که حزبالله در دفاع از مردم غزه نبرد محدود با اسرائیل را آغاز کرد ملموستر شده است. در قاموس نتانیاهو، حزبالله «بازو» و «امتداد» ایران در لبنان است و بنابراین، «خنثی کردن» تهدید حزبالله و عقب راندن این گروه بهمثابه عقب راندن ایران از مرزهای اسرائیل است.
سوم) ماندگاری نتانیاهو در قدرت
به نظر میرسد ثانیه به ثانیه به یک جنگ همهجانبه در خاورمیانه نزدیکتر میشویم. ترورهای ادامهدار (اسماعیل هنیه، فواد شکر، حاج عقیل و سایر فرماندهان ارشد حزبالله) نشان میدهد که اگرچه ممکن است این ترورها یک پیروزی «سیاسی» برای نتانیاهو باشد اما این سناریویی است که میتواند شبح یک جنگ گسترده را بر فراز خاورمیانه بگستراند. «مریسا خورما»، مدیر برنامه خاورمیانه در مرکز ویلسون، به «د نیو عرب» گفت: «ترورهای اسرائیل یک پیروزی سیاسی برای نتانیاهو است.» با این حال، او به نکته دیگری هم اشاره کرد: «تداوم جنگ به نفع نتانیاهو است و ماندگاری او در قدرت را طولانیتر میکند. همچنین دولت راستگرای او را جسورتر میکند.» «هانا دیویس» در گزارشی برای «د نیو عرب» نوشت: «هر چه نتانیاهو بیشتر توافق آتشبس را به تعویق بیندازد و همچنان درگیر جنگ غزه بماند، بیشتر میتواند از برگزاری انتخابات زودهنگام جلوگیری کند و زمان بیشتری برای پیروزی در جنگ دارد.» «هیو لیوات»، پژوهشگر شورای اروپایی روابط خارجی، معتقد است چند روز دیگر یکسالگی حملات 7 اکتبر فرامیرسد. اگرچه نتانیاهو میکوشید با چهرهسازی از خود تصویر «آقای امنیت» را از خویش بهجا بگذارد اما واقعیت این است که بسیاری از اسرائیلیها او را باعث و بانی حمله غافلگیرکننده حماس و ناتوان در آزادی همه گروگانهای اسرائیلی میدانند. از سوی دیگر، توانایی او برای ماندن در قدرت نشاندهنده ضعف مخالفان سیاسی او و افکار عمومی اسرائیل است که گویی تمایلی به حمایت از «صلح پایدار» با فلسطینیها ندارند. به باور «لیوات»، دیدگاه عمومی در اسرائیل این است که نتانیاهو، که در حال حاضر به اتهام فساد و کلاهبرداری دادگاهی شده است، محاسبه کرده که آینده سیاسی (و شخصی) او به طولانی شدن درگیری غزه بستگی دارد.
رامی مرتضی، سفیر لبنان در انگلیس، معتقد است که بنیامین نتانیاهو، خواهان ادامه «وضعیت جنگ» برای جلوگیری از سقوط ائتلافش است و خاورمیانه را به آستانه یک جنگ همهجانبه میبرد. «بوراک بئر» در گزارشی در «آناتولی» نوشت، سفیر مذکور بر این باور است که نخستوزیر اسرائیل میخواهد رژیم خود را «در وضعیت جنگی مستمر قرار دهد تا خطر سقوط ائتلاف خود و... اتهامات فساد در دادگاه را به تعویق بیندازد». وی افزود: «کل منطقه گروگان سرنوشت سیاسی نتانیاهو است.» او بر این باور است که اسرائیل با در پیش گرفتن مسیری متفاوت، «ما را با یک جنگ منطقهای روبهرو کرده است». سفیر لبنان با اشاره به «الگوی رفتاری بسیار تحریکآمیز» اسرائیل در قبال لبنان گفت: «من همیشه گفتهام نتانیاهو مانند دوچرخهسواری است که اگر لحظهای توقف کند، سقوط میکند. بنابراین، او باید بهطور مداوم در مسیر جنگ و خشونت باشد چون لحظهای توقف یعنی مواجه شدن با عواقب داخلی.»
چهارم) تعویق اختلافات داخلی در اسرائیل
تداوم نبردها میتواند وحدتی در میان افراطیان کابینه نتانیاهو ایجاد کند. البته کابینه نتانیاهو تنها در صورتی میتواند سقوط کند که ائتلافها از او جدا شوند. اما پرسش این است که چرا ائتلاف نتانیاهو با وجود جنگ یکساله بادوام بوده است؟ در سیستم پارلمانی اسرائیل، دولتها از طریق اکثریت قانونی تشکیل میشوند. دولت نتانیاهو در حال حاضر 64 کرسی از 120 کرسی کنست را در اختیار دارد. از این 64 کرسی، نیمی متعلق به حزب دست راستی لیکود (حزب متبوع نتانیاهو) است. 25 کرسی متعلق به احزاب افراطی ارتدوکس و هفت کرسی باقیمانده متعلق به جناح راست «صهیونیسم مذهبی» است. این احزاب در مورد همهچیز به توافق نمیرسند، اما به ندرت میتوان دید که آنها علیه دولت در راستای فشار برای توافق آتشبس شورش کنند.
«لیکود» اکنون ابزاری توخالی برای جاهطلبیهای نتانیاهو است. ردههای پارلمانی لیکود عمدتاً از متملقان نخستوزیر تشکیل شده است. بااینحال، یوآو گالانت، وزیر جنگ، بهشدت و علناً با نتانیاهو بر سر بیکفایتی نخستوزیر در مدیریت جنگ اختلاف داشته است. «احزاب مذهبی» در ائتلاف نتانیاهو بیشتر به حفظ حقوق و امتیازات جامعه افراطی ارتدوکس اهمیت میدهند تا به جنگ. مهمترین اولویت آنها مبارزه با حکم اخیر دیوان عالی است که به معافیت جامعه افراطی ارتدوکس از قانون خدمت اجباری پایان میدهد. یکی از حزبهای افراطی ارتدوکس به نام «شاس» از معامله گروگانگیری حمایت کرده است. اما تاکنون هیچ نشانهای وجود ندارد که شاس بخواهد با توجه به وضعیت اسفبار گروگانها دولت را سرنگون کند. در مقابل، «صهیونیسم مذهبی» عمیقاً به جنگ اهمیت میدهد و خواهان ادامه جنگ است. دلیل وجودی حزب آنها، گسترش کنترل یهودیان اسرائیل بر تمام زمینهای بین رود اردن و دریای مدیترانه است.
پنجم) کشاندن پای ایران به جنگ
به گفته تحلیلگران، ترورهای اسرائیل میتواند آغازگر «جنگی باشد که نتانیاهو در 20 سال گذشته به دنبال آن بوده است». بر این اساس، درگیری نظامی با ایران هدف تندروهای دولت یهود است تا به این وسیله بتوانند ضرباتی بر برنامه هستهای ایران وارد آورده و قدرت نظامی متعارف ایران را هم با علامت سوال مواجه کنند. در حقیقت، انگیزه اسرائیل از جنگ، دستیابی به یک توازن منطقهای است که در آن این رژیم «بهطور قابل توجهی مطلوبیت و آزادی عمل بیشتری داشته باشد تا در صورت اقدام نظامی علیه یک طرف در منطقه، با قدرت یا چالش بالقوهای مواجه نشود».
«تریتا پارسی» به «د نیو عرب» میگوید، اعتقاد دارد که نتانیاهو به دنبال تشدید تنش است. او گفت: «نتانیاهو نیازی به ترور هنیه در تهران نداشت». به گفته وی، «به نظر میرسد که نتانیاهو راه و زمان را مخصوصاً جسورانه انتخاب کرد تا تنش را به حداکثر برساند». پارسی گفت: «اقدامات اسرائیل، پنجره دیپلماسی ایران و آمریکا را پس از پیروزی پزشکیان که بر مذاکره با غرب تاکید داشت، بست.» پارسی معتقد است، نتانیاهو خود را در یک «وضعیت برد-برد» میبیند؛ حال چه جنگی همهجانبه رخ دهد یا ندهد.
ششم) انحراف توجهات از غزه
نتانیاهو در هر فرصتی مذاکرات آتشبس غزه را به دیوار کوفته است. چهبسا ترور هنیه آخرین شکست بزرگ برای یک معامله باشد. «خورما»، از مرکز ویلسون، گفت که اسرائیل مذاکرات آتشبس را تضعیف کرده و با ترور هنیه روند پیشرفت مذاکرات را پیچیده کرده است. او گفت: «ترورهای پیدرپی اسرائیل در سرزمینهای فلسطینی و در لبنان این پیام را به مردم منطقه میدهد که اسرائیل به روند سیاسی علاقه ندارد، بلکه فقط مشتاق جنگ است.» «نمرود گورن»، عضو ارشد موسسه خاورمیانه مستقر در اورشلیم گفت: «نتانیاهو نمیخواهد با پایان جنگ در غزه موافقت کند. نتانیاهو بر اساس منافع سیاسی خود تصمیم میگیرد، نه لزوماً منافع اسرائیل.» در حقیقت، پاسخ نتانیاهو به بحرانهای داخلی، تشدید بحران در خارج است. نتانیاهو با بحرانسازی در خارج میتواند توجهات را از غزه منحرف کرده تا از شدت فشارهای داخلی (بهطور مثال، تظاهرات متوالی ضد جنگ و اعتراضات خانوادههای گروگانها) بر خود بکاهد. تقریباً 70 درصد مردم اسرائیل معتقدند که نتانیاهو باید از سمت خود استعفا کند. آنها معتقدند که وی علاقهای به پایان دادن به جنگ ندارد. بهرغم اعتراضات مداوم، روشن است که نتانیاهو داوطلبانه مسیر خود را تغییر نخواهد داد. او تنها یک پاسخ برای بحرانهای پیاپی دارد: توسل به «سیاست قدرت عریان». با تمام این تفاصیل، «نمرود فلشنبرگ»، تحلیلگر اسرائیلی میگوید: «معلوم نیست که قرار است چه اتفاقی بیفتد.» برای بسیاری، جنگ با حزبالله «تقریباً اجتنابناپذیر» به نظر میرسد. با این حال، بهرغم حفظ تبادل آتش مداوم با اسرائیل در امتداد جنگ غزه، رهبری حزبالله تلاش کرده تا از تشدید درگیری اجتناب کند. «اوری گلدبرگ»، تحلیلگر یهودی در تلآویو میگوید: «در حال حاضر، بازی شاهین-قُمری در منطقه شروع شده است. نتانیاهو از جنگ استقبال میکند، اما نمیخواهد اجازه دهد کسی فکر کند که او جنگ را آغاز کرده است.»