آینده توافق
افق مذاکرات هستهای در گفتوگو با سیداحمد فاطمینژاد
پس از روی کار آمدن دولت بایدن در آمریکا، امیدها برای احیای قرارداد برجام میان ایران و کشورهای 1+5 افزایش یافت. با این حال تغییر دولت در ایران این روند را به تعویق انداخت. پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم مشخص شد که دولت جدید علاقهمند به ادامه روند مذاکرات هستهای است. با این حال دور جدید مذاکرات در مسیر دستیابی به توافق به درازا کشید. در این میان جنگ میان روسیه و اوکراین هم رخ داد و به عنوان دستاندازی در راه رسیدن به توافق قرار گرفت. حالا اما آینده مذاکرات در هالهای از ابهام قرار دارد. سوال این است که اکنون چه عوامل و شرایطی میتواند دو طرف مذاکره را به حصول توافق هدایت کرده یا از آن بازدارد. در این زمینه سیداحمد فاطمینژاد استادیار روابط بینالملل دانشگاه فردوسی معتقد است دستیابی به توافق در مذاکرات بینالمللی نیازمند یکسری اصول و تاکتیکهاست. در واقع مذاکره هنر بوده و مستلزم یکسری روندهای پیچیده و در نظر گرفتن جوانب گوناگون است. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
از شرایط مذاکرات آغاز میکنیم. پس از تغییر دولت در آمریکا و از سرگیری مذاکرات وین، ایران اصرار داشت که حاضر به مذاکره مستقیم با آمریکا نیست. سوال من این است که به نظر شما این شیوه چگونه میتواند مذاکرات را متاثر کند. به عبارت دیگر آیا روند غیرمستقیم مذاکرات با آمریکا میتواند جریان مذاکرات را با مخاطره روبهرو کند؟ با توجه به اینکه برخی روند مذاکرات را رو به بنبست ارزیابی میکنند، از نظر شما در ادامه مذاکرات، ایران با آمریکا مستقیم مذاکره خواهد کرد؟
به طورکلی در مذاکرات بینالمللی جدا از این مورد خاص که شما اشاره کردید؛ یکسری شرایط مطرح است که مذاکرات به نتیجه برسد، از جمله اینکه مثلاً مذاکرهکنندگان در سطح بالایی باشند، اختیار تصمیمگیری داشته باشند، اراده حلوفصل مذاکره داشته باشند، بر جوانب مختلف موضوع کنترل داشته باشند، موضوع مذاکره دقیقاً مشخص باشد، موضوعات مختلف را به هم پیوند نزنند و بر یک موضوع متمرکز شوند. یکی دیگر از موارد این است که طرفین به صورت مستقیم مذاکره کنند و اگر از این منظر نگاه کنیم طبیعتاً مذاکره غیرمستقیم یک چالش و مساله است. با توجه به اینکه در مذاکره کلمهبهکلمه، پیامبهپیام، سیگنالبهسیگنال حتی در مواردی زبان بدن مذاکرهکنندگان میتواند در روند مذاکرات اثرگذار باشد. اینکه مذاکرات به صورت غیرمستقیم از طریق پیام فرستادن ادامه یابد مشکل قابل توجهی است؛ اما اینکه به طور کامل مذاکرات را از روند خارج کند به مسائل دیگری بستگی دارد. اینکه ایران در ادامه مذاکره مستقیم با آمریکا خواهد داشت یا خیر بستگی به تصمیمگیرندگان طرفین و نظر طرفین دارد و اینکه چه برآوردی از میدان مذاکرات و دستاوردهای احتمالی داشته باشند. بنده فکر میکنم در شرایط فعلی مذاکرات مستقیم بین ایران و آمریکا دور از انتظار است و اگر مذاکرات مستقیمی هم باشد خیلی شفاف و آشکار نخواهد بود.
چرا در شرایط فعلی مذاکرات مستقیم دور از انتظار است؟
به این دلیل که مذاکرات مستقیم از شعارها، برنامهها و درواقع از خط قرمزهایی که قبلاً خودشان طرح کردند؛ (خصوصاً ایران) فاصله دارد. اگر مذاکره مستقیم صورت گیرد باعث میشود که یکسری سوالها و اما و اگرها مطرح شود و این موضوع خود مانع این است که ایران بخواهد مستقیم وارد مذاکره شود. از طرف دیگر اگر مذاکرات مستقیمی صورت بگیرد و شکست بخورد وضعیت را بغرنجتر میکند. در وضعیت کنونی برنامه دیگری تحت عنوان مذاکره مستقیم وجود دارد؛ اما اگر مذاکره مستقیم داشته باشند و شکست بخورد بعد چه اتفاقی میافتد؟ یعنی مساله مرحله بعد خیلی بغرنجتر از مرحله فعلی خواهد بود. طبیعتاً این مساله مانع بزرگی است که هر دو طرف به آن فکر میکنند. به همین دلیل عرض کردم که اگر مذاکره مستقیم شکل بگیرد احتمالاً شفاف نباشد.
کمی درباره دورههای گذشته مذاکرات توضیح دهید. چگونه بود که در دولت خاتمی و احمدینژاد توافقی میان ایران و غرب حاصل نشد ولی در دوران حسن روحانی ورق برگشت؟
در دوران اصلاحات، ایران به طور مستقیم با سه کشور اروپایی وارد مذاکره شد، اما هیچ مذاکرهای با ایالات متحده صورت نگرفت. در دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد خط قرمز مذاکره با ایالات متحده برداشته شد و در مهر 1388 ایران و گروه 1+5 مذاکرات را از سر گرفتند. علاوه بر این، ایران در این دوره از طریق عمان (واسطه) با ایالات متحده دو دور مذاکرات محرمانه برقرار کرد. در این دوره با وجود اجازه مذاکرات مستقیم و غیرمستقیم با ایالات متحده، تیم مذاکرهکننده هستهای از این فرصت استفاده نکرد. در دوره ریاستجمهوری حسن روحانی مذاکرات محرمانه غیرمستقیم بین ایران و ایالات متحده ادامه پیدا کرد و ایران به صورت گسترده با ایالات متحده و دیگر کشورهای گروه 1+5 مذاکرات مستقیم دوجانبه داشت، که همین مذاکرات مستقیم دوجانبه راه را برای رسیدن به یک توافق هموارتر کرد.
لطفاً درباره اختلافات اساسی ایران و آمریکا در مذاکرات هستهای احیای برجام توضیح دهید. مواردی که رسیدن به توافق را به تاخیر انداخته کدامها هستند و آیا این اختلافها قابل حل است؟
اختلاف اساسی بین ایران و آمریکا مساله سپاه پاسداران است و این مساله به استدلال متفاوتی که طرفین مذاکره دارند؛ برمیگردد. به این معنا که استدلالی که از سمت ایران مطرح است و استدلالی که از طرف آمریکا مطرح است با هم متفاوت است. ایران چنین مطرح میکند که چون سپاه پاسداران بعد از خروج آمریکا از برجام در فهرست گروههای تروریستی قرار گرفته است، اگر قرار است به برجام بازگردیم باید سپاه از فهرست سازمانهای تروریستی خارج شود؛ از طرف دیگر استدلال آمریکا هم این است که اگر قرار است به برجام برگردیم باید همان مواردی که در برجام بوده احیا شود و نوع برخورد با سپاه و مسائل مربوط به سپاه یک مساله فرابرجامی است و ربطی به برجام ندارد و نباید این موضوع را ذیل مساله برجام قرار داد. از نظر بنده دو طرف باید یک راهحل بینابینی پیدا کنند. البته پیشنهادهایی به صورت غیررسمی هم از سمت ایران هم سمت آمریکا مطرح شده است. برای مثال آمریکا پیشنهاد کرده که سپاه را از فهرست گروههای تروریستی خارج کند و فقط نیروی قدس سپاه در فهرست گروههای تروریستی باقی بماند. البته باید این را هم در نظر داشته باشیم که نیروی قدس سپاه از خیلی وقت پیش از طرف آمریکا به عنوان گروه تروریستی شناخته شده بود. راهحلهای دیگری هم مطرح شده، برای مثال آمریکا سپاه را از فهرست نیروهای تروریستی خارج کند اما تحریمها در جای خود باقی بمانند، این باعث میشود که آمریکا ابزار تحمیل قدرتش را داشته باشد از طرفی برای ایران هم این مساله حیثیتی برطرف میشود. به این دلیل که برای ایران مهم است و نمیخواهد سپاه که سازمان نظامی رسمی ایران است به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شود. جدا از این مساله که امروزه به عنوان مانع اصلی مطرح میشود به نظر میرسد که موارد دیگری هم مانع احیای برجام است از جمله اینکه آمریکا کماکان دوست ندارد ابزار قدرتی را که در نتیجه این تحریمها به دست آورده به سادگی از دست بدهد، از طرف دیگر ایران هم با توجه به فضایی که شکل گرفته است نیازی به احیای برجام ندارد و میتواند به طور غیررسمی بخشی از نفت خود را بفروشد و مبادلاتی داشته باشد. چنین درکی هم مانع بزرگی است برای اینکه طرفین اراده کافی برای بازگشت به برجام را داشته باشند.
ایران از آمریکا میخواهد که تضمین دهد هیچ دولتی در ایالات متحده خروج از توافق هستهای را تکرار نخواهد کرد؛ از طرفی آمریکا هم از ایران میخواهد که جدی باشد و پیشرفتهایی را که بعد از کنار گذاشتن برجام به دست آورده، به عقب برگرداند. از نظر شما درخواست چنین تضمینهایی منطقی است؟
تضمینی که ایران از آمریکا میخواهد امکانپذیر نیست. به هرحال هر دولتی که در آمریکا روی کار بیاید اختیارات خودش را دارد و دولتی نمیتواند دولت دیگر را محدود کند. شاید اگر توافق مستحکمی صورت میگرفت که میتوانست در کنگره به تصویب برسد پایه قویتری ایجاد میشد اما با چشمانداز فعلی چنین امری امکانپذیر نیست. در رابطه با اینکه امکان بازگشت برنامه هستهای ایران به زمان برجام هست یا خیر، بنده فکر میکنم که امکان بازگشت بستگی به اراده بازیگران محوری از سمت ایران دارد که چه تحلیلی از شرایط و قدرت و توان خودشان در دور زدن تحریمها دارند. این مساله خیلی موثر است و اگر تصمیم بگیرند بازگشت به آن سطح از غنیسازی پذیرفتهشده در برجام کار سادهای است.
طی سالهای پس از پیروزی انقلاب در ایران و ماجرای سفارت آمریکا، ایران به طور رسمی با تحریمهای اقتصادی، تجاری، علمی، حقوق بشری، موشکی و نظامی مواجه شد؛ که البته این تحریمها در زمانهای مختلف با فرازونشیبهایی همراه بوده است. در شرایط فعلی از نظر سیاستمداران ایرانی تنها رفع تحریمهای اقتصادی نمیتواند کمکی به اقتصاد ایران کند؛ برای همین خواهان رفع همه تحریمها هستند. از نظر شما اگر فقط تحریمهای اقتصادی برداشته شود گشایشی در اقتصاد ایران رخ میدهد؟
بنده گمان نمیکنم گشایش اقتصادی رخ دهد به این دلیل که تحریمها آنقدر لایهلایه و در موضوعات مختلف و متنوع و همچنین از سمت بازیگران مختلف وضع شدهاند که به راحتی نمیشود به شرایط عادی بازگشت. حتی اگر در مورد برنامه هستهای هم تحریمها برداشته شود باز هم ایران یک کشور در معرض تحریم است. تحریمها یک سابقه تاریخی و همچنین وجههای را ایجاد کردند که اصلاح این وجهه زمانبر است. اگر همین امروز هم آمریکا اعلام کند تحریمهای ایران برداشته شده است باز هم بازیگران بینالمللی، فعالان اقتصادی و سرمایهگذاران باور نمیکنند و نگران این هستند که شرایط در یکی دوسال آینده مجدد تغییر کند. از این منظر بنده فکر نمیکنم گشایش اقتصادی خاصی اتفاق بیفتد. شاید فقط در زمینه فروش نفت که نیازمند سرمایهگذاری بلندمدت نیست گشایشی رخ دهد اما در سایر حوزهها که نیازمند سرمایهگذاری و کار بلندمدت است به زودی اتفاق نمیافتد.
بحران اوکراین و به تبع آن تحریم روسیه سایه سنگینی بر دیگر تحولات و رویدادهای دیپلماتیک جهانی انداخته است. در این رابطه برخی معتقدند تشدید بحران اوکراین حتی میتواند مذاکرات در خصوص پرونده فعالیتهای هستهای ایران را هم تحتالشعاع قرار دهد. از نظر شما این بحران تا چه اندازه میتواند کل روند مذاکرات هستهای را به بنبست بکشاند؟ یا برعکس این بحران و تحریم روسیه میتواند برای ایران راهگشا باشد؟
بحران اوکراین به مرور زمان تبدیل به یک مساله عادی میشود. در روزهای اول که بحران شروع شد میتوانست هم به عنوان یک محرک جدی و هم به عنوان یک مانع جدی باشد. که البته جنبههایی از این امر را هم ملاحظه کردیم. از یکسو، غربیها خواهان توافق سریع با ایران بودند و میخواستند نفت ایران را وارد بازار جهانی کنند و از سوی دیگر، روسیه از این فرصت استفاده کرد و میخواست که مانع ایجاد کند و از اهرم ایران برای فشار به غرب استفاده کند. اما در حال حاضر که به بازار انرژی نگاه میکنیم میبینیم قیمت نفت و گاز روند متعادلی را در پیش گرفتند. آمریکاییها و سایر تولیدکنندگان نفت توانستند بازار انرژی را مدیریت کنند و به شرایط نسبتاً باثبات برسند. از نظر بنده این بحران نقش اساسی به عنوان یک محرک یا مانع ندارد؛ مگر اینکه روسیه هم با تحریمهای بلندمدتی مثل ایران مواجه شود؛ در نتیجه انگیزه بیشتری برای مراوده اقتصادی با ایران داشته باشد. اگر تحریم روسیه در نتیجه بحران اوکراین شدیدتر شود انتظار میرود که ایران با روسیه به عنوان دو کشور در معرض تحریم سازوکارهایی برای گسترش ارتباطات دوجانبه بیندیشند و این میتواند برای اقتصاد تحت تحریم ایران تا حدودی مفید باشد.
در دوره کنونی ایران تا چه میزان به یک توافق خوب نزدیک است و چه چیزی مانع از رسیدن به توافق است؟
اگر ما سه پایه را برای توافق هستهای مطرح کنیم: اراده توافق، حمایت نهادهای سیاسی اثرگذار برای توافق و توان فنی و علمی برای توافق، در رابطه با دو مورد اول میتوان گفت که شرایط مهیاست. هم دولت اراده لازم برای توافق را دارد و هم اتفاق نظر جمعی در نهادهای محوری کشور برای توافق وجود دارد. اما صرف اراده کفایت نمیکند چون دستیابی به توافق در مذاکرات بینالمللی نیازمند یکسری اصول و تاکتیک است. در واقع مذاکره هنر است و مستلزم یکسری روندهای پیچیده و در نظر گرفتن جوانب گوناگون است. مدیریت روابط با کشورهای مختلف، وارد کردن بازیگران مختلف، امتیاز گرفتن از آنها، ایجاد فشار به موقع و همچنین عقبنشینی به موقع نیازمند یک دانش گسترده است. از نظر بنده در این زمینه با توجه به تیم مذاکرهکننده فعلی نمیشود با قطعیت گفت که چقدر امکان رسیدن به توافق وجود دارد.