شناسه خبر : 48278 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

کلارکِ پسر

چرا جان موریس کلارک به شهرت رسید؟

 

آزاده چیذری / نویسنده نشریه 

88جان موریس کلارک، اقتصاددان آمریکایی و پسر جان بیتس کلارک بود. او یکی از مشهورترین اقتصاددانان آمریکایی نیمه اول قرن بیستم بود. او پس از شروع کار خود به عنوان پیرو پدرش، با همکاری در نگارش نسخه اصلاح‌شده «کنترل تراست‌ها»، بعدها با مکتب اقتصاد نهادی مرتبط شد. کلارک چندین مفهوم مهم اقتصادی، از جمله «اصل شتاب» و مفهوم «رقابت قابل اجرا» را بر اساس این باور که رقابت کامل دست‌نیافتنی است، توسعه داد. این موضوع، اساس قوانین ضدتراست (ضدانحصار) را تشکیل داد که برای جلوگیری از رفتار انحصاری وضع شدند؛ اگرچه با موفقیت مشکوک روبه‌رو شده‌اند.

کلارک تشخیص داد که جنبه‌هایی از طبیعت انسان وجود دارد که بر نحوه تصمیم‌گیری‌های اقتصادی افراد تاثیر می‌گذارد، و چنین عواملی باید از سوی اقتصاددانان در توسعه نظریه‌های مفید مورد توجه قرار گیرند. با این حال، در نهایت، مطالعه این عوامل از سوی دانشمندان علوم اجتماعی تنها یک گام است؛ برای توسعه هماهنگ اقتصادی، مردم باید بیش از آنکه به دنبال برداشت از اقتصاد باشند، به آن اضافه کنند. تایید کلارک مبنی بر اینکه رقابت کامل دست‌نیافتنی است، بازتاب دوره‌ای است که او در آن زندگی می‌کرده است.

نام کلارک تا حد زیادی با اقتصاد صنعتی و رقابت مرتبط است. او را شاید بیشتر به خاطر معرفی مفهوم رقابت قابل اجرا، که در کتاب «رقابت به عنوان یک فرآیند پویا» (1961) توسعه یافته است، به یاد می‌آورند. این کتاب بر انعطاف‌پذیری سیستم اقتصادی، محدودیت‌های قدرت بازار و اهمیت رقابت بالقوه تاکید می‌کند- موضوعی که پدرش نیز بر آن تاکید داشت. استدلال کلارک مبنی بر اینکه رقابت کامل هم از لحاظ نظری و هم از نظر عملی دست‌نیافتنی است، رویکردی است که از سوی مقامات ضدتراست در سراسر جهان اتخاذ شد. در «مطالعات اقتصاد هزینه‌های سربار» (1923)، کلارک نظریه خود را در مورد اصل شتاب توسعه داد- که می‌گوید اگر نوسانات تقاضای مصرف‌کننده، ظرفیت تولیدی موجود را تمام کند، تقاضای سرمایه‌گذاری می‌تواند به‌شدت نوسان داشته باشد. مطالعه بعدی او در مورد تغییرات تقاضای مصرف‌کننده به عنوان منبع نوسانات در تقاضای کل، برخی از مسائلی را که بعداً از سوی کینز مورد بررسی قرار گرفت، مطرح کرد. کلارک که یک نظریه‌پرداز جامع‌الاطراف بود، هزینه‌های اقتصادی جنگ، کارهای عمومی و بازار کار را نیز مورد مطالعه قرار داد. پدر و پسر به طور مشترک روی بازنویسی و بسط دادن کتاب «کنترل تراست‌ها» جان بیتس کلارک در سال 1912 کار کردند که نسخه جدید آن در سال 1914 منتشر شد. کلارک پسر، کار بر روی این موضوع را در کتاب «کنترل اجتماعی کسب‌وکار» (1926، بازبینی‌شده در سال 1939) ادامه داد.

کلارک از سال 1908 تا 1910 در کالج کلرادو و از سال 1910 تا 1915 (زمانی که برای پیوستن به دانشکده اقتصاد سیاسی به دانشگاه شیکاگو رفت) در کالج آمهرست معلم بود. او در سال 1923 کرسی استادی را در دانشگاه کلمبیا پذیرفت، با فرض پستی که قبلاً پدرش در آنجا داشت. او برای سه دهه باقی‌مانده از زندگی آکادمیک خود در کلمبیا باقی ماند و سرانجام در سال 1957 بازنشسته شد.

در ادامه، نگاهی به زندگی شخصی و اقتصادی این اقتصاددان بزرگ خواهیم داشت.

علاقه موروثی به اقتصاد

جان موریس کلارک، پسر اقتصاددان معروف نئوکلاسیک، جان بیتس کلارک، در 30 نوامبر 1884 در نورث همپتون، ماساچوست به دنیا آمد. او در سال 1905 از کالج آمهرست فارغ‌التحصیل شد و دکترای خود را در سال 1910 از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. پدرش که در آن زمان استاد دانشگاه کلمبیا بود، تاثیر قابل توجهی بر زندگی پسرش و دیدگاه‌های اولیه‌ او گذاشت. او در پایان‌نامه دکترای پسرش با عنوان «استانداردهای منطقی بودن در تبعیض‌های باربری محلی» (1910)، به عنوان آموزگار به او کمک کرد.

جان موریس کلارک پس از فارغ‌التحصیلی، از سال 1908 تا 1910 به عنوان معلم در کالج کلرادو و از سال 1910 تا 1915 در کالج آمهرست کار کرد.

در سال 1915، کلارک به سمت دانشیار اقتصاد سیاسی در دانشگاه شیکاگو منصوب شد و در سال 1922، به درجه استادتمام رسید. همکاران او در دانشگاه شامل اقتصاددانان معروف جیکوب وینر و فرانک هاینمن نایت بودند. در سال 1826، کلارک شیکاگو را ترک کرد و سمتی را در دانشگاه کلمبیا پذیرفت و تا پایان دوران کاری خود در آنجا ماند.

در سال 1923، کلارک کتاب بسیار تحسین‌شده خود به نام «مطالعات اقتصاد هزینه‌های سربار» را منتشر و آن را به پدرش تقدیم کرد. او از سال 1934 تا 1935،   مشاور «اداره ملی بهبودی» بود و در آنجا تلاش کرد اثرات رکود بزرگ را ترمیم کند. کلارک در سال 1935 دکترای افتخاری از کالج آمهرست دریافت کرد و در همان سال سی و هفتمین رئیس انجمن اقتصاد آمریکا (AEA) شد.

او از سال 1939 تا 1940 مشاور هیات برنامه‌ریزی منابع ملی و از سال 1940 تا 1943 مشاور دفتر مدیریت قیمت بود. در سال 1951، او به کرسی جان بیتس کلارک در دانشگاه کلمبیا منصوب شد؛ سمتی که به افتخار پدرش ایجاد شد. در سال 1952 نیز، مدال فرانسیس ای. واکر، بالاترین افتخار در این زمینه در آن زمان (قبل از تاسیس جایزه یادبود نوبل در اقتصاد) از سوی AEA برای خدماتش در اقتصاد به او اعطا شد.

کلارک در سال 1934 به عضویت آکادمی علوم و هنر آمریکا و در سال 1944 به عضویت انجمن فلسفی آمریکا برگزیده شد. او در سال 1957 از تدریس بازنشسته شد و در 27 ژوئن 1963 در 78سالگی در وست پورت، کانکتیکات درگذشت.

کلارک در دوره‌ای از اقتصاد آمریکا زندگی و کار کرد که بیشتر اقتصاددانان مدرن آن را درک نکرده‌اند و چندان از آن استقبال نمی‌کنند. او شاهد جنگ جهانی اول و رکود بزرگ بود و ناتوانی اقتصاد را در بهبود خودبه‌خود دید. نظریه او در مورد اصل شتاب نوعی پیشروی در نظریه‌های کینزی سرمایه‌گذاری و چرخه‌های تجاری بود.

کلارک نظریه رقابت قابل اجرا را توسعه داد که عملکرد اقتصاد را نه در رقابت خالص و نه در انحصار خالص توصیف می‌کرد. کار او در این زمینه اساس قوانین ضدتراست را تشکیل داد که رفتار انحصاری را محدود می‌کرد.

پیش‌بینی نظریه‌های کینزی

کلارک در ابتدای کار خود بسیار تحت تاثیر نظریه‌های اقتصادی پدرش قرار گرفت. او نسخه اصلاح‌شده‌ای از «کنترل تراست‌ها» (1914) را همراه با پدرش نوشت. او همچنین کتاب معروف خود، «مطالعات اقتصاد هزینه‌های سربار» (1923) را به پدرش تقدیم کرد و در آخرین کار اصلی خود، «رقابت به عنوان یک فرآیند پویا» (1961)، علاقه‌اش را به اقتصاد پویا با اعتقاد پدرش مرتبط کرد که تجزیه‌وتحلیل تعادل ایستا باید تنها اولین گام در تحلیل فرآیندهای اقتصادی پویا باشد.

کلارک در طول بیشتر زندگی خود بر شفاف‌سازی تئوری‌هایی که قبلاً سایر اقتصاددانان مطرح کرده بودند، تمرکز کرد. او توانست الگوهای اقتصادی پیچیده‌ای را که دیگران توسعه داده‌اند، تجزیه‌وتحلیل کند و توضیح دهد و با اتکا به آنها، دیدگاه‌ها و قضایای خود را شکل دهد. او ابتدا کار  حاشیه‌گرایان و بعداً آثار ادوارد چمبرلین و جوآن رابینسون را تحلیل کرد. کلارک سعی کرد الگوهای پویا و مبتنی بر زندگی واقعیِ فعالیت‌های اقتصادی را بر اساس الگوهای ایستای آنها ایجاد کند.

کلارک زمان زیادی را صرف تجزیه‌وتحلیل هزینه تولید کرد. او بر این باور بود که هزینه مقوله ساده‌ای نیست و تخصیص هزینه کل به دسته‌های ثابت و متغیر پرسشی پیچیده به‌خصوص در سطح شرکت‌های بزرگ است. در سطح یک شرکت کوچک، تفکیک هزینه‌های ثابت و متغیر نسبتاً ساده است، اما در سطح بزرگ‌تر، بیشتر به یک مشکل قانونی و سازمانی تبدیل می‌شود. کلارک در «مطالعات اقتصاد هزینه‌های سربار» (1923)، دانش خود را در مورد هزینه‌ها بر روی انواع مختلف نظریه‌ها اعمال کرد. کلارک به‌تدریج به سمت 

مکتب اقتصاد نهادی رفت.

در سال 1940، او «به سوی مفهوم رقابت کارآمد» معروف خود را منتشر کرد که در آن مفهوم رقابت عملی را توسعه داد و رقابت کامل را هم از نظر نظری و هم از نظر عملی دست‌نیافتنی دانست. رقابت کارآمد یک الگوی اقتصادی از بازاری است که در آن رقابت کمتر از حد کامل است، اما برای ارائه جایگزین‌های واقعی به خریداران کافی است. کلارک به این نتیجه رسید که ترتیبات انحصاری و شکل‌گیری اعتماد، و همچنین تبعیض قیمتی و رقابت شدید، بخش اساسی سرمایه‌داری مدرن است.

او همچنین چرخه‌های تجاری، از جمله دوران رکود و رونق را که اغلب ناشی از رفتار انحصاری است، به عنوان پدیده‌های عادی اقتصادی می‌دانست. کلارک در «مطالعات اقتصاد هزینه‌های سربار» نظریه خود را درباره «اثر شتاب» ارائه کرد که بیان می‌کرد، تقاضای سرمایه‌گذاری زمانی که تقاضای مصرف‌کننده نوسان می‌کند، می‌تواند بسیار نوسان داشته باشد. در این مورد، او نظریه‌های کلیدی کینزی در زمینه سرمایه‌گذاری و چرخه‌های تجاری را پیش‌بینی کرد.

کلارک در حرفه بعدی خود، کاملاً از اقتصاد نئوکلاسیک پدرش فاصله گرفت. او بر این باور  بود که نئوکلاسیک برای توضیح رفتار اقتصادی انسان کافی نیست، بنابراین نمی‌تواند الگوی پیشرو اقتصاد مدرن باشد. او به‌شدت به روان‌شناسی و علوم اجتماعی علاقه‌مند بود و فکر می‌کرد آنها مبنایی برای تئوری‌های اقتصادی جدید ایجاد می‌کنند که بیشتر در مورد رفتار انسان در اقتصاد توضیح می‌دهد.

کلارک با مطالعه خود در مورد نقش نهادها و دور شدن از نظریه نئوکلاسیک، به یکی از نهادگرایان برجسته در ایالات‌متحده تبدیل شد. او «هزینه‌های جنگ جهانی برای مردم آمریکا» را در سال 1931 و «اقتصاد برنامه‌ریزی کارهای عمومی» را در سال 1935 منتشر کرد که در آن مفاهیم ضرب‌کننده و شتاب‌دهنده خود را توسعه داد و از طریق آنها از «تحلیل جریان درآمد» کینزی حمایت کرد. او بعداً از مدل‌های تثبیت اقتصادی کینز انتقاد کرده و تغییرات زیادی را پیشنهاد کرد.

او در کتاب «هزینه‌های جنگ جهانی برای مردم آمریکا» مفهوم ضریب اقتصادی را مطرح کرد؛ این ایده که «همه مخارج به اثرات بعدی درآمد منجر می‌شود و مجموع آنها همیشه می‌تواند به عنوان مضربی از پرداخت اولیه بیان شود». در این اثر، کلارک ایده اثرات چندبرابری را برای تجارت خارجی و سرمایه‌گذاری در پیشبرد این نظریه توسعه داد که هزینه واقعی جنگ جهانی اول برای مردم آمریکا به طور قابل ملاحظه‌ای از مجموع هزینه‌های اسمی دولت در زمان جنگ بیشتر بود.

در کتاب «اقتصاد برنامه‌ریزی کارهای عمومی» نیز، به بررسی اثر چندبرابری در برنامه‌ریزی عمومی پرداخت. با غرق شدن آمریکا در رکود بزرگ و پایین آمدن فروش کتاب، کلارک نتوانست ناشر تجاری یا دانشگاهی برای این اثر پیدا کند. هیات برنامه‌ریزی ملی دولت ایالات‌متحده در نهایت کتاب را از طریق دفتر چاپ دولت ایالات‌متحده منتشر کرد. این اثر از آن زمان به عنوان یک اثر کلاسیک در زمینه خود مورد توجه قرار گرفته است.

کلارک را یکی از بنیان‌گذاران تئوری رقابت قابل اجرا، نه رقابت محض و نه انحصار محض، می‌دانند- بینش مارشالیایی نادیده گرفته‌شده.

کلارک همچنین رابطه میان اندازه شرکت و هزینه تولید را بررسی کرد و نشان داد چگونه شرکت‌هایی با هزینه‌های ثابت بالا می‌توانند به طور چشمگیری میانگین هزینه تولید را با افزایش تولید کاهش دهند، بنابراین اهرم قیمتی را که شرکت‌های غول‌پیکر در صنایع سرمایه‌بر به کار می‌برند، توضیح داد. این کار اهمیت حیاتی اطلاعات دقیق بهای تمام‌شده را برای کسانی که به دنبال تنظیم موثر شرکت‌های انحصاری هستند، نشان داد.

او در کتاب «کنترل اجتماعی کسب‌و‌کار» (1926)، موضوع حاکمیت اقتصادی ملی را ادامه داد و جزئیات نهادی، اقتصادی و عوامل قانونی را که نظارت اجتماعی را بر رفتار انحصاری محدود می‌کرد، توضیح داد. کلارک استدلال کرد که حسابداری یک سازوکار اساسی برای نظارت بر رفتار شرکت‌های اقتصادی قدرتمند ارائه می‌دهد تا از عملکرد آنها در محدوده‌های تعیین‌شده به وسیله مقررات اطمینان حاصل شود. 

دراین پرونده بخوانید ...