چشمانداز تنش
آیا انتخابات ایران و آمریکا بر هم اثر دارند؟
واقعیت آن است که در هیچ دورهای، تحریمهای آمریکا بر ایران کم نشد. در واقع از اصل تحریمها هیچگاه کم نشده و تنها در برهههایی کماثر شدند. حتی جو بایدن، رئیسجمهور دموکرات ایالاتمتحده که انتظار میرفت دوران پساترامپ آسانی را برای ایران ایجاد کند، تحریمهای بیشتری علیه کشورمان وضع کرده و سیاست حداکثری رئیسجمهور پیشین را ادامه داد. تنها تفاوتی که میان این دو دولت جمهوریخواه و دموکرات وجود داشت آن است که دولت بایدن با ایران حدود دو سال پیش به تفاهم نانوشته رسیدند که ایران بتواند به چین نفت بفروشد و آمریکا تمامی تحریمها را اجرا نکند.
واقعیت آن است که در هیچ دورهای، تحریمهای آمریکا بر ایران کم نشد. در واقع از اصل تحریمها هیچگاه کم نشده و تنها در برهههایی کماثر شدند. حتی جو بایدن، رئیسجمهور دموکرات ایالاتمتحده که انتظار میرفت دوران پساترامپ آسانی را برای ایران ایجاد کند، تحریمهای بیشتری علیه کشورمان وضع کرده و سیاست حداکثری رئیسجمهور پیشین را ادامه داد. تنها تفاوتی که میان این دو دولت جمهوریخواه و دموکرات وجود داشت آن است که دولت بایدن با ایران حدود دو سال پیش به تفاهم نانوشته رسیدند که ایران بتواند به چین نفت بفروشد و آمریکا تمامی تحریمها را اجرا نکند.
باوجود آنکه هیچوقت بایدن تحریمها علیه ایران را کم نکرد و همین هفته پیش تحریمهای جدیدی را برای ایران در نظر گرفت؛ چرا نتیجه انتخابات آمریکا برای ایران مهم است؟ چرا کارشناسان سیاسی و فعالان اقتصادی ایران مصرانه روند انتخاب کاندیداها، تبلیغات انتخابات و حتی مناظرهها را دنبال میکنند؟ آیا انتخابات ایران و آمریکا بر یکدیگر اثر میگذارند؟ اگر خیر، چرا یکی از موضوعات مهم مطرحشده در اولین مناظره انتخاباتی بایدن و ترامپ، ایران و تحریمهایش بود؟ اگر بلی، چرا گشایش قابل لمسی در دوران بایدن رخ نداد؟ در این گزارش تلاش شده تا با بررسی زاویه سیاسی و اقتصادی به این پرسشها پاسخ داده شود.
آیا مذاکراتی در پیش خواهد بود؟
با بررسی آنچه میان تهران و واشنگتن در زمان ریاستجمهوری ترامپ گذشت متوجه میشویم که کاخ سفید در دوران او به مذاکره با ایران علاقه داشته است. البته جنس این مذاکره با آنچه در دوران اوباما وجود داشت متفاوت بود اما در مورد اصرار ترامپ برای شکلگیری آن تردیدی وجود ندارد؛ این موضوع در کتاب جواد ظریف و جان بولتون هم ذکر شده است. اطرافیان رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا گفتند ترامپ شکایت میکرده که چرا ایرانیها نمیخواهند با او مذاکره کنند. امروز با گذشت چندین سال از آن دوران میتوان گفت عملاً جان بولتون و مایک پمپئو بودند که جلوی او را میگرفتند تا برای مذاکره با ایران پا نکوبد. حالا با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، بر فرض آنکه دونالد ترامپ مجدد سر کار آید سوال مهمی مطرح میشود که «آیا مذاکراتی میان تهران و واشنگتن شکل خواهد گرفت یا نه؟». با توجه به علاقه شخصی ترامپ برای توافقات دستنیافتنی با دنیا به ضرس قاطع میتوان گفت این موضوع به کسانی بستگی دارد که او، آنها را با خود سر کار میآورد. باید دید دیدگاه آنان چیست؟ اگر کسانی مثل بولتون، پمپئو و رابرت گرین که به شدت آدمهای ایدئولوژیکی هستند پایشان به کاخ سفید باز شود قطعاً مذاکرهای در کار نخواهد بود؛ همانطور که سعید جلیلی در ایام انتخابات وعده مخالفت با مذاکره را داده بود.
خوشبینانهترین سناریو مطرحشده در هفتههای گذشته به ترکیب بایدن و پزشکیان بازمیگردد. کارشناسان سیاسی بینالمللی پیشبینی کرده بودند که دو دولت بایدن در واشنگتن و پزشکیان در تهران به مذاکره علاقه دارند، پس با وجود آن دو، احتمال رسیدن به توافقی با موضوع رفع تحریمها و برنامه هستهای ایران وجود خواهد داشت. درست است که با شرایط ایجادشده در سالهای اخیر، احیای برجام به آن صورتی که بود امکانناپذیر شده؛ اما شکلگیری توافقات دیگری از آن جنس محتمل است. نیویورکتایمز یکی از آن رسانههای آمریکایی بود که در چند گزارش به امکانات موجود برای تحقق این سناریو پرداخت و توافق را محتمل دانست.
درست است که موضوع انتخابات ریاستجمهوری ایران و آمریکا دو موضوع کاملاً جدا از هم هستند؛ اما مستقیماً بر رابطه تهران و واشنگتن و اینکه بین این دو دولت چه تعاملاتی میتواند صورت گیرد، اثر میگذارد. مسلماً برای سیاستمداران آمریکایی بهویژه هر دو کاندیدای فعلی انتخابات، سیاست رئیسجمهور ایران، دولتی که بر سر کار میآید و زاویه نگاهش در قبال آمریکا، مهم است. اگر با صراحت بیشتری بخواهیم به این موضوع بپردازیم باید گفت اینکه چه کسی در تهران رئیسجمهور است نهتنها بر اینکه دولت آمریکا چقدر میتواند با تهران ارتباط داشته باشد اثر میگذارد، بلکه اثرش بر سیاستهای ایالاتمتحده در خاورمیانه هم قابل ملاحظه است. مثلاً در زمانی که دولت محمد خاتمی سر کار بود، رویکرد جدیدی نسبت به موضوعات بینالمللی در ایران اتخاذ شد. مسلماً وجود اندیشههایی مثل «گفتوگوی تمدنها» در دولت اصلاحات کارکرد مذاکره را برای کاخ سفید راحتتر میکرد. خاتمی، رئیسجمهور وقت، با شبکه سیانان مصاحبه معروفی دارد که به خاطر گروگانگیری که پیشتر صورت گرفته بود برای خانوادههای آمریکایی که از این موضوع صدمه خوردند ابراز تاسف کرده بود. درست است که معذرتخواهی نکرد و سیاست کلان حاکمیت در این مورد را زیر سوال نبرد اما او این بینش را داشت که چنین اتفاقی یک مسئله بسیار حساس در آمریکاست و اشاره همدردانه با آن بسیاری را با جمهوری اسلامی ایران همراه میکند. در همان مصاحبه او درباره تمدن آمریکا صحبت کرد که اثر مثبت زیادی بر افکار عمومی گذاشت. این سیاست یکطرفه نبود و جواب این موضوع را همان زمان خانم رایت، وزیر امور خارجه وقت آمریکا داد؛ برای اولینبار یک مقام رسمی «نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد» را پذیرفت و به خاطرش عذرخواهی کرد. این تنها اشاره کوتاهی از قدمهای مثبتی بود که بین این دو دولت برداشته شد و تاثیر مستقیم مثبتی بر روابط تهران-واشنگتن گذاشت. موضوعی دیگر که میتوان در اینجا به آن اشاره کرد، مربوط به مراوداتی است که در زمینه تبادل کارشناسان آکادمیک و فرهنگی و... در دوران اصلاحات صورت گرفت. بهطور کلی از سال 1979، لحظات مهم همکاری میان ایران و ایالاتمتحده وجود داشته است، از حمایت لجستیک ایران از کمپین اولیه ایالاتمتحده علیه طالبان در افغانستان تا تبادل موفقیتآمیز زندانیان در سال گذشته که به آزادی نهایی شش میلیارد دلار از نفت ایران منجر شد. اما زمانی که محمود احمدینژاد بر سر کار آمد، به دلیل صحبتهای مناقشهبرانگیزی که درباره موضوعات مهم بینالمللی داشت، کارکرد مذاکره با دولت آمریکا را دچار مشکل کرد. درست به همین اندازهای که جناح بر سر کار آمده در ایران بر رابطه با آمریکا اثر دارد؛ رئیسجمهوری که در آمریکا بر مسند قدرت مینشیند با بینشی که به کاخ سفید میآورد و سیاستی که در پیش میگیرد مستقیماً بر رابطه با ایران تاثیر میگذارد. مثلاً بینش اوباما درباره رابطه با کشورهایی که با آمریکا دوست نیستند با بینش ترامپ و بوش پسر بسیار فرق داشت. اوباما این درک را داشت که کشورهایی مانند ایران و آمریکا ممکن است یکشبه نتوانند مسائل خود را حل کنند اما حتی آنان که دوست آمریکا محسوب نمیشوند هم یکسری منافع مشروعی دارند که باید آنها را به رسمیت شناخت. اما ترامپ نه خود این آگاهی را داشت و نه اطرافیانش. در اینجا باز باید به این گزاره برگردیم که ممکن است مستقیماً حزب و اندیشه رئیسجمهور آمریکا با ایران ارتباط نداشته باشد، اما در نهایت واقعیت آن است که مهم است چه کسی در کاخ سفید نشسته است.
تندرو مقابل میانهرو و برعکس
حالا سوال بعدی این است که «اینکه چه کسی در آمریکا رئیسجمهور است بر اینکه چه جناحی در ایران قدرت میگیرد تاثیر میگذارد؟». عموماً تا الان شرایط به گونهای پیش رفته که رئیسجمهور اصولگرای ایران یک دوره با رئیسجمهور دموکرات آمریکا بر سر کار میآمده و یک دوره با رئیسجمهور جمهوریخواه همدوره بوده است و برعکس. نتیجه میشود این مثال؛ زمانی که کلینتون و خاتمی سر کار بودند همکاریها و تبادلاتی انجام شد اما زمانی که بوش پسر سر کار بود با سیاستی که پیش گرفت مثل محور شرارت دانستن ایران، سیاست خاتمی برای کاهش فشار رابطه غیردوستانه با آمریکا شکست خورد. در ادامه در زمان اوج قدرت احمدینژاد و جناحی که مخالف رابطه با آمریکاست، اوبامایی سر کار میآید که بعداً بستر مذاکرات را فراهم میکند. برای پاسخ به پرسشی که ابتدای همین پاراگراف مطرح شد، واقعبینانه نمیتوان ارتباط بیشتری پیدا کرد. درست است تندروها در رقابتها یا دشمنیهای سیاسی گاهی ادعا میکنند برخی دولتها و سیاستمداران از سوی کشورهای خارجی مثل انگلیس و آمریکا حمایت میشوند؛ اما منافع و عظمت ملی اجازه نمیدهد به چنین ادعای بدبینانهای دامن زده شود.
روندی که درباره همزمانی دولت دموکرات با دولت اصولگرا در ایران ذکر شده سبب شده تا از لحظه عکس این اتفاق یعنی همزمانی دولتی میانهرو در ایران با دولتی دموکرات در آمریکا به عنوان «فرصت» و از همزمانی دو دولت اصولگرا در ایران و جمهوریخواه در ایالاتمتحده به عنوان «شرایط سخت» یاد شود. یادمان باشد با کنار رفتن روحانی، ظریف و عراقچی که علاقه داشتند مسائل میان ایران و آمریکا برطرف شود؛ دولت سیزدهم با شعار «نه به مذاکره با آمریکا» بر سر کار آمد. با وجود این مجدد میتوانیم نتیجه بگیریم دو انتخابات ایران و آمریکا مستقیماً بر هم اثر ندارند، اما اینکه چه کسی در کاخ سفید و پاستور قرار میگیرد در نحوه اجرای سیاستهای کلان هر دو کشور موثر است. در روابط بینالملل مثلی وجود دارد که میگوید، «تندروهای جهان به همفکرانشان برای سر کار آمدن کمک میکنند؛ چراکه آنها از هم تغذیه میکنند».
ایرانیها به اینکه چه کسی پیروز آمریکا باشد، اهمیت میدهند؟
بر اساس یک نظرسنجی که از سوی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ISPA) انجام شد، قبل از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال 2016، 52 درصد از ایرانیان معتقد بودند که پیروزی دونالد ترامپ یا هیلاری کلینتون برای ایران فرقی نمیکند. اما تاریخ نشان داد که اکثریت اشتباه کردند. در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج شد و «کارزار فشار حداکثری» را علیه ایران آغاز کرد. این کمپین شامل تحریمهای گستردهای بود که اقتصاد ایران را فلج کرده، از ارزش ریال کم کرد و صادرات نفت ایران را به شدت کاهش داد و به تورم افسارگسیخته منجر شد. همزمانی اوج این فشار حداکثری با آغاز همهگیری ویروس کرونا، اقتصاد ایران را بیش از گذشته تحت فشار قرار داد.
در همان ایام جو بایدن (نامزد دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا که بیشتر دوران حضورش با دولت اصولگرای ابراهیم رئیسی همزمان شده بود)، اعلام کرد که در صورت انتخاب مجدد به برجام «به عنوان نقطه شروعی برای مذاکرات بعدی» میپیوندد و لغو تحریمهای اعمالشده علیه ایران را آغاز خواهد کرد. او وعده داده بود که به تهران «مسیر معتبر بازگشت به دیپلماسی» را پیشنهاد میکند و «گامهایی برمیدارد تا مطمئن شود تحریمهای آمریکا مانعی برای مبارزه ایران با کووید ۱۹ ایجاد نکند». او همچنین قول داده بود که ممنوعیت سفر ایرانیان به آمریکا در دولت ترامپ را لغو کند. با در نظر گرفتن این موضوع و در شرایطی که اقتصاد ایران در آشفتگی قرار داشت، بر اساس یک نظرسنجی دیگر بعد از چهار سال از نظرسنجی اول مشخص شد، اکثریت ایرانیان طرفدار پیروزی بایدن هستند. فراموش نکنیم که بایدن در ایامی بر سر کار آمد که ظریف به تازگی از آن به عنوان «آن شش ماه تلخ» یاد کرده است؛ مشخص است که منظور از این تعبیر، آن است که بایدن قدمهایی برای مذاکرات برداشته و دولت روحانی توان یا اجازه بازگشت به میز مذاکره را نداشته است.
سیدنی مارتین، تحلیلگر سیاسی در atlanticcouncil نوشته است، ایرانیها میدانند که تحریمها بر اقتصادشان تاثیر منفی میگذارد، بهطوری که 76 درصد بر اساس نظرسنجی انجامشده از سوی IranPoll و شورای امور جهانی شیکاگو در نوامبر 2019، اظهار داشتند که تاثیر آن بسیار منفی بوده است. تا پیش از این ایام، گروههای تندرو جریان اصولگرا مدعی بودند که تحریمها اثری بر زندگی مردم ایران نگذاشته است و به همین دلیل تضعیف برجام در داخل را یک وظیفه ایدئولوژیک میدانستند؛ اما مناظرات هفتههای گذشته نشان داد که گویا اکنون آنان نیز قبول دارند خروج ترامپ از برجام چه بر سر اقتصاد کشور آورده است.
همزمانی انتخابات
حالا امسال در هر دو کشور انتخابات برگزار میشود و مردم مخالف و موافق مذاکرات هر دو کشور به پای صندوقهای رای میروند. در حالی که در چند سال اخیر مناسبات منطقه تغییر کرد و ایران و آمریکا با جنگهای اخیر و جهتگیریهای منطقهای بار دیگر غیرمستقیم رودرروی یکدیگر قرار گرفتند؛ نامزدهای انتخاباتی هر دو کشور از مذاکره با یکدیگر سخن گفتند. هرچند اشارات مستقیم به این موضوع کوتاه بوده اما اشارات غیرمستقیم فراوانی وجود دارد که میتوان به آن ارجاع داد.
فارن پالیسی در گزارشی در اینباره نوشته است: «پس از مرگ غمانگیز ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران در سانحه سقوط هلیکوپتر در ماه می، ایران یک انتخابات غیرمنتظره ریاستجمهوری برگزار خواهد کرد. در همین حال، زمانی که جو بایدن، رئیسجمهور جو بایدن و رئیسجمهور سابق دونالد ترامپ برای رویارویی در ماه نوامبر آماده میشوند، ایالاتمتحده با آیندهای مبهم روبهرو است. پیشرفت در پیشبرد روابط ایران و آمریکا در دوران بایدن، که ایران را از اولویت خارج کرد از یکسو و بیتوجهی رئیسی به صرف سرمایه سیاسی برای حل این موضوع از سوی دیگر، شرایط را دشوار کرد. کارشناسان موافق هستند که انگیزه کمی برای تهران برای تعامل بیشتر با واشنگتن وجود دارد، اما نتیجه انتخابات این کشورها میتواند این پویایی را تغییر دهد.»
آیا واقعاً مذاکره با آمریکا راه چاره است؟
ترامپ از توافق هستهای مورد مذاکره طولانیمدت دو کشور ایران و آمریکا در سال 2018، تنها سه سال پس از امضای آن، با اعمال تحریمهای جدید، خارج شد و واقعیت آن است که تهران از ایالاتمتحده ناامید شده است. تهران و واشنگتن اخیراً از هم دورتر شدهاند. حمایت ایران از روسیه در بحبوحه جنگ این کشور در اوکراین، تنشها را افزایش داده و به تحریمهای گستردهتر غرب منجر شده است. توافقات و تثبیت جهتگیریهای ایران در مقابل کشورهای رقیب آمریکا مثل چین و روسیه بر این موضوع صحه میگذارد. موسسه Quincy for Responsible Statecraft در گزارشی نوشته است: «ایالاتمتحده خود را در موقعیتی قرار داده است که دیگر نامزد جذابی برای ایرانیان نیست. ایران تمایلی به تعامل ندارد زیرا متقاعد نشده است که ایالاتمتحده قادر به ارائه تخفیف مداوم تحریمهاست. اما در عین حال، بستن درهای همکاری بسیار خطرناک است.»
مشخص است که امروز بسیاری از سیاستمداران ایرانی برخلاف روندی که حسن روحانی و یارانش پیش گرفته بودند، نمیخواهند سرمایه زیادی برای برقراری رابطه مجدد با آمریکا صرف کنند؛ اما موضوع تحریمها خط گسلی است که در واقعیت سیاست جریان دارد و نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود. از میان شش کاندیدایی که برای رسیدن به پاستور مبارزه کردند، تنها چهره اصلاحطلب، مسعود پزشکیان، معتقد بود که ایران اگر میخواهد آمریکا را متقاعد کند تحریمهایی را که به اقتصاد کشور آسیب زده بردارد، باید دوباره با غرب تعامل داشته باشد. به نظر او، این تنها راهی است که ایران، کشوری با جمعیتی نزدیک به 90 میلیون نفر، میتواند اقتصاد ورشکسته خود را اصلاح کند و آن را دوباره در سیستم مالی جهانی ادغام کند. پزشکیان در حالی این ایده را طرح کرد که میدانیم ایران سالهاست ارتباط زیادی با بازارهای مالی جهانی ندارد. حتی توافق هستهای 2015 با غرب که برای مدت کوتاهی تحریمها را لغو کرد، به اندازهای دوام نیاورد که ایران بتواند وارد عرصه اقتصاد جهانی شود یا سرمایه معناداری از سرمایهگذاران خارجی دریافت کند. اعداد و آمار نشان میدهند که جریان سرمایهگذاری مستقیم خارجی در ایران در مقایسه با کشورهای همتای منطقهای مثل عربستان سعودی و ترکیه ناچیز است. این سیاستمدار اصلاحطلب استدلال میکند که ایران هنوز شدیداً به سرمایهگذاری مستقیم خارجی نیاز دارد و هم تحریمها و هم عدم انطباق بانکهای ایران با استانداردهای گروه ویژه اقدام مالی مستقر در پاریس، سد راه این کشور است. رقیب اصلی او در انتخابات اخیر، سعید جلیلی، نظرات مخالفی دارد. برای او، تحریمها تقریباً نشان افتخار بوده و از آن دفاع میکرده است. او حتی پا را فراتر گذاشته و گفته از جنگ هم نباید ترسید و در جنگ هم میشود زندگی کرد. از نظر جلیلی، پیروی از استانداردهای FATF برای مبارزه با تامین مالی تروریسم میتواند حمایت ایران از گروههایی مانند حماس و حزبالله را تضعیف کند. نظرات رادیکال او در میان اقتصاددانهای مشهور جایگاهی ندارد؛ چنانکه دیدیم در مقابله با چنین دیدگاهی پنج اقتصاددان مطرح (داوود سوری، محمد طبیبیان، موسی غنینژاد، مسعود نیلی و فرهاد نیلی) به حمایت از پزشکیان پرداختند.
در حمایت از جلیلی و ایده عدم مذاکره با واشنگتن، بسیاری استدلال میکنند ارتباط با قدرتهایی مانند روسیه و چین برای بازار مالی ایران کافی است. اما همانطور که پزشکیان در اولین مناظره ریاستجمهوری در 17 ژوئن اشاره کرد، حتی چین و روسیه نیز در میزان تمایل به سرمایهگذاری در کشوری که در لیست سیاه FATF قرار گرفته است، محدود هستند. این چالشی است که به نظر میرسد جلیلی راهحلی برای آن ندارد و چیزی نیست که حتی صادرات بدون محدودیت نفت بتواند آن را برطرف کند.
اما آیا این نیاز کاملاً یکطرفه است و نیت آمریکاییها از مذاکره با ایران اقدامی بشردوستانه و خیرخواهانه است؟ با وجود تمامی تحریمهای سخت، همچنان ایران به عنوان سومین تولیدکننده بزرگ نفت عضو اوپک، یک چرخدنده ضروری در بازارهای جهانی انرژی باقی مانده است. در دو سال گذشته، همانطور که پیشتر به این موضوع اشاره شد، دولت جو بایدن، رئیسجمهور ایالاتمتحده، که نگران محدود کردن عرضه جهانی نفت و افزایش قیمت بنزین در داخل بود، حتی اجرای تحریمهای خود را بر محمولههای نفت خام ایران کاهش داده و به افزایش فروش آنها کمک کرده است. همانطور که پیشتر گفته شد، با افزایش صادرات بشکههای نفت به چین، شرایط صادرات نفتی ایران بهبود یافت و این بهبود با اجرای نرمتر تحریمها از سوی واشنگتن امکانپذیر شده است. اما علت اصلی چیست؟ دولت جو بایدن، در تلاش برای کاهش قیمت بنزین برای انتخاب مجدد او به عنوان رئیسجمهور است.
زیاد داود، اقتصاددان ارشد بازارهای نوظهور این شرایط را برای بلومبرگ، اینچنین تحلیل کرده است: «بهرغم تحریمهای گسترده، به نظر نمیرسد که ایالاتمتحده بهطور کامل تحریمهای صادرات نفت خام را اعمال کند. ایران تا حدودی از افزایش محمولههای نفتی آسودهخاطر است؛ چراکه خود ایالاتمتحده از این آسایش منفعت به دست میآورد. اجرای سهلتر تحریمهای آمریکا، تولید نفت ایران را افزایش داده است. تولید در ماه می به 2 /3 میلیون بشکه در روز رسید که از 6 /2 میلیون بشکه در پایان سال 2022 بیشتر بود. جنگ در خاورمیانه جریانهای تهران را کاهش نداد- اگر چیزی باشد، تولید کمی بالاتر از سطح قبل از اکتبر است. به نظر میرسد که اجرای تحریمها بیشتر به انتخابات آمریکا مربوط میشود تا رای در ایران. تولید بالاتر نفت خام، سود بادآوردهای به همراه داشته و به ایران آرامش بخشیده است. رشد اقتصادی 7 /4درصدی در سال 2023، پیشبینی میشود در سال 2024 به 3 /3 درصد رشد کند.»
در سالهای اخیر بهویژه در دو سال گذشته برای اکثریت مردم ایران، مهمترین زنگ خطر اقتصادی، قیمت دلار آمریکا بوده است. در ادامه باید این واقعیت را هم پذیرفت که در شرایطی که اقتصاد تحت فشار به دلیل تحریمها و تنشهای ژئوپولیتیک اوج گرفته است، ارزش ریال از زمانی که ایالاتمتحده، رئیسجمهور وقت دونالد ترامپ، از توافق هستهای ایران در سال 2018 خارج شد، به شدت کاهش یافته است. در زمان ابراهیم رئیسی و با بدتر شدن روابط ایران با غرب، ریال سریعترین کاهش تاریخ خود را تجربه کرد. طی سه سال بیش از 60 درصد ارزش خود را در برابر دلار از دست داد و به حدود بیش از 60 هزار تومان در مقابل هر یک دلار رسید. بنابراین اصلاً نمیتوان خواست و نگرش مردم را در مقابل ضرورت کاهش تحریمها نادیده گرفت. اگر مردم ایران فکر کنند که با انتخاب یک رئیسجمهور در آمریکا تحریمها علیه اقتصاد کشورشان کاهش مییابد، قیمتها تثبیت میشود و ارزش ریال افزایش مییابد، اخبار مربوط به آن انتخابات را دنبال نمیکنند؟
دو هفته پیش رویترز، در اینباره نوشته است: «این سناریو در صورت پیروزی پزشکیان اصلاحطلب محتمل است که ایران به دنبال مذاکره با رئیسجمهور بعدی آمریکا باشد و او مشغول اجرای سیاستی برای احیای توافق هستهای و جذب میلیاردها دلار سرمایهگذاری خارجی شود. اگر جلیلی -یکی از منتقدان سرسخت توافق هستهای- برنده شود، احتمالاً ارزش ریال بیشتر کاهش مییابد یا حول سطوح فعلی میچرخد، زیرا ایرانیها انتظار ادامه سیاست خارجی جنگطلبانه در قبال ایالاتمتحده را دارند.»
بلومبرگ در مورد چشمانداز تولید نفت خام ایران نوشته است: «تولید نفت ایران طی دو سال گذشته بهبودی شگفتانگیز داشته است و به عنوان یک نیروی تعدیلکننده قیمتهای جهانی و نقطه درخشان نادری در اقتصاد این کشور عمل کرده است. بر اساس گزارش آژانس بینالمللی انرژی در پاریس، تولید نفت خام تهران در آوریل به 35 /3 میلیون بشکه در روز رسید که بالاترین میزان از زمان تشدید تحریمهای آمریکا از سوی رئیسجمهور ترامپ در سال 2018 است. شرکت تحلیلی Kpler تخمین میزند که صادرات آن در سال جاری به طور متوسط 5 /1 میلیون در روز بوده است که 13 درصد نسبت به سال 2023 افزایش داشته است.»
و اما انتخابات آمریکا
برای رایدهندگان آمریکایی، سیاست خارجی به ندرت دغدغه بوده است. اما رویکرد دولت بایدن به رویدادهای خاورمیانه میتواند در مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری سال 2024 استثنا باشد. مشخصاً انتخابات آمریکا بر اساس سیاست خارجی این کشور تعیین نمیشود و عوامل داخلی تاثیر مهمتری دارند. بر اساس مشاهدات روند انتخابات در گذشته میتوان ادعا کرد به احتمال زیاد، سیاست ایالاتمتحده در قبال بحران در حال گسترش در غزه و افزایش اصطکاک با ایران در دستور کار رایدهندگان آمریکایی در انتخابات نخواهد بود. اما محاسبات سنتی در رابطه با نقش سیاست خارجی آمریکا و انتخابات را میتوان در کمپینهای مدرن آمریکایی به چالش کشید. پیشتر این ادعا معروف بود که حتی در یک محیط سیاسی به شدت دوقطبیشده، حمایت از اسرائیل برای اکثر رایدهندگان ایالاتمتحده یک اصل اعتقادی است؛ یعنی به معنای واقعی کلمه در بسیاری از جامعه یهودیها و مهمتر از آن در میان مسیحیان انجیلی چنین بوده است. اما بیایید به اعتراضات چند ماه اخیر در آمریکا نگاهی بیندازیم و به کمپینهای مجازی ضدصهیونیستی و اعتراضات حضوری مقابل کاخ سفید فکر کنیم. درست است که هنوز جامعه آماری دقیقی برای تثبیت این فرضیه که «یکدستی عقاید آمریکاییها نسبت به سیاستهای خاورمیانهای این کشور از بین رفته، وجود ندارد»؛ اما به وضوح این امر میان نخبگان قابل بررسی است. آنان امروز در مورد سیاست خارجی آمریکا، در مورد مزایای جنگ ویرانگر اسرائیل در غزه، حمایت آمریکا از اوکراین و... بحث میکنند. در میان این فهرست میتوان نام ایران را هم گنجاند. چرا که در اولین مناظره بایدن و ترامپ در هنگام سخن از ایران دچار جدال لفظی شدند. جو بایدن، رئیسجمهور دموکرات کنونی آمریکا در نخستین مناظره انتخاباتی با دونالد ترامپ، رقیب انتخاباتی جمهوریخواه خود که سیاست خارجی او را مورد انتقاد قرار داد، گفت: در دوران ترامپ، ایران به پایگاه ما (عینالاسد) حمله کرد و ترامپ هیچ کاری نکرد. رئیسجمهور کنونی آمریکا در ادامه حملاتش به ترامپ در این زمینه گفت: ترامپ گفت که «فقط چند سرباز سردرد گرفتند». بایدن همچنین گفت: من کسی بودم که دنیا را برای دفاع از اسرائیل در برابر حمله موشکی ایران بسیج کردم. اما دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا، بایدن را به انفعال در برابر ایران متهم کرد و مدعی شد: در دوران من، ایران ورشکسته بود. پولی نداشت که به تروریسم بدهد و نمیتوانستند به حماس پول بدهند.
این جنس کلنجارها در مورد موضوع سیاست خارجی یک قدرت بزرگ نشان میدهد که روابط بینالمللی، بایدها و نبایدهای وزارت خارجه بعدی ایالاتمتحده زیر ذرهبین مردم و رقباست. از طرفی ایران تحت فشار تحریمهای اقتصادی یا باید راهی برای دور زدن همیشگی دلار پیدا کند (که در شرایط فعلی ایدهای آرمانی است)، یا باید مجدد به مذاکرات با آمریکا بازگردد. ماههای آینده ابرها کنار خواهند رفت و مسیر پیشروی این دو دولت مشخصتر خواهد شد.