تکاپوی امنیتی
واکاوی پیامدهای جنگ اوکراین برای ایران در گفتوگو با رحمن قهرمانپور
جنگ اوکراین و شرایط جدید بینالمللی، فرصتها و تهدیدهای بالقوهای را برای ایران فراهم میکند. در سطح بینالمللی، از قبل آشکار بود که هرچه رویارویی روسیه و غرب بر سر اوکراین شدیدتر باشد، تمایل مسکو برای همکاری با کشورهای غربی در سایر موضوعات از جمله برجام کاهش مییابد. البته شرایط جدید بینالمللی فرصتهای بالقوهای را نیز برای ایران فراهم کرد. در شرایطی که کشورهای اروپایی مصمم به کاهش وابستگی خود به واردات نفت و گاز از روسیه بودند، کارشناسان و فعالان اقتصادی بر لزوم استفاده تهران از این فرصت برای بهبود موقعیت خود در بازارهای جهانی انرژی تاکید داشتند. در این زمینه رحمن قهرمانپور کارشناس مسائل سیاسی معتقد است با توجه به اینکه سیاستهای ایران در سه دهه گذشته در تقابل با آمریکا و به نوعی در نزدیکی با چین و مخصوصاً روسیه بوده به نظر میرسد که تهدیدات این فضای جدید برای ایران به مراتب بیشتر از فرصتهای آن باشد. به این معنا که با فرض ادامه سیاستهای گذشته میتوان حدس زد که تقابل ایران با بلوک لیبرالدموکراسیها در سالهای پیشرو تشدید خواهد شد. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
با شروع جنگ روسیه علیه اوکراین، ایران بیمحابا در کنار مسکو ایستاد و بیتوجه به جاهطلبی ارضی روسیه، یکسره غرب را مقصر دانست. این موضعگیری که صرفاً به خاطر سابقه خصومتآمیز ایران و غرب بود، نهتنها ایران را به جبهه متحد روسیه سوق داد بلکه در خلال تعارفات سیاسی مانع از آن شد که با نگاهی فرصتطلبانه از مزایایی که انزوای روسیه از بازار انرژی جهانی ایجاد کرده بهرهبرداری کند. به نظر شما اتخاذ چنین موضعگیری چه پیامدهایی برای ایران به همراه داشته است؟
هرچند هنوز برای ارزیابی تبعات جنگ اوکراین زود است (به این خاطر که این جنگ همچنان ادامه دارد و تمام نشده است) اما در فاصله همین یک سال گذشته هم، تاثیرات این جنگ بر سیاست و اقتصاد بینالملل کاملاً هویدا شده است. اصلیترین پیامد جنگ درواقع تشدید رقابت میان بلوک لیبرالدموکراسیها به رهبری آمریکا از یک طرف و روسیه و چین از طرف دیگر است. ویژگی نظام بینالملل بعد از جنگ جهانی دوم متکی بر رقابت قدرتهای بزرگ و همچنین تضعیف هنجارها و قواعد بینالمللی است که این قواعد عمدتاً از سوی آمریکا و متحدان اروپاییاش ایجاد شده است. بنابراین گفته میشود که اصلیترین پیامد این جنگ چالش ایجادشده برای نظم جهانی است که در فردای جنگ جهانی دوم ایجاد شد و در واقع این نظم متکی به نهادهایی مانند سازمان ملل، شورای امنیت سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و نظیر اینها بود. روسیه و چین در دو دهه گذشته تلاش کردند به آرامی این نظم را به چالش بکشند؛ روسیه با ابزارهای ژئوپولیتیک مانند حمله به گرجستان و اشغال کریمه و چین از طریق ایجاد نهادهای موازی با نهادهای غربی مانند بانک توسعه آسیایی یا طرح جاده و کمربند. این چالش در جنگ اوکراین به اوج خود رسید و باعث شد که بلوک لیبرالدموکراسیها منسجمتر و هماهنگتر شود و بتواند در عرصه جهانی توجیهی برای افزایش فشار بر چین پیدا کند. مساله آمریکا و اروپا قبل از جنگ اوکراین این بود که افکار عمومی در این کشورها باور نداشتند که روسیه و چین تهدیدی برای امنیت آنها هستند اما وقتی که روسیه به اوکراین حمله کرد در واقع بلوک کشورهای میانهرو داخل اتحادیه اروپا نیز مانند آلمان، فرانسه و ایتالیا که طرفدار تعامل با روسیه بودند و بر همین اساس هم میزان واردات گاز اروپا از روسیه را افزایش داده بودند نهتنها موضعشان تغییر کرد بلکه کشوری مانند آلمان اعلام کرد که به دنبال افزایش توان نظامیاش است. آن طرف جهان در شرق آسیا هم ژاپن همان مسیر را در پیش گرفت. با توجه به اینکه ژاپن و آلمان دو قدرتی بودند که در آستانه جنگ جهانی دوم نظم موجود بینالمللی را به چالش کشیدند و به عنوان دول محور معروف شدند چنین تصمیمی از اهمیت بالایی برخوردار است. بعد از حمله روسیه به اوکراین و تهدید مستقیم معماری امنیتی اروپا، برخیها از احتمال درگیری آمریکا با چین بر سر تایوان هم حرف میزنند. اتفاقات اخیر نشاندهنده این است که در آسیا هم مانند اروپا تکاپویی امنیتی ایجاد شده و کشورهایی مانند ژاپن، استرالیا، کره جنوبی و هند هم تلاش میکنند در نظم بینالمللی جدید جایی برای خودشان تعریف کنند.
اما در دورهای که شروع شده یعنی عصر رقابت قدرتهای بزرگ، دیگر یک قدرت بزرگ یا هژمونیک وجود ندارد؛ بلکه نظامی چندقطبی در حال شکلگیری است. با توجه به درگیری روسیه در جنگ اوکراین به نظر میرسد که نظم بینالمللی آینده یا نظام جهانی آینده متاثر از رقابت دو ابرقدرت یعنی چین و آمریکا خواهد بود. نکته جالب توجه اینجاست که این رقابت از نظر برخی از تحلیلگران شبیه دوران جنگ سرد است و از نظر برخی دیگر شباهتی به جنگ سرد ندارد. اینکه جنگ اوکراین چه پیامدی برای ایران دارد کاملاً وابسته به این است که ایران در نظم بینالمللی جدید جهانی چه جایگاهی برای خودش تعریف کند. با توجه به اینکه سیاستهای ایران در سه دهه گذشته در تقابل با آمریکا و به نوعی در نزدیکی با چین و مخصوصاً روسیه بوده به نظر میرسد که تهدیدات این فضای جدید برای ایران به مراتب بیشتر از فرصتهای آن باشد. به این معنا که با فرض ادامه سیاستهای گذشته میتوان حدس زد که تقابل ایران با بلوک لیبرالدموکراسیها در سالهای پیشرو تشدید خواهد شد. این تشدید تقابل را میتوان در موضوع کمک نظامی ایران به روسیه در جنگ اوکراین و واکنش تند اروپا مشاهده کرد، به همین خاطر هم طولانیتر شدن جنگ اوکراین میتواند این فضا را تشدید کرده و به صورت طبیعی فشارهای وارده بر ایران را افزایش دهد. در سالی که گذشت مشخص شد که روسیه یک قدرت رو به افول است. کاهش قدرت اقتصادی و نظامی روسیه (به خاطر تحریمهای اعمالشده از سوی غرب) و همچنین میزان تلفاتی که روسیه در جنگ اوکراین داشته به خوبی موید این موضوع است. به همین خاطر هم نظام آینده برخلاف چیزی که روسیه تصور میکرد بیش از آنکه سهقطبی باشد دوقطبی است. نکته جالب توجه این است که چین در ماههای اخیر به صورت کاملاً ماهرانه از کمک تسلیحاتی-نظامی به روسیه خودداری کرده است. درواقع چین با پیگیری چنین سیاستی میخواست به غرب نشان دهد که رفتارش با غرب مانند رفتار روسیه با غرب نخواهد بود. بنابراین اگر کشور یا کشورهایی در نظام بینالملل به دنبال نزدیکی بیش از حد به روسیه یا اتحاد با روسیه باشند از نظر کشورهای غربی در جبهه مقابل غرب قرار دارند و نهتنها قدرتهای سنتی غرب مانند آمریکا و اروپا بلکه متحدان این قدرتها نیز با آنها مقابله میکنند. نمونهاش تحریم روسیه از سوی این کشورهاست. به این معنا که روسیه نهتنها توسط آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم شد بلکه ژاپن، کره جنوبی، استرالیا، نیوزیلند و سنگاپور هم روسیه را تحریم کردند.
اخیراً جان کربی، هماهنگکننده امور راهبردی کاخ سفید طی اظهاراتی مدعی شد: «ایران تصمیم گرفت که مذاکره را جدی نگیرد و در ازایش تصمیم گرفت مردم خود را سرکوب و از جنگ روسیه در اوکراین حمایت کند. بنابراین تمرکز ما روی این موضوعات است.» در این راستا موضوع پهپادها چه تاثیری بر مذاکرات احیای برجام داشته است؟
موضوع پهپادها در ابتدای امر تاثیر چندانی نداشت اما ادامه جنگ اوکراین و به نوعی زمینگیر شدن روسیه در اوکراین، ناتوانیاش در تغییر نظام سیاسی در اوکراین و همچنین متحد شدن غربیها باعث شد که موضوع برجام هم تحت تاثیر فضای جدید قرار بگیرد. البته باید این نکته را هم در نظر بگیریم که برجام تابع یک متغیر خاص نیست. درواقع علاوه بر مساله اوکراین، متغیرهای دیگری هم مانند شرایط پیرامونی ایران، مخالفت رقبای منطقهای ایران با برجام، تحریمهای اعمالشده علیه ایران و درنهایت پیشرفت هستهای و فنی ایران نیز در شکلگیری وضعیت کنونی موثر هستند. نباید فراموش کنیم دو یا سه هفته بعد از حمله روسیه به اوکراین یعنی در اسفند 1400 برجام در آستانه احیا شدن بود. به عبارت سادهتر با طولانیتر شدن جنگ اوکراین، برجام بیش از پیش به خطر میافتد و به همین خاطر به گمان من اگر در سال آینده هم این جنگ ادامه داشته باشد میزان تاثیرگذاریاش بیشتر هم خواهد شد.
اگر به خاطر داشته باشید مقامهای ایرانی از همان ابتدا ادعای طرف اوکراینی را درباره فروش پهپاد به روسیه تکذیب کردند اما رسانههای روسی به شکل دائم در حال پخش کلیپهایی درباره توانمندی این پهپادها بودند و مقامهای روس نیز در برابر این ادعاها و اتهامها سکوت پیشه کردند؛ همین مساله در افکار عمومی به تایید این ادعا تعبیر شد. فکر میکنید روسیه چه اهدافی را از مطرح شدن نام ایران یا سایر کشورها در کنار خود دنبال میکند؟
بله، این مساله سیاست جدیدی نیست، روسیه همیشه به دنبال این بوده که فاصله میان ایران و غرب را افزایش دهد. باید در نظر داشته باشیم که در شرایط فعلی روسیه این خواست، خواست عجیبی نیست. به عبارت دیگر کشوری مانند روسیه که درگیر جنگ و تحریم است میخواهد دیگران را با خود همراه کند. اما مساله اصلی این است که ایران چنین سیاستی را پیگیری میکند یا خیر؟ به گمان من در سطح داخلی چنین نگاهی به روسیه وجود ندارد، به عبارت دیگر نزدیکی ایران و روسیه بیش از آنکه حالت ایجابی داشته باشد؛ حالت سلبی دارد. به این معنا که دو طرف عمدتاً زمانی به هم نزدیک شدهاند که روابطشان با غرب دچار تنش شده و میخواستند از این طریق بر غرب فشار بیاورند. در شرایط فعلی هم بهرغم اینکه روسیه خواستار چنین اتحادی است به گمان من ایران تمام تخممرغهایش را در سبد روسیه نخواهد گذاشت. البته عدهای بر این باورند که اگر فشارهای غرب بر ایران افزایش پیدا کند ایران ناگزیر به روسیه نزدیک میشود اما همانطور که عرض کردم این نزدیکی و اتحاد، یک نزدیکی و اتحاد تمامعیار و کامل نخواهد بود. چرا میگویم این اتحاد، یک اتحاد کامل نخواهد بود؟ به این خاطر که مجموعهای از عوامل تاریخی، اقتصادی و سیاسی وجود دارد که مانع از اتحاد استراتژیک ایران و روسیه میشود. به عنوان مثال اگر به قفقاز نگاه کنید متوجه میشوید که منافع ایران و روسیه در موضوع کریدور زنگزور و موضوع آذربایجان و ارمنستان نهتنها همپوشانی ندارد بلکه متضاد هم هست. یا مثلاً در سوریه بهرغم اینکه ایران و روسیه در یک جبهه واحد بودند روسیه نسبت به حملات اسرائیل به پایگاههای ایران انعطاف نشان میداد.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که ایران حلوفصل بحران هستهای و مذاکرات احیای برجام را به نتیجه جنگ اوکراین و رویارویی روسیه با غرب به رهبری آمریکا گره زده و زمان را به نفع خود و امتیازگیری از آمریکا تلقی میکند. نظر شما در این رابطه چیست؟ چرا ایران سرنوشت خود را به نتیجه جنگ اوکراین گره زده است؟
محتملترین سناریو در جنگ اوکراین، تبدیل این جنگ به یک جنگ فرسایشی است. غرب به این جمعبندی رسیده است که روسیه در شرایط سختی گرفتار شده و امکان پیروزی قاطع ندارد و ممکن است به استفاده از سلاح هستهای روی بیاورد. بنابراین سیاست غرب در جنگ اوکراین، سیاستی ظریف و پیچیده است. از یک طرف با کمک تسلیحاتی-نظامی به اوکراین مانع پیشروی روسیه در این کشور میشود و از طرف دیگر تلاش میکند که این کمکهای تسلیحاتی به حدی نباشد که باعث واکنش تند روسیه شود. روسیه نیز بعد از شکستی که در فتح کییف داشت به دنبال این بود که منطقهای حائل بین خودش و اوکراین ایجاد کند تا بدین وسیله موقعیتش در اوکراین را تثبیت کند به همین خاطر هم از برخی از مناطق عقبنشینی کرد و حضورش را به استانهای شرقی مانند دونتسک و لوهانسک محدود کرد تا از این طریق بتواند از شبهجزیره کریمه حمایت و پشتیبانی لجستیک و انسانی کند. سیاست فعلی روسیه این است که با یک حمله مجدد، بخشهایی از شرق و جنوب شرق اوکراین را به صورت قطعی تصرف، موضع خودش را تثبیت و درنهایت با حملات اوکراین مقابله کند تا بدین وسیله شرایط لازم را برای برتری خودش در مذاکرات احتمالی فراهم کند. روسیه درنهایت مجبور است به یک توافق صلح تن بدهد بنابراین اقدامات روسیه در اوکراین برای این نیست که جنگ را گسترش دهد بلکه به این خاطر است که در میدان جنگ نتیجه ملموسی به دست بیاورد و بر اساس آن به میز مذاکرات برگردد و خواستههایش را بر اوکراین تحمیل کند. از آن طرف هم اوکراینیها به این خاطر که در مقابل یکی از قویترین ارتشهای جهان ایستادگی کردند روحیه گرفتهاند و حاضر به پذیرش همه شرایط روسیه برای صلح نیستند. بنابراین در جنگ اوکراین برنده و بازنده قاطعی نخواهیم داشت. پیروزی روشن و ملموس روسیه زمانی اتفاق میافتاد که روسیه کییف را فتح میکرد و حکومت مورد نظر خودش را سر کار میآورد. از آن طرف اوکراین هم نه پیروزی قطعی خواهد داشت نه شکست قطعی. با اینکه اوکراینیها تلفات بیشتری داشتند اما با ایستادگی در برابر ارتش روسیه به نوعی خودشان را پیروز جنگ میدانند. از طرفی روسیه هم با وجود اینکه 200 هزار نفر زخمی داشته و تعداد زیادی از تانکهایش از بین رفته، شکستخورده تلقی نمیشود. بنابراین تصور اینکه این جنگ با پیروزی قطعی برای روسیه و شکست قطعی برای اوکراین تمام شود به هیچ وجه واقعبینانه نیست.