اقتصاددان طنزپرداز
استفان لیکوک چگونه از دنیای اقتصاد به دنیای طنز کوچ کرد؟
یکی از شناختهشدهترین طنزپردازان انگلیسیزبان «استفان باتلر لیکوک» مردی با استعدادهای ظاهراً تمامنشدنی بود که به عنوان معلم، نویسنده، استاد اقتصاد سیاسی و مورخ فعالیت میکرد. آقای لیکوک در 30 دسامبر 1869 در سوانمور روستایی در نزدیکی ساوتهمپتون در جنوب انگلستان به دنیا آمد. او سومین فرزند از یازده فرزند والتر پیتر لیکوک بود که در جزیره وایت به دنیا آمد و بزرگ شد؛ ملکی که پدربزرگش پس از بازگشت از مادیرا، منطقهای خودمختار در پرتغال در شمال اقیانوس اطلس، خریده بود. زمانی که پدر پیتر متوجه شد که او در 18سالگی بدون اجازه او با دختری به نام اگنس باتلر ازدواج کرده است، بلافاصله آنها را به آفریقای جنوبی فرستاد که برایشان مزرعهای خریده بود. اما آنها در این مزرعه شکست خوردند و به همپشایر بازگشتند؛ استفان در آنجا به دنیا آمد.
زمانی که استفان ششساله بود خانوادهاش به کانادا نقلمکان کردند و در مزرعهای در نزدیکی روستای ساتون در انتاریو مستقر شدند. کار در این مزرعه نیز با شکست مواجه شد و خانواده با پولی که از پدربزرگ پدری لیکوک فرستاده میشد توانست خود را سرپا نگه دارد. پدر استفان به الکل روی آورد. او در پاییز 1878 همسر و فرزندانش را ترک کرد و به همراه برادرش به منیتوبا در غرب رفت. استفان با وجود زندگی سخت در مزرعه و داشتن یک پدر الکلی خوششانس بود که مادرش بهشدت به تحصیلات علاقه داشت. پدربزرگش او را که همیشه از هوش آشکاری برخوردار بود به مدرسه خصوصی UCC در تورنتو فرستاد که برادران بزرگترش هم آنجا حضور داشتند. عملکرد او در مدرسه برجسته بود، بهطوریکه در مدرسه به عنوان پسر ارشد انتخاب شد. لیکوک در سال 1887 فارغالتحصیل شد، به خانه بازگشت و متوجه شد که پدرش به خانه بازگشته است. اندکی بعد پدر دوباره خانه را ترک کرد و دیگر بازنگشت. لیکوک در 17سالگی در کالج دانشگاهی دانشگاه تورنتو تحصیل خود را شروع کرد. سال اول با یک بورسیه تحصیلی تامین شد اما بهزودی متوجه شد که سال بعد به علت مشکلات مالی نمیتواند به تحصیل بازگردد. او پس از تحصیل در زبانهای مدرن و کلاسیک و ادبیات دانشگاه را ترک کرد. در عوض در یک دوره سهماهه ثبتنام کرد تا واجد شرایط تدریس به عنوان معلم در دبیرستانها شود. لیکوک به عنوان معلم زبان پیشنهادی را از UCC دریافت کرد و این موقعیت را به دست آورد که بهطور همزمان در کلاسهای دانشگاه تورنتو نیز شرکت کند و به این صورت توانست در سال 1891 مدرک خود را به صورت تحصیل پارهوقت دریافت کند. در این دوره بود که اولین نوشتهاش در روزنامه دانشگاهی به نام The Varsity منتشر شد.
لیکوک در دهه 1890 شروع به انتشار قطعات طنز کرد که در نشریاتی مانند «تروت اند لایف» در نیویورک و مجله «گریپ» در تورنتو منتشر شد. اگرچه او به عنوان شخصی خوشطبع و بذلهگو شهرت مییافت ولی جاهطلبی اصلی او همچنان در حوزه دانشگاهی به جای خود باقی بود. لیکوک در سال 1899 در مقطع دکترا در دانشگاه شیکاگو پذیرفته شد و زیر نظر اقتصاددان و جامعهشناسی نروژی-آمریکایی به نام «تورستن وبلن» شروع به کار کرد. وبلن به عنوان منتقد سرمایهداری شناخته میشد و در کتاب مشهور خود «نظریه طبقه تنآسا» مفاهیم مصرف آشکار و تنآسایی آشکار را ابداع کرد. مورخان اقتصاد وبلن را پدر مکتب اقتصاد نهادی میدانند. لیکوک تحصیلات خود را در شیکاگو ادامه داد و توانست مدرک دکترای خود را در علم سیاست و اقتصاد سیاسی در سال 1903 دریافت کند. او در سال 1900 با «بئاتریس همیلتون» ازدواج کرد. آنها پس از 15 سال در سال 1915 صاحب فرزند پسری شدند. در حالی که لیکوک به این پسر علاقه بسیاری داشت به زودی مشخص شد که او از کمبود هورمون رشد رنج میبرد. مرگ بئاتریس نیز در اثر ابتلا به بیماری سرطان در سال 1925 او را بسیار اندوهگین کرد، بهطوریکه رهبری جمعآوری کمکهای مالی را برای تحقیقات درباره این بیماری بر عهده گرفت.
لیکوک در سومین سال تحصیل خود در دانشگاه شیکاگو، به عنوان مدرس ویژه در علوم سیاسی و تاریخ به دانشگاه مکگیل پیوست و همزمان با فارغالتحصیلی به عنوان استادیار تماموقت در دپارتمان اقتصاد و علوم سیاسی مکگیل مشغول به کار شد. او به سرعت رشد کرد و به سمت رئیس دپارتمان اقتصاد رسید؛ سمتی که به مدت 30 سال و تا زمان بازنشستگی اجباریاش در 65سالگی آن را حفظ کرد. او که نویسنده پرکار داستانهای طنز، مقالات ادبی و مقالاتی درباره مسائل اجتماعی سیاست، اقتصاد، علم و تاریخ بود، بیشتر کتابهایش مجموعهای از این آثار است که در اصل برای مجلات نوشته شده بود. با وجود این، این مساله درباره اولین کتاب او «عناصر علوم سیاسی» که در سال 1906 به چاپ رسید صادق نبود. گرچه او یک اقتصاددان سیاسی اصیل نبود ولی نظرات حرفهایاش در مورد موضوعاتی چون نیاز به استاندارد طلا در رویکرد او نسبت به آنچه «جنگل آماری» میدانست پیشگویانه بود. این کتاب به مدت 20 سال پس از انتشار به کتابی دانشگاهی و پرمخاطب تبدیل شد و پرفروشترین کتاب لیکوک در طول زندگیاش بود.
لیکوک با سر آرتور کوری، فرمانده سابق ارتش کانادا در جنگ جهانی اول که ریاست دانشگاه را از سال 1919 تا زمان مرگش در سال 1933 بر عهده داشت ارتباط نزدیک داشت. او هم محافظهکاری اجتماعی و هم محافظهکاری حزبی بود. لیکوک با اعطای حق رای به زنان مخالف بود و نظرات متفاوتی در مورد مهاجرت غیرانگلیسیها داشت، بهطوریکه قبل از جنگ جهانی دوم از گسترش مهاجرت فراتر از آنگلوساکسونها حمایت میکرد و بعد از جنگ در مخالفت با آن مینوشت. او از حامیان سرسخت امپراتوری بریتانیا و جنبش «فدراسیون امپراتوری» بود که مجموعهای از پیشنهادها برای ایجاد یک اتحادیه فدرال برای جایگزینی امپراتوری بریتانیا بود و آن را به عنوان جایگزینی برای امپریالیسم استعماری معرفی میکرد. لیکوک برای پیشبرد این هدف به تورهای سخنرانی میرفت. او به لحاظ سیاسی در حزب محافظهکار در خانه خود در انتاریو و در سطح ملی فعال بود. در انتخابات عمومی سال 1911 نوشتهها و سخنرانیهای عمومی او به شکست دولت لیبرال سر ویلفرد لوریه نخستوزیر کانادا کمک کرد. او تقریباً تا پایان عمر خود درباره وحدت ملی یا امپراتوری بریتانیا صحبت میکرد.
گرچه او تضادهای بسیاری داشت اما بهطورکلی موضع او بهطور سنتی محافظهکارانه بود. لیکوک جامعه را بر فرد، رشد ذاتی را بر تغییرات بنیادی و راه میانه را بر انحراف شدید ارج نهاد. این ارزشها اساس هنجار طنز لیکوک را تشکیل میدادند؛ جایگاهی که او از آن به فردگرایی، مادیگرایی و پرستش تکنولوژی حمله میکرد. گرچه گاهی نژادپرست، زنستیز یا حتی بداخلاق بود، ولی ترکیب منحصربهفرد شفقت و شوخطبعی تند، عناصری هستند که به طنز او ماندگاری بخشیده است، که تعداد کمی از نویسندگان کانادایی به آن دست یافتهاند.
لیکوک در سال 1984 شروع به ارسال مقالات طنز به مجله طنز تورنتو گریپ کرد و نوشتههای بسیاری را در مجلات کانادا و ایالات متحده منتشر کرد. در سال 1910 او اولین کتاب طنز خود «لغزشهای ادبی» را منتشر کرد. این کتاب توسط ناشر بریتانیایی به نام جان لین دیده شد، او نسخههایی را در لندن و نیویورک منتشر کرد و آینده لیکوک را به عنوان نویسنده تضمین کرد. انتشار کتاب «رمانهای مزخرف» در سال 1911 و کتاب احساسیتر او «طرحهای آفتابی از یک شهر کوچک» در سال 1912 نیز این مساله را تایید کردند. شوخطبعی لیکوک معمولاً مبتنی بر درک طنزآمیز از ناتوانیهای اجتماعی و ناسازگاری بین ظاهر و واقعیت در رفتار انسان است و کارهای او با خلق موقعیتهای کمدی مشخص میشوند. سبک شوخطبعی لیکوک یادآور مارک تواین و چارلز دیکنز بود. لیکوک دو بیوگرافی برجسته منتشر کرد: «مارک تواین» در سال 1932 منتشر شد و «چارلز دیکنز؛ زندگی و کار او» در سال 1933 به چاپ رسید.
او در ارتباط با رشته تحصیلی خود نیز مطالب زیادی نوشت اما نظریه سیاسی او امروز تا حد زیادی فراموش شده است. اقتصاددانان به او اشارهای نمیکنند. او هیچ مکتب لیکوکی یا هیچ نظریه لیکوکی از خود برجای نگذاشت و حتی در کمال تعجب عبارتی چون «مصرف آشکار تورستن وبلن» با نام او مرتبط نیست. چیزی که سالها تقریباً به عنوان قضاوت نهایی درباره کار علمی لیکوک محسوب میشد، توسط هارولد اینیس، استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه تورنتو، در یک سخنرانی در سال 1938 بیان شد. آن سخنرانی که برای ادای احترام به لیکوک به عنوان یکی از بنیانگذاران نشریه «مطالعات اجتماعی کانادا» در نظر گرفته شده بود سرانجام در سال 1944 به عنوان آگهی ترحیم او در مجله کانادایی اقتصاد و علوم سیاسی منتشر شد. بهجز یک استثنا، اینیس ترجیح داد لیکوک را به عنوان یک دانشمند علوم سیاسی به جای یک اقتصاددان یا حتی یک اقتصاددان سیاسی معرفی کند. گرچه اینیس میان لیکوک و اقتصاددانانی چون تورستن وبلن، آدام اسمیت و جیکوب وینر پیوندهایی ایجاد کرد، اما بیشتر به شوخطبعی او توجه کرد که تحتتاثیر علوم اجتماعی قرار داشت. به گفته اینیس، نوشتههای اقتصادی لیکوک، که عمدتاً پس از 1920 انجام شد، بیشتر مبتنی بر رویکرد فردگرایانه است که پیشینه روستایی و علاقه او به طنز را مشخص میکند. منشأ آنچه اینیس رویکرد فردگرایانه نامید مستقیماً در نگرش جان استوارت میل قابل جستوجوست، که «اصول اقتصاد سیاسی» او برای چندین سال در دوره آموزشی لیکوک در مکگیل مورد استفاده قرار میگرفت. از منظر لیکوک، دستاوردهای واقعی میل اصول اقتصاد سیاسی و در باب آزادی و همچنین تقویت و گسترش آزادی صنعتی آدام اسمیت با ایجاد چارچوب آزادی فردی در آن بود. دیدگاههای سیاستی لیکوک در مورد تولید (جایی که آزادی باید حاکم باشد) و توزیع (جایی که مداخله دولت مناسب است) مستقیماً از میل الهام میگیرد.
گرچه لیکوک نویسنده نزدیک به 20 اثر در زمینه تاریخ و اقتصاد سیاسی بود، اما شهرت واقعی او به عنوان یک مدرس و نویسنده، در حوزه طنز بود. او به عنوان یک نویسنده کمدی چنان شناختهشده است که اکثر مردم فراموش میکنند که اولین کتاب او «عناصر علوم سیاسی» نام داشت. لیکوک همزمان با نگارش کتابهای طنز، آثار ادبی نیز درباره تاریخ کانادا، اقتصاد بینالملل و سیاست منتشر کرد. در طول دوران کاریاش که هم جنگ جهانی و هم رکود را دربر میگرفت، او به اهمیت تلاش در هر دو حوزه پی برده بود. او در سال 1937 مدال لورن پیرس انجمن سلطنتی کانادا را برای کار آکادمیک خود دریافت کرد. لیکوک نهتنها در کانادا، بلکه در ایالات متحده و بریتانیا نیز بسیار محبوب بود. در اواخر زندگیاش درباره طنزنویسی نوشت و بیوگرافی تواین و دیکنز را منتشر کرد. پس از بازنشستگی، رفتن به یک تور سخنرانی به غرب کانادا به نگارش کتاب «کشف غرب من: بحث شرق و غرب در کانادا» در سال 1937 سبب شد که برای آن جایزه گاورنر جنرال را دریافت کند. او همچنین برنده مدال مارک تواین و چندین دکترای افتخاری نیز شد.
لیکوک پس از مرگ همسرش در سال 1928 به اوریلیا در انتاریو نقل مکان کرد و در آنجا خانهای ساخت. این خانه در سال 1992 به عنوان یک مکان تاریخی ملی اعلام و بعدها به موزه تبدیل شد. او در سال 1944 در اثر سرطان حلق درگذشت و زندگینامه خود را که شروع به نگارش آن کرده بود ناتمام گذاشت. اندکی پس از مرگش خواهرزادهاش کتاب زندگینامه او «پسری که پشت سر گذاشتم» و کتاب دیگری به نام «آخرین برگها» را منتشر کرد. در سال 1947 نیز جایزه استفان لیکوک برای تقدیر از بهترینهای طنز ادبی کانادا ایجاد شد. این جایزه نقدی سالانه به بهترین کتاب طنز از یک نویسنده کانادایی که از سوی هیات داوران انتخاب شده است اعطا میشود. لیکوک در سال 1968 به عنوان شخصیت تاریخی ملی کانادا انتخاب شد.