دشمن سوسیالیسم
چرا نام جرج رایسمن در علم اقتصاد ماندگار شد؟
اقتصاددان آمریکایی، جرج رایسمن، استاد بازنشسته دانشگاه پپرداین در کالیفرنیاست که از طرفداران سرسخت اقتصاد بازار و سرمایهداری لسهفر محسوب میشود. او نویسنده کتاب «سرمایهداری: رسالهای در باب اقتصاد» است که یکی از جامعترین توضیحاتی است که تابهحال در مورد ماهیت و ارزش سرمایهداری اقتصاد بازار نوشته شده است. او در این کتاب به نقد جدی تحلیلهای آدام اسمیت میپردازد و بر این باور است که ایدههای مارکس درباره سود نیز براساس همین نظریات بنا شدهاند. رایسمن استدلال میکند که اسمیت در نظریات خود درباره سود، بخشی از حقیقت را نادیده گرفته است که سبب شد در نهایت سود به عنوان ابزاری برای استثمار کارگران از سوی کارفرمایان معرفی شود.
محل تولد
رایسمن در ژانویه 1937 در نیویورک متولد شد. او پس از پایان تحصیلات متوسطه برای ادامه تحصیل به کالج کلمبیا رفت. زمانی که یک دانشجوی سال دومی بود از حامیان سناتور جوزف مک کارتی بود. او در یک شام قدردانی به عنوان نماینده دانشجویان آمریکا، دستیار ارشد مک کارتی، روی کوهن را «دریفوس آمریکایی» نامید و گفت کوهن و مک کارتی زمانی رستگار خواهند شد که مردم دولت خود را از اتحاد جنایتکارانه با کمونیستها، سوسیالیستها، نیودیلرها و جمهوریخواهان آیزنهاور-دیویی پس بگیرند.
رایسمن در مصاحبهای گفته است، زمانی که تنها پنج سال داشت، در اواسط جنگ جهانی دوم، از پدرش پرسید چرا ایالاتمتحده سزاوار پیروزی است و پدر در پاسخ گفت، چراکه ما قانون اساسی خود را داریم. بنابراین او باید درک میکرد چیزی که تعیین میکند یک دولت خوب است یا بد، به قانون اساسی مربوط است. او همچنین دریافت که دولت نمیتواند به درستی به شما بگوید چه کاری را انجام دهید. زمانی که جرج تنها شش سال داشت و با یکی از بچههای دیگر درگیر شده بود از حق آزادی بیان خود آگاهی داشت و میگفت رئیسجمهور بوی گند میدهد. آن زمان فرانکلین روزولت رئیسجمهور بود و او چیزی دربارهاش نمیدانست؛ اما میدانست حق دارد آن را بگوید.
رایسمن در 11سالگی جمهوریخواه شده بود؛ شاید به این دلیل که به حقوق مالکیت اهمیت میداد. گاهی اوقات با توپ به حیاط مدرسه میرفت و بچههای دیگر توپ او را میگرفتند و اجازه نمیدادند وارد بازی شود. او خشمگین میشد و به این نتیجه میرسید که این دقیقاً همان کاری است که مستاجران و دولت نیویورک با صاحبخانهها میکنند. زمانی که بزرگتر شد متوجه شد که مخالفتی جهانی با حقوق فردی وجود دارد و این مساله محدود به نیویورک نیست. زمانی که 13 سال داشت یک نسخه از کتاب «ثروت ملل» را خرید؛ اما آدام اسمیت برای او بسیار ناامیدکننده بود. او در سن بسیار کم دریافته بود که اسمیت از این ایده حمایت میکند که سودها بادآورده هستند و درآمد باید بهدرستی به دستمزدبگیران برسد. پس از آن کتاب «اصول اقتصاد سیاسی و مالیات» دیوید ریکاردو را مطالعه کرد و متوجه شد او نیز مانند اسمیت از «نظریه ارزش کار» حمایت میکند که به دکترین اصلی مارکسیسم تبدیل شد.
جرج به این نتیجه رسیده بود که از زمان شکست نازیها در جنگ جهانی دوم تنها مشکل جهان کمونیستها هستند. در این زمان هنوز اطلاعات کمی در مورد اقتصاد داشت و گمان میکرد همه چیز به قانون اساسی مربوط میشود، بنابراین تصمیم گرفت وکالت بخواند. اما پس از مدتی مشاهده کرد که مردم از قانون اساسی قدردانی نمیکنند، چراکه در مورد اقتصاد سردرگم هستند. وی دریافت که باید اقتصاد بخواند چراکه درک آن کلید دفاع از سرمایهداری است.
رایسمن با خواندن مقالهای از لودویگ فون میزس، فیلسوف و اقتصاددان مکتب اتریش، به کار او علاقهمند شد. او در 14سالگی تلاش کرد کتاب «سوسیالیسم» میزس را بخواند و این کار زندگی او را تحت تاثیر قرار داد. پس از آن سالها، تا زمانی که دکترای خود را گرفت نیز در سمینارهای میزس شرکت میکرد و از همان ابتدا این احساس را داشت که در حضور یک ذهن بسیار زیبا قرار دارد.
دوران تحصیل
او پس از فارغالتحصیلی از کلمبیا، برای ادامه تحصیل به دانشکده کسبوکار دانشگاه نیویورک رفت. ابتدا تصمیم گرفت امبیای بخواند؛ بنابراین برای اینکه خود را آماده کند همه اقتصاددانان کلاسیک و بیشتر اقتصاددانان مکتب اتریشی را مطالعه کرد. وی میدانست که با خواندن دیدگاههای مختلف اقتصاددانان کلاسیک در مورد این موضوع چیزهای بسیاری یاد گرفته است. این زمانی بود که برای نخستینبار شروع به توسعه «نظریه سود» کرد.
پس از دریافت مدرک دکترا، رایسمن تدریس اقتصاد در دانشگاه سنت جان در نیویورک را آغاز کرد، در حالی که بهطور همزمان مشغول سخنرانیهای عمومی و نوشتن مقاله بود. نخستین کتاب او با عنوان «دولت علیه اقتصاد» در سال 1979 منتشر شد. در همان سال بود که به کالیفرنیا نقل مکان کرد و تدریس در دانشگاه پپرداین را شروع کرد.
او به همراه همسرش، ادیت پکر «مدرسه فلسفه، اقتصاد و روانشناسی جفرسون» را در سال 1982 تاسیس کرد. آنها تا سال 1994 هر سال کنفرانسهای تابستانی یا سمینارهای پاییزی برگزار میکردند و در طول همان دوره بود که بسیاری از کارهای اصلی را روی کتابش «سرمایهداری» انجام داد که در 1996 منتشر شد. هرسال، سخنرانیهای مدرسه جفرسون به فصل جدیدی از کتاب تبدیل میشد. او در مجموع حدود 15 سال با پژوهش، نوشتن و ویرایش روی این کتاب کار کرد.
کتاب «سرمایهداری»
کتاب سرمایهداری او یکی جامعترین توضیحاتی است که تابهحال در مورد ماهیت و ارزش «سرمایهداری لسهفر» نوشته شده است. این کتاب در واقع آمیختهای از حقایقی است که قبلاً از سوی نویسندگان دیگر کشف شده و رایسمن نیز مشارکتهای متعدد خود را به آن اضافه کرده است. در تئوری اقتصادی، ایدههای مکتب اتریشی با آموزههای کلاسیک بریتانیا ادغام شده است. و سپس با عناصر اساسی فلسفه آین رند، فیلسوف و نویسنده آمریکایی، ترکیب میشود. براساس همین ادغامها، رایسمن توانست مشارکتهای متعددی را در موضوعاتی چون سود، دستمزد، پسانداز، انباشت سرمایه و حسابداری اقتصادی کل ارائه دهد. بر همین مبنا، کتاب نقدهای قدرتمندی را به مارکس، کینز، دکترین رقابت کامل و محیط زیستگرایی ارائه میدهد.
بخش مهمی از تحلیل اقتصادی این کتاب به نشان دادن این موضوع اختصاص داده شده است که با وجود سوءتفاهمهای رایج درباره سرمایهداری در روزگار امروزی، چگونه هماهنگی طبیعی میان منافع شخصی در این نظام برقرار است. اهمیت و جذابیت این کتاب برای مخاطب عام در توصیف نگرشهای غالب نسبت به سرمایهداری و چالش او برای دانستن این است که چرا همه آنها اشتباه هستند.
انگیزه سود عامل دستمزدهای بسیار پایین، ساعات کار طاقتفرسا، کار کودکان، تورم، رکود، جنگ، امپرالیسم و نژادپرستی، پسانداز و احتکار است؛ رقابت قانون جنگل است؛ نابرابری اقتصادی ناعادلانه و مبنای جنگ طبقاتی است؛ پیشرفت اقتصادی، ویران کردن کره زمین است و در قالب بهبود کارایی عامل بیکاری و رکود است؛ جنگ و ویرانی با هزینههای اضافی دولت در زمان صلح برای جلوگیری از بیکاری در سرمایهداری ضروری است؛ فعالیت اقتصادی غیر از کار یدی، انگلی است؛ بازرگانان و سرمایهداران دریافتکننده درآمدهای بادآورده و استثمارگر هستند. بازارهای سهام و کالا کازینوهای قمار هستند؛ خردهفروشان و عمدهفروشان واسطههایی هستند که کارکردی جز افزودن به قیمتهای کشاورزان و تولیدکنندگان ندارند؛ تبلیغکنندگان ذاتاً برای تقلب گناهکار هستند؛ تقلبی که در تلاش برای ترغیب مردم به کالاهایی است که سرمایهداری بر سرشان میبارد؛ همه این موارد اتهامات رایجی هستند که بارها و بارها در رسانهها، رمانها و نمایشنامهها، در کلاسهای درس و سالنهای سخنرانی منتشر میشوند.
رایسمن در این کتاب نشان میدهد که براساس چنین باورهای اشتباهی، مردم به دولتها روی میآورند: برای عدالت اجتماعی؛ برای حمایت و کمک، در قالب قانون کار و اجتماعی؛ و برای عقل و نظم، در قالب برنامهریزی دولتی.
آنها خواهان هستند و معمولاً هم آن را به دست آوردهاند: مالیات تصاعدی بر درآمد و ارث، قوانین حداقل دستمزد و حداکثر ساعات کار، قوانینی که امتیازها و مصونیتهای ویژه به اتحادیههای کارگری میدهند، قوانین ضدانحصار، قانون تامین اجتماعی، آموزش عمومی، مسکن عمومی و پزشکی اجتماعی.
کتاب رایسمن با چنین ایدهها و خواستههای ضدسرمایهداری به مخالفت برمیخیزد. دیدگاه او این است که آنطور که بیشتر مردم اکنون در مورد اقتصاد و سرمایهداری ناآگاه و سردرگم هستند، قبلاً هرگز در مورد موضوعی تا این اندازه مهم ناآگاه نبودهاند. او در این کتاب استدلال میکند که سرمایهداری در شکل منطقی و سازگار خود، که اختیارات دولت به قدرت دفاع ملی و اجرای عدالت محدود میشود، پیشرفت و رفاه اقتصادی برای همه است و یک پیششرط برای صلح جهانی است. پس از تجزیه و تحلیل اقتصادی جامع همه جنبههای سرمایهداری، فصل پایانی کتاب به ارائه یک برنامه بلندمدت سیاسی-اقتصادی برای دستیابی به یک جامعه کاملاً سرمایهداری اختصاص پیدا کرده است.
تئوری سود
یکی از موضوعات مهمی که رایسمن در این کتاب به آن پرداخته «تئوری سود» است. آدام اسمیت در فصل هشتم کتاب اول ثروت ملل با به تصویر کشیدن «وضعیت ابتدایی» شروع میکند و میگوید، قبل از مالکانی که صاحب زمین هستند یا سرمایهدارانی که ابزارها یا موادی را قبل از فروش محصولات خریداری میکنند، کارگران برای فروش کالا تولید میکنند. اسمیت محصول آنها و پولی را که در ازای آن دریافت میکنند «دستمزد کار» نامید. اما پس از آن صاحبان خانهها و سرمایهداران آمدند و مزدبگیرانی که املاک یا سرمایه ندارند مجبورند اجاره یا سود پرداخت کنند. اسمیت سود را «کسر دستمزد» کار میدانست که در اصل و بحق به کارگران تعلق دارد. رایسمن معتقد است که اسمیت از این منظر پدر مارکس است. او استدلال میکند که در «وضعیت ابتدایی» آدام اسمیت فرض میکند که هیچ صاحبخانه یا سرمایهداری وجود ندارد؛ کارگران در حال تولید و فروش محصولات و کالاها هستند. کارگران در ازای فروش محصولاتشان «درآمد فروش» دریافت میکنند. سود، درآمد حاصل از فروش منهای هزینه است. کارگر در این حالت هیچ هزینه پولی ندارد، چراکه در «وضعیت ابتدایی» اسمیت فرض میکند که کارگر هیچ هزینهای برای تولید محصولی که میفروشد انجام نداده است و از آنجا که او چنین هزینههایی را انجام نداده است، هزینههای مالی ندارد. بنابراین بر اساس آنچه رایسمن میگوید، درآمد فروش کارگر سود خالص است، نه دستمزد.
براساس تحلیل رایسمن، حتی در چهارچوب خودش هم سود، و نه دستمزد، شکل اصلی درآمد است. حالا اما چون کل درآمد فروش، سود است، نرخ سود حاصل از فروش 100 درصد است. تا زمانی که سرمایهدار به صحنه نیاید دستمزدی وجود ندارد. سرمایهدار دستمزدها را پیش از تولید پرداخت میکند و ماشینآلات و مواد را قبل از تولید یا فروختن هر چیزی میخرد. بنابراین این سرمایهدار است که هزینهها را معرفی میکند؛ و با این کار نهتنها تولید کل را افزایش میدهد، بلکه نرخ کلی سود را نیز کاهش میدهد. از منظر رایسمن، اسمیت این را مساله را نادیده گرفته است. سالها بعد مارکس آمد و براساس چهارچوب غلط اسمیت، سود را به عنوان ابزاری برای استثمار کارگران محکوم کرد.
رایسمن در کتاب سرمایهداری نوشت، اگر اسمیت این نکته را درک میکرد ممکن بود تاریخ جهان متفاوت باشد. بدون تئوری استثمار مارکس، که مبتنی بر سردرگمیهای اسمیت بود، شاید میشد از دکترین جنگ طبقاتی، انقلابهای کمونیستی و نفرت کارگران از سرمایهداران جلوگیری کرد. رایسمن میگوید، حتی خود سرمایهداران نیز به این مسائل اعتقاد پیدا کردند. امروز مردم از اینکه میلیاردرها از سوسیالیستها حمایت میکنند شوکه هستند. اما این مساله از زمان مارکس ادامه داشته است. فردریش انگلس صاحب یک کارخانه پنبه و بسیار ثروتمند بود؛ و از مارکس حمایت کرد. مارکس به آنها آموخت که اگر یک سرمایهدار هستید پس تحت کنترل به اصطلاح «منافع طبقاتی» قرار دارید؛ در حالی که چنین چیزی وجود ندارد. مردم براساس ایدههایی که به عنوان ایدههای واقعی قبول دارند تصمیم میگیرند. امروز بسیاری از تاجران ثروتمند وجود دارند که دکترینهای مارکسیستی را میپذیرند و به خاطر پولی که به دست میآورند احساس گناه میکنند؛ و این قدرت ایدهها را نشان میدهد.