تاریخچه یک ایده
بازار آزاد چگونه پیروز شد و چگونه شکست خورد؟
پس از وقوع بحران مالی 2008 اندیشمندان متمایل به چپ به نقد اندیشهای پرداختند که بهزعم آنها بهوجودآورنده وضع موجود بوده است. پس از آنکه از سال 2008 تاکنون، دولت ایالات متحده دوبار سیستم مالی و مشاغل مختلف در این کشور را به عمد و با استفاده از پول دولتی نجات داده، برخی معتقد بودند ساختار مبتنی بر بازار آزاد باید مورد ارزیابی مجدد جدی قرار گیرد. کتاب جدید «جیکوب سول» سعی دارد با نگاهی نقادانه به همین دغدغهها پاسخ دهد. این کتاب «بازار آزاد: تاریخچه یک ایده» نام دارد و مطابق نظر نویسنده، نشان میدهد اندیشه مبتنی بر اقتصاد آزاد چگونه تا این حد قدرتمند شد، چرا موفق عمل کرد و چرا -از نظر وی-، شکست خورده است. به باور سول، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، قرار بود داستان موفقیت بازار آزاد باشد. با این حال در 30 سال گذشته، آسیا با اقتصادهایی اغلب غیرآزاد به عنوان موتور رشد اقتصادی جهان مطرح شده است. اقتصاد دولتی چین دومین اقتصاد بزرگ کره زمین است و سنگاپور کوچک با شرکتهای دولتی خود به الگوی جدیدی از تولید ثروت تبدیل شده است. در واقع به نظر میرسد حداقل در مقام اجرا، اصول بازار آزاد خودتنظیم، در آزمونی نانوشته مردود شدهاند. سول استدلال میکند که کتابش قرار است به ما نشان دهد چگونه به بحران فعلی در تفکر بازار آزاد رسیدیم و چگونه میتوانیم و باید راه خروج از آن را بیابیم.
جیکوب سول، استاد 53ساله فلسفه، تاریخ و حسابداری در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی که پیشتر کتاب «حسابرسی: پاسخگویی مالی و ظهور و سقوط ملل» را از وی معرفی کردیم، کتاب جدید خود «بازار آزاد: تاریخچه یک نظریه» را در شهریورماه سال جاری از طریق انتشارات
BASIC BOOKS نیویورک به بازار کتاب فرستاد.
کتاب جدید حدوداً 300صفحهای سول (که حجم کم آن در برابر مباحث متعدد و سنگین مطرحشده به عنوان یکی از انتقادها مطرح شده است)، به بررسی نظریه بازار آزاد و چگونگی شکلگیری و اجرای آن در طول تاریخ میپردازد. نتیجهگیری اصلی سول در این کتاب که آن را به مرکز توجهات مثبت و منفی تبدیل کرده، این است که مفهوم و نظریه بازار آزاد به عنوان نظامی خودتنظیم که نیازی به مداخله از بیرون برای بهبود عملکرد ندارد و حتی مداخله باعث ایجاد مشکل در آن میشود، مفهومی بسیار جدیدتر و تازهتر از آن است که مردم و حتی متخصصان تصور میکنند. علاوه بر این، این تعریف با نظرات بنیانگذاران اولیه این مفهوم نیز چندان منطبق نیست. سول اعتقاد دارد اگر سنت اقتصادی خود و پیشینه تاریخی آن را کمی بهتر و دقیقتر درک میکردیم، از تغییر جهت اکثر دولتهای جهان به سمت اقتصاد حمایتی که مرتب و به دلایل مختلف رخ میدهد نهتنها شگفتزده نمیشدیم که آن را کاملاً طبیعی تلقی میکردیم. سول با توضیح روند تفکر اقتصادی بشر در طول بیست قرن گذشته نشان میدهد این باور که بازار آزاد به تنهایی و بدون مداخله یا جهتدهی از بیرون، میتواند ثبات، رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی را به ارمغان بیاورد، حتی از اصل ایده بازار کاملاً آزاد و خودتنظیم هم جدیدتر است. سول در این بررسی تاریخی نشان میدهد اینکه چه چیزی یک نظم اقتصادی لیبرال را تشکیل میدهد و چه عواملی میتوانند راه رسیدن به آن را هموار کنند، برخلاف اینکه بدیهی فرض میشود، همیشه و حتی از سوی سرسختترین مدافعان آن به شدت مورد مناقشه بوده است. سول میگوید، اگرچه تاریخ متعارف تفکر اقتصادی اغلب با کتاب «افسانه زنبورها: رذایل شخصی، منافع عمومی» نوشته ماندویل و چاپشده در سال 1714، آغاز میشود که نشان داد چگونه پیروی از منافع شخصی میتواند منافع جمعی را خلق کند، که در زمان خود استدلالی بسیار پیشرو محسوب میشد، اما در واقع سنت آزادسازی اقتصادی غالب ریشههایی قدیمیتر از افسانه زنبورها هم دارد. این ریشههای قدیمیتر اغلب بر این باور استوارند که بازارها تنها زمانی نتیجه مثبت به دنبال خواهند داشت که بر روی یک چارچوب قوی اخلاقی ساخته شوند. به همین دلیل تاریخ تفکر آزادسازی اقتصادی در کتاب جدید سول نه از سال 1714 که دو هزار سال قبل از آن آغاز شده و تلاشهای خطیب بزرگ سیسرو برای ارائه قوانین اخلاقی رواقی، که وی آن را زیربنای رونق میدانست، متن بنیادی اقتصاد بازار محسوب میشود. در واقع به عقیده سول اگرچه مفهوم بازار آزاد امروزه با نظرات و نوشتههای هایک و فریدمن به عنوان سیستمی خودتنظیم شناخته میشود که دخالت دولت تنها به آن آسیب میرساند، اما این با نظرات طرفداران اولیه این مفهوم فاصله زیادی دارد. به عنوان مثال اولین طرفدار اقتصاد آزاد به نظر سول، سیسروی جمهوری روم، معتقد بود بازار آزاد باید نتیجه طبیعی کشاورزان خوشنیتی باشد که برای تجارت عادلانه گرد هم میآیند و دولت، از طریق راهنمایی و قوانین عادلانه به این روند کمک میکند.
«در 30 سال گذشته، چهرههای برجسته از همه احزاب و گرایشهای سیاسی حداقل به خاطر شعارهای سیاسی و انتخاباتی، منتقد دکترین بازار آزاد شدهاند. در ایالات متحده که بازار آزاد شاید آشناترین واژه اقتصادی باشد و حداقل از زمان رکود بزرگ جزء اصلی گفتمان سیاسی و اقتصادی کشور بوده است، حزب جمهوریخواه از برقراری تعرفههای تجاری حمایت میکند. در همین دوران، محافظهکاران بریتانیا منطقه آزاد تجاری اتحادیه اروپا را ترک کردهاند و در این فرآیند مالیاتها و پرداختهای اجتماعی اشخاص را افزایش دادهاند. شاید عجیب باشد، اما در دنیای امروزه و از میان همه مردم و سیاستمداران جهان، گویا وظیفه حمایت از بازار آزاد به رئیس حزب کمونیست چین و رئیسجمهور این کشور واگذار شده است. دقیقاً چگونه به نقطهای رسیدیم که ایالات متحده از حمایتگرانی دفاع میکند، در حالی که چین مدافع بازار آزاد شده است؟» حتی میتوان به مثالهای سول، اقدامات لیز تراس در زمان تصدی پست نخستوزیری انگلستان را نیز افزود. تراس که یکی از مطرحترین تحسینکنندگان و علاقهمندان مارگارت تاچر و دوران نخستوزیری وی محسوب میشود برخلاف رویه تاچر و به عنوان اولین اقدام پس از تصدی این پست یکی از بزرگترین مداخلات دولتی در اقتصاد را اجرایی کرد. به باور سول، دلیل اصلی که نیاز به مطالعه تاریخ بازار آزاد و فرآیند دو هزارساله شکلگیری و تعریف مفاهیم آن را ضروری مینماید، پاسخ به این پرسش کلیدی است که چرا مدافعان سابق یا حتی فعلی بازار آزاد در معنای مصطلح آن، کاملاً برعکس اصول اولیه و بدیهی آن عمل میکنند. سول اعتقاد دارد باید برای درک اقتصاد علاوه بر تدوین نظریهها بر اساس معادلات و مجموعه متغیرها، مفروضات تاریخی و نظامهای اعتقادی باستانی را که این معادلات و متغیرها در آن ریشه دارند نیز مورد بررسی قرار داد و به درستی شناخت. «همانطور که در این کتاب نشان میدهم، پیشگامان بزرگ تفکر بازار آزاد همیشه میدانستند که سیستمهای مبادله را نمیتوان جدا از انسانهای تشکیلدهنده آنها بررسی کرد. انسانهای واقعی، معیوب و پر از رذایل اخلاقی که این سیستمها را تشکیل میدهند، آنها را حفظ میکنند و در آنها زندگی میکنند. بازارها برای عملکرد درست به اندازه هر تلاش انسانی دیگری به کار، توجه و استدلالهای اخلاقی نیاز دارند. اما قابل توجه این است که با وجود شکستهای بسیار، اقتصاددانان، سیاستمداران و فیلسوفان بسیاری همچنان به این رویا باور دارند که اقتصاد میتواند کاملاً خود به خود تنظیم شود و هر بار که متوجه میشوند اینطور نیست دوباره و از اول شوکه میشوند.» اینها جملاتی است که سول، هدف خود را از نوشتن کتاب در پایان مقدمه و معرفی آن توضیح میدهد. بیشترین تاکید سول در طول کتاب و در نتیجهگیری آن بر اقتصاد چین است. برای سول، چین به عنوان نمونهای که میتواند کل این تئوری را که تنها راه اداره موفق اقتصاد برقراری بازار آزاد بنا به تعریف فریدمن است زیر سوال ببرد، بسیار مهم است. موفقیت این کشور به نظر سول برخلاف تمام پیشبینیهایی است که برداشت عادی و همهگیر از اقتصاد بازار ارائه میکند. در واقع روی کاغذ، همانطور که فریدمن در دیدار سال 1988 با حزب کمونیست این کشور گفت، چین بدون برقراری بازار آزادی بدون دخالت یا با دخالت حداقلی دولت محکوم به شکست بود. فریدمن، آنطور که سول نقل میکند (و توضیح خواهیم داد چرا با نقلقولهای سول در این کتاب باید بااحتیاط برخورد کرد) در نشستی با دبیرکل وقت حزب کمونیست، اصرار داشت که همانند «اصول فیزیک، اصول اقتصاد بهطور یکسان برای همه ملتها و کشورها اعمال میشود و طبق قوانین لایتغیر اقتصاد هیچ جایگزین واقعاً رضایتبخشی برای استفاده کامل از بازار آزاد خودبسنده، وجود ندارد که به موفقیت منتهی شود.» اتفاقی که در عمل رخ نداد و تصمیم دنگ شیائو پینگ مبنی بر اجرای آمیزهای از اقتصاد بازار آزاد و برنامهریزیشده که از سال 1989 آغاز شد، شروع راهی بود که در حال حاضر و بهرغم همه پیشبینیها این کشور را در رتبه دومین اقتصاد جهان قرار داده است.
کتاب در همین مدت کوتاه انتقادهای بسیار جدی و مهمی را دریافت کرده است که نمیتوان به آن بیاعتنا هم بود. انتقادها از نقلقولهای اشتباه و بعضاً ناموجود از متفکران مختلف، به ویژه فریدمن، شروع شده و به درک اشتباه سول از مفاهیم اقتصادی میرسد. در واقع بیشتر انتقادها بر این موضوع تاکید دارند که سول، مفاهیم اقتصادی اصلی را که درباره آنها صحبت میکند یا درست درک نکرده یا بنا به نیاز آنها را آگاهانه و عامدانه تحریف میکند یا مفاهیمی را مترادف و همارز فرض میکند که در واقع تعاریف متفاوتی دارند. این کاری است که منتقدان عقیده دارند وی در مورد اقتصاددانان برجسته بازار آزاد هم انجام میدهد. دیوید گوردون پژوهشگر ارشد موسسه میزس و ویراستار نشریه این نهاد، به عنوان یک متخصص در مکتب اتریش، در مقالهای طولانی فهرستی از کجفهمیهای سول درباره فریدمن، هایک، میزس و خلط مباحث مربوط به مکتب اتریش با مکتب شیکاگو را ارائه میدهد. وی بهطور خاص در مقالهاش تاکید میکند که سول اگرچه مورخی برجسته و نویسندهای تواناست اما کتاب اخیرش را بههیچوجه نمیتوان یک موفقیت قلمداد کرد. به نظر گوردون اشتباهات مختلفی در تمام طول کتاب وجود دارد اما «با رسیدن به بررسی قرن بیستم، کتاب تبدیل به یک فاجعه میشود». نیویورکتایمز نیز در مقالهای طولانی خطاهای متعددی از کتاب را چه در زمینه نقلقول از اقتصاددانان، چه حتی در زمینه تعریف و درک اشتباه از مفاهیم اولیه اقتصادی همچون منحنی فیلیپس فهرست میکند. ایراد دیگر مطرحشده این است که سول در زمینه مشکلات منتهی به بحران مالی سال 2008 و عملکرد دولتها در سالهای پس از آن، دچار تناقض میشود. وی از طرفی قبول دارد که اقتصاد بازار آزاد به مفهوم فریدمنی آن عملاً اجرا نشد و اقدامات دولتها در واقع حتی حداکثر فاصله ممکن را با آن داشت، اما در عین حال مفهوم مدرن و به نظر وی تحریفشده اقتصاد بازار بدون دخالت دولت را دلیل اصلی مشکلات ایجادشده برای اقتصاد جهان در قرن بیست و یکم معرفی میکند. با وجود همه این مشکلات که منتقدان آنها را بسیار مهم و حیاتی قلمداد میکنند و مدافعان سول آنها را بیاهمیت میدانند، همچنان این تاریخچه بازار آزاد، اتفاقاً به خاطر نویسنده آن بسیار مهم است. سول در کتاب قبلی خود هم نشان داد میتواند به عنوان مورخ جنبههایی از روند تاریخی طیشده در اقتصاد را ببیند که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است و این شاید همان حلقه گمشدهای باشد که تفکر اقتصادی برای حل مشکلات تکرارشونده فعلی به آن نیاز دارد. علاوه بر این، به نظر میرسد دولتها در دهههای آینده نقش بیشتر و پررنگتری در اقتصادهای ملی بازی خواهند کرد یا حداقل این انتظاری است که رایدهندگان، پس از دهههای پرتنش فعلی، از آنها دارند. اگرچه سول درباره اینکه مرز این دخالتها کجاست و درباره چه صنایع یا بخشهایی باید اعمال شود چیزی نگفته است اما بررسی تاریخی روند تفکر اقتصادی بازار آزاد میتواند نقشی بسیار مهم در نقشه راه آینده آن داشته باشد.