دنیای ناراضی
جامعه ناراضی چگونه اعتراض خود را نمایان میکند؟
شهروندان ناراضی به چالش جدی جوامع مدرن تبدیل شدهاند. نظامهای اقتدارگرا و دموکراتیک برای پاسخگویی به خواستههای مردم تحت فشار هستند. مردمِ آگاه دیگر تن به بیعدالتی و نابرابری نمیدهند. جامعهشناسان نسبت به روند رو به افزایش نارضایتی هشدار میدهند. دانشگاه کمبریج با مطالعه دادههای جمعآوریشده بین سالهای 1995 تا 2020 که از حدود چهار میلیون نفر به دست آمده بود، پژوهشی منتشر کرده که حاکی از افزایش ناخشنودی سیاسی در بسیاری از کشورها حتی کشورهای توسعهیافته است. محققان در این مطالعه خاطرنشان میکنند که در طول 25 سال در سراسر دنیا، از اروپا، کشورهای آمریکایی و استرالیا تا آفریقا، آسیا و خاورمیانه، تعداد افرادی که میگویند از دموکراسی حاکم بر کشورشان ناراضی هستند از 9 /47 درصد در میانه سال 1990 به 5 /57 درصد افزایش یافته است. در این میان سال 2019 رکورد جدیدی از میزان نارضایتی جهانی از دموکراسی را ثبت کرد ولی در مقابل آن منطقهای در اروپا قرار دارد که محققان آن را «جزیره رضایتمندان» نامیدهاند و شامل دانمارک، سوئیس، نروژ و هلند میشود. بر اساس این تحقیق نارضایتیهای فراگیر ریشه در بسیاری از عوامل مانند فساد، شوکهای اقتصادی، بحران مهاجران و بحران مالی سال 2008 دارد. نارضایتی شهروندان و خشم آنها نسبت به قوانین خاص یا نظام حاکم در جوامع دموکراتیک و غیردموکراتیک، میتواند به شکل گرفتن واکنشهایی از جانب عموم مردم یا واکنشهایی از جانب افرادی خاص در جامعه منجر شود. این واکنشها یا شکل حرکتهای اعتراضی به خود میگیرد یا در قالب رفتارهایی در میان مردم جامعه نمود پیدا میکند. مردم آگاهانه یا غیرآگاهانه در اعتراض به شرایط حاکم تصمیماتی اتخاذ کرده یا رفتارهایی در پیش میگیرند که حتی اگر در ذات خود ماهیت اعتراضی نداشته باشند، همچنان میتوان آنها را شکلگرفته از بستر ناراضی جامعه تصور کرد. این نارضایتی یا شکل رفتارهای اجتماعی شهروندان را تغییر میدهد یا به صورت نافرمانیهای مدنی خود را نشان میدهد.
اعتراض پنهان
یکی از بارزترین رفتارهایی که در میان شهروندان ناراضی مشاهده میشود، نوع مشارکت آنها در انتخابات است. به این صورت که جمعیت ناراضی یا در اعتراض به شرایط موجود از شرکت در انتخابات امتناع میکنند یا با حضور خود سعی میکنند صدای اعتراض خود را به گوش سیاستمداران برسانند. بر اساس سایت آمار انتخابات کانادا (elections.ca) انتخابات سالهای 1974 و 1980 با پایینترین میزان مشارکت مردم دقیقاً همزمان با اوج نارضایتی شهروندان از سیاستهای حاکم بر این کشور بود. واقعیت این است که در کشورهایی که میزان نارضایتی عمومی از سیاستهای کلی رو به افزایش است، مردم علاقهای به مشارکت سیاسی ندارند زیرا معتقدند رای آنها هیچ تغییر اساسی در سیستم ایجاد نمیکند. در مثال دیگر میتوان از انتخابات سال 2016 در آمریکا گفت که 56 درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت کرده بودند. جمعیتی که از رأی دادن امتناع کرده بودند عموماً متعلق به قشر فقیر و پایین جامعه یا لاتینتبار و آسیاییتبار بودند که به دلیل تبعیضهای موجود، ناامیدی از تغییر شرایط به نفعشان و بدبینی نسبت به آینده از مشارکت امتناع کرده بودند. این در حالی بود که ثروتمندان جامعه آمریکا مشارکت حداکثری در انتخابات داشتند. حتی مشارکت پایین شهرهای دورافتاده در آمریکا نیز حاکی از عدم امیدواری آنها به بهبود شرایط موجود بود (سایت خبری NPR). ولی از سوی دیگر گاهی جمعیت ناراضی تنها راه ابراز نارضایتی خود را شرکت در انتخابات میدانند. برای مثال، ظهور احزاب دست راست افراطی و پیروزی آنها در انتخابات بعضی کشورها ریشه در نارضایتی مردم از سیاستهای مهاجرپذیری کشورشان و تمایل شهروندان برای حفظ هویت دموکراتیک غربی در این کشورها دارد (هانس جرج بتز، 1993). در جدیدترین تحقیق انجامشده در این زمینه دو استاد دانشگاه مونیخ و برلین اینگونه استدلال میکنند که احزاب راست پوپولیستی میتوانند با استفاده از نارضایتی سیاسی موجود در کشورهای اروپای غربی، نتایج انتخابات را به نفع خود تمام کنند (شولت-کلوس و لینینگر، 2021). این محققان معتقدند افزایش حضور مردم در انتخابات میتواند به دلیل عدم اعتمادسازی سیاسی بین مردم و قانونگذاران به نفع احزاب دست راستی تمام شود. البته مشارکت و عدم مشارکت در انتخابات لزوماً به معنی رضایت یا نارضایتی شهروندان نمیتواند باشد و به عوامل متعددی از جمله میزان اثرگذاری رای شهروندان و نوع سیستم رایگیری نیز مربوط است. برای مثال میزان مشارکت پایین مردم در انتخابات سوئیس نه به خاطر رضایت یا نارضایتی آنها، بلکه به دلیل این است که در نهایت دولت تشکیلشده مرکزیت و قدرت چندانی نداشته و تصمیمهای مهم در کشور به رفراندوم گذاشته میشود و مردم میدانند در صورت لزوم میتوانند برای اخذ تصمیمات مهم نقش خود را ایفا کنند. انتخابات فقط یکی از ابزارهای شهروندان برای ابراز نارضایتی است. شهروندان ناراضی در سادهترین شکل در تعاملات روزانه از کاستیها و بیعدالتیها شکایت میکنند. ماسیج کوالوسکی، استاد دانشگاه زوچین لهستان، معتقد است شکایت روزانه شهروندان و غر زدنهای آنها نسبت به سیاست و اقتصاد میتواند در شرایط خاصی به جنبشهای سیاسی تبدیل شود. به باور او اگر شکایتها و نارضایتیها هدفمند بوده و در مسیرهای درست قرار گیرند و اگر بتوان از رسانهها، نهادهای اجتماعی و فعالان مدنی برای فراگیر شدن آن بهره برد، میتوان امید داشت چنین شکایتهایی به خواستههای سیاسی جامعه تبدیل شود. کوالوسکی در مقاله خود به قابلیت سیاسی موجود در دیدگاه هریک از افراد جامعه نسبت به عدالت میپردازد و میگوید، مقایسه یک شرایط متعارف و مقبول با وضع موجود که مردم در آن زندگی میکنند که در نهایت به شکل شکایتهای روزانه مردم شکل میگیرند، میتواند شکلدهنده کنشگری سیاسی در یک جامعه باشد. تحقیق دیگری که در سال 2015 در مجله مطالعات سیاسی کشورهای اسکاندیناوی منتشر شد، به عملکرد قشر جوان ناراضی در جامعه میپردازد و اینگونه نتیجه میگیرد که جوانانی که هم از اصول و هم از عملکرد دموکراسی در کشورشان ناراضی هستند نهتنها مشارکت سیاسی کمتری دارند، بلکه با احتمال بیشتری قوانین را زیر پا میگذارند و به خشونت رو میآورند. در مقابل، جوانانی که فقط از عملکرد دموکراسی در کشورشان ناراضی هستند و با اصول آن مشکلی ندارند، هم تحمل بیشتری نسبت به مهاجران دارند و هم تمایل بیشتری برای مشارکت سیاسی از خود نشان میدهند. نارضایتی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جامعه میتواند به مهاجرت و ترک وطن شهروندان از جمله افراد نخبه یک کشور منجر شود. مهاجرت از نگاه جامعهشناسانه میتواند نوعی رفتار اعتراضآمیز شهروندان نسبت به شرایط حاکم بر جامعه باشد. به استناد تحقیقی که سه اقتصاددان آلمانی در زمینه مهاجرت شهروندان ترکیه انجام دادهاند، همزمان با بالا رفتن میزان تحصیلات این شهروندان و افزایش نارضایتی سیاسی، تمایل آنها برای مهاجرت به شکل قابل توجهی افزایش پیدا کرد.
اعتراض آشکار
اعتراض در نظامهای دموکراتیک و جوامع آزاد معمولاً هزینه گزافی برای شهروندان معترض به همراه ندارد ولی در نظامهای اقتدارگرا به دلیل سرکوب شدید، رفتار شهروندان و بیان اعتراضشان گاهی به تصمیمهای پرهزینه شخصی تبدیل میشود. اعتراضهای فردی معمولاً شکل پراکندهای دارند و اکثراً در کوتاهمدت به هیچ تغییری در سیاستهای کلی و نظام حاکم منجر نمیشوند. هدف اینگونه اعتراضها جلب توجه مردم و رسانهها به مشکلات موجود است. در سال 1963 در ویتنام یک راهب بودایی خود را در اعتراض به نابرابری دینی در این کشور در خیابان شلوغی در سایگون به آتش کشید. خودسوزی او توجه بینالمللی زیادی را جلب کرد تا جایی که رئیسجمهوری وقت جان اف کندی نیز نسبت به آن واکنش نشان داد. اگرچه خودسوزی او هیچ تغییر ناگهانی در سیاستهای حکومت به همراه نداشت ولی این حرکت اعتراضی او خودسوزی سایر راهبها را به همراه داشت، فشار را بر حکومت افزایش داد و در نهایت دولت در یک کودتای نظامی از کار برکنار شد. این حرکت اعتراضی در اعتراض تبتیها نسبت به تبعید رهبر معنویشان دالایی لاما و همچنین در مبارزات آنها برای استقلال تبت نیز بسیار مشاهده میشد. این اعتراضهای تکنفره توانست در مقطع زمانی توجه جهانیان را به تبت و به خواستههای مردم آن جلب کند.
در نمونه دیگری از اعتراضات تکنفره میتوان به تحصنهای تکنفره در روسیه اشاره کرد. در نمونهای از اینگونه اعتراضات میتوان از النا آرگانوا گفت که در ساعت پرترافیک مسکو به تنهایی روبهروی وزارت ساختمانسازی و با پلاکاردی در دست میایستاد. او یکی از دهها هزار روسی بود که در پروژههای شکستخورده ساختمانسازی سرمایهگذاری کرده بودند و از دولت روسیه به دلیل ارائه مجوزهای لازم به پیمانکار بدنام که به تعهداتش عمل نکرده بود عصبانی بودند. ولی در روسیه به دلیل محدودیتهای سیاسی هرگونه تجمع و تظاهرات اعتراضی نیاز به کسب مجوزهای لازم دارد، از اینرو تنها گزینه معترضان برای جلب توجه دولت به مشکلاتشان تحصنهای تکنفره است که منع قانونی ندارد. آنها در هنگام تحصن حتی نمیتوانند با کسی صحبت کنند زیرا این شبهه را ایجاد میکنند که تحصنشان از یک نفر بیشتر شده است و با خطر بازداشت روبهرو میشوند. معترضان ترجیح میدهند در سکوت و تنهایی به اعتراض خود ادامه داده و در صورتی که مجبور به صحبت با رهگذری بودند باید برای حفظ امنیتشان پلاکاردشان را جمع کنند.
نافرمانی مدنی
در سال 1846 هنری دیوید ثورو، فیلسوف و نویسنده شناختهشده آمریکایی، تصمیم گرفت در اعتراض به جنگ آمریکا با مکزیک و قوانین بردهداری در این کشور از پرداخت مالیات خودداری کند. او یک شب را نیز در زندان گذراند که برخلاف میلش یکی از بستگان مالیات او را پرداخت کرد و آزاد شد. این تجربه الهامبخش او برای نوشتن کتاب «نافرمانی مدنی» در سال 1849 شد. کتابی که در آن توصیه میکند اگر مردم از قانونی اطاعت نکنند، آن قانون دیگر دوام نخواهد آورد. ایدههای او در این کتاب الهامبخش مارتین لوتر کینگ بود. اگرچه حرکت اعتراضی ثورو تحولی در سیاستهای آمریکا در آن دوران ایجاد نکرد اما در سالهای بعد پایهگذار جنبشهای مدنی و حرکتهای اعتراضی مسالمتآمیزی شد که تحت عنوان نافرمانی مدنی شکل گرفتند. هانا آرنت یک قرن بعد در کتاب خود گفت، نافرمانی مدنی اصل جداناپذیر یک جامعه دموکراتیک است زیرا تنها اقدام فراقانونی است که میتواند حقوق و عدالت را فراتر از محدودیتهای موجود در قانون گسترش دهد.
نافرمانی مدنی یا همان نادیده گرفتن مسالمتآمیز قوانین ظالمانه و غیرمنصفانه، به لطف کسانی مانند هنری دیوید ثورو که معتقد بودند خشونت تنها راهکار شهروندان برای اعتراض به یک قانون یا حتی یک نظام سیاسی نیست، توانسته است نقش مهمی در تاریخ ایفا کند. در نافرمانی مدنی مردم معترض یا از رعایت یک قانون غیرمنصفانه سربازمیزنند و با این روش مشروعیت آن را به چالش میکشند یا مرتکب برخی تخلفات جزئی میشوند که بتوانند تغییرات سیاسی بزرگتری را ایجاد کنند. به جز دیوید ثورو و اقدام شجاعانه او برای عدم پرداخت مالیات، رزا پارکس فعال حقوق رنگینپوستان و اقدام او برای نشستن در قسمت سفیدپوستان اتوبوس نیز از جمله نافرمانیهای مدنی شناختهشده در طول تاریخ است. مهاتما گاندی و مارتین لوتر کینگ زمانی رهبران نافرمانی مدنی در جامعه خود بودند. یکی از نمونههای موفق نافرمانی مدنی آواز خواندن مردم استونی، لتونی و لیتوانی برای کسب استقلال بود. شاید باورش سخت باشد ولی آواز خواندن به مردم این کشور کمک کرد تا از اتحاد جماهیر شوروی استقلال پیدا کنند. این حرکت اعتراضی در سال 1986 با گروههایی از شهروندان این کشورها که دور هم جمع شده و آهنگهایی ملی از میراث کشورشان میخواندند آغاز شد. در آن زمان مردم این کشورها اجازه نداشتند از پرچمهای قدیمیشان استفاده کرده یا هر نوع حرکت میهنپرستانه انجام دهند زیرا باید وانمود میکردند که از هویت روسیشان بسیار خشنود هستند. مراسم آوازخوانی آنها به تدریج گستردهتر و به جمعیت مردم اضافه شد در حالی که شهروندان جرات پیدا کردند که پرچمهای قدیمیشان را نیز تکان دهند. آوازخوانی شهروندان این کشورها حتی با حضور تانکهای روسی و همه تلاش روسیه برای ساکت کردن آنها همچنان برای سالها ادامه پیدا کرد تا سرانجام در سال 1991 دولت جدید روسیه استقلال استونی و سایر کشورهای حوزه بالتیک را به رسمیت شناخت. در حال حاضر مردم ناراضی در هر گوشهای از این کره خاکی در حال رساندن پیام نارضایتی خود به مسوولان هستند. اعتراض بلغاریها به فساد در دولت، راهپیمایی یک میلیوننفره سودانیها، اعتراضات معروف به «خیزش دمپایی» بلاروسیها، قرقیزستانیهای معترض به فساد و تظاهرات در حمایت از رئیسجمهور برکنارشده در پرو فقط نمونههایی از اعتراضات شکلگرفته در سال 2020 بودند. اکنون در انگلستان افزایش قیمت انرژی مردم این کشور را به تکاپو انداخت است که قبضهای خود را پرداخت نکنند. در حال حاضر بر اساس دادههای سایت Carnegie که سایتی برای ردیابی اعتراضات جهانی است، همزمان با اعتراضات در ایران، اعتراضات دیگری در کشورهای پاکستان، نیوزیلند، لبنان و بوسنی و هرزگوین در جریان است. اکنون بخش بزرگی از مردم دنیا پس از گذشت نزدیک به 180 سال با هنری دیوید ثورو همفکر شدهاند، او سالها پیش در کتاب خود تاکید کرد: «آزادی بر پایههای اعتراض و نافرمانی شکل میگیرد، فرمانبرداران بردگانی بیش نیستند.»